• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روضه شب و روز دهم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



Rozeh_Shab_10

روضه شب و روز عاشورا درباره وقایعی که در شب عاشورا و روز عاشورا و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و مصیبت‌هایی که پیش از شهادت و پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یاران‌اش رخ داده است بیان می‌شود، و مردم در این شب و روز به نوحه و عزاداری می‌پردازند و یاد آن حضرت را زنده نگه می‌دارند.
هر یک از شب‌های ماه محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت‌ها یا وقایعی مرتبط با حادثه کربلا نام‌گذاری شده و نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است.



مادر سیدالشهداء (علیه‌السّلام) فاطمه زهرا بنت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که قرآن کریم در آیه تطهیر به طهارت وی شهادت داده است. «(اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا)» وی سیده نساء العالمین، محبوب رسول‌الله و اولین کسی است که به اذن الهی داخل در بهشت می‌شود.
پدر ایشان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، اولین ایمان‌آورنده به رسول‌الله حضرت امیر مؤمنان، سید اوصیاء مولای متقیان (علیه‌السّلام) و رهبر روسپیدان عالم «قائد الغرّ المُحجّلین» است. از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که درباره امام علی (علیه‌السّلام) فرموده‌اند: ««لو کانَ البَحرُ مِداداً و الاشجارُ اقلاماً و اوراقُها قِرْطاساً، و الجنُّ و الانسُ کُتّاباً، لما احْصوا مَناقِبَهُ»؛ اگر دریاها مرکب، درختان قلم، برگ‌های درختان ورق، و جن و انس نویسنده شوند، نمی‌توانند فضیلت‌های او را به شماره درآورند.»
امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)، سرور جوانان اهل بهشت هستند.


امام حسین در اوایل شب دهم محرم، یاران خود را جمع کرده و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: ««أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْرا»؛ همانا من يارانى باوفاتر و بهتر از ياران خود، و خاندانى نيكوكارتر و مهربان‌تر از خاندان خود سراغ ندارم؛ خدايتان از جانب من پاداش نيكو دهد.» سپس چنین ادامه داد: به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه رفتن دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن‌را مَرکبی برگیرید و بروید. در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تاکید کردند.
در منابع نقل شده است که امام و یارانش در طول آن شب تا سحر به نماز و دعا و استغفار مشغول بودند.


حفظ حرمت و شخصیت زنان و دختران حرم اهل بیت، توسط وجود امام حسین (علیه‌السّلام) همیشه در اولویت قرار داشت، تا آنجا که امام در شب عاشورا نیز نسبت به این مهم توجه ویژه‌ای دارند و با حفر خندق مانع از حمله دشمن از پشت سر به خیام می‌شوند؛ همچنین با بر پا ساختن خیمه‌ها به صورت درهم و کنار هم، موجب ایجاد امنیت برای بانوان در مقابل نفوذ و حمله ناگهانی دشمن می‌شوند.
امام در جهت حفظ منزلت و کرامت زنان حرم خصوصا حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، در شب عاشورا ایشان را سوگند دادند که در عزایم، گریبان چاک ندهید و صورت نخراشید و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنید.
اما به یادماندنی‌ترین فراز، همان سخنان امام (علیه‌السّلام) است که از گودال قتلگاه برخاست و تا به امروز در گوش جهانیان طنین‌انداز است. آری! بعد از آن که امام (علیه‌السّلام) تمام یاران خود را از دست داد و یکه و تنها ماند، به تحریک عمر سعد از هر سو امام (علیه‌السّلام) را محاصره و به او حمله کردند. به این ترتیب بین حضرت و خیمه‌ها فاصله ایجاد کردند و خیمه‌های بانوان در معرض خطر قرار گرفت. در این هنگام بود که ندای جاوید امام (علیه‌السّلام) به گوش رسید: ««وَيحَكُم يا شيعَةَ آلِ أبي سُفيانَ ! إن لَم يَكُن لَكُم‌ دينٌ وكُنتُم لا تَخافونَ المَعادَ فَكونوا أحراراً في دُنياكُم هذِهِ ، وَارجِعوا إلى‌ أحسابِكُم إن كُنتُم عُرباً»؛ وای بر شما! ‌ای ره‌پویان آل ابی‌سفیان! اگر دین ندارید و از روز حساب نمی‌ترسید، در دنیای خود آزادمرد باشید و به حسب (شرافت قبیله‌ای...)، خود بنگرید، چون شما عرب هستید.» در این لحظه شمر ندا برآورد که‌ ای فرزند فاطمه! چه می‌گویی؟ امام فرمود: ««أقولُ أنَا الَّذي اُقاتِلُكُم وتُقاتِلُونّي ، وَالنِّساءُ لَيسَ عَلَيهِنَّ جُناحٌ ، فَامنَعوا عُتاتَكُم وطُغاتَكُم وجُهّالَكُم عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمي ما دُمتُ حَيّاً»؛ می‌گویم من با شما می‌جنگم و شما با من در نبردید. زنان گناهی ندارند، پس تا من زنده‌ام، عصیان‌گری خود را از حرم من باز دارید.»


در ظهر عاشورا و در لحظه وداع، هنگامی که جز سه یا چهار تن از اصحاب امام حسین (علیه‌السّلام) باقی نماند، امام حسین (علیه‌السّلام) شلواری یمنی غیر از لباسی که به تن داشت طلب کردند و فرمودند: ««اِئْتُونی بِثَوْب لا یُرْغَبُ فیهِ، اَلْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اُجَرَّدُ، فَاِنِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»؛ برایم جامه کهنه‌ای بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباس‌هایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا می‌دانم پس از شهادت لباس‌هایم ربوده خواهد شد.» شلوار تنگ و کوتاهی آوردند ولی امام (علیه‌السّلام) آن را نپوشید و فرمود: ««هذا لِباسُ اَهْلِ الذِّمَّهِ»؛ این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است.» لباس بلندتری آوردند. امام (علیه‌السّلام) جای‌جایش را شکافت تا بعد از شهادتش آن را از تنش غارت نکنند، و سپس پوشید. ولی پس از شهادت امام، دشمنان ناجوانمرد و پست آن را نیز از بدنش بیرون آوردند.


امام حسین (علیه‌السّلام) پس از دفن طفل شیرخوار برخاست و بر اسبش سوار شد و در برابر آن قوم ایستاد و خطبه‌ای خواند که آغاز آن چنین بود: ««يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ قُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً وَ بُؤْساً لَكُمْ وَ تَعْساً حِينَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَلِهِينَ فَأَتَيْنَاكُمْ مُوجِفِينَ فَشَحَذْتُمْ عَلَيْنَا سَيْفاً كَانَ فِي أَيْمَانِنَا...»» سپس بر مرکبش استوار نشست و فرمود: ««أَنَا ابْنُ عَلِيِّ الْخَيْرِ مِنْ آلِ هَاشِمٍ‌»...» آن‌گاه امام، دشمن را به مبارزه طلبید: پیوسته هر کس از جنگاوران نامدار و شناخته شدهٔ دشمن را که به او نزدیک می‌شد، از تیغ می‌گذراند و گروه بسیاری از آنان را به هلاکت رساند. تا اینکه مالک بن نسیر مقابلش آمد و شمشیرش را بر سر مبارک امام فرود آورد، به طوری که شمشیر، جبّه کلاه‌دار امام را پاره کرد و به سر وی رسید و سر امام را زخمی کرد، به گونه‌ای که کلاه پر از خون شد. حسین (علیه‌السّلام) به او گفت: امیدوارم با این دست هرگز نخوری و نیاشامی و خدا تو را با ستمکاران محشور کند.
خوارزمی می‌افزاید: وقتی امام آن کلاه را کنار‌ انداخت، آن مرد کندی آمد و کلاه را برداشت. بعد از اتمام جنگ، وقتی کلاه را به خانه برد و به همسرش داد تا خون‌های آن را بشوید، همسرش به او گفت: آیا کلاه پسر دختر پیامبر را گرفته و به خانه من آوردی؟ از نزد من خارج شو، خداوند قبر تو را پر از آتش کند. دوستان او نقل می‌کنند. دستان او خشک شد و پیوسته در فقر و بدحالی به سر می‌برد تا مرد. سپس حسین (علیه‌السّلام) کلاهی پوشید و عمامه‌ای روی آن بست؛ این در حالی بود که او خسته و ناتوان شده بود. امام حسین (علیه‌السّلام) پس از بستن عمامه، نگاهی به سمت راست و چپ خود کرد و کسی را ندید، سپس سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، تو می‌بینی که نسبت به فرزند پیامبرت چه می‌کنند.


امام حسین (علیه‌السّلام) شجاعانه می‌جنگید و مواظب تیراندازان بود و پیوسته و در هر فرصت به سپاه دشمن حمله می‌کرد، در حالی‌که می‌گفت: آیا یکدیگر را به کشتن من تحریک می‌کنید؟ پس از من هرگز بنده‌ای از بندگان خدا را نمی‌کشید که به‌ اندازه کشتن من خشم خدا را برانگیزد. به خدا سوگند، امیدوارم با خواری شما، خدا به من کرامت بخشد؛ سپس به گونه‌ای که نفهمید، انتقام مرا از شما بگیرد. آگاه باشید، به خدا سوگند اگر مرا بکشید، خداوند نیرویتان را به جان خودتان خواهد افکند و خون‌هایتان را خواهد ریخت. سپس برای شما، به کمتر از عذاب مضاعف راضی نخواهد شد.
حمید بن مسلم می‌گوید: ««فَوَاللَّهِ ما رَأَيتُ مَكثوراً قَطُّ ، قَد قُتِلَ وُلدُهُ ، وأهلُ بَيتِهِ وأصحابُهُ ، أربَطَ جَأشاً ولا أمضى‌ جَناناً مِنهُ عليه السلام ، إن كانَتِ الرَّجّالَةُ لَتَشُدُّ عَلَيهِ فَيَشُدُّ عَلَيها بِسَيفِهِ ، فَتَنكَشِفُ عَن يَمينِهِ وشِمالِهِ انكِشافَ المِعزى‌ إذا شَدَّ فيهَا الذِّئبُ»؛ به خدا، هرگز شکست خورده‌ای را که فرزند و خانواده و یارانش کشته شده باشند، به قوت قلب و دل آرامی و جرئت او ندیده‌ام. به خدا، چه پیش از حسین و چه پس از او مانندش را ندیده‌ام. پیادگان همانند گله بزی که شیری به آنان حمله می‌کند، از راست و چپش می‌گریختند.»
امام (علیه‌السّلام) به سپاه دشمن که تعداد آنان به سی هزار رسیده بود، یورش می‌برد و آنان همانند ملخ‌های پراکنده شده، از برابر وی فرار می‌کردند و سپس حضرت به جای نخست خود بر می‌گشت و می‌فرمود: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.»


امام (علیه‌السّلام) پیوسته می‌جنگید تا تعداد زیادی از یزیدیان را کشت. سپس عمر سعد به سپاهش گفت: وای بر شما آیا می‌دانید با چه کسی مبارزه می‌کنید؟ این شخص فرزند قتال (بسیار کشنده) عرب است؛ از هر سو بر او یورش برید. پس گروهی بزرگ از نیزه‌داران و تیراندازان به او حمله کردند. شمر که شجاعت و مبارزهٔ دلیرانهٔ امام را دید، از سواران خواست تا پشت سر تیراندازان قرار گیرند. به تیراندازان نیز دستور تیراندازی داد. آنان حضرت را چنان تیرباران کردند که بدنش پوشیده از پیکان تیر شد و عقب نشست و آنان مقابل او ایستادند.
عمر سعد به حسین (علیه‌السّلام) نزدیک شد. در این هنگام حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) از خیمه‌گاه بیرون آمد و با دیدن این اوضاع، عمر بن سعد را خطاب قرار داد و فرمود: «وای بر تو‌ ای عمر؟ آیا ابا عبدالله (علیه‌السّلام) را می‌کشند و تو نگاه می‌کنی؟» عمر پاسخ زینب (سلام‌الله‌علیها) را نگفت. پس زینب (سلام‌الله‌علیها) خطاب به لشکر عمر بن سعد فریاد زد: «وای بر شما؛ آیا یک مسلمان میان شما مردم نیست؟» در این هنگام اشک از چشمان پسر سعد بر گونه‌ها و ریش‌های او جاری شد و از زینب (سلام‌الله‌علیها) روی برگرداند.


امام حسین (علیه‌السّلام) آنقدر جنگید تا آنکه پیکر پاکش ده‌ها زخم برداشت و در حالی‌که از نبرد، ناتوان شده بود، ایستاد تا‌ اندکی بیاساید. در همان حال که ایستاده بود، سنگی آمد و بر پیشانی او خورد و خون از پیشانی‌اش جاری گشت. گوشه جامه را برگرفت تا با آن، خون از پیشانی‌اش پاک کند که تیر سه شعبه آمد و در قلب حضرت جای گرفت. امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله.» آن‌گاه سر به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا، تو میدانی که اینان کسی را می‌کشند که در روی زمین، جز او پسر پیغمبری نیست. سپس تیر را گرفت و از پشت بیرون کشید. خون، همچون ناودان جاری شد. دست خود را روی زخم گذاشت، چون پر از خون شد، به طرف آسمان پاشید، حتی یک قطره هم برنگشت. سپس بار دیگر دست روی زخم گذاشت. چون پر از خون شد، آن را به سر و صورت و محاسنش کشید و فرمود: به خدا سوگند، این‌گونه خون‌آلود خواهم بود تا جدم محمد را دیدار کنم و بگویم: ‌ای رسول خدا، فلانی و فلانی مرا کشتند.
در این هنگام شمر در میان سپاهیانش ندا داد. چرا ایستاده‌اید؟ در بارهٔ او منتظر چه هستید؟ تیرها او را از پا افکنده است. به او حمله کنید، مادرتان به عزایتان بنشیند. به دنبال این فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند. نخستین کسی که سراغ امام حسین (علیه‌السّلام) رفت، زرعة بن شریک تمیمی بود که بر دست چپ امام ضربه‌ای زد. عمرو بن طلحه جعفی هم از پشت سر بر شانهٔ حضرت ضربه محکمی زد. صالح بن وهب یزنی هم با نیزه ضربتی بر تهیگاه امام وارد کرد. بر اثر این زخم‌ها و ضربت‌ها امام حسین (علیه‌السّلام) از اسب بر زمین افتاد.
آن‌گاه از اطراف امام پراکنده شدند، در حالی‌که او گاهی با صورت روی زمین می‌افتاد و گاهی بر می‌خاست. در این حال سنان بن انس به او نزدیک شد و با نیزه ضربتی بر او زد که بر اثر آن امام نقش بر زمین شد. سنان به خولی بن یزید اصبحی گفت: سر او را از بدن جدا کن. خولی خواست این کار را بکند، اما دچار سستی شد و لرزه بر‌ اندامش افتاد. سنان به او گفت: خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه سنان بن انس ایادی، که لعنت خدا بر او باد، از اسب پیاده شد و محاسن حسین (علیه‌السّلام) را گرفت و با شمشیر بر گلوی وی می‌زد و می‌گفت: «به خدا سوگند، سرت را از تنت جدا می‌کنم، در حالی‌که می‌دانم تو پسر رسول خدایی و از جهت پدر و مادر، برترین مردمان هستی». و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولی داد. این در حالی بود که قبلاً زخم‌های متعددی با شمشیر بر آن حضرت وارد شده بود.
در زیارت ناحیه مقدسه می‌خوانیم: «هنگامی که بانوان حرم اسب تو را بدون سوار و با زین واژگون و یال پر از خون مشاهده کردند، از خیمه‌ها بیرون آمدند در حالی‌که ... بر صورت خود سیلی می‌زدند و نقاب از چهره‌ها می‌افکندند و به صدای بلند شیون می‌کردند و به سوی قتلگاه می‌شتافتند. در همان حال، شمر ملعون بر سینه مبارکت نشسته بود و محاسن شریفت را در یک دست گرفته و با دست دیگر با خنجر سر از بدنت جدا می‌کرد.»
امام سجاد (علیه‌السّلام) هنگام اسارت در جمع کوفیان، در این‌باره می‌فرماید: ««أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَيرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِكَ حَريمُهُ وسُلِبَ نَعيمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِيَ عِيالُهُ ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً»؛ من علی فرزند حسین هستم که در کنار فرات، سربریده شد، بدون اینکه خونی از آنان ریخته باشد و قصاصی درباره او طلب داشته باشند. من فرزند کسی هستم که حریم او هتک شد و اموالش به تاراج رفت و خاندانش اسیر شدند. من فرزند کسی هستم که با زجر و شکنجه کشته شد.»


۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۲. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۲۰۴.    
۳. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷.    
۴. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰.    
۵. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۴۲.    
۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۲۰۳.    
۷. حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷.    
۸. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۷، ص۱۲۹.    
۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۹۳.    
۱۰. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۸.    
۱۱. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۰.    
۱۲. محب‌الدین طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۴۸.    
۱۳. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۷۲۱.    
۱۴. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۲، ص۱۰۶.    
۱۵. ابو‌عبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمومنین (علیه‌السّلام)، ص۴۴.    
۱۶. ابن مردویه اصفهانی، احمد بن‌ موسی، مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ص۵۸.    
۱۷. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۸.    
۱۸. سید بن طاووس، الیقین، ص۹۳.    
۱۹. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۹۶.    
۲۰. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امام علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۲۶۱.    
۲۱. محب‌الدین طبری، احمد ابن عبدالله، الریاض النضره، ج۳، ص۱۳۸.    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۴، ص۳۴۰.    
۲۳. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۲۶.    
۲۴. محب‌الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۷۱.    
۲۵. فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة، ج۲، ص۱۱۳.    
۲۶. سید بن طاووس، الیقین، ص۴۷۶.    
۲۷. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳، ص۲۴۳.    
۲۸. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۴۵.    
۲۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۴۶.    
۳۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۲، ص۲۳۶.    
۳۱. کَراجَکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۱۲۹.    
۳۲. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۲۹.    
۳۳. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۳.    
۳۴. اسکافی، محمد بن همام، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، ص۲۵۱.    
۳۵. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶.    
۳۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۵، ص۶۲.    
۳۷. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۶۶.    
۳۸. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰.    
۳۹. سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۳۹.    
۴۰. بحرانی، سید‌ هاشم، حلیه الابرار، ج۲، ص۱۳۰.    
۴۱. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۱، ص۳۶۴.    
۴۲. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۲۵۴.    
۴۳. بیهقی سبزواری، حسن بن حسین، غایه المرام، ص۶۸.    
۴۴. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۹۱.    
۴۵. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۲۹۵.    
۴۶. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی، ۵ج، ص۶۶۰.    
۴۷. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۱۶۳.    
۴۸. ترمذی، محمد بن عیسی، صحیح ترمذی، ۵ج، ص۶۵۶.    
۴۹. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۶۳.    
۵۰. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۳۹۱.    
۵۱. ابوالقاسم ابن‌عساکر، علی‌ بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۳، ص۲۱۲.    
۵۲. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴.    
۵۳. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۱.    
۵۴. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۸۳.    
۵۵. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۱-۹۴.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۶.    
۵۷. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۴.    
۵۸. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۵.    
۵۹. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۹۶.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۸.    
۶۱. بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۱، ص۶۵۸.    
۶۲. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴.    
۶۳. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۴۸.    
۶۴. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۴.    
۶۵. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۱۰۰.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۷.    
۶۷. بحرانی، عبدالله، العوالم، الإمام الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۴۶.    
۶۸. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ص۶۴۵.    
۶۹. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳.    
۷۰. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳.    
۷۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۴.    
۷۲. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۴.    
۷۳. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۱۰۰.    
۷۴. بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۱، ص۶۰۶.    
۷۵. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۲۱۰.    
۷۶. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۳۸.    
۷۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۱.    
۷۸. ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۱۱۱.    
۷۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۳۳۹.    
۸۰. بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۱، ص۶۰۶.    
۸۱. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۸۲.    
۸۲. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۹۸.    
۸۳. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۱.    
۸۴. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۹۰۲.    
۸۵. سماوی، محمد بن طاهر، إبصار العین فی أنصار الحسین (علیه‌السّلام)، ص۳۷.    
۸۶. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۴.    
۸۷. موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ص۲۷۵.    
۸۸. سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۷۱.    
۸۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ج۲، ص۳۸.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص۵۲۱.    
۹۱. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۷.    
۹۲. سید بن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۷۱.    
۹۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰.    
۹۴. سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۴.    
۹۵. ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۱۹۴.    
۹۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۱۸۴.    
۹۷. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ص۸۸۱.    
۹۸. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۵۷.    
۹۹. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۱.    
۱۰۰. قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۲۲۲.    
۱۰۱. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۷۴.    
۱۰۲. بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، ج۲، ص۱۴۲.    
۱۰۳. ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۱۹۴.    
۱۰۴. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۵۷.    
۱۰۵. نقدی، جعفر، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، ص۱۰۶.    
۱۰۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۱۸۴.    
۱۰۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۱.    
۱۰۸. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ص۸۸۱.    
۱۰۹. ابوالقاسم ابن‌عساکر، علی‌ بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، ج۱۴، ص۲۲۱.    
۱۱۰. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۴.    
۱۱۱. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۶.    
۱۱۲. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۱۱۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۷.    
۱۱۴. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۵۸.    
۱۱۵. اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمة، ج۲، ص۲۲۹.    
۱۱۶. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۶.    
۱۱۷. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۵۷.    
۱۱۸. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.    
۱۱۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۸.    
۱۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۱۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۸.    
۱۲۲. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۲۳. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۵۸.    
۱۲۴. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۸.    
۱۲۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۲.    
۱۲۶. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۸.    
۱۲۸. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۰.    
۱۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۸.    
۱۳۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۰.    
۱۳۱. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۲۶.    
۱۳۲. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۲.    
۱۳۴. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۳۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۹.    
۱۳۶. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۱.    
۱۳۷. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۹.    
۱۳۹. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۷۲.    
۱۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۱-۴۵۲.    
۱۴۱. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۳-۱۶۴.    
۱۴۲. سید بن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۷۱.    
۱۴۳. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۷۲.    
۱۴۴. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۰.    
۱۴۵. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۵۸.    
۱۴۶. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲.    
۱۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۹.    
۱۴۸. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۴۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۱۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۴۵۲.    
۱۵۱. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۲.    
۱۵۲. مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج۲، ص۸۰.    
۱۵۳. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۸.    
۱۵۴. ابو‌مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعه الطف، ص۲۵۲.    
۱۵۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۹.    
۱۵۶. سید بن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۷۲.    
۱۵۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۹.    
۱۵۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۳.    
۱۵۹. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۶۰. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۲.    
۱۶۱. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۶۲. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۰.    
۱۶۳. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۲۶.    
۱۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامام والملوک، ج۵، ص۴۵۳.    
۱۶۵. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۲.    
۱۶۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۲، ص۲۱۸.    
۱۶۷. ابوعبدالله مشهدی، محمّد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۵۰۴.    
۱۶۸. محمدی ری‌شهری، محمد، الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و اصحابه (علیهم‌السّلام)، ص۹۱۸.    
۱۶۹. ابن اثیر، ابوالسعادات، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۸.    
۱۷۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۶۰، واژهٔ صبر.    
۱۷۱. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۶۱.    
۱۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲.    
۱۷۳. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۸۹.    
۱۷۴. سید بن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۹۹.    



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شب‌های دهه محرم»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.    






جعبه ابزار