سدیدالدین محمود حمصی رازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سدیدالدین محمود بن علی بن حسین حمصی رازی، یکی از علمای بزرگ
شیعه در اواخر
قرن ششم است، که در
حمص زاده شده و ساکن
ری بوده است. در
فقه و
حدیث و رجال مهارت داشت ولی تسلط او بیشتر در
علم کلام و
مناظره بود. بیشترین آثار او در علم کلام است که فقط
المنقذ من التقلید در دسترس است.
مشهور آن است که او در «
حمص» (برخی بر این عقیدهاند که حمص یکی از روستاهای «
ری» بوده است که بعدها از بین رفته و هیچ اثری از آن نمانده است.)
یکی از شهرهای
سوریه متولد شده است، (ان المنساق الی اذهان الخواصِ و الجاریة علیه اقلام اعالی الاشخاص کون هذه الکلمه بکسر الحاء... نسبة الی بلد حمص... من بلاد الشام.)
لذا به او «الحمصی» گفتهاند.
(الظاهر انه من اهل حمص من بلاد الشام. جهت اطلاع بیشتر درباره حمصی و تلفظ آن
)
در «ری» ساکن بوده و در آنجا زندگی میکرد. لذا به او الرازی میگفتهاند.
البته او در اواخر عمر به «
همدان» رفت و در آنجا نیز وفات کرده است.
(نقد این نظر را در کتاب طبقات المتکلمین ببینید.
)
به طور قطع او اهل «ری» است و این کلمه نشانگر شغل او است و تلفظ درست آن نیز حمص به معنای نخودفروش است. (این نکته را اولین بار از محقق گرانمایه جناب مستطاب آقای سیدمحمدرضا حسینی جلالی- دامت افاضاته- بهره گرفتهام.)
ابنادریس (۵۹۸ هـ)
فقیه و دانشمند معاصر او از او با «شیخنا محمود بن علی بن الحسین الحمصی المتکلم الرازی
» یاد میکند؛ قطعاً اگر «حمص» نام شهر یا روستایی بود باید در کنار «الرازی» که منسوب به «ری» هست میآمد.
ابنحجر عسقلانی (م ۸۵۲ هـ) از قول
منتجبالدین رازی (
ابنحجر از «تاریخ ری» تالیف منتجبالدین رازی و تعلیقه او بر آن نقل میکند. این کتاب در آن هنگام دسترس بوده، ولی بعدها از بین رفته است. از افادات
آیتالله شبیری زنجانی- دامت برکاته، هرچند آقای دوانی میگوید ذیل فهرست منتجبالدین)
که شاگرد سدیدالدین نیز بوده است
مینویسد: سدیدالدین تا پنجاه سالگی نخود پخته شده میفروخت، سپس آن را رها کرده و به تحصیل
علم پرداخت تا اینکه از ماهرترین و دقیقترین عالمان زمان خود شد. او یکصد سال
عمر کرد و تا پایان عمر نیز از صحت، سلامت کامل، توان و قدرت لازم برخوردار بوده است.
به علاوه سدیدالدین خود از «ری» به وطن و زادگاه تعبیر میکند. هنگامی که دانشمندان
حله از او اقامت در آنجا را درخواست میکنند، میگوید:
اعتذرت بالتحنن الی الاهل و الوطن... عزمت الی الاقامة و فی القلب التروع الی الاهل و الولد و فی لخاظر التفات الی المولد و البلد.
قطعاً اگر زادگاه او حمص بود، در حله که به آنجا نیز نزدیکتر بود یادی از
قوم و
قبیله و زادگاهش میکرده است. به علاوه او به عجمبودن شناخته شده و هیچ اثر تاریخی - اعم از
شیعه و
سنی - او را
عرب ندانسته است.
مشهور آن است که او تا سال ۶۰۰ ق در قید حیات بوده است و در سالهای آغازین قرن هفتم رحلت کرده است. (و مات بعد الستمائة. صاحب روضات میگوید: توفی بهمدان فی جمادی الاخرة سنة ستماة.)
اما برخی از بزرگان وفات او را حدود سال ۵۸۵ ق میداند. (سیدحسین مدرسی وفات او را بعد از ۵۸۳ ق میداند)
عمدهترین قرینه معظم له بر این مدعا آن است که
ابنادریس حلی در کتاب
السرائر که در سال ۵۸۹ تالیف آن را به پایان رسانیده است، از سدیدالدین حمصی با تعبیر «رحمةالله» یاد میکند.
این قرینه بیانگر وفات سدیدالدین نیست، چون در پایان قضیهای که
ابنادریس از او نقل میکند، و فقه الله و ایانا لمرضاته و طاعته آمده است.
به علاوه در جاهای فراوانی از السرائر برای خود
ابنادریس نیز قید «رحمةالله» آمده است.
معلوم میشود این قید بعداً توسط نُساخ افزوده شده است، بنابراین سدیدالدین در زمان تالیف السرائر زنده بوده است.
هر چند اطلاع دقیقی از زندگی و خصوصیتهای او در دست نیست، اما از چند نمونه محدودی که در برخی منابع ذکر شده، شخصیت علمی و عملی او نماینگر است. (علامه زمانه فی الاصولین، ورع ثقة...)
از جهت علمی همان بس که عالمان و دانشمندان حلّه از جمله
ابنادریس و
ورّام بن ابیفراس (
ابنطاووس میگوید: کانَ جدّی
ورّام یرجحه علی غیره و یتفضَّل تصنیفه علی من لا یجری مجراه من الفضلاء.) از او تقاض میکنند تا برای مدتی در آن جا بماند و یک دوره کلام را برایشان تدریس کند.
در «ری» نیز
امام فخر رازی (۶۰۶ هـ)، منتجبالدین رازی، و خُجندی نزد او درس خواندهاند.
از جهت عملی نیز بسیار متواضع، فروتن و منصف بود. به شهادت
ابن ادریس که با تعبیر شیخنا از او یاد میکند،
او اهل ادعا نبود و چیزی را که نمیدانست نمیگفت. در بین امثال او کمتر کسی را این چنین میتوان یافت. اهل جدل و مراء نبود، حرف حق را از هر کس بود میشنید و میپذیرفت.
(کان منصفاً غیر مدع لما لم عنده معرفة حقیقیَ و لا من صنعة و حقاً ما اقول لقد شاهدته علی خلق ما یوجد فی امثاله من عود الی الحق و انقیاده الی ربقته و ترک المراء و نصرته کائناً من کان صاحب مقالته.)
این خصوصیت در متنی که برای شاگردش خجندی نوشته، آشکارا مشهود است. او که تعریف و تمجید زیادی از شاگردش کرده است از خود با تعبیر الضعیف الفقیر بسنده میکند.
آثار او بیشتر در علم کلام است
(نام ۷ اثر از آثار او ذکر شده است. منتجبالدین مینویسد: له تصانیف منها «التعلیق الکبیر»، «التعلیق الصغیر»، «المنقذ من التقلید»، «المصادر فی اصول الفقه»، «التبیین و التنقیح فی التحسین و التقبیح»، «بدایة الهدایة»، و «و نقض الموجر»
«المعتمد من مذهب الشیعه الامامیه» که با تصحیح آقای محمدرضا انصاری قمی در دفتر ششم میراث اسلامی ایران صص ۱۱-۳۶ چاپ شده است.) که فقط
المنقذ من التقلید در دسترس است.
در
اصول فقه نیز اثر ارزشمندی به نام
المصادر داشته که
ابنادریس ضمن نقل مواردی از آن، با تمجید و تعریف برخی از آنها را نیز تایید کرده است.
(نعم ما قال و استدرک و اعرض فانه لازم کطوق الحامه.)
المنقذ من التقلید را در شهر «حله» نوشته است.
در بازگشت از حرمین شریفین هنگام عبور از آنجا مورد استقبال گرم دانشمندان آن شهر قرار گرفت. آنان از او درخواست کردند تا مدتی را در آنجا بماند. او نیز علیرغم طول سفر و دوری از اهل و خاندان، دعوت آنان را پذیرفت و به خواسته آنان یک دوره کلام برایشان تدریس کرد که نتیجه آن همین کتاب است.
او کتاب را به روش
سیدمرتضی در
جمل العلم و العمل نگاشته
(و قد ابتداتُ بالقول فی حدوث الجسم، تقیلا لما علمه سیدنا علم الهدی قدس الله روحه فی «جمل العلم و العمل». ) و لذا از بحث حدوث اجسام آغاز کرده است. هر چند به چینش و ترتیب آن کتاب وفادار نبوده است و برخی از مباحث را جابهجا کرده و تا حدی به ترتیب مباحث الذخیره نزدیک شده است.
او در آرا و اقوال کلامی، بسیار به سیدمرتضی نزدیک است و در موارد متعددی آرای او را نقل کرده است البته از
شیخ طوسی هم بهره برده و گاهی نیز بین آن دو داوری کرده است.
کتاب از امتیازهای فراوانی برخوردار است، از جمله آنها عبارتند از:
۱- نقل اقوال به ویژه اقوال و دیدگاههای
معتزله، و بهطور خاص شخصیتهایی مانند نظام، ابوعلی، ابوالحسین (جای جای کتاب بیانگر این نکته است.
) و... و
اشاعره و اقوال و آرای
ابوالحسن اشعری از جمله نظریه کسب
را نیز مورد نظر داشته است.
۲- بررسی شبهههای وارده و حتی احتمالهای متصوره در مباحث. (به عنوان نمونه ببینید اشکالات و پاسخهای او را با ان قیل، قلنا. ان قالوا، قلنا در بحث از ایمان که حدود بیست اشکال را طرح کرده و پاسخ داده است.)
۳- دسترسی به منابع کلامی، در موارد متعددی از الذخیره و برخی از رسالههای کلامی سیدمرتضی،
تمهید الاصول و
الاقتصاد شیخ طوسی و
الفائق زمخشری نام برده است.
۴- استفاده از
آیات و
احادیث شریفه بهطور مکرر و متعدد.
۵- نقد دیدگاههای رقیب و مخالف.
نتیجه این امتیازها، طرح تفصیلی مباحث نسبت به آثار کلامی گذشته است.
جبرئیلی، محمد صفر، (۱۳۸۹)، سیر تطور کلام شیعه، تهران:سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.