رضایت خداوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رضایت و خشنودی
خداوند به عنوان صفتی از اوصاف الهی بر شمرده شده، درباره
رضایت و
غضب خداوند نظرات مختلفی وجود دارد و در
علم کلام مباحث بسیاری را به خود اختصاص داده است، برخی آن را به معنای
عقاب و
ثواب میدانند و برخی آن را به معنای اراده بر ثواب و عقاب میدانند برخی ثواب و عقاب را فعل و
رضایت و سخط را حالتی نفسانی غیر از فعل میدانند.
رضا از (ر ض ی) به صورت ناقص یائی
یا از (ر ض و) به صورت ناقص واوی است
و در هر صورت در مقابل
خشم است
و برخی آن را به معنای موافقت با میل و خواسته
انسان دانستهاند.
و در اصطلاح معنایی جدا از معنای لغوی ندارد و در میان عامه مردم به معنای موافقت دل با عملی از اعمال است، بدون اینکه ناراحت شود و احساس تضادی کند، مثلا میگویند: فلانی به فلان امر
راضی شد یعنی موافقت کرد و از آن امتناع نورزید و این
رضایت به صرف کراهت نداشتن حاصل میشود، و لازم نیست که دوست هم داشته باشد.
۱- در معنای رضا تعقب بعد از فعل در نظر گرفته شده است یعنی باید فعل یا چیزی واقع شود و سپس نسبت به آن فعل یا چیز
رضایت قرار بگیرد.
۲- "رضا" یکی از اوصاف صاحبان شعور و اراده است و برای غیر صاحبان شعور به کار نمیرود؛ مثلا هیچ وقت نمیگوییم این سنگ از من
راضی است.
۳- رضا و خشنودی همواره به اوصاف و افعال مربوط میشود، نه به ذوات، مثلا میگوییم من از اوصاف و افعال فلانی راضیم و نمیگوییم من از این گل
راضی هستم و اگر گاهی میبینیم که به ذوات هم مربوط میشود، حتما عنایتی در کار هست و بالاخره برگشتش باز به همان معنی میشود، مانند
آیه:
«وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصاری؛
هرگز
یهود و
نصاری از تو
راضی نخواهند شد.»
که هر چند عدم
رضایت یهود و نصاری را مربوط به شخص
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کرده، ولی میدانیم که منظور رفتار رسول خداست، و معنایش این است که یهود و نصاری هرگز از رفتار تو
راضی نمیشوند مگر آن که چنین و چنان کنی.
برخی از صفاتی که برای خداوند بهکار میروند، در مورد انسان هم استفاده میشوند؛ مانند
رضایت و خشنودی (
رضیاللهعنهم) که به دفعات در مورد برخی از افراد به کار رفته است؛ به عنوان نمونه
قرآن درباره راستگویان میفرماید: «قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً
رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه؛
خدا گفت: این روزی است که راستگویان را راستی گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشتهایی که در آن نهرها جاری است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابی بزرگی است.»
علامه طباطبائی رضایت در
بندگان را به معنای «مطابقت چیزی با میل انسان» میداند که به محض مخالفت نداشتن صادق میشود، یعنی برای اینکه بگویند شخصی به کاری
رضایت دارد نباید با آن کار صد در صد موافق باشد و از آن کار خوشش بیاید، بلکه به محض نداشتن مخالفت میتوان گفت که به این کار
رضایت داشته است.
در
قرآن کریم در
آیات بسیاری صیغههای مختلف ماده (
رضی) به خداوند نسبت داده شده و از اصطلاحاتی مانند: «رِضْوان اللَّه»
و «
رَضِیَ اللَّهُ»
استفاده شده است و به عنوان صفتی از اوصاف الهی بر شمرده شده است.
«...
رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه؛
(هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد!»
رضایت درباره خداوند با آنچه درباره بندگان است متفاوت میباشد و درباره
رضایت و غضب خداوند نظرات مختلفی وجود دارد و در
علم کلام مباحث بسیاری را به خود اختصاص داده است، برخی آن را به معنای عقاب و ثواب میدانند
و برخی آن را به معنای اراده بر ثواب و عقاب میدانند
برخی ثواب و عقاب را فعل و
رضایت و سخط را حالتی نفسانی غیر از فعل میدانند.
همانگونه که میدانیم خشنودی به معنایی که برای ذات باری تعالی به کار رفته با خشنودی انسان فرق میکند. خشنودی در انسان یک نوع، توجّه قلبی و جاذبه روحی است، در حالیکه خداوند نه
قلب دارد و نه
روح، و ذات خداوند از هر تغییری منزّه است؛ لذا تاثیرپذیری و انفعال، در ذات خدا راه ندارد و محال است مخلوقات در ذات خدا تاثیر بگذارند. بنابراین نه
رضایت خدا، از سنخ تاثیرپذیری و انفعال است و نه
غضب او. خشنودی و غضب خدا، از صفات فعلی او هستند و صفات فعلی خدا، از نسبتی که بین خدا و فعل او (مخلوقات) وجود دارد انتزاع میشوند. همانگونه که صفات و اسمای فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع میشوند. به عنوان مثال وقتی کسی کارش درست کردن وسائلی؛ مانند در و پنجره و... از چوب است، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته میشود، امّا نجّار بودن جزو ذات انسان نیست. نجّاری در اصل صفت انسان نیست، بلکه صفت فعل او است؛ لذا ما از فعل انسان – نه از ذات او- نامی مانند نجّار را انتزاع نموده و به انسان نسبت میدهیم. انتزاع صفات و اسمای فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع میشوند؛ و افعال خدا، مخلوقات خدا هستند. بنابراین، با صرف نظر از وجود مخلوقات، نه رضا برای خدا معنا دارد و نه غضب. به عبارت دیگر،
رضای خدا و غضب او در واقع به گونهای تحقق عینی خود مخلوق است، ولی از آن جهت که این
مخلوق، رابطهای با خدا دارد، از آن مخلوق، صفت و اسمی فعلی برای خدا انتزاع میکنیم.
بنابراین،
رضایت خدا از اوصاف فعلیه او است، نه ذاتیه، او در ذاتش متصف به صفتی نمیشود که قابل تغییر و تبدل است، و در نتیجه ذاتش هم با آن تغییر و تبدل یابد، اگر بندگانش یک روز نافرمانیش کنند، دچار خشم گردد، و در روز دیگری اطاعتش کنند
راضی شود، اگر میگوییم خدا
راضی میشود، معنایش این است که او با بنده خود معامله
رضایت میکند؛ بر او رحمت میفرستد و نعمتش را ارزانیاش میدارد. او را به پاس
بندگی و اطاعتش
بهشت و نعمتهای بهشتی ارزانی میدارد. و اگر میگوییم غضب میکند، معنایش این است که او با بندهاش معامله غضب میکند؛ یعنی رحمت خود را از او دریغ نموده، او را دچار عذاب میسازد؛ از اینرو، ممکن است که نخست
راضی شود، و بعد به جهت نافرمانی بندهاش غضب کند، یا بر عکس، ابتدا غضب کرده و بعد به دلیل اطاعتی که از بندهاش سرزد از او
راضی شود.
به بیان دیگر، اگر
رضای خدا از صفات ذاتیه او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود، البته این صفت تغییر نمی پذیرفت و در هیچ حالی زایل نمیشد، در حالیکه انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او
راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعداً
توبه کرد باز خدا از او
راضی است، پس صفت ذات نیست، بلکه صفت فعل است.
نتیجه اینکه: الف.
رضایت و خشنودی خدا از صفات افعال خدا است، نه از اوصاف ذاتی او. ب. صفات افعال خدا از رابطه بین خدا و فعل خدا انتزاع میشوند و در حقیقت برگشت آنها در اصل به مخلوق است. ج. و در حقیقت خوشنودی و
رضایت خدا از بنده، ارزانی داشتن بهای جاودان نعمتهای بهشتی در برابر بندگی است. و در یک کلام
راضی بودن خدا از بندگان خود، عطا کردن بهشت،
نعمت و مقام کرامت میباشد.
امام خمینی بالاترین مرتبه رضا را از بزرگترین مقامات اهل
جذبه و
محبت میداند و بر آن است که مرتبه بالای رضا از
اعلی مراتب کمال انسانی است و آن فوق مقام تسلیم و پایینتر از مقام فنا میباشد.
ایشان کلام برخی اهل معرفت را درباره مقام رضا صحیح نمیداند و معتقد است اگر مراد از توقف اراده بنده در برابر مراد حق، فنای اراده بنده باشد، این مقام اوایل مقامات فناست و ربطی به مقام رضا ندارد و اگر مقصود عدم اراده بنده در برابر اراده حق باشد این مقام
تسلیم خواهد بود که پایینتر از مقام رضاست. زیرا رضا خشنودی بنده از حقتعالی و اراده و قضاوقدر اوست که لازمه آن خشنودی از خلق و حصول فرح عام میباشد.
امام خمینی مبدا
رضایت حقتعالی را معرفت بنده به جمیل بودن افعال خداوند متعال میداند. طبق این بیان متعلق معرفت، افعال خداوند است، این معرفت دارای چهار مرتبه است:
۱- علم به جمیل بودن ذاتی، صفاتی و فعلی حقتعالی: اگرچه این مرتبه کلید ابواب معارف است و دستیابی به آن ساده نمیباشد، وقوف در آن از حجابهای بزرگ به شمار میآید.
۲- ایمان به جمیل بودن اوصاف و افعال حق: به این معنا که سالک علمی را که در مرتبه اول کسب کرده، به قلب برساند بهطوریکه قلب به جمیل بودن حق ایمان آورد. نتیجه چنین ایمانی آن است که نور خشنودی و خوشبینی به خدا در دل
سالک جلوهگر میشود و این نخستین مرتبه رضاست.
۳- اطمینان به جمیل بودن اوصاف و افعال حق: در این مرتبه بنده سالک به درجه اطمینان میرسد هنگامی که نفس به جمیل بودن حق اطمینان پیدا کند مرتبه رضا کاملتر میشود ممکن است آیه
(یَا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی اِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً) اشاره به این مقام باشد.
۴- مقام مشاهده: این مقام برای اصحاب قلوب و اهل معرفت و شهود است که
قلب آنان از عالم کثرت و ظلمت منصرف شده و خانه دل از اغیار خالی شده است.
مهمترین نتیجه
رضایت که
قرآن کریم به آن توجه کرده است احساس خوشبختیای است که خداوند برای بنده خود به وجود میآورد، در اینباره در
تفسیر نمونه آمده است که ممکن است انسان غرق عالیترین نعمتها باشد ولی هنگامی که احساس کند
مولی و
معبود و محبوب او از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ میگردد.
از این جهت میتوان نعمت
رضایت را یا یکی از بهترین نعمتهای خداوند قلمداد کرد.
رضایت و خشنودی خدا در بیش از سی
آیه بیان شده است.
به برخی از
آیات که تقریبا در بردارنده محتوای بقیه آیات و بیان کننده همه ویژگیهایی است که
رضایت خداوند را جلب میکند اشاره میشود.
رضوان و
رضایت خدا شامل کسانی میگردد که:
۱-
ایمان به خدا و
قیامت داشته باشند.
۲- در صورت لزوم خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند.
۳- با مال جان خویش در راه خدا
جهاد نمایند.
۴- پیوسته پیرو
ولایت و
امامت باشند.
۵-
رضایت خدا را در
صدق و راستی (گفتار و عمل) باید جست و جو کرد.
یکی از صفتهائی که
رضایت خداوند را به همراه دارد،
اخلاص است،
قرآن کریم درباره این صفت میفرماید:
«لَّا خَیرْ فیِ کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَئهُمْ اِلَّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلَاحِ بَینَْ النَّاسِ وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ اَجْرًا عَظِیمًا؛
در بسیاری از سخنانِ درِگوشی (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودی نیست مگر کسی که (به این وسیله) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند و هر کس برای خشنودی
پروردگار چنین کند،
پاداش بزرگی به او خواهیم داد.»
از این آیه بر میآید که طلب
رضایت خداوند فقط با اعمال با اخلاص میشود نه با اعمالی که برای دیدن مردم و نقل کردن آنها انجام داده میشود.
دومین و سومین صفتی که در
قرآن کریم به عنوان صفاتی آمده که
رضایت خداوند به آنها تعلق میگیرد ایمان و
عمل صالح است:
«وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِاِحْسَانٍ
رَّضیَِ اللَّهُ عَنهمْ؛
پیشگامان نخستین از
مهاجرین و
انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت»
علامه طباطبائی در ذیل این آیه میفرماید: آیه نشان میدهد که ایمان و عمل صالح از شرائط
رضایت پروردگار است چون آیه شریفه،
مؤمنین را در سیاقی
مدح کرده که در همان سیاق منافقین را به
کفر و اعمال زشت مذمت نموده است.
اطاعت را سومین صفتی که باعث
رضایت خداوند میشود شمردهاند و علامه طباطبائی درباره آن مینویسد: چیزی که هست بیشتر مواردی که در
قرآن کلمه
رضای خدا آمده، (اگر نگوئیم همه مواردش) از قبیل
رضایت به
اطاعت است.
رعایت
تقوا در همه کارها مخصوصا
حقالناس موجب
رضایت و خشنودی خداوند است، اما چون تقوا دارای مراتب و درجات است،
قرآن رضایت خداوند را برای تقوا پیشگانی بیان میکند که دارای شش صفت ممتاز باشند:
۱- آنان که در برابر گفتار و کردار خویش به شدت احساس مسئولیت میکنند و از
کیفر گناهان خویش بیمناکند و پیوسته میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم، پس ما را بیامرز و از عذاب آتش رهایی بخش!
۲- تقوا سیرتانی که
صبر و
استقامت و پشتکار در طاعت خدا و ترک
حرام و لذتهای نامشروع و تمامی مصایب و مشکلات را پیشه خویش ساختهاند.
۳- آنان که از
نفاق،
دروغ،
تقلب و
خیانت بدورند و راستگو و درست کردارند.
۴- آنان که در راه
بندگی و عبودیت خدا، خاضع و فروتن هستند.
۵- آنان که از نفاق مال و جان خویش دریغ نمیورزند و با اشتیاق از آنچه که دارند،
انفاق میکنند.
۶- آمرزش طلبان سحرخیزی که به
یاد خدا در سحر گاهان به پا میخیزند و در پیشگاه با عظمتش
استغفار و طلب آمرزش میکنند.
در برخی آیات آمده که خداوند از
کفران نعمت ناخشنود است و شکر نعمتهای مادی و معنوی موجب جلب
رضایت خدا میگردد.
عملی که موجب
رضایت خداوند از
حضرت اسماعیل (علیهالسّلام) شد:
قرآن در مورد حضرت
اسماعیل (علیهالسّلام) میفرماید:
اسماعیل همواره مورد
رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادقالوعد بوده و پیوسته خانودهاش را به
نماز و
زکات توصیه مینمود.
در
سوره توبه میفرماید:
رضایت و خشنودی خدا شامل حال مردان و زنان مؤمنی میگردد که:
۱- در برابر
مسلمانان احساس مسئولیت میکنند و یار و یاور یکدیگرند و همدیگر را تایید و تقویت میکنند.
۲- پیوسته
امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
۳- در اقامه نماز و بر افراشته شدن فرهنگ و محتوای آن تلاش میکنند.
۴- زکات مال خویش را میپردازند و از دستگیری فقرا و مستمندان غفلت ندارند.
۵- پیرو خدا و
پیامبر هستند.
دوستی دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او نیز جلب
رضایت الهی است.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی میکند و برای خدا میبخشد، ایمانش کامل است».
در
سوره ممتحنه میفرماید: «اگر شما مسلمانان برای
رضای خدا و خشنودی او هجرت کردید و
جهاد نمودید، پس با دشمنان خدا و دشمنان خودتان هرگز طرح دوستی نریزید»
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رضا(خشنودی، موافقت)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۸/۰۱. •
سایت اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «خشنودی و رضایت خداوند»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۸/۰۱. •
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، برگرفته از مقاله «خشنودی و رضایت خداوند»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۸/۰۱. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.