رهبری مستضعفان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن می فرماید که، مستضعفان مؤمن، خواهان رهبرى از سوى خداوند براى
سرپرستی خود می باشند، و قرار دادن مستضعفان
بنیاسرائیل در مسند
امامت و حكومت، نمادى از عنايت و
اراده خاصّ الهى به آنان می باشد.
قرآن می فرماید که، مستضعفان مؤمن، خواهان رهبرى از سوى خداوند براى
سرپرستی خود، به این بیان می باشند: «وما لكم لاتقـتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن الّذين يقولون ربّنآ أخرجنا من هـذه القرية الظّالم أهلها واجعل لّنا من لّدنك وليًّا واجعل لّنا من لّدنك نصيرا» چرا
در راه خدا و
در راه مردان و زنان و كودكاني كه (به دست ستمگران)
تضعیف شدهاند پيكار نميكنيد؟، همان افراد (ستمديدهاي) كه ميگويند
خدايا ما را از اين شهر (
مکه ) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر و براي ما از طرف خود سرپرست قرار بده. و از براي ما از طرف خود يار و ياوري تعيين فرما .
کلمه ، (مستضعفین ) عطف شده بر موضع لفظ (الله )، و به آیه این معنا را مى دهد: که چرا
در راه خدا نمى رزمید و چرا
در راه نجات مستضعفین نمى جنگید، و این
آیه شریفه نیز تحریکى دیگر است بر
قتال ، که با تعبیر
استفهام انجام شده ، استفهامى که به یاد شنونده مى آورد که قتالشان
قتال در راه خدا است ، و فراموش نکنند، که
در چنین
قتالى هدف زندگى سعیدشان تاءمین مى شود، چون
در زندگى سعیده هیچ آرزو و هدفى جز رضوان
خدا، و هیچ سعادتى پرمحتواتر از قرب به
خدا نیست ، و به یاد داشته باشند که قتالشان
قتال در راه مردم و زنان و کودکانى است که به دست غداران روزگار به
استضعاف کشیده شده اند.
و بنابراین
در این آیه شریفه تحریک و تهییجى است براى تمامى مومنین ، چه آنهایى که ایمانشان
خالص است و چه آنهایى که ایمانشان ضعیف و ناخالص است ، اما آنهایى که ایمانشان خالص و دلهایشان پاک است ، براى به حرکت درآمدنشان به سوى
قتال همان یاد خداى عزوجل کافى است ، تا براى
اقامه حق ، و
لبیک گفتن به نداى پروردگارشان ، و
اجابت دعوت داعى او، به پا خیزند، و اما آنهایى که ایمانشان ناخالص است ، اگر یاد
خدا تکانشان داد که هیچ ، و اگر یاد
خدا کافى نبود این معنا تکانشان مى دهد که اولا این قتالشان
قتال در راه خدا است ، و ثانیا
قتال در راه نجات مشتى مردم ناتوان است ، که به دست کفار استضعاف شده اند، و خلاصه کلام این که آیه شریفه به این دسته از مردم مى فرماید اگر
ایمان به خدایتان ضعیف است ، حداقل
غیرت و تعصب دارید، و همین غیرت و
تعصب اقتضا مى کند از جاى برخیزید و شر دشمن را از سر یک مشت زن و بچه و مردان ضعیف کوتاه کنید.
قرار دادن مستضعفان
بنیاسرائیل در مسند
امامت و حكومت، نمادى از عنايت و
اراده خاصّ الهى به آنان می باشد: «وأورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون مشـرق الأرض ومغـربها الّتى بـركنا فيها وتمّت كلمت ربّك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا ودمّرنا ما كان يصنع فرعون وقومه وما كانوا يعرشون» و مشرقها و مغربهاي پربركت
زمین را به آن قوم تضعيف شده (زير
زنجیر ظلم و ستم) واگذار كرديم و وعده نيك پروردگارت بر
بنی اسرائیل ، بخاطر
صبر و استقامتي كه نشان دادند، تحقق يافت و آنچه فرعونيان از كاخهاي مجلل ميساختند، و آنچه از باغات داربستدار فراهم ساخته بودند درهم كوبيديم! .
ظاهرا مراد از «
ارض » سرزمین
شام و
فلسطین است ، موید و یا دلیل بر این معنا جمله بعدى است که مى فرماید: « التى بارکنا فیها» براى اینکه خداوند
در قرآن کریمش غیر از سرزمین مقدس که همان نواحى فلسطین است و غیر از
کعبه هیچ سرزمینى را به
برکت یاد نکرده .
معناى آیه این است که : ما بنى اسرائیل را که مردمى ضعیف به شمار مى رفتند قدرت داده و مشارق و مغارب سرزمین مقدس را به ایشان واگذار نمودیم . و اگر
در اینجا بنى اسرائیل را به مردمى مستضعف وصف کرده براى این است که کارهاى عجیب خارق العاده
خدا را برساند، و بفهماند چگونه خداوند افتادگان را بلند مى نماید و کسانى را که
در نظرها خوار مى آیند تقویت نموده و زمین را
در تیول آنان قرار مى دهد، چه قدرتى بالاتر از این ؟ اینهم که فرمود: « و تمت کلمه ربک الحسنى » براى این است که برساند به ملک و
سلطنت رسانیدن بنى اسرائیل و هلاک کردن دشمنان ایشان بر وفق قضاى حتمیش بوده ،
موسی علیه السلام هم گویا از این
قضا خبرى داشته که
در وعده به بنى اسرائیل گفته است : « عسى ربکم ان یهلک عدوکم و یستخلفکم فى الارض » .
و اما معناى « تمامیت کلمه » - تمام شدن کلمه ، خارج شدن آن از مرحله قوه و
استعداد به مرحله فعلیت و وقوع است ، البته ناگفته نگذاریم که جهت و علت تمام شدن کلمه پروردگار
در خصوص داستان بنى اسرائیل
صبر ایشان بوده و لذا فرموده : « بما صبروا» . جمله « و دمرنا ما کان یصنع فرعون ...» به این معنا است که ما آن صنایعى که قوم
فرعون داشته و آن قصرهایى که افراشته بودند و آن تاکستانهائى که به وجود آورده و داربست هایى را که براى موبن ها ساخته بودند از بین بردیم .
«ونريد أن نّمنّ على الّذين استضعفوا فى الأرض ونجعلهم أئِمّة ونجعلهم الورثين • ونمكّن لهم فى الأرض ونرى فرعون وهـمـن وجنودهما منهم مّا كانوا يحذرون » اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين
نعمت بخشيم، و آنها را پيشوايان و وارثين روي زمين قرار دهيم! •حكومتشان را پابرجا سازيم و به
فرعون و
هامان و لشكريان آنها آنچه را بيم داشتند از اين گروه نشان دهيم. .
(
در این آیه اراده خداوند)به صورت یک قانون کلى و
در شکل
فعل مضارع و مستمر بیان شده است ، تا تصور نشود
اختصاص به مستضعفان
بنی اسرائیل و حکومت فرعونیان داشته ، مى گوید: ما مى خواهیم چنین کنیم ... یعنى
فرعون مى خواست بنى اسرائیل را تار و مار کند و قدرت و شوکتشان را درهم بشکند، اما ما مى خواستیم آنها قوى و پیروز شوند. او مى خواست حکومت تا ابد
در دست مستکبران باشد اما ما
اراده کرده بودیم که حکومت را به مستضعفان بسپاریم ! و سرانجام چنین شد. ضمنا تعبیر به «
منت »چنانکه قبلا هم گفته ایم به معنى بخشیدن مواهب و نعمتها است ، و این با منت زبانى که بازگو کردن نعمت به قصد
تحقیر طرف است و مسلما کار مذمومى است ، فرق بسیار دارد.
در این دو آیه خداوند پرده از روى اراده و
مشیت خود
در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را
در این زمینه بیان مى کند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند.
نخست اینکه ما مى خواهیم آنها را مشمول نعمتهاى خود کنیم (و نرید ان نمن ...اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم). دیگر اینکه ما مى خواهیم آنها را پیشوایان نمائیم (نجعلهم ائمة... و آنها را پیشوایان ...). سوم اینکه ما مى خواهیم آنها را وارثان
حکومت جباران قرار دهیم (و نجعلهم الوارثین...وارثین روى زمین قرار دهیم ). چهارم اینکه ما حکومت
قوی و پا بر جا به آنها مى دهیم (و نمکن لهم فى الارض... حکومتشان را پابرجا سازیم ).
و بالاخره پنجم اینکه آنچه را دشمنانشان از آن
بیم داشتند و تمام نیروهاى خود را بر ضد آن
بسیج کرده بودند به آنها نشان دهیم (و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون . و به فرعون و
هامان و لشکریان آنها آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم ).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۳۶، برگرفته از مقاله «رهبری مستضعفان».