سؤال از امامت در قیامت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر اساس آیات
قرآن کریم و روایات صحیحی که در منابع فریقین (شیعه و اهل سنت) وارد شده، سؤال از
اصول عقائد در
قبر و
قیامت یکی از مسائل مسلم است که فرشتگان مقرب الهی که به آنها «
نکیر و منکر» گفته میشود، از
میت سؤال خواهند کرد. «
امامت» نیز از نگاه علمای شیعه و اهل سنت یکی از اصول اصلی عقاید است که مورد سؤال واقع میگردد.
در
قرآن کریم آیاتی وجود دارد که از
انسان در
عالم قیامت از پاره اعتقادات سؤال میشود. یکی از مواد مورد سؤال، پرسش از مقام «امامت» است. در منابع اهل سنت روایات متعددی، در ذیل این آیات آمده است که در قیامت از
ولایت امیرمؤمنان و ائمه طاهرین (
علیهمالسّلام) و نیز از خلفای اهل سنت سؤال میشود.
نخستین آیهای که به صراحت سؤال از امامت را در قیامت مطرح میکند،
آیه ذیل است: "یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ...؛
(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم! ". در تفسیر واژه «امام» که در این آیه آمده، علمای اهل سنت اقوالی را ذکر کردهاند.
فخررازی از مفسران بزرگ اهل سنت نیز در ذیل آیه مینویسد: "المسالة الثالثة: قوله: (بِاِمَامِهِم) الامام فی اللغة کل من ائتم به قوم کانوا
علی هدی او ضلالة فالنبی امام امته، والخلیفة امام رعیته؛ مساله سوم: امام در لغت به معنای هرچیزی است که یک گروهی به او اقتداء کرده باشند، چه این که آنها بر حق باشند و گمراه؛ پس پیامبر امام امت خودش است و خلیفه نیز امام پیروانش میباشد".
شنقیطی نیز در تفسیرش بعد از نقل اقوالی که در آیه ذکر شده، میگوید: قول مورد اختیار و پسند من این است که مراد از «امامهم»، پیشوایان هر قومی است که در دنیا به آنها اقتدا کردهاند: "وقال بعض اهل العلم: «یَوْمَ نَدْعُواْ کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ»
ای ندعو کل قوم بمن یاتمون به. فاهل الایمان ائمتهم الانبیاء صلوات الله وسلامه
علیهم. واهل الکفر ائمتهم سادتهم وکبراؤهم من رؤساء الکفرة. کما قال
تعالی: «وَجَعَلْنَاهُمْ اَئِمَّةً یَدْعُونَ اِلَی النَّارِ».
وهذا الاخیر اظهر الاقوال عندی. والعلم عند الله
تعالی".
طبری در ذیل آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم»
وقتی اقول را را مطرح میکند، میگوید: بهترین قول این است که مراد از امامهم، امام هر شخص است؛ چرا که در استعمال «امام» در مقتدا و پیشوا، مشهورتر از معانی دیگر است: "واولی هذه الاقوال عندنا بالصواب قول من قال معنی ذلک یوم ندعو کل اناس بامامهم الذی کانوا یقتدون به و یاتمون به فی الدنیا لان الاغلب من استعمال العرب الامام فیما ائتم و اقتدی به و توجیه معانی کلام الله الی الاشهر اولی ما لم تثبت حجة بخلافه یجب التسلیم لها".
در روایت دیگر که از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در منابع اهل سنت وارد شده، مراد از «امام»، امام زمان هر شخص است که در دوران زندگی، از او پیروی کرده است. روایت
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) را
شوکانی، قرطبی و برخی دیگر این گونه نقل کردهاند: "وقال
علی بن
ابی طالب رضی الله عنه المراد بالامام امام عصره فیدعی اهل کل عصر بامامهم الذی کانوا یاتمرون بامره وینتهون بنهیه؛
علی بن
ابیطالب (علیهالسّلام) فرموده است: مراز از «امام»، امام زمان است، که اهل هر عصر و زمان، با امام زمانشان که به دستورش پیروی و از نواهیش پرهیز کرده، فراخوانده میشوند".
ابوصالح و سعید بن جبیر از
ابن عباس نقل کردهاند که اولا: مراد از امام، همان پیشوایان است و ثانیا: شامل مطلق امام (امام هدایت و امام ضلالت) میشود: "وفی المراد بامامهم اربعة اقوال: احدها انه رئیسهم قاله ابو صالح عن بن عباس و روی عنه سعید بن جبیر انه قال امام هدی او امام ضلالة؛ در این که مقصود از «امامهم» در این آیه چیست، چهار قول است. یکی از اقوال این است که مراد پیشوایان هر شخص است. این سخن را ابوصالح از ابن عباس روایت کرده و سعید بن جبیر نز از ابن عباس نقل کرده است که مراد، پیشوایان هدایت و یا پیشوایان گمراهی است".
بغوی نیز قول ابن عباس را نقل کرده است: "وعن سعید بن جبیر عن ابن عباس رضی الله عنهمابامام زمانهم الذی دعاهم فی الدنیا الی ضلالة او هدی قال الله
تعالی «وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا»
وقال «وجعلناهم ائمة یدعون الی النار»
".
ابوالوفاء طاهر بن حسین معروف به ابنالقواس بغدادی، از فقهای به نام حنبلی در
بغداد بوده است. ابن عقیل نقل میکند شخص به نام «ابن زوزنی» از دنیا رفت و علمای شافعی نیز در
تشییع جنازه او شرکت کردند. هلال حفار از اساتید ابوالوفاء میخواست او را
تلقین کند، ابوالوفاء به او گفت: من او را تلقین میکنم چرا که او بر مذهب ما بود. ابوالوفاء در تلقینش گفت: وقتی فرشتگان منکیر و نکیر آمدند و از تو سؤال کردند، در جواب بگو:
اسلام دین من است، نه اشعریام نه معتزلی، بلکه حنبلی سنی هستم.
این داستان را ابن رجب حنبلی و ابن مفلح در
کتابهایشان آوردهاند:
"وقال ابن عقیل: کان حسن الفتوی، متوسطًا فی المناظرة فی مسائل الخلاف امامًا فی الاقراء، زاهدًا شجاعًا مقدامًا، ملازمًا لمسجده، یهابه المخالفون، حتی انه لما توفی ابن الزوزنی، وحضره
اصحاب الشافعی -
علی طبقاتهم وجموعهم- فی فورة ایام القشیری وقوتهم بنظام الملک حضر، فلما بلغ الامر الی تلقین الحفار قال له: تنحّ حتی القنه انا، فهذا کان
علی مذهبنا، ثم قال: یا عبدالله وابن امته، اذا نزل علیک ملکان فظّان غلیظان، فلا تجزع ولا تُرَعْ، فاذا سالاک فقل: رضیتُ بالله رباً، وبالاسلام دیناً لا اشعری ولا معتزلی بل حَنبلی سُنِّی".
"ابن عقیل میگوید: ابو الوفاء نیکو فتوا... بود. هنگامی که ابن زوزنی وفات یافت و پیروان شافعی با تمام طبقاتشان جمع شدند... وقتی قرار شد حفار او را تلقین کند، ابوالوفاء به او گفت: شما دور شوید تا من او را تلقین کنم؛ چرا که او بر مذهب ما بود. سپس گفت: ای بنده خدا! زمانی که دو فرشته خشمناک و سختگیر بر تو وارد شدند، از آنها نترس. وقتی از تو سؤال کردند، بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من است، نه اشعری هستم و نه معتزلی بلکه حنبلی سنی هستم".
طبق این روایت، به عقیده ابوالوفاء حنبلی، سؤال از مذهب قطعی است؛ از این جهت استادش را هنگام تلقین کنار زد و خود شخصا هم مذهبش را تلقین کرد.
طبق روایت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که آن را جمعی از علمای اهل سنت نقل کرده، مراد از «امامهم» امام زمان،
کتاب خداوند و سنت پیامبر، هر فرد است.
قرطبی از مفسران به نام اهل سنت روایت را این گونه آورده است: "وروی عن النبیفی قوله: یوم ندعوا کل اناس بامامهم
فقال: کل یدعی بامام زمانهم
وکتاب ربهم وسنة نبیهم فیقولهاتوا متبعی ابراهیمهاتوا متبعی موسیهاتوا متبعی عیسیهاتوا متبعی محمد
علیهم افضل الصلوات والسلام فیقوم اهل الحق فیاخذون کتابهم بایمانهم ویقولهاتوا متبعی الشیطانهاتوا متبعی رؤساء الضلالة امام هدی وامام ضلالة..."
"از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در باره آیه «یوم ندعوا...» روایت شده است که فرمود: هر شخصی همراه امام زمان،
کتاب پروردگار و سنت پیامبرش فراخوانده میشود، پس گفته میشود: پیروانان
ابراهیم،
موسی،
عیسی و محمد را (که بهترین درود و سلام بر او باد)، بیاورید، در این زمان اهل حق میایستند،
کتابهایشان را در دست راست شان میگیرند و گفته میشود که پیروانان شیطان و پیشوایان گمراه را نیز بیاورید... ".
آلوسی یکی دیگر از مفسران اهل سنت این رویت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از طریق امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل کرده است: "واخرج ابن مردویه عن
علی کرم الله
تعالی وجهه قال: قال رسول الله فی الآیة: یدعی کل قوم بامام زمانهم
وکتاب ربهم وسنة نبیهم".
ابوجعفر نحاس که از بزرگترین لغتشناسان اهل سنت است در ذیل این آیه میگوید در این زمینه چند قول وجود دارد، نبی،
کتاب، امام هدایت و امام ضلالت و سپس میگوید: تمام این اقوال صحیح است و مردم از همه این مسائل مورد سؤال قرار میگیرند: " «یوم ندعو کل اناس بامامهم»
وقد ذکرنا عن ابن عباس انه قال: بامامهم بنبیهم، وروی عنه امام هدی وامام ضلالة، وقال ابو صالح وابو العالیة بامامهم باعمالهم، وقال مجاهد بکتابهم. قال ابوجعفر: وهذه الاقوال متفقة والناس یدعون بهذا کله؛ تمامی این اقوال مورد قبول است و مردم از همه این مسائل مورد سؤال قرار میگیرند".
برخی از علمای اهل سنت این آیه را به سؤال از ولایت
علی تفسیر کردهاند:
۱. عبدالعزیز سلمی (متوفای۶۶۰هـ): امام
عزالدین سلمی از مفسران شافعی نیز این آیه را به سؤال از ولایت
علی تفسیر کرده است: "۴ - «مسؤولون» عن قول لا اله الا الله، او عما دعوا الیه من بدعة ماثور او عن جلسائهم، او عن ولایة
علی، ... ".
۲.
قرطبی (متوفای ۶۷۱ هـ): او مینویسد: "وقیل: بمذاهبهم فیدعون بمن کانوا یاتمون به فی الدنیا: یا
حنفی یا شافعی یا معتزلی یا قدری ونحوه فیتبعونه فی خیر او شر او
علی حق او باطل وهذا معنی قول
ابی عبیدة؛ گفته شده: مردم به مذهبهایشان فراخوانده میشوند، پس خوانده میشوند به کسانی که در این دنیا به آنها اقتدا کردهاند. گفته میشود: ای
حنفی، ای معتزلی، ... که آنها را در خیر و شر یا حق و باطل از آنها پیروی کردهاند. این معنا قول ابوعبیده است".
۳.
ابوالبرکات نسفی (متوفای۷۱۰هـ): نسفی یکی دیگر از مفسران اهل سنت نیز ذیل این آیه مینویسد: " «کل اناس بامامهم»
الباء للحال والتقدیر مختلطین بامامهمای بمن ائتموا به من نبی او مقدم فی الدین او
کتاب او دین فیقال یا اتباع فلان؛ باء در این آیه، برای حال است و تقدیر آیه این است که: هر انسان در حالی که مختلط با امامشان است یعنی به آنها اقتداء کردهاند، همانند پیامبر، یا کسی که در راس دین قرار گرفته، (پیشوای دینی) یا به
کتاب و دینی اقتدا کرده است، فراخوانده میشود؛ پس گفته میشود کهای پیروان فلان".
از آنچه گفته شد این نتیجه به دست میآید که بر اساس این آیه، مسلما یکی از سؤالات در عالم قیامت از میت، در باره امام هر شخص است.
دومین آیهای که بحث سؤال از امامت را در قیامت مطرح میکند، آیه ذیل است: "وَ قِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْؤُلُون؛
آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند! ". علماء و مفسران اهل سنت در ذیل آیه آوردهاند که در قیامت، بندگان روی
پل صراط در جایگاه مختلف متوقف میشوند و در باره اعمال، عقاید و مسائل ضروری، از آنان سؤال میشود که از جمله مهمترین عقائد، ولایت
علی (علیهالسّلام) است.
شهابالدین محمود آلوسی از علمای بزرگ
اهل سنت بعد از نقل روایاتی که از طریق
ابن عباس و
ابوسعید خدری ذیل آیه «وقفوهم مسؤلون»
آمده، تصریح میکند که برترین اقول این است که از عقاید انسان در قیامت سؤال میشود و از مهمترین عقاید ولایت
علی و خلفاء است که مورد سؤال قرار میگیرد:
"واولی هذه الاقوال ان السؤال عن العقائد و الاعمال و راس ذلک لا اله الا الله و من اجله ولایة
علی کرم الله
تعالی وجهه وکذا ولایة اخوانه الخلفاء الراشدین رضی الله
تعالی عنهم اجمعین؛ بهترین اقوال این است که از میت در باره عقاید و اعمال سؤال میشود و در راس آنها شهادت به وحدانیت خداوند است و از مهمترین آنها ولایت
علی (کرماللهوجهه) و نیز ولایت دو برادرش خلفای راشدین است".
زرندی
حنفی در دو کتابش سخن از ابوالحسن واحدی را نقل کرده است که در ذیل این آیه میگوید: "قال الامام ابوالحسن الواحدی (رح): هذه الولایة التی اثبتها النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لعلی (رض) مسؤول عنها یوم القیامة. وروی فی قوله
تعالی (وقفوهم انهم مسؤولون)،
ای عن ولایة
علی (رضی الله عنه) و اهل البیت، لان الله امر نبیه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بان یعرف الخلق انه لا یسالهم
علی تبلیغ الرسالة اجرا الا المودة فی القربی. والمعنی: انهم یسالون هل والوهم حق الموالاة کما اوصاهم النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). ام اضاعوها واهملوها فیکون
علیهم المطالبة (والتبعة)".
"امام ابوالحسن واحدی گفته است: این ولایتی را که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای
علی (علیهالسّلام) ثابت کرده است، در روز قیامت از آن سؤال میشود. درباره قول
خداوند متعال (وقفوهم انهم مسؤولون)،
روایت شده است که از ولایت
علی و اهل بیت سؤال میشود؛ زیرا که خداوند به پیامبرش دستور داده است که به مخلوقات بگوید: پیامبر در مقابل رسالت مزدی جز محبت ذوی القربی را نمیخواهد. معنای آیه این است که بندگان مورد سؤال واقع میشوند که آیا بهاندازهای که حقشان بود دوست داشتید؛ آنگونه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره آنان
وصیت کرده است، یا این که آنها را ضایع کردی و کنار گذاشتید، پس بر آنها است که این حقشان را مطالبه کنند".
امام عزالدین سلمی از مفسران شافعی نیز این آیه را به سؤال از ولایت
علی تفسیر کرده است: "۴ (مسؤولون) عن قول لا اله الا الله، او عما دعوا الیه من بدعة ماثور او عن جلسائهم، او عن ولایة
علی...؛ مسؤولون یعنی از شهادت به وحدانیت خداوند یا از آن چیزی که او مردم را به سوی آن فراخوانده مانند بدعت آشکار و جا افتاده، یا از همنشینان و یا از ولایت
علی، سؤال میشود".
بنابراین، سؤال از ولایت
علی نیز نزد علمای اهل سنت یک مطلب ثابت شده است و روایاتی نیز در منابع شیعه و اهل سنت در این باره وارد شده است.
جرجانی نیز از ابن عباس نقل میکند که مراد از این آیه، سؤال از ولایت
علی بن
ابیطالب (علیهالسّلام) است:
"وبه قال اخبرنا ابوالحسن احمد بن محمد بن احمد العتیقی بقراءتی علیه، قال اخبرنا ابوعمر عثمان بن محمد ن احمد المخرمی، قال اخبرنا ابوالحسین
علی بن عبدالرحمن بن عیسی بن ماتی
الکاتب، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم، قال حدثنا القاسم بن عبدالغفار العجلی، عن الاحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله (عزّوجلّ): و قفوهم انهم مسؤولون
عن ولایة
علی بن
ابیطالب (علیهالسلام)".
"از ابن عباس روایت شده است که در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤولون»
گفته است: مقصود از ولایت
علی بن
ابیطالب (علیهالسلام) است".
ابن حجر نیز روایت ابوسعید خدری را در مقصود از این آیه نقل کرده است:
"الآیة الرابعة قوله
تعالی «وقفوهم انهم مسؤولون»
اخرج الدیلمی عن
ابی سعید الخدری ان النبی صلی الله علیه وسلم قال «وقفوهم انهم مسؤولون» عن ولایة
علی وکان هذا هو مراد الواحدی بقوله روی فی قوله
تعالی «وقفوهم انهم مسؤولون» ای عن ولایة
علی واهل البیت لان الله امر نبیه صلی الله علیه وسلم ان یعرف الخلق انه لا یسالهم
علی تبلیغ الرسالة اجرا الا المودة فی القربی والمعنی انهم یسالون هل والوهم حق الموالاة کما اوصاهم النبی صلی الله علیه وسلمام اضاعوها واهملوها فتکون
علیهم المطالبة والتبعة انتهی و اشار بقوله کما اوصاهم النبی صلی الله علیه وسلم الی الاحادیث
الواردة فی ذلک وهی کثیرة".
"آیه چهارم در مورد کلام خداوند «وقفوهم انهم مسؤولون»
دیلمی از ابوسعید خدری از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است که گفت «وقفوهم انهم مسؤولون» از ولایت
علی (علیهالسلام) و ظاهرا همین آیه مراد واحدی است که گفته است در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤولون» گفته است از ولایت
علی و اهل بیت، زیرا خداوند به پیامبرش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داده است که به مردم بفهماند که از آنها در تبلیغ رسالت جز مودت ذی القربی و بستگانش سؤال نمیکند؛ و معنی این است که آیا موالاتی را که شایسته اهل بیت است همانطور که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داده است، انجام دادهاند یا آن را ضایع کرده و ترک کردند و خداوند آنها را مطالبه و عقاب خواهد نمود و با کلام خود که گفت «همانطور که پیامبر وصیت به این امر کرده است» به روایاتی که در این زمینه وارد شده است؛ و این روایات بسیار زیاد است".
بنابراین طبق این روایات که علمای اهل سنت نقل کردهاند، آیه فوق نیز بر سؤال از ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دلالت دارد.
سومین آیه در بحث سؤال از ولایت
علی (علیهالسّلام) در قیامت، این آیه است: "وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُون؛
و این مایه یادآوری (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودی سؤال خواهید شد". ذیل این آیه در منابع شیعه روایاتی آمده است که این مطلب را ثابت میکند.
شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) در یک روایت طولانی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که آن حضرت بعد از قرائت آیه فوق فرموده: از محبت
علی (علیهالسّلام) سؤال میشود:
"۷۶۰/ ۱۱ - وبهذا الاسناد، عن محمد بن
علی علیه السلام، عن جابر بن عبدالله الانصاری، قال. انی لادناهم من رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی حجة الوداع بمنی، فقال: لاعرفنکم ترجعون بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض، وایم الله لئن فعلتموها لتعرفنی فی
الکتیبة التی تضاربکم، ثم التفت الی خلفه فقال: او
علی او
علی، ثلاثا، فراینا ان جبرئیل علیه السلام غمزه وانزل الله عز وجل: «فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون» بعلی «او نرینک الذی وعدناهم فانا
علیهم مقتدرون» ثم نزلت: «قل رب اما ترینی ما یوعدون• رب فلا تجعلنی فی القوم الظالمین• وانا
علی ان نریک ما نعدهم لقادرون• ادفع بالتی هی احسن» ثم نزلت: «فاستمسک بالذی اوحی الیک» من امر
علی بن
ابی طالب «انک
علی صراط مستقیم» وان علیا لعلم للساعة و «لک ولقومک وسوف تسالون» عن محبة
علی بن
ابی طالب".
"
جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: در
منا در
حجة الوداع نزدیکترین شخص به پیامبر بودم که فرمود: شما را چنین نیابم که پس از من رجوع کرده و کافر شدهاید، بعضی از شما گردن بعضی دیگر را میزند و به خدا سوگند که اگر چنین کنید، مرا در لشکری خواهید دید که با شما میجنگد، سپس به پشت سر خود برگشت و گفت: یا
علی را یا
علی را (سه مرتبه) دیدیم که
جبرئیل به او اشاره کرد و به دنبال آن خداوند چنین نازل کرد: «فَاِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَاِنَّا (مِنْهُمْ) مُنْتَقِمُونَ»
یعنی به وسیله
علیّ بن
ابیطالب (علیهالسّلام) «فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی اُوحِیَ اِلَیْکَ»
یعنی در باره
علی «اِنَّکَ
عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»
و
علی پرچمی بر قیامت «لک ولقومک وسوف تسالون»
و ذکری برای تو و قوم توست و بزودی از محبت
علی پرسیده میشوید".
منظور شیخ طوسی که فرموده «و بهذا الاسناد»، این سند است که قبل از این روایت بیان شده است: "۵۰/ ۱ - اخبرنا ابوالفتح هلال بن محمد بن جعفر الحفار، قال: اخبرنا ابوالقاسم اسماعیل بن
علی بن
علی الدعبلی، قال: حدثنی
ابیابوالحسن
علی بن
علی ابن رزین بن عثمان بن عبد الرحمن بن عبدالله بن بدیل بن ورقاء اخو دعبل بن
علی الخزاعی (رضی الله عنه) ببغداد سنة اثنتین وسبعین ومائتین، قال: حدثنا سیدی ابو الحسن
علی بن موسی الرضا بطوس سنة ثمان وتسعین ومائة، وفیها رحلنا الیه
علی طریق البصرة، وصادفنا عبد الرحمن بن مهدی علیلا، فاقمنا علیه ایاما، ومات عبد الرحمن بن مهدی وحضرنا جنازته، وصلی علیه اسماعیل بن جعفر، ورحلنا الی سیدی انا واخی دعبل، فاقمنا عنده الی آخر سنة مائتین، وخرجنا الی قم. قال: حدثنی
ابی موسی بن جعفر، قال: حدثنا
ابی جعفر بن محمد، قال: حدثنا
ابی محمد بن
علی، عن ابیه
علی بن الحسین، عن ابیه الحسین بن
علی (علیهالسّلام)، عن النزال بن سبرة، عن
علی بن
ابی طالب (علیهالسّلام) انه قال: من اکل احدی وعشرین زبیبة حمراء، لم یر فی جسده شیئا یکرهه".
روایت جابر بن عبدالله انصاری در
کتابهای ذیل نیز نقل شده است:
۱.
الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف؛
۲.
الاربعون حدیثا فی اثبات امامة امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛
۳.
شواهد التنزیل؛
سید شرفالدین حسین استرآبادی در
کتاب «تاویل الایات» تفسیر این آیه را از قول
امام صادق (علیهالسّلام) بیان کرده است:
"وروی عن محمد بن خالد البرقی عن الحسین بن سیف، عن ابیه عن ابنی القاسم، عن عبدالله، عن
ابی عبدالله (علیهالسّلام) فی قوله (عزّوجلّ) (وانه لذکر لک ولقومک وسوف تسئلون)
قال: قوله (ولقومک) یعنی علیا امیرالمؤمنین علیه السلام، "و سوف تسئلون " عن ولایته".
حافظ رجب برسی، فصلی را تحت عنوان «فصل السؤال عن
علی فی القبر» باز کرده و مینویسد: "ثم اخبر نبیه ان حب
علی هو المسؤول عنه فی القبر فقال: «وانه لذکر لک ولقومک وسوف تسالون»
یعنی یوم القیامة و فی القبر؛ سپس خداوند به پیامبرش خبر داده است که از حب
علی در قبر سؤال میشود و فرموده است: (وانه لذکر لک ولقومک وسوف تسالون)؛ یعنی از حب
علی در قیامت و قبر سؤال میشود".
آیه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم؛
سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد! » نیز از آیاتی است که در تفاسیر اهل سنت، مقصود از آن ولایت و امامت اهل بیت (
علیهمالسّلام) و محبت به آنها بیان شده است. روایاتی که ذیل آن بیان شده است، این مطلب را ثابت میکند:
حسکانی
حنفی در
کتاب «شواهد التنزیل» خود مینویسد: "ومن سورة التکاثر ایضا نزل فیها قوله جل ذکره: «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم»؛ و از
سوره تکاثر آیه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم»
در مورد ولایت حضرت
علی نازل شده است. آنگاه سه روایت را نقل کرده است که ائمه طاهرین (
علیهمالسّلام) فرمودهاند، مراد از «نعیم» که در قیامت بندگان از آن مورد سؤال واقع میشوند، ما هستیم:
• "۱۱۵۰ - حدثونا عن
ابی بکر السبیعی حدثنا
علی بن العباس المقانعی حدثنا جعفر بن محمد بن الحسین حدثنا حسن بن حسین حدثنا ابو حفص الصائغ عمر بن راشد عن جعفر بن محمد فی قوله
تعالی: «لتسالن یومئذ عن النعیم» قال: نحن النعیم...؛ از جعفر بن محمد در آیه «لتسالن یومئذ عن النعیم»
روایت شده است که گفت ما نعیم هستیم".
• "۱۱۵۱ - فرات قال: حدثنی
علی بن العباس حدثنا الحسن بن محمد المزنی حدثنا الحسن بن الحسین، عن
ابی حفص قال: سمعت جعفر. به سواء؛ از ابوحفص از جعفر بن محمد شبیه همین روایت شده است".
• "در روایت دیگر تصریح شده است که مراد از «نعیم» ولایت اهل بیت (
علیهمالسّلام) است: "۱۱۵۲ - وایضا قال فرات: حدثنی
علی بن محمد بن مخلد الجعفی، حدثنا ابراهیم بن سلیمان حدثنا عبید بن عبد الرحمان التیمی حدثنا ابو حفص الصائغ قال: قال عبدالله بن الحسن فی قوله
تعالی «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم»
قال: یعنی عن ولایتنا والله یا ابا حفص؛ از عبدالله بن حسن نیز در ذیل آیه «لتسالن یومئذ عن النعیم» روایت شده است که مقصود قسم به خدا ولایت ما است ای ابوحفص".
قندوزی حنفی در ذیل این آیه روایات متعدد با سندهای مختلف آورده است که مراد از «نعیم» در آیه، ولایت امیر مؤمنان و ائمه معصومین و حب اهل بیت (
علیهمالسّلام) است.
۱) روایت اول از امام صادق (علیهالسلام): نعیم ولایت امیر مؤمنان (علیهالسّلام) است: "ابونعیم الحافظ: بسنده عن جعفر الصادق رضی الله فی هذه الآیة قال: النعیم ولایة امیرالمؤمنین
علی بن
ابیطالب (کرماللهوجهه)؛ ابونعیم حافظ با سند خود از جعفر صادق در این آیه روایت کرده است که نعیم ولایت امیرالمومنین
علی بن
ابیطالب (علیهالسّلام) است".
۲) روایت دوم از
امام هشتم (علیهالسلام): مراد محبت و ولایت اهل بیت است:
"ایضا الحاکم بن احمد البیهقی قال: حدثنا محمد بن یحیی الصوفی، قال: حدثنا ابو ذکوان القاسم بن اسماعیل، قال: حدثنی ابراهیم بن العباس الصولی
الکاتب بالاهواز سنة سبع وعشرین ومائتین قال: کنا یوما بین یدیعلی بن موسی الرضا (رضی الله عنهما) قال له بعض الفقهاء: ان النعیم فی هذه الآیة هو الماء البارد. فقال له بارتفاع صوته: کذا فسر تموه انتم وجعلتموه
علی ضروب، فقالت طائفة: هو الماء البارد، وقال آخرون: هو النوم، وقال غیرهم: هو الطعام الطیب. ولقد حدثنی
ابی عن ابیه جعفر بن محمد (
علیهمالسّلام) اذ اقوالهم هذه ذکرت عنده فغضب وقال: ان الله (عزّوجلّ) لا یسال عباده عما تفضل
علیهم به ولا یمن بذلک
علیهم، وهو مستقبح من المخلوقین کیف یضاف الی الخالق - جلت عظمته - مالا یرضی للمخلوقین، ولکن النعیم حبنا اهل البیت وموالاتنا، یسال الله عنه بعد التوحید لله ونبوة رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وسلم، لان العبد اذا وافی بذلک اداه الی نعیم الجنة الذی لا یزول، قال
ابی موسی: لقد حدثنی
ابی جعفر عن ابیه محمد بن
علی عن ابیه
علی ابن الحسین عن ابیه الحسین بن
علی عن ابیه
علی بن
ابی طالب (
علیهمالسّلام) قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): یا
علی ان اول ما یسئل عنه العبد بعد موتهشهادة " ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله و انک ولی المؤمنین" بما جعله الله وجعلته لک، فمن اقر بذلک وکان معتقده صال الی النعیم الذی لا زوال له؛ حاکم بن احمد بن بیهقی...".
"از ابراهیم بن عباس صولی روایت کرده است که روزی ذر نزد
علی بن موسیالرضا (علیهالسّلام) بودیم و یکی از فقهاء به او گفت مقصود از نعیم آب خنک است! حضرت با صدای بلند به او فرمود: اینطور تفسیرش میکنید؟! شما این را به چند نوع تفسیر کردهاید. آب خنک! و یا خواب، و یا غذای خوب اما پدرم از پدرش جعفر بن محمد نقل کرده است که این نظرات در نزد ایشان مطرح شد و او عصبانی شده و فرمود: خداوند از بندگانش نعمتهایی را که از تفضل به آنان عطا کرده نمیپرسد و بر آنان منت نمیگذارد؛ این کار از مخلوق شایسته نیست چه رسد به خالق؛ او بزرگتر از آن است که چیزی که از مخلوق شایسته نیست به او نسبت داده شود؛ نعیم محبت ما اهل بیت و موالات ما است؛ که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سؤال خواهد کرد که اگر بنده وفای به آن کرده باشد او را به سمت بهشتی میفرستد که زوالناپذیر است. پدرم
موسی نیز فرمود پدرم
جعفر از پدرش
باقر از پدرش
امام سجاد از
حسین بن علی از امیرمومنان از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرده است که فرمود: ای
علی، اولین چیزی که بنده از آن سؤال میشود شهادت لا اله الا الله است و اینکه محمد رسول الله است و اینکه تو ولی مومنین هستی، و این مقامی است که خداوند و سپس من برای تو قرار دادیم. هر کس که به این اقرار کند و چنین اعتقادی داشته باشد به بهشتی میرود که زوالناپذیر است".
۳) روایت سوم از
علی (علیهالسّلام): مراد از نعیم ما هستیم: "ایضا فی المناقب: عن الاصبغ بن نباتة عنه قال: نحن النعیم الذی کان فی هذه الآیة؛ همیچنین در مناقب از
اصبغ بن نباته از
علی (علیهالسّلام) نقل شده است که ما نعیم در این آیه هستیم".
۴) روایت چهارم از امام باقر (علیهالسّلام): مراد ولایت ما اهل بیت است: "ایضا عن الباقر (علیهالسّلام) قال: والله ما هو الطعام و الشراب و لکن هو ولایتنا؛ همچین از باقر نقل شده است که قسم به خدا مقصود غذا و نوشیدنی نیست؛ بلکه ولایت ما است".
۵) روایت پنجم از امام کاظم (علیهالسّلام): ما نعیم مؤمنان هستیم: "ایضا عن الکاظم (علیهالسّلام) قال: نحن نعیم المؤمن وعلقم الکافر؛ همچنین از کاظم روایت شده است که ما نعیم مومن و عذاب کافر هستیم".
با توجه به آیاتی که ذکر شد، یکی از مواردی که در عالم پس از مرگ و قیامت از میت سؤال میشود، درباره امامت و ولایت امیر مؤمنان و ائمه اهل بیت (
علیهمالسّلام) است. این مساله بهاندازهای روشن است علمای بزرگ اهل سنت همانند آلوسی و برخی دیگر به آن اقرار کردهاند.
طبق روایات صحیحی که در منابع شیعه و اهل سنت وارد شده، سؤال از اصول عقائد در قیامت یکی از مسائل مسلم است.
ابوسعید خدری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با سند معتبر:
حاکم حسکانی از علمای حدیث اهل سنت، روایت معتبری را از ابوسعید خدری
صحابه جلیلالقدر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که در قیامت از ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) سؤال میشود:
"۷۸۸ - حدثنا ابو عبد الرحمان السلمی املاءا، اخبرنا محمد بن محمد بن یعقوب الحافظ، حدثنا ابو عبدالله (الحسین بن محمد) ابن عفیر، حدثنا احمد، حدثنا عبد الحمید، حدثنا قیس، عن عطیة، عن
ابی سعید، عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی قوله (
تعالی): «وقفوهم انهم مسؤولون» قال: عن ولایة
علی بن
ابی طالب؛ ابوسعید خدری میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤلون»
فرمود: از ولایت
علی (علیهالسّلام) سؤال میشود.
در ذیل سند این روایت بررسی میگردد:
ممکن است در ذهن برخی این سؤال خلق شود که حاکم حسکانی از نظر علمای رجال اهل سنت شاید ضعیف باشد و یا عدهای ممکن است از این ناحیه به روایاتی که از ایشان ذکر میکنیم، انتقاد وارد سازد، لازم است که ابتدا، حاکم حسکانی را معرفی کرده و دیدگاه بزرگان آنها را در باره ایشان در معرض دید خوانندگان گرامی قرار دهیم.
ذهبی از علماء و
صاحب نظر در علم رجال اهل سنت و دیدگاه او فصلالخطاب در میان محققان و پژوهشگران است.
ایشان در
کتاب «
سیر اعلام النبلاء» وی را با وصف «الامام؛ یعنی پیشوا، المحدث؛ یعنی راوی حدیث، البارع؛ یعنی با تقوا، الحاکم؛ یعنی کسی که تمام روایات را حفظ است» توصیف کرده است: "الحسکانی، الامام المحدث البارع القاضی ابو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفیالحاکمویعرف ایضا بابن الحذاء من ذریة الامیر الذی افتتح خراسان عبدالله بن عامر بن کریز... " و در پایان نیز میگوید: "اختص
بصحبة ابی بکر بن الحارث النحوی ولازمه واخذ ایضا عن الحافظ احمد بن
علی بن منجویه وتفقه بالقاضی صاعد بن محمدوصنف وجمع وعنی بهذا الشان؛ ... همیشه همراه ابوبکر بن حارث نحوی بود و از حافظ احمد بن
علی بن منجویه روایت میگرفت... و
کتاب تصنیف کرد و روایات را جمعآوری کرد و در این رشته عنایت داشت".
ذهبی در
کتاب «
تذکرة الحفاظ»، ایشان را به «الحافظ، کسی که صد هزار روایت را حفظ باشد، شیخ متقن؛ مورد اطمینان، ذو عنایة تامة بعلم الحدیث؛ دارای عنایت ویژه به علم روایت،
عالی الاسناد؛ یعنی روایاتش سند
عالی دارد» توصیف کرده است: "۱۰۳۲ الحسکانی القاضی المحدث ابوالقاسم عبید الله بن عبدالله بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری
الحنفی الحاکم ویعرف بابن الحذاءالحافظ شیخ متقن ذو عنایة تامة بعلم الحدیث وهو من ذریة الامیر عبدالله بن عامر بن کریز الذی افتتح خراسان زمن عثمان وکان معمراعالی الاسناد صنف فی الابواب و جمع و حدث عن جدها حمد و عن
ابی الحسن العلوی و
ابی عبدالله الحاکم و
ابی طاهر بن محمش وعبدالله بن یوسف الاصبهانی وابی الحسن بن عبدان وابن فجویه الدینوری وابی الحسن
علی بن السقاء وابی عبدالله بن باکویه وخلق وینزل الی
ابی سعید الکنجرودی ونحوه اختص
بصحبة ابی بکر بن الحارث الاصبهانی النحوی واخذ عنه واخذ ایضا عن الحافظ احمد بن
علی بن منجویه وتفقه
علی القاضی
ابی العلاء صاعد بن محمدوما زال یسمع ویجمع ویفید".
ابوالوفاء قرشی نیز در
کتاب «
الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»، ایشان را در ضمن معرفی پسرش «محمد بن عبیدالله بن عبدالله» به «حافظ وقته
لاصحاب ابی حنیفة» توصیف کرده است. "۲۶۱ محمد بن عبید الله بن عبدالله بن احمد الحسکانی الحاکم ابو
علی الحذاء سمع الحدیث من ابیه وجده وقرا علیه من تصانیف والده وغیر ذلک ذکره الفارسی فی سیاقه وقال من بیت الحدیث والروایة وکان ابوه الحاکم ابو القاسم حافظ وقته
لاصحاب ابی حنیفة وجده ابو محمد واعظهم وتقدما مات سنة اربع وخمس مائة رحمهم الله
تعالی".
از این جمله فهمیده میشود که او از نظر فقهی پیرو
ابوحنیفه بوده است؛ چنانچه
تقیالدین صیرفینی در
کتاب «
المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور»، به این مساله تصریح کرده است: "۹۸۲ ابو القاسم الحسکانی الحذاء، عبید الله بن عبدالله بن احمد بن احمد بن محمد بن حسکان ابو القاسم الحذاء الحافظ المتقن من
اصحاب ابی حنیفة فاضل من بیت العلم والوعظ والحدیث؛ عبیدالله بن... حافظ، استوار، از
اصحاب ابو
حنیفه، انسان فاضل و از خانه علم و موعظه و نصیحت است".
ابویعلی قزوینی در کتابش به توثیق این راوی تصریح میکند: " (۷۷۲) ابو عبد الرحمن محمد بن الحسین بن موسی السلمی الازدی حفید اسماعیل بن نجید السلمی ثقة متفق علیه من الزهادله؛ ابوعبدالرحمن... ثقه است و همه بر صحتش اجماع دارند و از جمله زاهدان بوده است".
جمالالدین اتابکی در کتابش، وی را به بالاترین اوصاف، «حافظ الکبیر، شیخ شیوخ الدنیا فی زمانه» توصیف کرده و او را مرجع علوممی داند: "وفیها توفی محمد بن الحسین بن محمد بن موسی ابو عبد الرحمن السلمی النیسابوری الحافظ الکبیر شیخ شیوخ الدنیا فی زمانه طاف الدنیا شرقا وغربا ولقی الشیوخ الابدال والیه المرجع فی علوم الحقائق والسیر وغیرها وله المصنفات الحسان".
علی بن الحسن بن هبةالله در
کتاب «اربعون حدیث» خود میگوید: بسیاری از علماء،
کتاب اربعین نوشتهاند که آثارشان مقتدای آیندگان است: "... وکل منهم لم یال فی طلب الاجر، ولم یقتصر فی اقتناء الثواب والاجر، و سمی کل واحد منهم
کتابة بکتاب الاربعین، فرحمة الله و رضوانه
علیهم اجمعین، کما نشروا الدین، واظهروا الحق المبین، وفیهم لمن بعدهم اسوة، وهم لمن اقتفی آثارهمالقدوة: وابو الخیر یزید بن رفاعة الهاشمی. وابو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی".
تقیالدین صیرفینی نیز در باره ایشان مینویسد: "۴ ابو عبد الرحمن السلمی محمد بن الحسین بن موسی الازدی ابا السلمی جدا لانه ابن بنت
ابی عمر و اسماعیل بن نجید بن احمد بن یوسف السلمی ابو عبد الرحمن شیخ الطریقة فی وقته الموفق فی جمع علوم الحقائق ومعرفة طریق التصوف
وصاحب التصانیف المشهورة فی علوم القوم...
وکتب الحدیث بنیسابور و مرو و العراق و الحجاز و انتخب علیه الحفاظ الکبار؛ ... شیخ طریقت در زمانش، کسی که در تمام علوم حقایق و شناخت راه تصوف و دارای تالیفات مشهور در علوم قوم... بود. در نیشابور، مرو و عراق و حجاز روایت را مینوشت و حافظان بزرگ را برای این کار انتخاب کرده بود".
بهترین دلیل بر توثیق این روای این است که ابنتیمیه در مقابل
جهمیه، به روایتش استدلال کرده است: "بل یعلم بالاضطرار ان الذی جاء به الرسول من
الکتاب والسنة یخالف هذا المعنی الذی سماه هؤلاء الجهمیة توحیدا، ولهذا ما زال سلف الامة وائمتها ینکرون ذلک، کما روی الشیخ ابو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی فی ذم الکلام".
در وثاقتش همین بس که
بیهقی از نامدارترین علمای اهل سنت،
کتاب «
شعب الایمان» خودش را بر ابوعبدالرحمن سلمی قرائت کرده و این مطلب در ابتدای
کتاب شعب الایمان ذکر شده است: "۴۷۶۱ قال الشیخ و فیما قرات
علی ابی عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی رحمه الله قال سالت الامام ابا سهل محمد بن سلیمان عن السماع فقال یستحب ذلک لاهل الحقائق و مباح ذلک لاهل الورع ویکره ذلک للفساق ومن یسمعه بطرا".
ابن حجر عسقلانی در «
لسان المیزان»، بعد از معرفی مختصر، مدح ایشان را از زبان علمای اهل سنت ذکر کرده است: "محمد بن الحسین ابو عبد الرحمن السلمی النیسابوری شیخ الصوفیة
وصاحب تاریخهم وطبقاتهم وتفسیرهم. وقال الخطیب قدر
ابی عبد الرحمن عند اهل بلدته جلیل وکان مع ذلک مجودا
صاحب حدیث... وقال الحاکم کان کثیر السماع والحدیث متقنا فیهمن بیت الحدیث".
ذهبی در باره او مینویسد: وی در صدر قراء و محدثان بوده است: "الحجاجی الامام الحافظ الناقد المقرئ المجود شیخ خراسان ابو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب بن اسماعیل بن الحجاج الحجاجی النیسابوری صدر المقرئین والمحدثین".
و در جای دیگر او را حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و عبدصالح توصیف کرده و از حاکم نقل میکند که در میان
اصحاب ما کسی همانند او با فهمتر و اثبت نبوده است: "۸۹۵ الحجاجی الحافظ ابو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب بن اسماعیل بن حجاج النیسابوری المقرئ العبد الصالح... قال الحاکم سمعت ابا
علی الحافظ یقول ما فی
اصحابنا احد افهم ولا اثبت من
ابی الحسین".
در «
تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام»، به صدوق بودن ایشان تصریح میکند: "محمد بن محمد بن یعقوب بن اسماعیل بن حجاج النیسابوری الحافظ ابو الحافظ، ابو الحسین الحجاجی. المقریء العبد الصالح الصدوق".
و بالاخره در
کتاب «
العبر فی خبر من غبر»، به وثاقت او نیز اعتراف میکند: "و الحجاجی ابو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب النیسابوری الحافظ الثقة المقرئ العبد الصالح الصدوق".
در نتیجه این راوی نیز ثقه است.
شمسالدین ذهبی در تاریخ الاسلام آورده است که دارقطنی وی را توثیق کرده است: "الحسین بن محمد بن محمد بن عفیر. ابو عبدالله البغدادی الانصاری... وثقه الدارقطنی".
حمزة بن یوسف سهمی میگوید: از دار قطنی در باره حسین بن محمد سؤال کردم و او در پاسخ ایشان را موثق معرفی کرده است: "وسالته عن الحسین بن محمد بن محمد بن غفیر بن محمد بن سهل بن
ابی حتمة
ابی عبدالله الانصاری ببغداد فقال ثقة؛ از دار قطنی در باره حسین بن محمد... در بغداد سؤال کردم گفت: او ثقه است".
ابنحجر عسقلانی در
کتاب «
تقریب التهذیب» توثیق او تصریح کرده است: "احمد بن الفرات بن خالد الضبی ابو مسعود الرازی نزیل اصبهان ثقة حافظ".
و در صفحه دیگر اقوال علمای اهل سنت را در توثیق او آورده است: "جاء عن احمد انه قال ما تحت ادیم السماء احفظ لاخبار رسول الله صلی الله علیه من
ابی مسعود. وقال محمد بن
ابی بکر البقال ذکر عند احمد فقال اکتبوا عنه فانه صدوق اللهجة وقال بن معین ما رایت اسود الراس احفظ منه وقال
علی بن المدینی کان من الراسخین فی العلم وقال حجاج بن الشاعر ما اعرف احذق بهذه الصناعة منه وقال الخلیلی ثقة ذو تصانیف وقال ابو نعیم احد الائمة الحفاظ وقال الحاکم ثقة؛ در نزد احمد بن حنبل ذکر از او به میان آمد، احمد گفت: از وی روایت بنویسید؛ چرا که وی صدوق اللهجه است....
علی بن مدینی گفته است: وی از راسخان در علم بوده است.... خلیلی گفته است: وی موثق و دارای تالیفات بوده است. ابو نعیم گفته است: وی یکی از پیشوایان حافظ است و حاکم گفته: او ثقه است".
تعدادی از علمای اهل سنت هنگامی که وقایع سالها را شرح داده، بر توثیق این راوی نیز تصریح کردهاند. جمالالدین اتابکی مینویسد: "وفیها توفی احمد بن الفرات بن خالد ابو مسعود الرازی الاصبهانی کان احد الائمة الثقات ذکره ابو نعیم فی الطبقة السابعة واثنی علیه".
عکری حنبلی نیز مینویسد: "وفیها احمد بن الفرات بن خالد بن مسعود الرازی الثقة احد الاعلام".
ذهبی نیز مینویسد: "وفيها أحمد بن الفرات الحافظ، أبو مسعود الرازی، أحد الأعلام. فی شعبان بأصبهان".
این راوی، از راویان
صحیح بخاری است و نیاز به توثیق ندارد؛ اما از باب اطمینان، سخنان علمای اهل سنت را در باره او ذکر میکنیم:
ابن حبان این روای را در
کتاب «الثقات» خود ذکر کرده و سخن یحیی بن معین را در توثیق وی آورده است: "۹۲۷۵ ابو یحیی الحمانی عبد الحمید بن عبد الرحمن الذی یقال له بشمین وحمان من تمیم یروی عن الاعمش وابن
ابی خالد روی عنه ابنه یحیی بن عبد الحمید وکان یحیی بن معین یقول الحمانی وابوه ثقات".
سخن ابن معین را
خطیب بغدادی در
کتاب «
تاریخ بغداد»، آورده است که یحیی بن معنی او پسرش را توثیق کرده است: "اخبرنا محمد بن احمد بن رزق اخبرنا هبة الله بن محمد بن حبش الفراء حدثنا ابو جعفر محمد بن عثمان بن
ابی شیبة قال سالت یحیی بن معین عن یحیی بن عبد الحمیدفقال ثقة وکان ابوه عبد الحمید بن عبد الرحمن ثقة".
شمسالدین حنبلی نیز تصریح میکند که وی از روایان صحیح بخاری است: "ابویحیی الحمانی عبد الحمید بن عبد الرحمن لیس بمتروک بل هو من رجال الصحیح. وقد وثقه یحیی بن معین وغیره".
ابوالوفاء قرشی در
کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات
الحنفیة»، او را یکی از حافظان کوفه میداند: "ومنهم عبد الحمید بن عبد الرحمن الحمانی احد حفاظ الکوفة".
ابنحجر عسقلانی وی را موثق میداند و بر این مطلب تصریح کرده است: "۵۵۶۹ قیس بن حفص التمیمی الدارمی ابو محمد البصریثقةله افراد من العاشرة مات سنة سبع وعشرین خ صد".
بدرالدین عینی نیز سخنان علمای رجال را در توثیق و مدح او ذکر کرده است: "۲۱۵۳- قیس بن حفص بن القعقاع التمیمی الدارمی: ... قال یحیی بن معین: ثقة. وقال العجلی: لا باس به،
کتبت عنه شیئًا. وقال ابو حاتم: شیخ".
عجلی در
کتاب «معرفة الثقات» مینویسد: "۱۵۲۸ قیس بن حفص بصری لا باس به
کتبنا عنه شیئا یسیرا".
ذهبی نیز در
کتاب «تاریخ الاسلام» بر ثقه بودنش تصریح کرده است: "۴ قیس بن حفص الدّارمیّ مولاهم البصریّ، ابو محمد... وکان ثقة".
عجلی کوفی در
کتاب «معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث» به توثیق این راوی تصریح کرده است: ملاعلی قاری در باره او میگوید: "عطیة بن سعد العوفی، وهو من اجلاء التابعین؛ عطیه از بزرگان تابعان است".
ترمذی صاحب یکی از
صحاح سته اهل سنت روایت وی را صحیح میداند: "۲۳۸۱ حدثنا ابو کُرَیْبٍ حدثنا مُعَاوِیَةُ بن هِشَامٍ عن شَیْبَانَ عن فِرَاسٍ عن عَطِیَّةَعن
ابی سَعِیدٍ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم من یُرَائِی یُرَائِی الله بِهِ وَمَنْ یُسَمِّعْ یُسَمِّعْ الله بِهِ قال وقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم من لَا یَرْحَمْ الناس لَا یَرْحَمْهُ الله وفی الْبَاب عن جُنْدَبٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن عَمْرٍو قال ابو عِیسَی هذاحَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ من هذا الْوَجْهِ". سند روایت از این طریق حسن و صحیح است.
و در چندین جای دیگر روایت وی را تصحیح میکند.
محمد بن جریر طبری در مورد او میگوید: "منهم عطیة بن سعد بن جنادة العوفی... وکان کثیر الحدیث ثقة ان شاء الله".
ابن سعد مولف الطبقات نیز مینویسد: "عطیة بن سعد بن جنادة العوفی... وکان ثقة ان شاء الله وله احادیث صالحة".
یحیی بن معین از بزرگان
علم رجال اهل سنت و از متشددین روایات، وی را صالح میداند: "۲۴۴۶ سمعت یحیی یقول عطیة العوفی هو عطیة الجدلی قیل لیحیی کیف حدیث عطیة قال صالح".
ابن جعد نیز سخن یحیی بن معین را نقل کرده است: "۲۰۴۸ حدثنا بن زنجویه نا زید بن الحباب نا فضیل بن مرزوق الاغر الرؤاسی نا ابو اسحاق وحدثنا عباس سمعت یحیی بن معین یقول عطیة العوفی هو عطیة الجدلی قیل لیحیی کیف حدیث عطیةقال صالح".
حتی البانی وهابی نیز روایات او را تصحیح میکند: "۴۰۰۱ (صحیح) حدثنا القاسم بن زکریا بن دینار حدثنا عبد الرحمن بن مصعب ح و حدثنا محمد ابن عبادة الواسطی حدثنا یزید بنهارون قالا حدثنا اسرائیل انبانا محمد بن جحادةعن عطیة العوفی عنابی سعید الخدری قال قال رسول الله صلی الله علیه و سلم افضل الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر (صحیح)
ایشان از
صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که نیاز به توثیق ندارد و از نظر اهل سنت، همه
صحابه عادل هستند و هرگز مطلبی را به دروغ بیان نکردهاند.
ابنحجر در
کتاب «
الاصابة فی تمییز الصحابه» قول حنظله بن ابوسفیان را که وی را برترین فقیه جوانهای
صحابه معرفی کرده، و نیز سخن خطیب را که وی را از فاضلترین
صحابه میداند، نقل کرده است: "سعد بن مالک بن سنان بن عبید بن ثعلبة بن الابجر وهو خدرة بن عوف بن الحارث بن الخزرج الانصاری الخزرجی ابو سعید الخدری مشهور بکنیته استصغر باحد واستشهد ابوه بها وغزا هو ما بعدها روی عن النبی صلی الله علیه وسلم الکثیر وروی عن
ابی بکر وعمر وعثمان وعلی وزید بن ثابت وغیرهم... قال حنظلة بن
ابی سفیان عن اشیاخهکان من افقه احداث الصحابةوقال الخطیب کانمن افاضل
الصحابة وحفظ حدیثا کثیرا... ".
ذهبی در
کتاب «تذکرة الحفاظ»، مینویسد: "ابوسعید الخدری سعد بن مالک بن سنان الانصاری الخزرجی المدنی کان من علماء الصحابةو ممن شهد بیعة الشجرة روی حدیثا کثیرا و افتی مدة".
ابن کثیر وهابی در
کتاب «البدایة و النهایة»، نیز او را
صحابی جلیل القدر و از فقهای
صحابه معرفی میکند: "ابوسعید الخدری هو سعد بن مالک بن سنان الانصاری الخزرجی
صحابی جلیل من فقهاء
الصحابة".
بنابراین این روایت از نظر اهل سنت معتبر است و طبق این روایت معتبر، در عالم قیامت از ولایت امیر مؤمنان (علیهالسّلام) سؤال میشود.
سند دیگری که برای روایت ابوسعید خدری نقل شده این است: "۷۸۷ - حدثنا الحاکم الوالد ابو محمد رحمه الله. قال: اخبرنا عمر بن احمد بن عثمان ببغداد قال: حدثنا الحسین بن محمد بن محمد بن عفیر حدثنا احمد بن الفرات، حدثنا عبد الحمید الحمانی، عن قیس عن
ابیهارون: عن
ابی سعید الخدری عن النبی صلی الله علیه وسلم فی قوله
تعالی: «وقفوهم انهم مسؤولون»
قال: عن ولایة
علی بن
ابی طالب".
سند سوم روایت ابو سعید خدری این است: "۷۸۶ - عبید الله بن محمد العائشی قال: حدثنا مسلم بن ابراهیم الفراهیدی وقیس بن حفص الدارمی قالا: حدثنا عیسی بن میمون، عن
ابیهارون العبدی: عن
ابی سعید الخدری فی قوله: «وقفوهم انهم مسؤولون»
قال: عن امامة
علی بن
ابیطالب".
این روایات در
کتاب «ینابیع المودة» و «نظم درر السمطین» از علمای
احناف، نیز آمده است.
ابن عباس نیز از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که حضرت فرمود: من و
علی روی پل صراط میایستیم از کسانی که از آنجا عبور میکنند در باره ولایت
علی سؤال میکنیم:
"۷۸۹ - حدثنی ابو الحسن الفارسی حدثنا ابو الفوارس الفضل بن محمد
الکاتب حدثنا محمد بن/ ۱۳۸/ ا/بحر الرهنی بکرمان، حدثنا ابو کعب الانصاری حدثنا عبدالله بن عبد الرحمان حدثنا اسماعیل بن موسی حدثنا محمد بن فضیل، حدثنا عطاء بن السائب: عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اذا کان یوم القیامة اوقف انا و
علی علی الصراط، فما یمر بنا احد الا سالناه عن ولایة
علی، فمن کانت معه والا القیناه فی النار، وذلک قوله: «وقفوهم انهم مسؤولون»".
"ابن عباس میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: وقتی روز قیامت فرا میرسد، من و
علی روی پل صراط میایستیم، هیچ کسی از آنجا عبور نمیکند مگر این که از ولایت
علی سؤال میکنیم؛ پس هر که ولایت
علی را نداشته باشد، او را به آتش میافگنیم و این قول خداوند است که فرمود: وقفوهم انهم مسؤولون".
روایت ابن عباس با سند دیگر نیز نقل شده است: "۷۹۰ - اخبرنا الحاکم ابو عبدالله جملة (قال:) حدثنا ابو الحسین السبیعی من اصل
کتابه، (قال:) حدثنا الحسین بن الحکم. واخبرنا ابو بکر محمد البغدادی قال: حدثنی سعید بن
ابی سعید (قال:) حدثنا
علی بن عبد الرحمان بن ماتی الکوفی حدثنا الحسین بن الحکم الحبری حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم حدثنا القاسم بن عبد الغفار بن القاسم العجلی، عن
ابی الاحوص، عن مغیرة: عن الشعبی عنابن عباسفی قوله
تعالی: «وقفوهم انهم مسؤولون»
قال: عن ولایة
علی بن
ابیطالب".
یحیی بن الحسن جرجانی نیز روایت ابن عباس را با این سند نقل کرده است: "قال اخبرنا ابو الحسن احمد بن محمد بن احمد العتیقی بقراءتی علیه، قال اخبرنا ابو عمر عثمان بن محمدبن احمد المخرمی، قال اخبرنا ابو الحسین
علی بن عبد الرحمن بن عیسی بن ماتی
الکاتب، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی، عن الاحوص عن مغیرة عن الشعبی عنابن عباسفی قوله (عزّوجلّ): «وقفوهم انهم مسؤولون»
عن ولایة
علی بن
ابیطالب علیه السلام".
ابن مردویه اصفهانی نیز در
کتاب «
مناقب علی بن ابیطالب» روایت ابن عباس را در تفسیر آیه آورده است: "۵۱۲. ابن مردویه، عن ابن عباس، ان النبی (صلیاللهعلیهوسلم) قال: «وقفوهم انهم مسؤولون»
عن ولایة
علی بن
ابیطالب".
خوارزمی نیز از ابو اسحاق این تفسیر را آورده است: "۲۵۶ - وروی ابو الاحوص عن
ابی اسحاق فی قوله
تعالی: «وقفوهم انهم مسؤولون»
یعنی عن ولایة
علی".
عبد خیر از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل کرده که رسول خدا فرمود: "هیچ میتی در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که درباره ولایت
علی از آنها سؤال میشود".
"۱۰۷۵ واخبرنا عقیل بن الحسین حدثنا
علی بن الحسین حدثنا محمد بن عبید الله حدثنا ابو بکر الآجری بمکة حدثنا موسی بن ابراهیم الخوری حدثنا یوسف بن موسی القطان، عن وکیع، عن سفیان، عن السدی، عن عبد خیر: عن
علی بن
ابی طالب قال: اقبل صخر بن حرب حتی جلس الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال: الامر بعدک لمن؟ قال: لمن هو منی بمنزلةهارون من موسی. فانزل الله «عم یتساءلون» یعنی یسالک اهل مکة عن خلافة
علی «عن النبا العظیم الذی هم فیه مختلفون» فمنهم المصدق ومنهم المکذب بولایته، «کلا سیعلمون، ثم کلا سیعلمون» وهو رد
علیهم سیعرفون خلافته انها حق اذ یسالون عنها فی قبورهم فلا یبقی منهم میت فی شرق ولا غرب ولا بر ولا بحر الا ومنکر ونکیر یسالانه یقولان للمیت: من ربک وما دینک ومن نبیک ومن امامک؟!".
"امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فرمود:
صخر بن حرب آمد و به نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشست عرض کرد: امر امامت بعد از شما از آن کیست؟ فرمود: برای کسی که منزلتش با من همانند منزلت
هارون به موسی است. پس خداوند آیه را نازل کرد: عم یتساءلون
؛ یعنی اهل مکه درباره خلافت
علی از تو سؤال میکنند. (عن النبا العظیم الذی هم فیه مختلفون)،
برخی از آنها تصدیق میکنند وبرخی از آنها ولایت
علی را تکذیب میکنند. (کلا سیعلمون، ثم کلا سیعلمون)".
این آیه رد بر آنها است که به زودی میشناسند که خلافت
علی حق است؛ زیرا از آنها در باره ولایت در قبور سؤال میشود؛ پس هیچ میتی از آنها در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که فرشتگان منکر و نکیر از آنها سؤال میکنند و برای میت میگویند: پروردگارت کیست، دینت چیست، پیامبرت کیست و امامت کیست؟".
ابن مردویه همین روایت ذکر شده از ابن عباس را از مجاهد نقل میکند: "۵۱۳. ابن مردویه، عن مجاهد فی الآیة قال: یعنی مسؤولون عن ولایة
علی بن
ابیطالب".
سدی کبیر در ذیل آیه «فوربک لنسالنهم اجمعین»
گفته است: از ولایت
علی (علیهالسّلام) سؤال میشود: "۴۵۲ - اخبرنا عقیل قال: اخبرنا
علی قال: اخبرنا محمد بن عبید الله، قال: حدثنا ابو الحسین بن ماهان الخوری بخور قال: حدثنا ابو بکر محمد بن الحسین بن مکرم البزاز، قال: حدثنا یعقوب بن ابراهیم الدورقی قال: حدثنا وکیع، عن سفیان: عن السدی فی قوله
تعالی «فوربک لنسالنهم اجمعین» قال: عن ولایة
علی سدی از علمای تابعین است و درست است که این روایت و روایت قبل اشاره به کلام خود سدی و مجاهد دارد و به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت داده نشده است، اما علمای اهل سنت در چنین جایی میگویند که نظر شخصی تابعی قطعا گرفته شده از یک روایت است و این روایت در نتیجه شبیه مرسل تابعی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حساب میآید که آن نیز حجت است: "ومما صح عند الحاکم ایضاً عن ابن عباس رضی الله عنهما قال: «اوحی الله
تعالی الی عیسی علیه السلام...» ومثل هذا لا یقال من قبل الرای، فاذا صح عن مثل ابن عباس یکون فی حکم المرفوع الی النبی صلی الله علیه وسلم؛ و از روایاتی که در نزد حاکم صحیح است روایت ابن عباس است که گفت: «خداوند به
عیسی وحی کرد که...» و چنین چیزی را شخص نمیتواند از ذهن خود بیاورد؛ اگر این روایت از ابن عباس صحیح باشد، در حکم روایت متصل به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است".
در منابع شیعه دستهای از روایات، دلالت دارد که در قیامت و در دادگاه
عدل الهی از ولایت و نیز محبت امیرمومنان
علی بن
ابیطالب (علیهالسّلام) سؤال میشود:
• در روایت صحیح السندی که
شیخ مفید آن را از امام باقر (علیهالسّلام)نقل کرده، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: در قیامت از محبت اهل بیت من سؤال میشود:
"وبهذا الاسناد قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): لا یزول قدم عبد یوم القیامة من بین یدی الله (عزّوجلّ) حتی یساله عن اربع خصال: عمرک فیما ابلیته، ومالک من این اکتسبته واین وضعته، وعن حبنا اهل البیت. فقال رجل من القوم: وما علامة حبکم یا رسول الله؟ فقال: محبة هذا، ووضع یده
علی راس
علی بن
ابی طالب علیه السلام؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده: روز قیامت بنده قدم از قدم در حضور خدای عزّ و جلّ بر نمیدارد تا اینکه خداوند از چهار چیز از وی پرسش نماید: از عمرت که در چه چیز گذراندی، و از مالت که از کجا بدست آوردی، و در چه راهی خرج نمودی، و از دوستی ما اهل بیت. مردی از میان قوم گفت: ای رسول خدا نشانه دوستی شما چیست؟ فرمود: دوستی این شخص، و دست مبارک بر سر
علی بن
ابیطالب (علیهالسّلام) نهاد".
در روایت آمده است، شخص میت، تا از محبت اهل بیت در قیامت پاسخ ندهد، اجازه ندارد که قدم از قدم بردارد و از طرفی، رسول خدا دست مبارک را بر سر حضرت
علی (علیهالسّلام) گذاشت و به محبت ایشان تصریح فرموده است. اگر از محبت اهل بیت سؤال شود، به طریق اولی از ولایت آنها که امری بالاتر از محبت است سؤال خواهد شد.
• شیخ کلینی با سند صحیح از امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند که مسلمانان پس از نزول آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم»
از رسول خدا سؤال کردند: شما امام مردم نیستید؟ آن حضرت فرمود: من رسول خدایم ولی پس از من ائمهای از اهل بیت (علیهالسّلام) از جانب خداوند انتخاب میشوند امام مردم آنها هستند؛ اما مردم آنها را تکذیب خواهند کرد.
"۱- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ
اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) قَالَ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ {یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ} قَالَ الْمُسْلِمُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَ لَسْتَ اِمَامَ النَّاسِ کُلِّهِمْ اَجْمَعِینَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَنَا رَسُولُ اللَّهِ اِلَی النَّاسِ اَجْمَعِینَولَکِنْ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی اَئِمَّةٌ
عَلَی النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یَقُومُونَ فِی النَّاسِ فَیُکَذَّبُونَ ویَظْلِمُهُمْ اَئِمَّةُ الْکُفْرِ والضَّلَالِ واَشْیَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ واتَّبَعَهُمْ وصَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّی ومَعِی وسَیَلْقَانِی اَلَا ومَنْ ظَلَمَهُمْ وکَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی ولَا مَعِی واَنَا مِنْهُ بَرِی ءٌ".
"امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: چون آیه «روزی که هر دسته از مردم را به امامشان خوانیم» نازل شد، مسلمین عرض کردند: ای فرستاده خدا! مگر شما امام همه مردم نیستید؟ پیغمبر فرمود: من از جانب خدا به سوی همه مردم فرستاده شدهام؛ ولی بعد از من امامانی از خاندانم توسط خداوند بر مردم منصوب شوند، ایشان در میان مردم قیام کنند و مردم آنها را تکذیب کنند و امامان کفر و گمراهی و پیروانشان به آنها ستم خواهند کرد، هر که آنها را دوست دارد و از آنها پیروی کند و تصدیقشان نماید، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد و آگاه باشید کسی که به آنها ستم کند و تکذیبشان نماید، از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم".
نکته قابل توجه در روایت این است که مسلمانان با نزول آیه فوق، عقیدهشان بر این بوده که رسول خدا امام همه مردم و بندگان خداوند است؛ اما تعبیر آیه این است که هر مردمی (قوم و گروهی) با امامشان در قیامت صدا زده میشوند. رسول خدا در جواب این عقیده فرموده است که همه مردم یک نوع امام ندارند، بلکه برخی امامانشان همان امامانی است که خداوند برای آنها معین کرده است و برخی هم امام شان غیر از امام منتخب الهی است. نتیجه این که رسول خدا تصدیق نموده است که هر گروهی با هر امامی که در دنیا آنها را انتخاب کرده و برای خود امام قرار داده است، در روز قیامت فراخوانده میشود. نکته مهم تر این که رسول خدا فرمود: "هرکه امامانی را که خداوند برایشان انتخاب کرده، تصدیق کنند همراه من است و مرا در قیامت میبیند ولی کسانی که آنان را تکذیب کنند من از آنها بیزارم، اَلَا ومَنْ ظَلَمَهُمْ وکَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی ولَا مَعِی واَنَا مِنْهُ بَرِی ءٌ.
۱.
محمد بن یحیی عطار: نجاشی ایشان را «بزرگ
اصحاب امامیه در زمان خودش و یک شخص موثق معرفی کرده است: "محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی، شیخ
اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث".
۲. احمد بن محمد بن عیسی الاشعری: شیخ طوسی ایشان را «شیخ قم، و از بزرگان و فقهای شیعیان در قم» معرفی کرده است: "احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد بن مالک بن الاحوص بن السائب بن مالک بن عامر الاشعری، ... و ابو جعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها".
و قال الشیخ: شیخ قم، ووجیهها، وفقیهها.
۳.
الحسن بن محبوب: شیخ طوسی در
کتاب «الفهرست و رجال» ایشان را موثق میداند: "الحسن بن محبوب السراد، ویقال له: الزراد، ویکنی ابا
علی، مولی بجیلة، کوفی، ثقة".
۴.
عبدالله بن غالب: نجاشی بعد از معرفی ایشان، بر وثاقتش دو بار تاکید میکند: "عبدالله بن غالب الاسدی الشاعر الفقیه ابوعلی روی عن
ابی جعفر وابی عبدالله وابی الحسن
علیهم السلام، ثقة ثقة".
۵.
جابر بن یزید الجعفی: جابر بن یزید، از خواص
اصحاب امام باقر (علیهالسّلام) و از شیعیان مخلص بوده است، در باره وثابت او نیز بحثهای زیادی شده است و برخی تحت تاثیر سخنان دشمنان اهل بیت (
علیهمالسّلام) علیه او سخنانی گفتهاند که حضرت
آیتالله خوئی در
معجم رجال الحدیث آنها را نقل و نقد کرده است:
"وعده المفید فی رسالته العددیة، ممن لا مطعن فیهم، ولا طریق لذم واحد منهم. وعده ابن شهرآشوب من خواص
اصحاب الصادق علیه السلام. المناقب: الجزء ۴، فی فصل، فی تواریخه واحواله. اقول: الذی ینبغی ان یقال: ان الرجل لابد من عده من الثقات الاجلاء لشهادة
علی بن ابراهیم، والشیخ المفید فی رسالته العددیة وشهادة ابن الغضائری،
علی ما حکاه العلامة، ولقول الصادق (علیهالسّلام) فی صحیحة زیاد: انه کان یصدق
علینا؛
شیخ مفید او را در رساله عددیه، از کسانی شمرده است که هیچ طعنی بر آنها وارد نیست و هیچ راهی برای مذمت آنها وجود ندارد.
ابن شهر آشوب او را از خواص یاران امام صادق (علیهالسلام) شمرده است. من میگویم: شایسته است که گفته شود: چارهای نیست؛ مگر این که او را جزء اشخاص ثقه و جلیل بر شمرد. به دلیل شهادت
علی بن ابراهیم و شیخ مفید و شهادت
ابن غضائری بر وثاقت او که
علامه حلی آن را نقل کرده است و هچنین به خاطر روایت صحیح السند زیاد که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: او از ما سخنان راست نقل میکند".
بنابراین، این روایت نیز از نظر سند کاملا صحیح است.
در منابع روایی از
علی بن
ابیطالب و فرزندش
امام حسین (علیهماالسّلام) روایتی نقل شده است که در آنجا حضرت با امام حسین مفاخره میکند و هر یک ویژگیهای خود را بر میشمارد و از جمله ویژگیهایی که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بر شمارد این است که در بعد از استشهاد به آیات «عم یتسائلون»
و «وقفوهم مسؤولون»
فرمود: "عن ولایتی یوم القیامة؛ یعنی از ولایت من سؤال میشود".
این حدیث مفاخره را
ابن شاذان قمی با این متن نقل کرده است:
"قال حدثنا سلیمان بن مهران قال حدثنا جابر عن مجاهد قال حدثنا عبدالله بن عباس قال حدثنا رسول الله قال لما عرج بی الی السماء رایت
علی باب الجنة
مکتوبا لا اله الا الله محمد رسول الله
علی ولی الله والحسن والحسین سبطا رسول الله وفاطمة الزهراء صفوة الله وعلی ناکرهم وباغضهم لعنة الله
تعالی (قیل) ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کان جالسا ذات یوم وعنده الامام
علی بن
ابی طالب (علیهالسّلام) اذ دخل الحسین بن
علی فاخذه النبی (علیهالسّلام) واجلسه فی حجره وقبل بین عینیه وقبل شفتیه وکان للحسین (علیهالسّلام) ست سنین فقال
علی (علیهالسّلام) یا رسول الله اتحب ولدی الحسین قال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وکیف لا احبه وهو عضو من اعضائی فقال
علی (علیهالسّلام) یا رسول الله ایما احب الیک اناام الحسین فقال الحسین یا ابتی من کان اعلی شرفا کان احب الی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واقرب الیه منزلة قال
علی (علیهالسّلام) لولده اتفاخرنی یا حسین قال نعم یا ابتاه ان شئت فقال له الامام
علی (علیهالسّلام) یا حسین انا امیرالمؤمنین انا لسان الصادقین انا وزیر المصطفی انا خازن علم الله ومختاره من خلقه انا قائد السابقین الی الجنة انا قاضی الدین عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انا الذی عمه سید فی الجنة انا الذی اخوه جعفر الطیار فی الجنة عند الملائکة انا قاضی الرسول انا آخذ له بالیمیین انا حامل سورة التنزیل الی اهل مکة بامر الله
تعالی انا الذی اختارنی الله
تعالی من خلقه انا حبل الله المتین الذی امر الله
تعالی خلقه ان یعصموا به فی قوله
تعالی واعتصموا بحبل الله جمیعا انا نجم الله الزاهر انا الذی تزوره ملائکة السماوات انا لسان الله الناطق انا حجة الله
تعالی علی خلقه انا ید الله القوی انا وجه الله
تعالی فی السماوات انا جنب الله الظاهر انا الذی قال الله سبحانه وتعالی فی وفی حقی بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول وهم بامره یعملون انا عروة الله الوثقی التی لا انفصام لها والله سمیع علیم انا باب الله الذی یؤتی منه انا علم الله
علی الصراط انا بیت الله من دخله کان آمنا فمن تمسک بولایتی ومحبتی امن من النار وانا قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین انا قاتل الکافرین انا ابو الیتامی انا کهف الاراملانا عم یتسائلون عن ولایتی یوم القیامةقوله
تعالی ثم لنسئلن یومئذ عن النعیم انا نعمة الله
تعالی التی انعم الله بها
علی خلقه انا الذی قال الله
تعالی فی وفی حقی الیوم اکملت لکم دینکم واتممت
علیکم نعمتی لکم ورضیت لکم الاسلام دینا فمن احبنی کان مسلما مؤمنا کامل الدین انا الذی بی اهتدیتم انا الذی قال الله تبارک وتعالی فی وفی عدوی وقفوهم انهم مسؤلونای عن ولایتی یوم القیامةانا النبا العظیم الذی اکمل الله
تعالی به الدین یوم غدیر خم وخیبر انا الذی قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی من کنت مولاه فعلی مولاه انا صلاة المومن انا حی
علی الصلاة انا حی
علی الفلاح انا حی
علی العمل انا الذی نزل
علی اعدائی سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع بمعنی من انکر ولایتی".
•
عمار ساباطی از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است که حضرت فرمود: یکی از سؤالات در قبر، از ولایت ما اهل بیت است: "حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ مُوسَی السَّابَاطِیِّ عَنْ
اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (علیهالسّلام) قَالَ مَنْ صَلَّی الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِی اَوَّلِ وَقْتِهَا... ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ (علیهالسّلام) اِنَّ اَوَّلَ مَا یُسْاَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ اِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ عَنِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّالْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا اَهْلَ الْبَیْتِفَاِنْ اَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا ثُمَّ مَاتَ
عَلَیْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَکَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ اِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ اَعْمَالِه".
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود هر که
نمازهای واجب را در اول وقت بخواند...سپس امام صادق (علیهالسّلام) فرمود چون بنده برابر خدا ایستد اول پرسش او از نمازهای واجب و از زکات واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولایت ما خاندان است و اگر معترف به ولایت ما خاندان باشد و بر آن عقیده بمیرد
نماز و
روزه و
زکات و
حج او پذیرفته است و اگر برابر خدا اعتراف به ولایت ما نکند خدا چیزی از اعمال او نپذیرد بهمین سند امام صادق (علیهالسّلام) فرمود چون نماز واجبی میخوانی در وقت بخوان و با آن وداع کن که گویا که میترسی بدان برنگردی و دیده بجای سجدهات بینداز، اگر بدانی کسی طرف راست یا چپ تو است خوب نماز میخوانی بدان که تو برابر کسی هستی که تو را میبیند و او را نمیبینی".
• همین روایت را
شیخ صدوق بااندک تغییر در سند، در
کتاب دیگرش نقل کرده است: "۱۰۳ - حدثنی محمد بن موسی رحمه الله قال: حدثنی عبدالله بن جعفر الحمیری عن محمد بن الحسین بن
ابی الخطاب عن الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن عمار الساباطی عن
ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: اول ما یسئل عنه العبد اذا وقف بین یدی الله (عزّوجلّ) الصلوات المفروضات و عن الزکاة و عن الصیام المفروض وعن الحجوعن ولایتنا اهل البیتفان اقر بولایتنا ثم مات
علیها قبلت منه صلاته وصومه وزکاته وحجه فان لم یقر بولایتنا بین یدی الله (عزّوجلّ) لم یقبل منه شیئا من اعماله".
• امام صادق (علیهالسّلام) در پاسخ به
ابوحنیفه (که شاگرد آن حضرت بوده است)، در باره آیه (لتسئلن یومئذ عن النعیم)
، فرمودند: مراد از «نعیم» ما هستیم. بنابراین، از ولایت اهل بیت در قیامت سؤال میشود. این روایت را سید شرفالدین در
کتاب «تاویل الآیات» نقل کرده است: "روی الشیخ المفید قدس الله روحه باسناده الی محمد بن السائب الکلبی قال: لما قدم الصادق (علیهالسّلام) العراق نزل الحیرة فدخل علیه ابو
حنیفة وساله عن مسائل... قال ابو
حنیفة: اخبرنی جعلت فداک عن قول الله (عزّوجلّ) «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» قال: فما هو عندک یا ابا
حنیفة؟ قال، الامن فی السرب، وصحة البدن، والقوت الحاضر. فقال: یا ابا
حنیفة لئن وقفک الله او اوقفک یوم القیامة حتی یسالک عن کل اکلة اکلتها وشربة شربتها لیطولن وقوفک. قال: فما النعیم جعلت فداک؟ قال: النعیم نحن، الذین انقذ الله الناس بنا من الضلالة، وبصرهم بنا من العمی، وعلمهم بنا من الجهل".
"وقتی که امام صادق (علیهالسّلام) به
عراق و منطقه حیره آمدند ابوحنیفه به نزد حضرت آمد و از حضرت در چند مساله سؤال پرسید؛ ... ابوحیفه گفت: در مورد آیه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» به من خبر دهید؛ فرمودند: معنی آیه در نظر تو چیست ای ابوحنیفه؟ گفت: امنیت در راهها و سلامتی بدن و غذای آماده، حضرت فرمودند: ای ابوحنیفه، اگر خداوند تو را در روز قیامت باز دارد و تو را از هر لقمهای که خوردی و هر نوشیدنی که نوشیدی سؤال پرسد، وقوف تو در محشر طولانی خواهد شد! گفت: پس مقصود از نعیم چیست فدای شما گردم؛ فرمودند: نعیم ما هستیم؛ کسانی که خدا مردم را به وسیله ما از گمراهی نجات داد و به وسیله ما آنان را در کوری بینا ساخت! و در جهل آنان را عالم ساخت!".
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) روایتی از
امام هشتم (علیهالسّلام) نقل کرده است که رسول خدا فرموده: در قیامت از تمام امت من در باره ولایت
علی (علیهالسّلام) سؤال میشود:
"۲۳ - حدثنا ابو القاسم
علی بن احمد بن موسی بن عمران الدقاق قال: حدثنا محمد بن
ابی عبدالله الکوفی، قال: حدثنا سهل بن زیاد الآدمی، عن عبد العظیم بن عبدالله الحسنی، قال: حدثنی سیدی
علی بن محمد بن
علی الرضا، عن ابیه، عن آبائه، عن الحسن بن
علی (
علیهمالسّلام) قال: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): ... وعزة ربی ان جمیع امتی لموقوفون یوم القیامةومسؤولون عن ولایته و ذلک قول الله (عزّوجلّ): «وقفوهم انهم مسؤولون»؛ امام رضا (علیهالسّلام) از پدرانش از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کرد که قسم به عزت پروردگارم، تمام امت در روز قیامت نگاه داشته میشوند و از ولایت
علی (علیهالسّلام) سؤال میشوند، و این معنی کلام خداوند عزوجل است که «وقفوهم انهم مسؤولون؛ آنها را نگه دارید که از آنها سؤال میشود»".
از مطالبی که تا کنون بیان شد، نتایج ذیل به دست میآید:
۱. طبق آیاتی که ذکر کردیم در روز قیامت از امام هر شخصی سؤال میشود که چرا در این دنیا از او پیروی کرده است. برای پاسخ به این سؤال با همان امامش فراخوانده میشود.
۲. سؤال از ولایت در عالم قیامت در
کتب عامه و شیعه با سند صحیح آمده است.
۳. نکته مهمتر دیگر این است که نه تنها روایات شما به این مطلب اعتراف دارد، بلکه علمای بزرگ شما همانند آلوسی و برخی دیگر همانند زرندی شافعی اعتراف دارند که ولایت
علی و خلفاء از مهمترین امور اعتقادی است که در قیامت از آن سؤال میشود.
بنابراین، سؤال از ولایت
علی در عالم قیامت موافق آیات قرآن کریم و روایات شیعه و اهل سنت است و اگر کسی در این باره شبهه افگنی میکند نشان از جهل و بی سوادی آنها و نتیجه دوری آنها از قرآن و روایات است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله "آیا در قبر و قیامت از ولایت حضرت علی و ائمه (علیهمالسلام) سؤال میشود؟"