رقیه بنت علی در کربلا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رقیة دختر
امام علی (علیهالسلام)، همسر
مسلم و از اسیران
کربلا میباشد.
رقیه کبری
مکنی به
امکلثوم صغری
یکی دیگر از دختران
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به شمار میرود.
نسبشناسان از نام مادرش با نام صهباء، امحبیب دختر
عباد بن ربیعه یاد کردهاند.
او با مسلم بن عقیل ازدواج کرد که ثمره این
ازدواج دو پسر به نامهای عبدالله و علی بود.
رقیه به همراه پسران خود کاروان
امام حسین (علیهالسلام) را از
مدینه تا کربلا همراهی نمود و در آنجا شاهد
شهادت دو فرزندش بود.
از زندگی این بانوی گرامی و زمان وفات او اطلاعاتی در دست نیست.
در سرزمین شام قبری وجود دارد که امروزه به نام مرقد رقیه معروف و مشهور است و گفته میشود این
قبر مربوط به یکی از دختران امام حسین (علیهالسلام) است.
اما آیا قبر مربوط به رقیه هست؟ یا اصلاً امام حسین (علیهالسلام) دختری به نام
رقیه داشته است یا خیر؟ میان مورخان و سیرهنگاران
اختلاف هست.
در متون متقدم، نامی از رقیه به عنوان یکی از دختران ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام) برده نشده است. در این منابع تنها از
سکینه و
فاطمه،
و به نقلی از سکینه، فاطمه و
زینب به عنوان دختران امام حسین (علیهالسلام) نام برده شده است.
با این حال برخی
علما و دانشمندان متأخر بر صحت انتساب این دختر به امام حسین (علیهالسلام) پای فشرده دلایل و مستنداتی را بر این ادعا اقامه کردهاند.
بر اساس این مستندات، رقیه یکی از دختران امام حسین (علیهالسلام) و از مادری به نام شاه زنان ـ دختر یزجرد ساسانی ـ متولد شد؛ ازاینرو او خواهر تنی
امام سجاد (علیهالسلام) به شمار میرفت.
پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسلام)، رقیه نیز به مانند دیگر
زنان و
اطفال اباعبدالله (علیهالسلام) به
اسارت دشمن درآمد و همراه و همگام با آنان به
کوفه و
شام سفر کرد. تا اینکه در خرابه شام، شبی از
خواب بیدار شد و بهانه بابا گرفت. عمال
یزید به دستور او سر پدر را برایش آوردند. او پس از دیدن سر، با آن به نجوا پرداخت و اندکی بعد جان سپرد و در همان خرابه به خاک سپرده شد.
در منابع، عمر شریف ایشان هنگام وفات، سه،
چهار،
پنج
و هفت سال
عنوان شده است.
همانگونه که گفته شد قائلین به صحت انتساب رقیه به
امام حسین (علیهالسلام) ، دلایل و مستنداتی را بر ادعای خود اقامه کردهاند که در این بخش به تعدادی از مهمترین این مستندات اشاره میشود:
ابن صباغ در کتابش از تولد چهار دختر برای امام حسین (علیهالسلام) خبر داده است. دخترانی به نامهای زینب، سکینه و فاطمه؛ اما او در کتابش نامی از چهارمین دختر امام (علیهالسلام) نمیبرد؛
از اینرو برخی نویسندگان برآناند که شاید این دختر چهارم، همان رقیه بنت الحسین (علیهالسلام) باشد که در شام رحلت کرده است.
عماد الدین حسن بن علی طبری در کتابش "کامل بهایی" که کار تألیف آن را در سال ششصد و هفتاد و پنج هجری به پایان رسانده است، از خرابه شام و از وفات دختری چهارساله از خاندان امام حسین (علیهالسلام) بدون آنکه نامی از این دختر برده باشد، سخن به میان آورده است. او این مطلب را از کتاب "حاویه فی مثالب معاویه" اثر یکی از علمای
اهل سنت به نام قاسم بن محمد بن احمد مأمونی نقل میکند. در این کتاب آمده:
«در میان فرزندان امام حسین (علیهالسلام) دختری چهار ساله وجود داشت که همراه کاروان اسرا به شام رفت.
اهل بیت حسین (علیهالسلام) در حال اسارت، از کودکانی که پدرشان در
کربلا به شهادت رسیده بودند، خبر شهادت پدر را پنهان میداشتند. دخترکی چهارساله از حسین (علیهالسلام) شبی از خواب بیدار شد و با
گریه سراغ پدر را گرفت. اهل بیت (علیهالسلام) نیز با او هم ناله شدند و صدای گریهشان به گوش یزید رسید. او از علت این گریه پرسید. قصه را برایش گفتند. یزید دستور داد سر مقدس امام حسین (علیهالسلام) را برای آن دختر ببرند. هنگامی که سر مقدس را در مقابل او قرار دادند، او که تازه متوجه شهادت پدر خود شده بود، سر پدر را برداشت و بغل نمود و شروع به سخن گفتن با سر پدر کرد. او
لبان خود را بر
لبان پدر نهاد و به شدت میگریست تا اینکه از شدت گریه بیهوش بر
زمین افتاد. بانوان حرم کنار آن دختر آمدند؛ اما هنگامی که او را حرکت دادند، دیدند که او از
دنیا رفته است. اهل بیت (علیهالسلام) با دیدن این واقعه به شدت متأثر شده و ناله سر دادند. گویند در این روز تمام اهل
دمشق نیز گریان بودند».
ناگفته نماند که جز منبع مزبور، در هیچکدام از منابع معتبر و کهن، از دختری خردسال که با دیدن سر بریده پدرش جان سپرده باشد، سخنی به میان نیامده است.
ابن جبیر ـ سیاح و جهانگرد معروف
جهان اسلام ـ در سفرنامهاش از قبری در شام سخن به میان آورده میگوید: «در شام قبری وجود دارد که گفته میشود مربوط به سکینه دختر امام حسین (علیهالسلام) است. شاید هم این
قبر از آن سکینه دیگری از اهل بیت (علیهالسلام) باشد».
با توجه به
اجماع تمام مورخان و سیرهنگاران در اینکه سکینه و فاطمه دختران امام حسین (علیهالسلام) سالها پس از واقعه کربلا در
مدینه از دنیا رفتهاند، این احتمال دور از
ذهن نخواهد بود که شاید این قبر که امروزه در شام به نام مرقد رقیه معروف است، متعلق به همان دختر چهارم امام حسین (علیهالسلام) باشد که در کتاب ابن صباغ نامش از قلم افتاده و عمادالدین طبری از او سخن به میان آورده است.
مرحوم حاج شیخ هاشم خراسانی در کتابش نقل کرده که یکی از علمای
نجف به نام محمدعلی شامی برایم نقل کرده که «جد او مرحوم سید ابراهیم دمشقی که نسبش به سید مرتضی میرسید، سه دختر داشت. شبی دختر بزرگش رقیه بنت الحسین (علیهالسلام) را در خواب میبیند که به او فرمود:
«به پدرت بگو به والی بگوید که قبرم را آب فرا گرفته و در اذیتم، بیاید قبر مرا تعمیر نماید». دختر خواب خود را برای پدر بازگو کرد؛ اما سید از
ترس آنکه خواب صحیح نباشد و
اهل سنت آنان را
مسخره نمایند، به این
خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم، دختر وسطی ابراهیم همین خواب را دید و به پدر آن خواب را بازگو کرد. سید ابراهیم باز هم اعتنا نکرد. شب سوم، دختر کوچک و شب چهارم، سید شخصاً خواب دید که آن بانو ایشان را با عتاب خطاب کردند و فرمودند: «چرا والی را خبردار نکردی؟» سید بیدار شد و صبح به سراغ والی شهر رفت و
داستان را بازگو کرد. والی فرمان داد علما و صلحای شهر ـ اعم از
شیعه و
سنی ـ غسل کرده، لباس تمیز بپوشند و در حرم حاضر شوند. پس درب حرم شریف به دست هر کس که باز شد، همان شخص، قبر را نبش کرده و تعمیر نماید. همه
غسل کردند و
نظافت نمودند و در حرم حاضر شدند؛ اما قفل جز به دست سید ابراهیم به دست هیچیک از آنان باز نشد؛ پس کلنگ به دست گرفتند و بر زمین قبر زدند؛ اما هیچیک از ضربات آنان بر
زمین اثر نکرد؛ مگر ضربه سید ابراهیم. حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند؛ بدن و
کفن آن بانو را صحیح و سالم یافتند؛ اما لحد را
آب فرا گرفته بود سید بدن شریف را روی زانوی خود گذاشت و سه روز نگه داشت و مرتب گریه میکرد تا آنکه
لحد آن بانو را از پایه تعمیر نمودند. سید در اوقات
نماز بدن را روی چیز تمیزی میگذاشت و بعد از نماز، آن را برمیداشت و بر زانوی خود قرار میداد. پس از سه روز لحد آماده شد و او بدن شریف را سر جای خود قرار داد. در این مدت به لطف عنایت آن بانوی خردسال، سید نه محتاج به آب و
غذا شد و نیازمند تجدید وضو. مرحوم سید ابراهیم پسر نداشت؛ پس در این هنگام
دعا کرد تا
خداوند به او فرزند پسر عطا کند، با آنکه
سن او از نود سال تجاوز کرده بود دعایش مستجاب شد و خداوند پسری به او عنایت نمود که او را سید مصطفی نام نهادند».
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رقیه بنت علی در کربلا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۵.