راهبردهای عملی گشتالتدرمانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
راهبردهای عملی گشتالتدرمانی، یکی از مباحث مطرح در علم
روانشناسی بوده که از قوانین، قواعد و طرحهای عملی برای اجرای
گشتالتدرمانی بحث میکند. گشتالتدرمانی، با کل فرد سر و کار دارد که چیزی بیش از جمع رفتارهایش است. گشتالتدرمانی، روشی پدیدارشناختی است که تجربه انسان را منبع دادهها میداند و بر تجربه درمانگر و مراجع از واقعیت تاکید دارد. این مقاله به راهبردهای عملی این روش درمانی پرداخته و قوانین و قواعد آن را مطرح میکند.
گشتالت، یک کلمه آلمانی است که معنی آن "کل" یا "شکلبندی" میباشد.
پرلز، از اصطلاح گشتالت برای نشان دادن نوع خاص و یکتایی از طرحیابی استفاده کرده است که در آن، اجزاء با هم یکپارچه شده و به صورت کلهای ادراکی، درمیآیند. در واقع، این نوع فرایند طرحیابی و یکپارچهشده اجزاء، خود یکی از کارکردهای اساسی موجود زنده میباشد. برای آدمی، سازمان جهان از طریق
واقعیت ذهنی حاصل از ادراکهای وی تعریف میشود. بدین ترتیب، گفته میشود که رویکرد گشتالتی،
پدیدارشناختی است، یعنی، در آن سعی نمیشود یک واقعیت مطلق، تعریف شود. ضمنا به دلیل آنکه رویکرد گشتالتی با موجود زنده آغاز و با آن پایان میپذیرد، بنابراین، اصطلاحا رویکردی وجودی است.
۱. در اینجا و حالا بمان.
۲. بر تجربه مستقیم تاکید کن.
۳. به فعالیتهایی مانند صحبت کردن در مورد چیزی، تحلیل کردن و حدس زدن و غیره نپرداز.
۴. سعی کن مراجع، خود را کشف کند.
۵. از ناکامی استفاده مفید بکن.
۶. بر مسئولیت و انتخاب تاکید کن.
در این چارچوب روشها و تکنیکها، تنها به خاطر خلاقیت درمانگر محدود میشوند.
اگرچه پرلز نظر چندان مساعدی نسبت به تکنیک ندارد ولی میتوان تکنیکهای گشتالتدرمانی را تا حدودی حول دو محور رفتاری یعنی "قواعد" و "طرحها" تشریح کرد.
قواعد، وسیله موثری برای وحدتبخشی به فکر و احساس به مراجع ارائه میدهند. قواعد، برای کمک به مشاور تدوین شدهاند تا با استفاده از آنها مقاومتها را از بین ببرد و
فرایند بلوغ شخصی را تسهیل کند. قواعد، معمولا ارزش شوکدهی قابلملاحظهای دارند و راههای ممانعت مراجع را از به تجربه درآوردن خود و محیط به او نشان میدهند.
قواعد مورد نظر در گشتالتدرمانی به این شرحاند:
رفتار و احساسات مراجع در زمان حال و موقعیت جاری مورد تاکید قرار میگیرد.
سعی میشود مراجع به وجود دو قطب فرستنده و گیرنده پیام توجه کند و در تماس و گفتگوی رسا و بیواسطهای قرار گیرد و به جای آنکه درباره فرد دیگری با درمانگر گفتگو کند، آن فرد را مستقیما مخاطب قرار دهد.
قاعده ممنوعیت شایعات بیاساس و بدگویی، موجب بالا بردن سطح احساسات و جلوگیری از اجتناب میشود. در این قاعده، مراجع وادار میشود تا به جای آنکه درباره فردی که در جلسه حاضر است اظهاراتی بکند، او را مستقیما مخاطب قرار دهد.
بهطور ساده میتوان گفت که سوالات مستقیم، بر آگاهی مراجع از حالا و چگونگی تاکید میکند: چگونه از وضعیت خود آگاهی داری؟ چگونه عصبانی هستی؟ دستان شما چه میکنند؟
تو، حرف میزنی یا او، حرف میزند. از جمله راههایی است که مردم بدان وسیله خود را از تجاربشان مجزا میسازند. مثلا ممکن است کسی بگوید "مطمئنا اینجا گرم است. " یا "تو میتوانستی بفهمی که او واقعا عصبانی بود". مشاور گشتالتی از مراجع میخواهد که جملات خود را دوباره بسازد، "من خیلی گرمم است. " "من میتوانستم بفهمم که او واقعا عصبانی بود. " در این صورت، مراجع آگاهی بیشتری از تجربیات خود کسب میکند و بهتر قادر خواهد بود که آنها را در تجربیات کلی خود یکپارچه نماید.
با دقت گوش دادن باعث میشود بفهمیم که سوالکننده به دنبال کسب اطلاعات نیست بلکه از بیان مطالب اجتناب میکند.
مشاور به مراجع پیشنهاد میکند "جملهای را که در پشت آن سوال است" بیان کند. بنابراین مجددا مراجع را رو در روی بخش انکارشده قرار میدهد.
براساس نظر پرلز،
رویا نوعی فرافکنی شخص است و بخشهای مختلف رویا نیز نشاندهنده جنبههای گوناگون وجود شخص هستند. درمانگر در هنگام کار با رویاها، از مددجو میخواهد تا رویای خود یا بخشی از آن را با استفاده از افعال زمان حال و آنچنانکه گویی هماکنون اتفاق افتاده است، بازگو کند. بعد از آنکه رویا یا بخشی از آن به وسیله مددجو بازگو شد، درمانگر از وی میخواهد تا بخشهایی از آن را به نمایش درآورد و این عمل را با گفتگو بین این بخشها انجام دهد. بعضی از درمانگران هنگام کار با رویاها، از فنون نقشگذاری روانی (
رواننمایشی) استفاده میکنند و طی آن، اعضای گروه (متشکل از مددجویان دیگر) مطابق با آنچه مددجویی که رویا دیده میگوید، رویای وی را به نمایش میگذارند. کتاب پرلز تحت عنوان "
گشتالتدرمانی" به معرفی کارهای دقیقی که در زمینه رویا انجام گرفته است، میپردازد.
طرحهای رفتاری، فعالیتهایی هستند که مراجع به توصیه مشاور یا
درمانگر برای شناخت احساسات و قطبهای مختلف
شخصیت خویش و چگونگی برخوردش با واقعیات انجام میدهد. برخی از این طرحها به این شرحاند:
از مراجع خواسته میشود تا اگر چنانچه گفته یا احساسی دارد، در صورت لزوم، دور بچرخد و آن را به دیگر افراد جلسه بگوید. این تکنیک ممکن است اعمالی مثل لمس کردن، دلجویی، نوازش و مشاهده کردن را نیز دربرداشته باشد.
در اینجا هر موقع که مراجع کار یا موضوع ناتمامی داشته باشد، از او خواسته میشود آن را به پایان برساند و تمام کند.
به مراجع آموخته میشود رازی را پوشیده نگه دارد و تصور کند دیگران چه واکنشی نسبت به آن خواهند داشت. در این حالت کمکم
دلبستگی او به این راز روشن خواهد شد و
احساس گناه و شرمساری او کشف خواهد شد.
درمانگر از مراجع میخواهد که بین دو بخش متعارض خود گفتگویی برقرار کند. مثلا از دانشآموزی که در نوشتن یک مقاله مشکل دارد، خواسته میشود که با مقاله بحث کند. مراجع (دانشآموز) هر دو نقش را بازی میکند، نقش خودش و نقش مقاله.
زمانی که مراجعان از فرافکنیهای خود آگاه نباشند، از آنها خواسته میشود تا رفتار یا نگرشی را که فرافکنی میکنند، بازی نمایند. مثلا از مراجعی که شخص دیگر را متهم میکند که او فردی خودخواه است، خواسته میشود که نقش یک شخص مغرور و خودخواه را تا آنجا که ممکن است بازی کند.
در این تکنیک از مراجعان خواسته میشود که به شیوهای مخالف رفتار خاص خود عمل کنند. مثلا از یک فرد پرخاشگر بددهن خواسته میشود که نقش آن قسمت دیگر، یعنی آدم فروتن و محترم را بازی کند.
درمانگر از مراجع میخواهد که عبارت "من مسئولیت آن را میپذیرم" را بعد از هر جملهای که میگوید، تکرار نماید. هدف این روش این است که به مراجع کمک نماید تا او خود به تنهایی مسئول افکار، احساسات و اعمالش باشد. بنابراین مراجع ممکن است بگوید "من عصبانی هستم و مسئولیت آن را میپذیرم".
مراجعان اغلب میخواهند که از احساسات شدید خود اجتناب کنند. این روش، مراجع را مجبور میکند که احساس خود را حفظ نماید. بنابراین آن احساس محصور میشود. مشاور، میتواند از مراجع بخواهد تا آن احساس را به صورت اغراقآمیزی بیان نماید تا نیاز به اجتناب، اشباع شود.
روشی دیگر برای آگاه نمودن مراجع از احساسات یا افکار شدید قبلی، این است که مشاور عبارتی را به مراجع میگوید و آن جمله باعث روشن شدن احساس یا نگرش مراجع میشود، احساس یا نگرشی که مراجع از آن اگاهی ندارد.
تمایل طبیعی به عقبنشینی امری شناختهشده و مورد قبول است و در درمان، مراجع مجاز است که به تناسب از عقبنشینی موقتی احساس امنیت کند. تماس و عقبنشینی، هر دو در درمان معقول به نظر میرسند و مراجع و درمانگر مطابق یک طرح مناسب و موزون بهموقع از هر یک استفاده میکنند، ولی استفاده مداوم و پیوسته از هر یک از آنها به هیچ وجه توصیه نمیشود، چرا که تماس و عقبنشینی فقط در مواقع مناسب مورد قبول است.
چون قسمت اعظم تفکر تمرین به منظور آمادگی برای ایفای یک نقش اجتماعی است، اعضای گروه در تمرینها با یکدیگر مشارکت میکنند.
در این طرح، از مراجع خواسته میشود تا رفتار یا بیانی را چندین مرتبه تکرار کند و حتی در برخی موارد رفتار را به رقص تبدیل کند و یا صدا را بلندتر یا موکدتر کند تا بدین وسیله به خودآگاهی برسد.
زمانی که موضوع ناتمام با فرد دیگری ارتباط دارد، باید مراجع را تشویق کرد تا از طریق گفتگو و بحث با آن فرد موضوع ناتمام را کامل کند. چنانچه فرد دیگر حضور نداشته باشد، توصیه میشود که مراجع با بهکارگیری یک
صندلی خالی به ایفای نقش با طرف غایب بپردازد و حتی پاسخهای احتمالی او را بیان کند. ایفای نقش با طرف غایب این ارزش را دارد که مشاور میتواند دریابد که به هنگام مواجهه مراجع با دیگران چه اتفاق میافتد و عکسالعملهای مراجع در قبال آنها چیست.
روشی است که بدان وسیله شخصی در گروه داوطلب میشود تا با مشاور کار کند و به شناخت احساسات و عواطفش در زمینه موضوعی که در گذشته اتفاق افتاده است، نایل آمده و آن را تجربه کند. در این شیوه، مراجع بر روی یک
صندلی که در مرکز گروه قرار داده شده است، مینشیند و اعضای گروه با طرح سوالاتی از او میخواهند تا احساسات و عواطفش را بروز دهد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«راهبردهای عملی گشتالت درمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۰۷.