رساله لقاء الله (تبریزی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«رساله لقاء الله»، از آثار ارزنده عارف بزرگ معاصر،
آیتالله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (درگذشته ۱۳۰۴ ش) است که در آن یکی از مهمترین و شورانگیزترین مباحث عرفانی؛ یعنی لقاء الله و دیدار با حضرت حق را مورد بحث و بررسی قرار داده است. انتخاب اسم «لقاء الله» برای این کتاب از
آیتالله میرزا خلیل کمرهای است که از شاگردان برجسته مؤلف بوده است وگرنه خود مؤلف نامی بر آن ننهاده بود و در بعضی منابع و شرح حالها از این کتاب با عنوان «سیر و سلوک» نام بردهاند.
هرچند این کتاب به
زبان فارسی نوشته شده، ولی عبارات و جملات عربی در آن بسیار است؛ به طوری که باید زبان آن را فارسی- عربی شمرد. آقای صادق حسن زاده به امر تحقیق این کتاب همت گمارده است.
کتاب لقاء الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی که در برنامه حاضر مورد استفاده قرار گرفته، نسخهای جدید است که در آن رساله مذکور همراه با چهار ضمیمه (رساله لقاء الله
امام خمینی ، رساله لقاء الله علامه
فیض کاشانی ، نامه عرفانی میرزا جوادآقا ملکی تبریزی به
علامه کمپانی و قصیده لقائیه استاد حسن زاده) در یک مجلد منتشر شده است. بخش اصلی؛ یعنی رساله ارزنده لقاء الله آیتالله ملکی تبریزی، ساختار و تقسیم بندی روشن و منسجمی ندارد و بلکه حتی نویسنده محترم مطالب را عنوان گذاری نیز نکرده و مصحح برای هر مطلب عنوانی از جانب خود برگزیده و در درون کروشه قرار داده است.
در این اثر دلکش، در مقدمه درباره معنای لقاء الله و نظرات علمای
شیعه درباره آن بحث شده است. نویسنده با بیان این نکته که در
قرآن مجید و همچنین در تعبیرات
انبیاء و
ائمه علیهالسّلام بیشتر از بیست مورد عبارت لقاء الله و نظر بر خداوند وارد شده و از سوی دیگر هم در اخبار، در تنزیه حق- جل و علا- کلماتی وارد شده که ظاهرش تنزیه صرف است از همه مراتب معرفت، تصریح کرده که مذاق علمای شیعه- رضوان الله علیهم- در این باب مختلف است و عمده آن دو مذاق است:
۱. تنزیه صرف حتی اینکه منتهای معرفت همان فهمیدن این است که باید خداوند را تنزیه صرف نمود و آیات و اخباری که در معرفت و لقاء الله وارد شده است، آنها را تاویل نمود؛ مثلا تمام
آیات و اخبار لقاء الله را معنی میکنند بر
مرگ و لقاء
ثواب و
عقاب .
۲. جمع بین تنزیه و
تشبیه است به این صورت که اخباری که در تنزیه صرف وارد شده است باید جمع میان آنها و اخبار تشبیه و اخباری که ظاهر در امکان معرفت و وصول است، به این طور نمود که: اخبار تنزیه صرف را حمل کرد به معرفت به طریق رؤیت به این چشم ظاهر و به معرفت کنه ذات اقدس الهی و اخبار تشبیه و لقاء و وصول و معرفت را حمل کرد به معرفت اجمالی و معرفت
اسماء و
صفات الهی و تجلی مراتب ذات و
اسماء و صفات حق تعالی، به آن میزان که برای ممکنات، امکان دارد.
مؤلف با تاکید بر این نکته که اجمالا مذاق طائفهای از متکلمین، مذاق اول و تنزیه صرف است و آنان به ظواهر بعضی از اخبار و تاویل
آیات و اخبار و ادعیه استناد کردهاند، به
نقد و بررسی این دیدگاه پرداخته و افزوده که از جمله این آیات، آیات لقاء الله است. برخی جواب دادهاند که مراد، مرگ و لقای ثواب الهی است و این جواب را برخی دیگر رد کردهاند به اینکه: این، مجاز است و مجاز بعیدی هم هست و اگر بنا بر حمل به معنای مجازی باشد، مجاز اقرب از آن، این است که آن را حمل کنیم به یک درجه از ملاقات که در حق ممکن، شرعا جائز است؛ اگرچه
عرف عام آن را لقای حقیقی نگویند و حال آنکه بنا بر آنکه الفاظ برای ارواح معانی موضوع باشد و معنی روح ملاقات را تصور نمائیم، خواهیم دید که ملاقات اجسام هم
حقیقت است و ملاقات ارواح هم حقیقت است و ملاقات معانی هم حقیقت است و ملاقات هرکدام به نحوی است که روح معنی ملاقات در او هست و لیکن در هریک به نحوه لایق حال ملاقات کننده و ملاقات شونده است. پس میتوان گفت که معنی ملاقات ممکن با
خداوند جلیل هم روح ملاقات در او به صورت حقیقی هست و لیکن نحوه آن هم عبارت از همان معنی است که در ادعیه و اخبار از او به تعبیرات مختلفه، به لفظ وصول و زیارت و نظر بر وجه و تجلی و دیدن قلب و تعلق روح تعبیر شده است و از ضد آن به فراق و حرمان تعبیر میشود و در تفسیر «قد قامت الصلاة» از امیر علیهالسّلام روایت است: «یعنی نزدیک شد وقت زیارت و...
نویسنده محترم، قسمت مهمی از مطالب رساله را به اثبات نظریه جنجالی وحدت وجود بر طبق برداشت عارفان اختصاص داده است و سخت کوشیده است تا به همه اشکالات وحدت شخصی وجود پاسخ دهد و بدبینیهای موجود نسبت به آن را برطرف سازد و روشن سازد که این مسئله بسیار پیچیده و دقیق است و لوازم ناپسند و نتایج ناروایی ندارد.
با کمال شگفتی به نظر میرسد نویسنده محترم در راه اثبات وحدت شخصی وجود و دفاع از آن، آن قدر دچار افراط شده و از راه مستقیم و اخلاق اسلامی خارج شده که مخالفان این نظریه را مورد توهین و تمسخر قرار داده و با ذکر داستانی مجعول و به دور از ادب، از زبان حکیمی گمنام از اهالی
اصفهان ، منکران و اشکال کنندگان به وحدت وجود را نادان و
حیوان و بلکه پایین تر از آن پنداشته است!
. نویسنده هشدار داده است که معتقدان به
وحدت وجود عرفانی - که از طریق مکاشفه به این مطلب دست یافتهاند- نمیگویند که در این عالم محسوس مثلا سنگ موجود نیست یا اصلا سنگ نمیباشد یا در آن صلابت و سنگینی وجود ندارد، بلکه میگویند: وجود سنگ و همچنین صلابت و سنگینی آن همان طور که وجود ظلی و سایهای بشمار میآیند، بالنسبه به اهل این عالم موجود هست به این وجود خاص و متصف به این صفات خاص، ولی بالنسبه به اهل عالم مثال، یک وجود مثالی و صفات مثالی متناسب با وجود مثالی اش میباشد و همچنین وجودش در عالم عقلی، یک وجود عقلانی است و صفاتش نیز به حسب وجودش میباشد و به همین طریق است تا آنکه نسبت به عالم ذات ملاحظه شود که در آن عالم نه وجودی دارد و نه اثری و نه ذکری و نه اسمی و نه رسمی و فقط موجود حقیقی همان ذات حق تعالی است.
بخش بعدی، رساله لقاء الله
امام خمینی است. این رساله، عبارت از متن و ترجمه و شرح بیست و هشتمین حدیثی است که در کتاب چهل حدیث امام خمینی مطرح شده است. البته در کتاب حاضر، حدود دو صفحه از آغاز بحث- که عبارت از متن و ترجمه آن حدیث است- حذف شده است. در حدیث مذکور، راوی پرسیده است که آیا کسی که لقای خدا را دوست دارد، خدا هم لقای او را دوست دارد؟
امام صادق علیهالسّلام جواب مثبت داده است. در ادامه، راوی با شگفتی افزوده است: ولی ما از مرگ کراهت داریم! امام صادق علیهالسّلام پاسخ داده است که معیار، زمان معاینه است و آن عبارت از زمانی است که آدمی در حال احتضار است و مشاهده میکند که جانش در حال رفتن به دنیای دیگر است، پس اگر چیزی را ببیند که دوستش دارد، هیچ چیزی محبوب تر از لقای الهی در نزد او نیست و اگر چیزی را ببیند که مکروه میدارد، هیچ چیزی در نزد او از لقای الهی در نزد او مبغوض تر نیست.
امام خمینی بعد از ذکر حدیث یاد شده، انگیزه منکران لقای الهی را بیان کرده و بعد افزوده است که منظور اثبات کنندگان لقاء الله، رسیدن به ذات الهی یا احاطه بر آن نیست، بلکه پس از تقوای تام تمام و اعراض کلی قلب از جمیع عوالم و گذشتن از انیت و انانیت و توجه تام و اقبال کلی به حق و
اسماء و صفات آن ذات مقدس کردن و مستغرق عشق و حب ذات مقدس شدن و ارتیاضات قلبیه کشیدن، یک صفای قلبی از برای سالک پیدا شود که مورد تجلیات اسمائیه و صفاتیه گردد و
حجابهای غلیظی که بین عبد و
اسماء و صفات بود پاره شود و فانی در
اسماء و صفات گردد و متعلق به عز قدس و جلال شود و تدلی تام ذاتی پیدا کند و در این حال، بین روح مقدس سالک و حق
حجابی جز
اسماء و صفات نیست و از برای بعضی از ارباب سلوک ممکن است
حجاب نوری اسمائی و صفاتی نیز خرق گردد و به تجلیات ذاتی غیبی نایل شود و خود را متعلق و متدلی به ذات مقدس ببیند و در این مشاهده، احاطه قیومی حق و فنای ذاتی خود را شهود کند و بالعیان وجود خود و جمیع موجودات را ظل حق ببیند...
نویسنده افزوده است که نسبت حب و بغض و امثال اینها به حق تعالی شانه که در لسان
قرآن و
احادیث شریفه وارد شده، به معنای متفاهم عرفی نیست؛ زیرا که لازمه امثال این صفات، انفعالی نفسانی است که حق تعالی از آن منزه است... امثال این اوصاف و احوال که در عالم ملک ملازم با یک نحوه تجدد و انفعالی است، در عوالم غیبیه و نشآت تجردیه، خصوصا در عالم
اسماء الهی و مقام واحدیت، به یک صورت منزه مبرا از جمیع نقایص موجودند و تعبیرات از آنها به حسب نشئه تجردیه یا صقع ربوبی، غیر از این عالم است؛ مثلا تجلیات رحمانیه و رحیمیه را که تجلیات جمالیه و لطفیه و حبیه و انسیه نیز گوییم، اگر در این عالم ظهور پیدا کند، به صورت حب و رحمت و تلطف ملازم با انفعال است و این از شدت ضیق این عالم است... بنابراین، بغض حق تعالی به عبد، ظهور به قهاریت و انتقام است و حب او، به رحمت و کرامت است.
در بخش دیگر،
ملا محسن فیض کاشانی با بیان اینکه به کنه حقیقت راهی نیست؛ چرا که او محیط است به همه چیز، پس محاط به چیزی نتواند شد و ادراک چیزی بی احاطه به آن صورت نبندد... افزوده است که اما به اعتبار تجلی در مظاهر
اسماء و صفات، در هر موجودی رویی دارد و در هر مرآتی جلوهای مینماید و این تجلی همه را هست، لیکن خواص میدانند که چه میبینند...
دلی کز معرفت نور و صفا دید به هر چیزی که دید اول خدا دید
... ولی عوام نمیدانند که چه میبینند.
دوست نزدیک تر از من به من است وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم.
بخش دیگر، نامه عرفانی مؤلف به
علامه کمپانی است. در این نامه میرزا جوادآقا ملکی تبریزی دستورالعملهایی برای آیتالله شیخ محمدحسین کمپانی برای سیر و سلوک نوشته و توصیههایی برای تربیت عرفانی در شبانه روز مطرح کرده است. چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته باشد، به عالم عقلی نخواهد رسید و تا به عالم عقلی نرسد، حقیقت
معرفت حاصل نشود و به مطلوبش نخواهد رسید. روش پیشنهادی میرزا جوادآقا ملکی تبریزی برای معرفت نفس و رسیدن به مطلوب عرفانی، چنین است: اولا باید
انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر و روحانیت قوت بگیرد و ثانیا تا میتواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر
آسمان معرفت است. او به ویژه بر شب خیزی و تکرار ذکر یونسیه در
سجده و
قرائت قرآن به قصد هدیه به حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و فکر در باره رحلت از این دنیای فانی و اندیشیدن درباره نیستی تاکید کرده است و...
در پایان، قصیده زیبای لقائیه استاد حسن
حسن زاده آملی به نقل از دیوان ایشان آمده که در اوایل
ذی حجه ۱۳۸۸ ق، سروده و با این
بیت آغاز شده است:
ای دل به در کن از سرت کبر و ریا را خواهی اگر بینی جمال کبریا را
و با این بیت پایان یافته است:
تسخیر خود کن نجم را آن سان که کردی تسخیر خود مهر و مه و استارهها را.
در این قصیده، استاد حسن زاده تصریح کرده است که راهی برای سیر و سلوک و رسیدن به لقای الهی جز راه محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیست:
ره رو چنان که مردم هشیار رفتند راهی مبین جز راه و رسم مصطفی را
گر مشکلی پیش آیدتای سالک ره ناد علیا آن شه مشکل گشا را
خواهی روی اندر منای عاشقانش بار
سفر بربند سوی
کربلا را
گفتار نیکو باید و کردار نیکو تا در جزای این و آن یابی لقا را.
استاد حسن زاده که از قائلان به وحدت شخصی وجود است، در این قصیده، این نظریه را با بیت ذیل مطرح و تایید کرده است:
گر تار و پود بودم از هم برشکافی جز او نخواهی یافت این دولت سرا را
در چشم حق بینم من او، او من نباشد یکتاپرستم من نمیدانم دو تا را.
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.