• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سخن زهیر بن قین با کوفیان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




زهیر بن قین (رحمة‌الله‌علیه) در سخنانی روشنگر با کوفیان، با تکیه بر مشترکات دو سپاه، به توصیف حکومت جائرانه ابن‌ زیاد و خوی وحشی‌گری شمر پرداخت؛ در نهایت امام حسین (علیه‌السّلام)، وی را به مؤمن آل‌ فرعون تشبیه نمودند.



کثیر بن عبدالله شعبی، که جزء سپاه کوفه و از شاهدان حادثه بود می‌گوید: هنگامی که به سوی حسین بن علی (علیه‌السّلام) حمله‌ور شدیم، زهیر بن قین سوار بر اسبی که موهای دمش انبوه بود و با سلاح کامل به سوی ما آمد و گفت: «ای مردم کوفه، از عذاب کردگار بترسید. بر هر مسلمانی بایسته است که دربارهٔ برادر مسلمان خود خیرخواه باشد. همهٔ ما برادریم و دارای یک دین، و جزء یک امت هستیم؛ و این تا زمانی است که میان ما شمشیر کشیده نشود و شما شایستگی برای خیرخواهی و اندرز از جانب ما داشته باشید. اما هنگامی که شمشیر در میان آید، رشته پیوند بگسلد و آنگاه ما امتی خواهیم بود و شما امتی دیگر.


زهیر بن قین (رحمة‌الله‌علیه) در ادامه به توصیف حکومت عبیدالله ابن‌ زیاد پرداخته و می‌گوید: «خداوند، ما و شما را با خاندان پیامبرش محمد آزموده است، تا بنگرد ما و شما چه خواهیم کرد. ما شما را به یاری این خاندان و رها کردن طغیان‌گر، پسر طغیان‌گر، عبیدالله بن زیاد، فرامی‌خوانیم، شما در دوران حکومت این پدر و پسر ( زیاد و پسرش عبیدالله)، جز بدی ندیده‌اید. چشمان‌تان را میل می‌کشیدند، دست و پایتان را می‌بریدند و اعضایتان را مثله می‌کردند، پیکرتان را بر درختان خرما می‌آویختند مردان نمونه و قرآن‌خوان شما همانند حجر بن عدی و یارانش و هانی بن عروة و امثالش را می‌کشتند.»


راوی می‌گوید: کوفیان به زهیر دشنام دادند و عبیدالله بن زیاد را ستودند و برایش دعا کردند و گفتند: به خدا سوگند، از اینجا نخواهیم رفت تا اینکه ارباب تو و یارانش را بکشیم و یا آنها را تسلیم کنیم و با مسالمت نزد عبیدالله ببریم. زهیر به آنان گفت: ‌ای بندگان خدا، فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) از فرزند سمیه، به دوستی و یاری سزاوارترند، اگر آنها را یاری نمی‌کنید، شما را به خدا آنها را نکشید. شما این شخص را با پسرعمویش یزید بن معاویه آزاد بگذارید. به جان خودم سوگند، یزید به فرمانبرداری شما بدون کشتن حسین (علیه‌السّلام) نیز خشنود خواهد شد.


راوی می‌گوید: در این هنگام، شمر تیری به سوی او افکند و گفت: ساکت باش، خدا صدایت را خاموش گرداند. ما را با پرحرفی‌ات به ستوه آوردی. زهیر (رحمة‌الله‌علیه) گفت: ‌ای زادهٔ‌ فرومایه، با تو سخن نمی‌گویم؛ (در متن عربی تعبیر، یا ابن البول علی عقبیه آمده است؛ یعنی: «ای فرزند کسی که بر پاشنه پاهایش ادرار می‌کند.» که گویا کنایه از بی‌فرهنگی و پستی وی و خانواده اوست.) تو حیوانی بیش نیستی، گمان نمی‌کنم که تو دو آیه از قرآن را درست فهمیده باشی، مژده باد تو را به خواری و عذاب دردناک روز رستاخیز.
شمر گفت: خداوند، تو و اربابت را پس از ساعتی خواهد کشت. زهیر گفت: تو مرا از مرگ می‌ترسانی؟ به خدا سوگند، مرگ در رکاب او، برای من از زندگی جاویدان با شما گواراتر است. سپس صدای خود را بلند کرد و خطاب به مردم گفت: ‌ای بندگان خدا، مبادا این بی سروپای خشن و امثال او، شما را از دین خارج کنند. به خدا سوگند، گروهی که خون فرزندان و اهل بیت پیامبر را بریزند و یاران و حامیان حریم آنان را بکشند، هرگز به شفاعت محمد نخواهند رسید.


راوی می‌گوید: کسی زهیر را صدا زد و گفت: ابوعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) می‌گوید برگرد، به جانم سوگند، همان طوری که مؤمن آل‌ فرعون قومش را‌ اندرز داد و کار دعوت را به کمال رساند، تو نیز این قوم را‌ اندرز دادی و پیام حق را رساندی، اگر‌ اندرز به حال‌شان سودی داشته باشد و زهیر بازگشت.


۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۴۲۶.    
۲. ابن‌ اثیر، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۳.    
۳. ابن‌کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه،، ج۸، ص۱۹۴-۱۹۵.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۷۴۸-۷۵۰.






جعبه ابزار