زندگینامه مولانا جلال الدین مولوی (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«زندگی نامه مولانا جلال الدین مولوی»، به
زبان فارسی ، تالیف فریدون بن احمد سپهسالار»، اولین کتاب منثور در باب
مناقب مولوی
و قدیمیترین سندی است که از احوال
و منقبتهای مولانا، بحث میکند
و زمان تالیف آن، مقارن سالهای تالیف «
مناقب العارفین» افلاکی است؛ یعنی بین سالهای ۷۱۸ تا ۷۲۹ ق.
تطابق بسیاری از
روایات این کتاب با مندرجات «
مناقب العارفین»، اعتماد محققین را به هر دو کتاب فزونی بخشیده
و حکایت از صحت
و واقعی بودن روایات موجود در آن دو میکند.
کتاب، شامل سه قسم است که قسم اول آن، دارای دو فصل
و قسم دوم، حاوی سه فصل
و قسم سوم، فاقد فصل است.
چهار فصل از کتاب «
مناقب العارفین و مرآة الکاشفین » افلاکی انتخاب شده
و ضمیمه کتاب گردیده است.
فصل اول از قسم اول، درباره اسناد خرقه بهاء الدین ولد
و فصل دوم آن، در مورد مقامات بهاء الدین ولد است.
فصل اول از قسم دوم، در باره تاریخ ولادت
و مدت عمر
و فصل دوم آن، در مورد اسانید
خرقه و تلقین
و اصحاب صحبت
و فصل سوم آن، در باب
مناقب حضرت خداوندگار (جناب مولانا) است.
قسم سوم، در باره اصحاب
و خلفای خداندگار است.
فصل اول از کتاب «
مناقب العارفین»، درباره
مناقب مولانا بزرگ بهاء الحق
و الدین محمد بن حسین بن احمد خطیبی بلخی بکری
و فصل دوم آن، درباره
مناقب حضرت سید سردان برهان الحق
و الدین حسینی
و فصل سوم آن، در مورد
مناقب مولانا
و فصل چهارم آن، در باب
مناقب شمس تبریزی است.
تلقین ذکر
و خرقه بهاء الدین ولد، متصل است به پدرش، احمد الخطیبی
و از او به
امام احمد غزالی و از او به ابو بکر نساج
و بالاخره منتهی میشود به
حضرت علی علیهالسّلام
و از آن حضرت، به سید المرسلین، محمد مصطفی صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم .
بهاء ولد، عارفی کامل
و در همه علوم ظاهری
و باطنی، بی نظیر
و مقبول
و محبوب همه دلها بود
و ریاضات بسیار
و مجاهدات بی شمار داشت. وی، در بلخ ساکن بود
و هر روز، از اول صبح تا بین الصلاتین به خلایق درس میداد
و بعد از
نماز دیگر، به اصحاب
و ملازمان، معارف
و حقایق میگفت. سید برهان الدین محقق ترمذی که از جمله اقطاب بود
و ریاضات
و مجاهدات بسیاری داشت، مرید وی بود.
مولانا جلال الدین مولوی، در بهترین ساعت
و خرمترین طالع، در یکی از ماههای سال ۶۰۴ ق، قدم در عالم وجود نهاد
و مدت ۶۸
سال عمر کرد
و بالاخره در جمادی الاخر سال ۶۷۲ ق، به جوار رحمت حق شتافت.
او از اوایل طفولیت تا اواسط حال، در محضر سید برهان الدین محقق ترمذی بود
و سید، حقایق
و معارف
و علوم لدنی را به وی تعلیم داد
و وی را به مقام ولایت رسانید. یکی دیگر از اساتید مولانا، شمس الحق
و الدین تبریزی است. مولوی وقتی در
دمشق بود، مدتی با
محی الدین عربی و سعد الدین حموی
و شیخ عثمان رومی
و اوحدی کرمانی
و صدر الدین قونوی هم صحبت بود
و حقایقی را برای هم دیگر بیان میفرمودند.
بیشترین بخش کتاب، به
مناقب مولانا اختصاص دارد که به پارهای از آنها اشاره میشود:
۱. در علوم رسمی، چون اقسام لغت
و عربیت
و فقه و حدیث و تفاسیر
و معقولات
و منقولات به غایتی رسیده بود که در آن عصر سرآمد همه علمای دهر شده
و در همه فنون اجازات عالی حاصل فرموده بود.
۲. او از ابتدای حال تا انقراض وقت، روز به روز، ریاضات
و مجاهدات را مضاعف میفرمود؛ به طوری که یک شب بر پهلو نخوابید
و هیچ وقت جامه خواب
و بالش نداشت.
۳. وی گرسنگی
و جوع را به غایت رسانده بود؛ به طوری که میفرمود: چهل سال تمام در
معده من، شب، طعام نخفت.
۴. چون وقت نماز میرسید
و متوجه
قبله میشد، چهره وی به کلی متغیر میشد
و به استغراق
و خشوعی بی حد به نماز مستغرق میشد
و به کلی به صفات بی چون متصل میگشت
و به کرات مشاهده میشد که از اول عشا قیام میکرد
و تکبیر میبست
و تا اول صبح به دو رکعت نماز مستغرق بود.
۵. مولانا در
تقوا شانی عظیم داشت
و کلمات عالی در این باب بیان فرموده است. به نظر وی اعلی مقام تقوا آن است که سالک، نظر از ماسوی الله به کلی قطع کند
و مشغولی غیر را بر خود
حرام محض داند.
۶. اکثر کلمات ایشان، در حالت سکر بیان شده
و این مقامی است که چون رجال الله به مقام قرب
و وصال میرسند، از غایت لطف
و وصال
و حسن لقای سبحانی، مست لقای حق میشوند.
۷. در ذکر صفات
توحید ، چون در غایت این مقام منزل کرده
و به اعلای درجات رسیده بود، لاجرم هر وقتی که به این صفات متجلی میشد، کلماتی بر سیاق عرفای گذشته، از قبیل
بایزید بسطامی و حسین بن منصور بر زبان میراند.
مؤلف بعد از ذکر
مناقب، به مباحثی از قبیل شعرگویی مولانا، نهایت سلوک، کرامات اولیا اشاره کرده
و در نهایت، به ذکر انتقال مولانا به جوار رحمت جناب پروردگار میپردازد.
۱.
سید برهان الدین محقق ترمذی : سید، حقایقی را که از پدر مولانا تحقیق کرده بود، به وی تقریر کرد
و مدت نه سال تمام با وی صحبت فرمود
و معارف سلطان العلماء را هزار نوبت، به وی اعاده کرد تا آنچه سر توحید
و معرفت بود به تحقیق رسانیده
و به عمل آورد.
۲.
شمس تبریزی : به نظر مؤلف، شمس در تکلم
و تقرب، مشرب موسی
و در تجرد
و عزلت، سیرت عیسی داشت. پیوسته در مشاهده، سلوک میفرمود
و در مجاهده، روزگار میگذرانید. روزی شمس در وقت مناجات عرض کرد که بارالها آیا کسی از خاصان تو هست که صحبت مرا تحمل کند؟ در حال از عالم غیب اشارت رسید که اگر حریف صحبت خواهی به طرف روم
مسافرت کن
و از اینجاست که مصاحبت
و دوستی شمس با مولانا شروع میشود.
۳.
صلاح الدین زرکوب : مولانا به صلاح الدین دل بستگی فراوانی داشت
و صلاح الدین نیز به مولانا علاقه بی کران داشت. پس از آمدن شمس، مولانا وعظ
و تذکیر را ترک کرده بود
و دیگر بالای منبر نمیرفت، اما یک بار به التماس محبان
و اشارت صلاح الدین به
وعظ پرداخت.
۴.
حسام الدین چلبی : مولانا بعد از وفات صلاح الدین، حسام الدین چلبی را به همدمی
و خلافت خود برگزید
و وی ده سال نایب
و خلیفه مولانا بود.
۵. سلطان ولد: وی فرزند مولاناست
و مولانا در اوقات تجلیات
و مناجات، از حضرت حق برای وی اعلای مقامات ولایت را بی زحمت کدورت
و مشقت استدعا میکرد.
کتاب، توسط مرحوم سعید نفیسی، تحقیق
و تصحیح شده است. وی، در تعلیقات
و حواشی، به توضیح پارهای از واژهها
و ترکیبات دشوار
و تعیین مرجع اشارات
و بیان صورت صحیح برخی از اغلاط
و... پرداخته است.
پاورقیها به ذکر موارد اختلاف نسخ، اختصاص یافته است. فهرست مطالب، در آغاز کتاب
و تعلیقات
و حواشی، فهرست نامهای کسان
و خاندانها، فهرست نامهای جاها
و فهرست کتابها، در پایان آن ذکر شده است.
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.