سادهزیستی پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمونه تمام عیار خصلتهای نیک است؛ از جمله خصلتهای پسندیده ایشان
زهد و بیرغبتی به دنیاست و یکی از راههای کسب زهد،
سادهزیستی است.
سادهزیستی از جوانب مختلف هم چون، خوراک، پوشاک، مسکن، مرکب، پرهیز از خوی
استکبار و غیره، مورد بررسی است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تمام این موارد الگوی بشریت است.
عمر میگفت: روزی به اتاق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریهام گرفت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای پسر خطاب چرا گریه میکنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست در حالی که
خسرو و
قیصر غرق در میوه و نعمتهای فراوانند، فرمود: ای عمر خشنود نیستی که
دنیا از آن ایشان و
آخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم.
روایتهای مختلفی در مورد خوراک ایشان نقل شده است؛ از جمله اینکه ایشان هیچ گاه سه شب متوالی سیر غذا نخورد، تا
رحلت فرمود.
گاهی سه ماه متوالی بر خانواده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگذشت که آتشی برای پختن غذا روشن نمیکردند؛ زیرا بیشتر خوراک ایشان آب و خرما بود، گاه همسایهها زیادی شیر گوسفندان خود را برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرستادند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی دو روز پیاپی از نان جو هم سیر نشد.
از
انس بن مالک نقل است،
فاطمه (علیهاالسّلام) قطعه نانی برای رسولخدا آورد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای فاطمه این چیست؟ گفت: قرص نانی پختهام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود: دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است.
باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانیها.
از
ابوامامه نقل شده که گفته است: هیچ گاه از سفره
خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی قطعه نان جوینی هم باقی نمیماند.
پیامبر سادگی را در پوشاک هم رعایت میکرد. ایشان بعضی اوقات جامه خود را وصله میکرد.
گاهی لباس پشمینه میپوشید.
از انس بن مالک روایت شده، پادشاه
روم ردایی از
سندس به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هدیه کرد، رسولخدا آن را پوشید، مردم گفتند: ای رسولخدا آیا این جامه از آسمان بر شما نازل شده است؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: از این تعجب میکنید و حال آنکه سوگند به کسی که جانم در دست اوست، دست مالی از دستمالهای
سعد بن معاذ در
بهشت، بهتر از این است. آن گاه آن را نزد
جعفر بن ابیطالب فرستاد که به
نجاشی برگرداند
و در نقل دیگر قبای حریری به رسولخدا هدیه شد که نخست آن را پوشید و در آن نمازگزارد؛ سپس از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود: برای پرهیزکاران شایسته نیست.
محل خواب حضرت نیز بسیار ساده بود. تشک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چرمی از لیف خرما بود.
از
عایشه نقل است که روزی بانویی از
انصار به خانه ما آمد و رختخواب پیامبر که یک عبای تاشده بود، دید و تشکی انباشته از پشم فرستاد، چون رسولخدا پیش من آمد، فرمود: این چیست؟ گفتم: بانوی انصاری چون رختخواب شما را دید این را فرستاد.پیامبر فرمود: این را برگردان، ای عایشه اگر میخواستم خداوند کوههایی از طلا و نقره در اختیارم قرار میداد.
باز از عایشه نقل است که میگفت: معمولا عبایی را دو لایه پهن میکردم؛ شبی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و من آن عبا را چهار لایه کرده بودم، چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دراز کشید، فرمود: ای عایشه امشب رختخواب من چه تغییری کرده است که چون هر شب نیست، گفتم: آن را چهار لایه کردم فرمود: به حال اول برگردان.
در روایت دیگری از
عبدالله بن مسعود است که میگفت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان اثر و نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من شروع به دست کشیدن به محل نشان حصیر کردم و گفتم چه میشود؛ اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تاثیر آن محفوظ بمانی؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا چون سواری است که زیر درختی سایه میگیرد و سپس به سرعت حرکت میکند و درخت را رها میکند.
تواضع و
فروتنی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حدی بود که در وسایل و زندگی شخصی ایشان نمود داشت، از جمله مرکب ایشان بود، ایشان علاوه بر
اسب بر
شتر و
قاطر نیز سوار میشدند.
و گاهی نیز کسی را هم ترک خود سوار میکرد.
در مواردی هم بر خر بیپالان سوار میشد.
در بعضی مواقع نیز با پای پیاده بدون دستار و کلاه راه میرفتند.
واقدی از
عبدالله بن زید هذلی نقل کرده که میگفته است: من خانههای همسران رسولخدا را در آن موقع که به فرمان
عمر بن عبدالعزیز ویران کردند، دیدم دیوار حیاطها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجرههایی از چوب و شاخ خرما بود که میان آنها را گل اندود کرده بودند، حتی در یک مورد که
ام سلمه در نبود، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حجره خود را با خشت خام بنا کرد؛ چون رسولخدا برگشتند و متوجه شدند فرمودند: این چیست؟ ام سلمه گفت: ای رسولخدا خواستم از دید مردم محفوظ باشم، فرمودند، ای ام سلمه بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است.
در زمان
ولید بن عبدالملک و به دستور وی حجرههای همسران رسولخدا ضمیمه
مسجد شد،
سعید بن مسیب گفت: به خدا سوگند دوست میداشتم که آن حجرهها را به همان حال نگه میداشتند، تا آنکه مردم
مدینه و هر کس به آنجا میآید، ببیند رسولخدا در زندگی خود به چه مقدار کفایت میکرد و موجب شود که مردم از مالاندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به
زهد رو آورند.
یکی از نمودهای سادهزیستی، پرهیز از خوی استکباری است. رسولخدا فرمود: پنج کار را ترک نمیکنم، تا پس از آن برای امتم
سنت گردد؛ روی زمین با غلامان غذا خوردن، سوار الاغ بیپالان شدن، بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن.
ایشان هنگامی که سواره بود، اجازه نمیداد، کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند، یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر فرد نمیپذیرفت، میفرمود: جلوتر برود و در فلان مکان منتظر باشد.
با توانگر و تنگ دست یکسان
مصافحه میکرد؛
اگر به خوردن چیزی دعوت میشد، آن را کوچک نمیشمرد، هر چند خرمایی پوسیده باشد.
در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش برتری نمیجست.
دعوت هر کس را چه آزاد و چه غلام میپذیرفت.در دورترین نقاط شهر از بیماران
عیادت میکرد.
در خانه به اهل خانه کمک میکرد.
هنگام نشستن تکیه نمیکرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من همان طور غذا میخورم که برده غذا میخورد، همان طور مینشینم که برده مینشیند که من بندهای از بندگان خدایم.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حتی در سلام کردن به کودکان نیز سبقت میگرفت. از انس بن مالک نقل است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا برای انجام کاری فرستاد، گروهی از کودکان را دیدم و با ایشان نشستم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و به کودکان سلام کرد.
از
ابوذر نقل است که رسول خدا بدون امتیاز در میان
اصحاب خود مینشست، هر گاه بیگانهای وارد مجلس میشد، ایشان را نمیشناخت، تا این که بپرسد.
علاوه بر این که خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خصلت سادهزیستی داشت، حتی از جانب
خدا مامور بود به همسران خود که درخواست زندگی بهتری داشتند، وحی خداوند را اعلام کند: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما؛
ای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به زنان خود بگو؛ اگر شما زندگانی و زینت دنیا را میخواهید، بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی
طلاق دهم و اگر طالب خدا و رسول و مشتاق آخرت هستید، همانا خدا به نیکوکاران از شما اجر عظیم عطا خواهد کرد».
علی (علیهالسّلام) پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و زندگی او را این گونه توصیف میکند: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفتهتر و شکمش از همه خالی تر بود، دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت...روی زمین مینشست و غذا میخورد و چون برده ساده مینشست، با دست خود کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت...پردهای بر در خانه آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از همسران فرمود: این پرده را از چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن میافتد، به یاد دنیا و زینتهای آن میافتم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن کرد...»
مراتب سادهزیستی از دو منظر مورد توجه است:
۱.
سادهزیستی خود یکی از مراتب زهد است و برای رسیدن به زهد باید این مرحله را طی کرد. سادهزیستی هر چند به معنای زهد و بیرغبتی به دنیا نیست؛ ولی یکی از راههای کسب آن است و ترویج فرهنگ سادهزیستی در جامعه به تقویت فرهنگ زهدگرایی میانجامد.
۲. سادهزیستی دارای مراتبی است که با توجه به شخصیت و شأنیت افراد متفاوت است. به طوری که لزوم سادهزیستی در رهبران و کارگزاران از شدت بیشتری برخوردار است و هر چه مسوولیتها سنگین تر شود، سادهزیستی یک امر واجب میشود.
امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: بر پیشوایان حق است تا میتوانند خود را به حال فقیرترین مردم درآورند، تا فقیر به فقرش راضی باشد.
فقر به معنای ناداری است که در روایات امری نکوهیده است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): فقر از کشته شدن سختتر است. امام علی (علیهالسّلام): گور بهتر از فقر و ناداری است؛
اما در مورد سادهزیستی باید گفت که فرد در عین تواناییداشتن زندگی بهتر با توجه به درجه معنویت خود و تاسی از
ائمه معصومین، خود به دنبال زندگی ساده و بیپیرایه است. «از طرفی برای سادهزیستی حدود و مرزهایی وجود دارد که این حدود لایتغیر است، از جمله
نفی اسراف،
تبذیر،
اتراف و
تجمل است و هم چنین رعایت
کفاف،
عفاف،
قناعت و...است، با توجه به این نکات سادهزیستی علیرغم تغییر صورت آن در زمانهای مختلف دارای حدود و مرزهای ثابت است.»
برای مطالعه بیشتر در مورد ساده زیستی پیامبر به همین کتاب رجوع شود، در مقایسهای دیگر باید گفت سادهزیستی امری پسندیده و مورد توجه معصومین است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ساده زیستی پیامبر(ص)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۰۳.