• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روز دانشجو

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



روز ۱۶ آذر در ایران به روز دانشجو نام‌گذاری شده است. این روز به‌خاطر گرامی‌داشت سه دانشجویی که در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ به علت اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا در دانشگاه تهران کشته شدند نام‌گذاری شده است. همه‌ساله در روز ۱۶ آذر با برپایی مراسماتی در مکان‌های مختلف دانشجویی یاد آن روز زنده نگاه داشته می‌شود.



«مسئولیت شما سنگین است، هم باید درس بخوانید، هم محیط سیاسی‌تان را بشناسید، هم روی محیط سیاسی اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکری و روحی آماده کنید برای فردایی که بلاشک وزن این نظام متکی به معنویت ـ یعنی نظام جمهوری اسلامی ـ در معادله‌های جهانی بین المللی، ده برابرِ امروز خواهد شد. مطمئن باشید که ما چنین روزی را در پیش داریم و شما جوان‌های امروز، آن روز را خواهید دید. علی‌القاعده آن روز ماها نیستیم، اما شماها هستید و خواهید دید آن روزی را که وزن، ثقل و اهمیت جمهوری اسلامی در معادله‌های جهانی ـ چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ بیان افکار سازنده ـ ده برابرِ امروز است. باید خودتان را ان شاءالله برای آن روز آماده کنید (بیانات رهبری، ۱۳۸۵/۷/۲۵).»
مشارکت سیاسی، یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مطالبه‌های دانشجویی کشور است. مقام معظم رهبری، همواره بر ضرورت فعالیت سیاسی دانشجویان و شرکت فعال و مثبت آنان در مباحث سیاسی تاکید داشته و دارند. بر این اساس، تبیین دقیق سیاسی بودن دانشجو، موضوعی است که همواره در بیانات رهبر انقلاب، آشکار است و همواره تاکید فراوانی بر آن دارند.


روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، مبدا جنبش دانشجویی ایران گردید، زیرا قبل از این تاریخ و با گذشت نوزده سال از تاسیس دانشگاه، شاهد جریان مستقل، مردمی، خودجوش و فراگیرِ دانشجویان نبوده‌ایم. با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاه‌ها در مهرماه، بر اثر خیزش‌های مردمی و تحرک‌های دانشجویی، اوضاع سیاسی رو به وخامت بیش‌تر نهاد. دانشجویان با راه‌اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیل کردن کلاس‌های درس، خشم و نفرت خود را به دیکتاتوری حاکم ابراز داشتند.
در دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیت‌های سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران افزایش یافت. در این دوران، حزب توده از نفوذ بسیاری در بین دانشجویان برخوردار بود، چنان‌که بنا به گزارش‌های مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران، عضو یا هوادار این حزب بودند.
در دوران نخست وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبهه ملی در اوایل دهه ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد. پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمان‌های سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی، در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهرات‌ها و اعتصاب‌های پراکنده‌ای در بازار و دانشگاه تهران - از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق- برگزار کردند. این موضوع، بهانه لازم برای اعتراض‌ها را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاس‌ها پرداختند و ناآرامی، تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت. از همان روزها، اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس - که با وعده ورود قریب‌الوقوع «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلیس در تهران، همراه بود- ناآرامی‌ها و تظاهرات پراکنده‌ای در چند نقطه پایتخت، از جمله: بازار و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و عده‌ای از معترضان، دستگیر شدند.
هم‌زمان با بروز این ناآرامی‌ها، روز ۱۷ آذر برای ورود نیکسون (معاون رئیس جمهور آمریکا) به تهران تعیین و اعلام شد. رژیم شاه برای تسلط بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون، نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد. روز ۱۵ آذر، یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه، دستور می‌رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه شود و جنبنده‌ای نجنبد.» رژیم در اقدامی کم‌سابقه، نیروهای لشکر ۲ زرهی را به دانشگاه اعزام کرد. صبح شانزده آذر، دانشجویان، هنگام ورود به دانشگاه با درک سیاسی خود، هوشیارانه سعی داشتند کم‌ترین بهانه‌ای به دست بهانه‌جویان ندهند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‌ای به دست جلادان نیامد، داخل دانشکده‌ها هجوم آوردند. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی، باعث درگیری بین نظامیان و دانشجویان شد و سه دانشجوی آن دانشکده کشته شدند. آنان به داخل دانشکده‌های پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم رفتند و صدها دانشجو را دستگیر کردند. فردای آن روز، نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را، در دانشگاه تهران ـ که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود ـ دریافت کرد.
از مهم‌ترین حرکت‌های سیاسی، اعتراض دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به ورود معاون رئیس جمهور آمریکا بود و نقطه‌ی اوج آن را می‌توان در اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ مشاهده کرد.

۲.۱ - توصیف دکتر شریعتی

دکتر علی شریعتی، در توصیف سه شهید دانشجوی رویداد ۱۶ آذر ۱۳۳۲ می‌نویسد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم، نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان جایی که ۲۲ سال پیش، «آذر» مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته‌اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته‌اند، نخواستند ـ همچون دیگران ـ کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می‌آید، بیاموزند، هر که را می‌رود، سفارش کنند. آنها هرگز نمی‌روند، همیشه خواهند ماند، آنها شهیدند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می‌توانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شده‌ام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم».

۲.۲ - روایت دکتر چمران

روایت شانزدهم آذر ۱۳۳۲، با بیان یکی از شاهدان ماجرا، آنقدر تکان‌دهنده است که هر دلی را آکنده از تاثر و افسوس می‌کند. شهید مصطفی چمران این‌گونه می‌نویسد: «از آن روز (یعنی ۱۶ آذر ۱۳۳۲) نُه سال می‌گذرد، ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می‌بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می‌اندازد. سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می‌لرزاند. آه بلند و ناله جانگذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک می‌شنوم. دانشکده فنی خون‌آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین می‌بینم.
آن روز، ساکت‌ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌ای را نشان می‌داد، دانشجویان بی‌اندازه آرام و هوشیار بودند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چه طور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
دولت با خراب کردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را کم و بیش مجبور به سکوت کرد، ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می‌خلید و دست از مبارزه برنمی‌داشت و دستگاه همچون درنده خون‌خواری به کمین نشسته، دندان تیز کرده بود که از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد، انتقامی که عبرت همگان گردد.
روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس جمهور آمریکا پیغام برد که آسوده بخوابد».


جنبش دانشجویی را می‌توان در سه مرحله چنین تبیین کرد:

۳.۱ - مرحله اول

جنبش دانشجویی با جریان روشن فکری، پیوند خورده و از این منبع برخاسته بود. هرچند حرکت دانشجویی در عین‌حال، به دلیل اقتضاهای جوانی دارای روحی پاک و به دور از خدعه‌ها و فریب‌های سیاسی‌کاران بود.

۳.۲ - مرحله دوم

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، جنبش روشن فکری و دانشجویی ـ که خود را پیش‌تاز جنبش سیاسی می‌پنداشت ـ ناگهان خود را عقب مانده یافت. حرکت عظیم مردم در اعتراض علیه رژیم، خرده احزاب، گروه‌های سیاسی و نیز جریان روشن فکری و جنبش دانشجویی را به تعجب واداشت و آنان را به اعلان موضع فراخواند. در این شرایط، جریان روشن فکری به طور کلی، کلاف سردرگمی بود که چندان به عمق و ماندگاری قیام باور نداشت و به گونه‌های مختلف سعی می‌کرد که آن‌را حرکتی کور، تعبیر کند.

۳.۳ - مرحله سوم

اهمیت و حرمت حرکت سیاسی دانشجویی در آن بود که خود را از بند روشن فکری گسست و پابه‌پای مردم پیش آمد و برای خود افتخاری عظیم در تاریخ سیاسی ایران کسب کرد.


واژه «دانشجو» و برداشت از آن به ویژه در ایران، نیازمند انقلاب و دگرگونی کلی و فکری است. دانشجویی یک مقطع نیست. دانشجویی تنها عنوانی برای ورود به یک طبقه اجتماعی در جامعه نیست. دانشجویی زمان برنمی‌دارد. دانشجویی یک مکتب است. دانشجو نمی‌میرد.
آنچه امروزه در اعتلای فرهنگ آموزشی کشور بدان نیازمندیم، تغییر دو معنای «مقطع تحصیلی» و «فارغ التحصیلی» است. فراغت از تحصیل یا پیمودن مقاطع خاصی از آموزش در فرهنگ جامعه مولد علم، صد البته بی‌معناست.
نتیجه آنکه، مراسم‌هایی که با عنوان جشن‌های فارغ التحصیلی برگزار می‌شود، به اشتباه، سرخوشیِ کاذبی را میان مخاطبانش ترویج می‌کند. در حالی‌که حرکت با جامعه علمی جهان، یک لحظه فراغت را تاب نخواهد آورد و نیازمند تلاش‌های شبانه روزی همه دانش دوستان کشور است.


چند سالی است که افراد مختلف طرح تیترگونه و بدون تفصیل پارلمان دانشجویی را مطرح کرده‌اند. هرچند در مقالات و نظریه پردازی‌های گوناگون، از زاویه‌های مختلف به این مقوله نگریسته‌اند، ولی همچنان به بررسی فراوان نیاز دارد. انگیزه‌های تشکیل پارلمان، اهداف، ساختار، اجراکنندگان و رویکرد و کارکرد پارلمان دانشجویی، از مهم‌ترین مسائل قابل بررسی و در عین‌حال مورد چالش این انجمن است.
نکته با اهمیت آن است که همانند هر جریان فرهنگی ـ سیاسی، اگر این طرح با اهداف و غرض‌ورزی‌های جناحی همراه نشود، گامی مؤثر در راه نهضت علم‌محوری جامعه خواهد بود.
برخی از مهم‌ترین اهداف تشکیل این پارلمان بدین‌صورت قابل ترسیم است:
ـ هدایت فعالیت‌های دانشجویی؛
ـ تامین منافع و حقوق اکثریت دانشجویان؛
ـ حمایت از تشکل‌های غیر سیاسی و پرداختن به فعالیت‌های علمی و فرهنگی؛
ـ الزام مسئولان به پاسخ‌گویی به واسطه طرح پرسش‌های کارشناسی شده تخصصی از سوی کمیسیون‌های پارلمان؛
ـ برقراری هم‌بستگی عمومی میان دانشجویان و حفظ چارچوب مستحکم دانشجویی؛
ـ گذرگاهی برای ابراز نظر و نیاز دانشجویان و هدایت هیجان‌ها و انگیزه‌های آنان.
پارلمان دانشجویی هرچند در مرحله عمل به بررسی‌های بسیار جدی نیاز دارد، ولی در نظریه‌های ایده‌آل، می‌تواند گامی بزرگ در راه اعتلا و پیشبرد دانش و دانش‌پژوه در ایران اسلامی باشد.


امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «علم بدون عمل، وبال و مزاحمت، و عمل بدون علم نیز گمراهی و انحراف است.» در مکتب اسلام، همان قدر که عمل کردن به علم اهمیت دارد، عمل بدون علم نیز نکوهش شده است. علمِ معرفت‌آور و بینش‌زا به عمل فرد ارزش می‌دهد.
نگاهی دوباره به دو مقوله علم و عمل در عرصه دفاع مقدس، مسائل بسیاری را روشن می‌کند. دانشجویانی که در دانشگاه دفاع مقدس، تئوری‌های خود را به آزمون می‌گذاشتند، افرادی بودند که آگاهانه در مسیر رشد خود گام برمی‌داشتند.
مقام معظم رهبری نیز بر این مدعا مهر تایید می‌زند: «هنگامی که به نام دانشجوی شهید می‌رسیم، این یقین در ما پدید می‌آید که پذیرش شهادت و اقدام به جهادی که بدان منتهی شده، از سر خودآگاهی و با اراده روشن‌بینانه بوده است و این ارزش عمل را مضاعف می‌کند و بدین دلیل است که دانشجویان شهید که در شمار سرآمدان ایمان و ایثار آگاهانه بوده‌اند، ستارگان همیشه درخشانی هستند که هر جویای حقیقت می‌تواند راه خویش را با آنان بیابد».


چندی است که ازدواج‌های دانشجویی در حاشیه عرصه‌های علمی، افق‌های روشنی را به روی دانشجویان جامعه گشوده است. ازدواج موفق در فرهنگ‌های گوناگون، تعبیرهای متفاوتی دارد، ولی آنچه در تمام نظام‌های عقیدتی و فرهنگی دنیا به عنوان مهم‌ترین ویژگی ازدواج موفق مطرح می‌شود، اتحاد و تداوم آن در نگرش همسران است.
وجود دو مزیت عمده در ازدواج‌های دانشجویی، توجه ویژه مسئولان را در ترویج آن می‌طلبد: اول آنکه با توجه به شناخت زوجین از شرایط همدیگر و درک متقابل، بسیاری از انتظارها و توقع‌ها، هم‌پا و همراه با داشته‌ها خواهد بود؛ دوم آنکه سادگی و نشان دادن سهولت ازدواج حتی در میان فرهیختگان جامعه، دیگر قشرها را نیز به این سیر رهنمون خواهد ساخت.


دانشجو به عنوان قشر باسواد و فرهنگی جامعه، افزون بر شخصیت اجتماعی خود، الگوی رفتار و تفکر دیگران است. برخی در این عرصه چنان چشم‌گیر بوده‌اند که حتی پس از پیمودن مدارج و موقعیت‌های عالی مختلف، همچنان دوره دانشجویی آنان الگوبردار است. برای نمونه، خاطره‌های دانشجویی دکتر مصطفی چمران، هنوز دل را می‌لرزاند:
سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هیجده؛ بالاترین نمره.
در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز رفت آمریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی و مذهبی. خبر کارهایش به ایران می‌رسید. از طرف ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی‌دهیم که بر ضد ما مبارزه کند.» پدر گفت: «مصطفی عاقل و رشید است. من نمی‌توانم در زندگی‌اش دخالت کنم.» بورسش را قطع کردند. فکر می‌کردند دیگر نمی‌تواند درس بخواند و برمی‌گردد.
پس از تحقیقات علمی در جمع معروف‌ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرین دانشگاه آمریکا (بِرکلی)، با ممتازترین درجه علمی موفق شد دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما را بگیرد.
در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای نخستین‌بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه‌ریزی کرد و از مؤسسان انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالان انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می‌رفت که به دلیل این فعالیت‌ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می‌شود.
پس از قیام پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت‌ساز می‌زند و همه پل‌ها را پشت سر خود خراب می‌کند. به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم‌فکرش، رهسپار مصر می‌شود. مدت دو سال، سخت‌ترین دوره‌های چریکی و جنگ‌های پارتیزانی را می‌آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می‌شود و مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را به عهده او می‌گذارند.


نهاد بسیج در دانشگاه‌های ایران، تفکری است که عرصه‌های علمی را هدف‌مند و کارآمد می‌سازد. هر چند عملکرد دفترها و نهادهای بسیج، به فعالیت خود دانشجویان وابسته است، ولی فلسفه وجودی این نهاد، تمرین مرحله عملیِ علوم فراگرفته شده دانشجویان به شمار می‌آید. این نهاد را از دیدگاه مقام معظم رهبری بیان می‌کنیم:
دانشجوی بسیجی، در هر جمع دانشجویی، ذهن روشن‌تر، زبان گویاتر و ابتکار بیشتری باید داشته باشد.
مگر مجموعه بسیجی ـ آن هم بسیجی انقلابی و دانشجوی انقلاب ـ می‌تواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بی‌تفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟ من به شما دانشجویان بسیجی توصیه می‌کنم همواره دانشجو و بسیجی به همان معنای مثبت و پرخون و پرتپش باقی بمانید.
فرق بسیج دانشجویی با تشکل‌های دیگر دانشجویی چیست؟ فرقش این است که بسیج دانشجویی به معنای فرد یا مجموعه‌ای، آماده برآوردن نیازهای انقلابی است. در هر زمان و از هر نوع. این معنای بسیج دانشجویی است.
بسیج باید جلوتر از همه وارد عرصه علم شود. شما باید بروید و عرصه‌های علمی را، عرصه‌های فن‌آوری را، نوآوری‌های علمی و آفاق شناخته نشده علم را تصرف کنید.
بسیج دانشجویی یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالش‌های حیاتی و اساسی. وقتی هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار می‌گیرد. وقتی به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشه‌دار یک ملت اهانت می‌شود و آن‌را تحقیر می‌کنند.


یحیی مقدسان، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از «روز دانشجو»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۴/۱۵.    
مریم محمدی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از «روز دانشجو چه روزی است؟»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۴/۱۵.    






جعبه ابزار