زید بن اسلم عدوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابو اسامه زید بن اسلم عدوی مدنی،
فقیه، مفسر و یکی از بزرگان
تابعین بوده است.
ابو اسامه عدوی مدنی،
فقیه، مفسر و یکی از بزرگان بوده است. او آزاد شده
عمر بود که بر مدارج ترقی صعود نمود، و دانشمندی برجسته شد و در زمره
تابعان درآمد.
در
مسجد مدینه حلقه درسی داشت که عده کثیری از فقها - که گاهی به چهل نفر هم میرسیدند - در آن شرکت میجستند.
ذهبی میگوید: زید کتاب تفسیری دارد که
عبدالرحمان - پسرش - از او روایت میکند و در زمره نیکان
علما به شمار میرود.
ابن عجلان آورده است:
هیبت احدی چون هیبت زید بن اسلم مرا نگرفت.
ابن حجر میگوید: نزد عدهای از جمله
علی بن الحسین (علیهالسّلام) کسب فیض نمود - و نیز نقل میکند: -
یعقوب بن شیبه گفته است: او مورد اطمینان و فقیه و دانشمند و آگاه به
تفسیر قرآن بود.
ابو جعفر طوسی او را از
اصحاب امام سجاد (علیهالسّلام) برشمرده و گفته است: او با حضرت نشستهای بسیاری داشت.
از
امام باقر و
امام صادق (علیهماالسّلام) نیز نقل کرده است. پسرش عبدالرحمان از او از
عطاء بن یسار از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کرده که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: کل مسکر حرام، و کل مسکر خمر؛
هر مستکنندهای
حرام است و هر مستکنندهای
خمر است.
عبدالرحمان (و در نسخهای عبدالله) از پدرش زید بن اسلم از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: در پی
دانش بودن بر هر مسلمانی
واجب است. آگاه باشید که
خداوند جویندگان
علم را دوست دارد.
و شیخ به همین دلیل، او را در زمره راویان امام صادق (علیهالسّلام) آورده است.
استاد بزرگوار
آیتالله خویی (رحمةاللهعلیه) بعید میداند که زید آزاد شده عمر باشد و در عین حال حضرت صادق (علیهالسّلام) را هم درک کرده باشد.
ولی زید در سال ۱۳۶ درگذشت
و دوران امامت امام صادق (علیهالسّلام) بعد از وفات پدرشان امام باقر (علیهالسّلام) از سال ۱۱۴ تا آخر سال ۱۴۸ بوده است.
برخی بر زید خرده گرفتهاند که در بسیاری از موارد قرآن را
تفسیر به رای کرده است. ذهبی میگوید:
ابن عدی تنگ نظری کرده که او را در
کتاب کامل در زمره ضعفا آورده است چه اینکه او
ثقه و
حجت است.
حماد بن زید میگوید: در
مدینه بودم (در میان گروهی که) درباره زید بن اسلم سخن میگفتند.
عبیدالله بن عمر به من گفت: تنها ایراد او این است که قرآن را تفسیر به رای میکند.
مالک میگوید: زید از پیش خود سخن میگفت؛ و چون بر میخاست کسی را
جرات رویارویی با او نبود.
احمد او را توثیق کرده است.
آری، این خردهگیری نظیر همان است که بر
حسن بصری گرفته و گفتهاند که او
مرسلات زیادی دارد و ایراد بر او همان ایراد است. «او از روی شایستگی از منبع اصیل سخن میگفت و دیگران که بیگانه بودند میپنداشتند او از خود میگوید و تفسیر به رای مینماید!.»
محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۳۸۱.