• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سبب‌شناسی هیستری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سبب‌شناسی هیستری، یکی از مباحث مطرح در آسیب‌شناسی روانی در علم روان‌شناسی بوده که به بررسی اسباب و علل هیستری می‌پردازد. هیستری با از دست دادن غیرارادی کارکرد و یا اختلال کنش در فعالیت دستگاه عصبی ارادی و یا شعور آگاه خود را نشان می‌دهد. در این مقاله بعد از تعریف هیستری و بیان علائم آن به بررسی دیدگاه‌های نظری در باب سبب‌شناسی و درمان هیستری می‌پردازیم.



علامت بارز هیستری، از دست دادن غیرارادی کارکرد و یا اختلال کنش در فعالیت دستگاه عصبی ارادی و یا شعور آگاه است. اغلب، علایم این بیماری به‌طور ناگهان و در اثر شرایط حاد و هیجانی بروز می‌کند، مانند بی‌حسی یا فلج شدن دست و پا، غش کردن و غیره. گاهی علایم هیستری به همان سرعتی که پدید می‌آیند، ناپدید می‌شوند و غالبا می‌توان آنها را با تلقین از بین برد و یا تقلیل داد.
[۱] شاملو، سعید، آسیب‌شناسی روانی، ص۱۴۰، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.



در این قسمت دیدگاه‌های نظری در این زمینه را بررسی می‌کنیم.

۲.۱ - دیدگاه روان‌تحلیل‌گری

نخستین کوشش‌های فروید در قلمرو روان‌تحلیل‌گری به منظور تبیین نشانه‌های هیستریکی آغاز شد.
[۲] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۲۹، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
فروید معتقد بود که نشانه جسمانی، دفاعی است که اضطراب تولیدشده توسط تعارض، ناهشیار نامعقول را جذب و آن را خنثی می‌کند. امروزه، تبیین روانپویشی هیستری تبدیلی، هنوز هم پیرامون این عقیده قرار دارد و سه فرایند مجزا را فرض می‌کند:
اول اینکه، فکر نامعقولی فرد را مضطرب می‌کند و هیستری تبدیل، دفاعی علیه این اضطراب است.
دوم اینکه، انرژی روانی به ناتوانی جسمانی تبدیل می‌شود. اضطراب از فکر جدا می‌شود و آن را خنثی می‌کند. از آنجایی که اضطراب، انرژی روانی است، باید به جایی برود و در این مورد به مصرف ناتوان کردن‌اندام جسمانی می‌رسد.
سوم اینکه، ضایعه جسمانی خاص، بر تعارض بنیادی دلالت دارد.
[۳] روزنهان، دیویدال و سلیگمن، مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۱۷، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، ۱۳۷۹، چاپ اول.

امروزه بسیاری از نظریه‌پردازان روانپویشی، تبیین‌های فروید درباره اختلال‌های هیستریکی و به‌خصوص این باور را که اختلال‌ها همواره از تعارض‌های جنسی انحلال‌نایافته منتج می‌شوند، نمی‌پذیرند. چرا که مشاهدات بالینی نشان می‌دهند که در بسیاری از کودکان، کشاننده‌های جنسی شدیدی وجود دارند، به آسانی تحریک می‌شوند، اما به‌ندرت دارای نشانه‌های هیستریکی هستند و والدین آنها نیز با تصویری که بزرگسالان هیستریک از والدین خود ارائه می‌دهند، متفاوتند. با این حال، هنوز نیز نظریه‌پردازان درباره این نکته توافق دارند که اختلال تبدیل از یکسو، منعکس‌کننده تعارض ناهشیاری است که اضطراب را برمی‌انگیزد و از سوی دیگر، این اضطراب را به صورت نشانه‌های بدنی که نماد تعارض‌های ناهشیار زیربنایی هستند، متجلی می‌سازد.

نظریه‌پردازان روانپویشی، دو مکانیزم را در هیستری تبدیل متمایز می‌کنند:
نخست آنکه تعارض را در خارج از میدان هشیاری نگه می‌دارد و اضطراب را کاهش می‌دهد و این "فایده نخستین" آن است و "فایده ثانوی" آن این است که فرد را از زیر بار مسئولیت می‌رهاند و هم‌احساسی و توجه دیگران را به سوی وی جلب می‌کند.
بر اساس دیدگاه روانپویشی، فواید نخستین، آغازگر نشانه‌های هیستریکی هستند در حالی که فواید ثانوی در پی نشانه‌های مرضی پدید می‌آیند.
[۴] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۱، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.


۲.۲ - دیدگاه شناختی و ارتباطی

گروهی از نظریه‌پردازان، اختلال‌های هیستریکی را به منزله شیوه‌های ارتباطی تلقی می‌کنند که پاره‌ای از افراد برای بیان هیجان‌های خود به‌کار می‌گیرند. این نظریه‌پردازان مانند روان‌تحلیل‌گران، تبدیل هیجان‌های افراد هیستریک به نشانه‌های جسمانی را می‌پذیرند اما بر این باورند که تبدیل به منزله "دفاع" علیه اضطراب نیست، بلکه یک نظام ارتباطی غیرکلامی است که برخی هیجان‌های ناراحت‌کننده مانند خشم، ترس، افسردگی، گنهکاری و حسادت را با "زبان جسمانی" بیان می‌کند.
[۵] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۲، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.


بیماران اختلال‌های تبدیلی، ممکن است علیه اضطراب دفاع نکنند ولی علیه افسردگی، گناه یا خشم دفاع می‌کنند. این احتمال، نظریه دیگر تبدیل را به وجود آورده است که بر کارکرد ارتباطی نشانه‌ها به جای کارکرد دفاعی، تاکید می‌کند. الگوی ارتباط مدعی است که بیمار برای برخورد با انواع هیجان‌های ناراحت‌کننده و برآمدن از عهده تبادلات میان‌فردی، از اختلال بهره می‌برد. او پریشانی اساسی خود را به صورت بیماری جسمانی برای خودش ظاهر می‌کند و بدین ترتیب خود را از پریشانی‌اش منحرف می‌سازد. بعد او این واقعیت را که پریشان است با ضایعه جسمانی خود به دیگران می‌رساند.
[۶] روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۱۸.


به‌طور کلی می‌توان این دیدگاه را بر اساس چند ویژگی متمایز کرد:
نخست آنکه هیجان‌های دیگری به غیر از اضطراب می‌توانند در ایجاد نارساکنش‌وری جسمانی مشارکت داشته باشند.
دوم آنکه اهمیت کنش‌وری دفاعی در تبدیل‌های هیستریکی کمتر از ناتوانی فرد در ایجاد ارتباط است.
و بالاخره، مانوس بودن با بیماری، نقش اصلی را در بروز اختلال‌های هیستریکی دارد.
[۷] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۲، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.


۲.۳ - دیدگاه انسداد دریافت ادراکی

دیدگاه انسداد دریافت ادراکی percept blocking: تمرکز این دیدگاه بر این است که چگونه ادراک می‌تواند در برابر تجربه هشیار، مسدود شود. این دیدگاه را می‌توان به خوبی توسط کوری هیستریک، اختلال تبدیلی که در آن کوری صدمه جسمانی است، نشان داد. با کمال تعجب به رغم این که فرد مبتلا به کوری هیستریک اصلا نسبت به درون‌داد دیداری آگاه نیست، رفتار وی اغلب توسط درون‌داد دیداری کنترل می‌شود. این‌گونه افراد با وجود آنکه می‌گویند واقعا از دیدن هیچ چیز آگاه نیستند، معمولا از راه رفتن جلوی اتومبیل‌ها و برخورد با مبلمان اجتناب می‌کنند.

مکانیزم کوری هیستریک، می‌تواند انسداد ادراک دیداری در برابر آگاهی باشد. این انسداد می‌تواند توسط اضطراب برانگیخته شده باشد (به طوری که فروید معتقد بود)، توسط نیاز به انتقال پریشانی تحریک شده باشد (بنابر اعتقاد دیدگاه ارتباطی) یا شاید به وسیله کاهش اضطراب تقویت شده باشد (به طوری که رفتارگرا باور دارد).
[۸] روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۲۱-۴۲۲.


۲.۴ - دیدگاه رفتاری‌نگر

نظریه‌پردازان رفتاری‌نگر بر این باورند که، بیمار هیستریک به نشانه‌های جسمانی خود به منزله پاداش می‌نگرد. چه از یکسو، به دلیل وجود این نشانه‌ها، خارج از چهارچوب مشکلات حرفه‌ای یا ارتباطی قرار می‌گیرد و از سوی دیگر، توجهی را که در موقعیت‌های دیگر از وی مضایقه می‌شود به سمت خود جلب می‌کند.
همانند نظریه‌پردازان شناختی، رفتاری‌نگران نیز معتقدند که فرد باید با یک بیماری نسبتا مانوس باشد تا بتواند نشانه‌های جسمانی آن را بپذیرد.
[۹] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۲-۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.



در قلمرو درمانگری اختلال‌های هیستریکی، گاهی جدا کردن بیمار، ایجاد تغییر در چگونگی روابط بین‌شخصی و کاهش فواید ثانوی برای از بین بردن نشانه مرضی کفایت می‌کند، اما متخصصان بالینی از شیوه‌های درمانگری مختلف مانند بینش، تلقین، تقویت و مقابله نیز سود جسته‌اند.
[۱۰] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.


۳.۱ - بینش

بینش insight: بینش یا پی‌بردن به تعارض بنیادی تولیدکننده صدمه جسمانی، درمان روانکاوی عالی برای اختلال‌های تبدیلی است. این درمانگران معتقدند وقتی که بیمار پی می‌برد و به صورت هیجانی می‌فهمد که یک تعارض بنیادی وجود دارد که مسبب اختلال تبدیلی است، نشانه باید از بین برود.
[۱۱] روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۲۳.

متداول‌ترین روش مبتنی بر بینش، درمانگری روانپویشی است که به بیماران کمک می‌کند تا نسبت به تعارض‌های برانگیزاننده اضطراب خود هشیار شوند. از لحاظ نظری این هشیاری موجب می‌شود تا فرد به منظور پنهان کردن اضطراب خود به نشانه‌های جسمانی متوسل نشود.
[۱۲] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.


۳.۲ - تلقین

تلقین suggestion: روی‌آوردی که از تلقین سود می‌جوید به گونه‌ای مستقیم یا از طریق خواب‌انگیزی، بیمار را متقاعد می‌کند که نشانه‌های جسمانی وی به زودی از بین خواهند رفت. تلقین لفظی به تنهایی یا همراه با مصرف "سدیم آمیتال" یا تلقین تحت تاثیر "آمفتامین" درون وریدی به نتایج بسیار خوبی منجر شده‌اند.
[۱۳] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.

تلقین ساده، به این صورت که صرفا به شیوه‌ای متقاعدکننده به بیمار گفته شود که نشانه‌ها از بین خواهند رفت، می‌تواند به گونه‌ای بهتر از مواجه‌سازی مفید واقع شود. بیماران تبدیلی به‌ویژه تلقین‌پذیرند و برخی از درمانگران زمانی که به شیوه مقتدرانه به بیمار گفته‌اند که نشانه از بین خواهد رفت، به بهبودی دست یافته‌اند.
[۱۴] روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۲۲.


۳.۳ - تقویت

تقویت reinforcement: درمانگرانی که روی‌آورد تقویت را پذیرفته‌اند، کوشش می‌کنند تا تقویت را از رفتارهای مرضی مراجع حذف کنند و به تقویت مثبت رفتارهای غیرمرضی بپردازند. این روش که توسط طرفداران نظام رفتاری‌نگر به‌کار گرفته شده، در مواردی که بیماری طولانی می‌شود یعنی در واقع نوعی عادت هیستریکی استقرار می‌یابد، توصیه می‌شود.

۳.۴ - مقابله

درمانگرانی که روش مقابله را پذیرفته‌اند به طور مستقیم به بیمار می‌گویند که نشانه‌های مرضی وی بدون مبنای جسمانی هستند و امیدوارند تا بدین ترتیب، آنها از نقشی که پذیرفته‌اند، صرف‌نظر کنند.
[۱۵] دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۴، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.



۱. شاملو، سعید، آسیب‌شناسی روانی، ص۱۴۰، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.
۲. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۲۹، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۳. روزنهان، دیویدال و سلیگمن، مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۱۷، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۴. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۱، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۵. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۲، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۶. روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۱۸.
۷. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۲، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۸. روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۲۱-۴۲۲.
۹. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۲-۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۱۰. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۱۱. روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۲۳.
۱۲. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۱۳. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۳، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
۱۴. روزنهان دیویدال و سلیگمن مارتین‌ای. پی، آسیب‌شناسی روانی، ص۴۲۲.
۱۵. دادستان، پریرخ، روان‌شناسی مرضی تحولی، ص۲۳۴، تهران، سمت، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سبب شناسی هیستری و درمان آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۱۲.    







جعبه ابزار