ثمرهى اين پيوند مبارک دو فرزند به نام عبدالله و سکینه بود كه عبدالله در کربلا در مقابل ديدگان مادر به فيض شهادت رسيد و سكينه نيز همراه اسيران به شام رفت.
در مجلس عبیدالله بن زیاد سر امام حسين (علیهالسلام) را بوسيد و در دامن گذاشت و اين شعر را قرائت نمود: واحسيناً فلا نَسيتُ حسيناً ••• اقْصَدَتْهُ أَسِنّةُ الاعداءِ غادَروه بكربلا صريعاً ••• لا سَقَى اللَّهُ جانبى كربلاء
«واى بر حسين، من حسين (علیهالسلام) را از ياد نمىبرم. دشمنان بر بدن او نيزه زدند. جنازهاش را در كربلا به روى زمين انداختند. خداوند متعال زمين آنجا را سيراب نكند.» سرودهى ديگر وى دربارهى سيّدالشهدا(علیهالسلام) اينگونه شروع مىشود: ان الذى كان نوراً يُستضاء به ••• بكربلاء قتيلٌ غير مدفون
به گفتهى برخى از مورّخان، او يک سال بر سر قبر امام حسین (علیهالسلام) اقامت گزيد و با تأسف به مدينه بازگشت و از فرط حزن و اندوه جان به جان آفرين تسليم كرد.