راهبردهای سنجش رفتار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
راهبردهای سنجش رفتار، یکی از مباحث مطرح در
روانسنجی در علم
روانشناسی بوده و به معنای شیوههایی برای سنجش و اندازهگیری
رفتار در جنبه
های مختلف آن میباشد. سنجش رفتار موجب پیدایش فنون متعدد گوناگونی شده است. در این مقاله به بررسی انواع راهبرد برای سنجش و اندازهگیری رفتار میپردازیم.
سنجش رفتار موجب پیدایش فنون متعدد گوناگونی شده است. برخلاف این گوناگونی، راهبردهای سنجش رفتار را میتوان به صورت مقوله
های کلی
مصاحبه رفتاری،
مشاهده رفتار،
سنجش رفتار شناختی،
سنجش روانی – فیزیولوژیکی و
پرسشنامههای خودسنجی طبقهبندی کرد.
مصاحبههای رفتارنگر (Behavior oriented) عموما به توصیف و فهم رابطه بین پیشایندها، رفتارها و پیامدها متمرکزند. در مصاحبه
های رفتاری از طریق بررسی نظامدار فراوانی، شدت و استمرار رفتارهای مورد نظر، خط پایه یا
شاخصی از رفتار پیش از درمان تدوین میشود.
در نخستین مرحله مصاحبه رفتاری باید بسیاری از موضوع
های مربوط به مصاحبه
های سنتی مدنظر قرار گیرند. به عنوان مثال، ارتباط و تفاهم (rapport) کافی باید برقرار شود، هدف
های کلی و هدف
های خاص مصاحبه تدوین و بیان شوند و
شرححال گذشته درمانجو در ارتباط با مساله مورد بررسی، مرور گردد.
اما معمولا به شرححال گذشته درمانجو کمتر از رفتار زمان حال وی تاکید میشود. علت این امر آن است که در رویکرد رفتاری، رفتار درمانجو متاثر از عوامل موقعیتی تلقی میشود تا عوامل گذشته.
درمانجو و
درمانگر باید در جهت تعیین میزان و گسترش مشکل، علل بروز آن و زمان وقوع رفتار و اثرهایی که بر روابط درمانجو بر جای میگذارد تلاش کند، زیرا تحلیل رفتاری دقیق مستلزم توصیف کامل رفتارهای مسالهساز است.
در نهایت مصاحبه رفتاری باید با خلاصه کردن اطلاعات به دست آمده، توضیح درباره سایر اطلاعات لازم و برآوردی از موقعیت احتمالی درمان پایان پذیرد. اگر
مصاحبه به قصد مقدمهای برای درمان انجام میگیرد، لازم است که درباره راهبردهای احتمالی
مداخله درمانی، طول مدت درمان، هزینه
های مالی و سرمایهگذاری عاطفی احتمالی و تضمین اینکه درمانجو در همه تصمیمها مشارکت خواهد داشت، اطلاعات لازم ارائه گردد.
بیشتر مصاحبهها معمولا به طور غیررسمی و اتفاقی انجام میگیرد. این غیر رسمی بودن، اغلب ممکن است موجب شود که اعتبار و روایی اطلاعات به دست آمده پایین باشد. به همین علت بعضی مؤلفان، ساختدار و استاندارد بودن مصاحبه
های رفتاری را توصیه میکنند.
در
سنجش رفتاری، از مشاهده به عنوان فن اصلی استفاده میشود. متخصصان بالینی رفتارگرا برای تعیین فراوانی، نیرومندی و شدت رفتار مشکلساز، عوامل محافظ و نگهدارنده آن، اقدام به مشاهده رفتارهای فرد میکند. در واقع این متخصصان معتقدند تا افراد را در محیط طبیعی زندگیشان تحت نظر نگیریم، درک حقیقی و کاملی از مشکلات آنها نخواهیم داشت.
در برخی موارد (مانند سنجش افراد دچار
معلولیت رشدی، مراجعانی که مقاومت میکنند و یا کودکان خیلی خردسال) مشاهده رفتار ممکن است یکی از مهمترین روش
های سنجش باشد. این مشاهدهها باید توسط متخصصانی که عملا به درمان میپردازند یا توسط کسان دیگری که در زندگی درمانجو بیشتر درگیرند (مانند معلم، والدین، همسر یا خودبازبینی توسط خود بیمار) انجام گیرد.
اگر مشاهده توسط مشاور متخصصی صورت گیرد،
مشاهده مستقیم نامیده میشود، اما اگر از اطرافیان درمانجو خواسته شود تا رفتار وی را مشاهده کرده و آن را ثبت و گزارش نمایند،
مشاهده غیرمستقیم است.
نخستین اقدام در مشاهده رفتار، انتخاب رفتارهای هدف مربوط و مناسب است.
رفتار هدف، رفتاری است که مشاهدهگر قصد دارد در حین مشاهده، فراوانی، نیرومندی و شدت آن رفتار را تعیین کند. رفتار هدف باید به طور عینی، روشن و کامل برای مشاهدهگر تعریف شود و از به کار بردن اصطلاح
های انتزاعی و کاملا استنباطی در تعریف پرهیز شود.
موقعیتهای مشاهده رفتار ممکن است از موقعیت
های کاملا طبیعی (مانند خانه، کلاس درس، محل کار یا زمین بازی) تا موقعیت
های کاملا ساختدار متفاوت باشد. موقعیت
های طبیعی برای سنجش رفتارهایی که فراوانی وقوع آنها زیاد است و یا رفتارهای کلی مانند
کاستی توجه، (attention defict)
انزوای اجتماعی یا
رفتارهای افسرده موثرتر است. مشاهده در موقعیت طبیعی همچنین برای اندازهگیری تغییر رفتار درمانجویان در پایان مداخله
های درمانی مفیدند.
موقعیت
های طبیعی به سبب آنکه مستلزم صرف وقت زیاد برای انجام مشاهده است، با دشواریهایی همراه است. به علاوه، در مواردی که اندازهگیری رفتارهایی که فراوانی وقوع آنها کم است (مثل
پرخاشگری،
کمجراتی) و یا رفتارهایی که فقط در غیاب مردم به وقوع میپیوندد (آتشسوزی،
خودکشی) مورد نظر باشد، استفاده از مشاهده در موقعیت
های طبیعی با مشکل مواجه میشود.
برای مقابله با مشکلاتی که بخش جداییناپذیر مشاهده
های طبیعی است، درمانگر ممکن است به ایجاد محیط
های ساختدار (ایفای نقش، انجام کارهای نمایشی) که انواع خاصی از رفتارها را فرا میخواند، اقدام کند. محیط
های ساختدار برای مطالعه رفتارهایی که فراوانی وقوع آنها کم است، اهمیت خاص دارد. اما باید دانست که در استنباط
های حاصل از مشاهده در محیط
های ساختدار، باید احتیاط کرد. زیرا ممکن است به زندگی واقعی درمانجو قابل تعمیم نباشد.
در سال
های اخیر، برای فهمیدن فرایندهای شناختی زمینهساز
اختلالهای رفتاری پژوهش
های چشمگیری انجام شده است. از جمله حوزه
های مربوط عبارتند از
اظهارنظرهای شخصی (self - statements) درباره خود مرتبط با اختلال
های مختلف، ساختشناختی زمینهساز این اختلالها، تفاوت
های بین تحریف
های شناختی در
رفتارهای مرضی و
رفتارهای بهنجار و تغییرهای شناختی که در دوره درمان رخ میدهند.
خصیصه اصلی رویکردهای معاصر
سنجش شناختی این است که پرورش و گسترش روشها در وهله اول به دست نظریهها و دادهها و همین طور اهداف سنجشی تعیین میشود. شاید گستردهترین روش
های مورد استفاده برای سنجش شناختی،
پرسشنامههای خودسنجیای باشد که گستره وسیعی از شناختها نظیر ترس از ارزیابی منفی، گرایش به تفکر غیرعقلانی و گرایش به استنباط
های منفی راجع به تجارب زندگی را مورد سنجش قرار میدهد.
حوزه
های محتوایی سنجش شناختی عبارتند از
افسردگی،
سبکهای اسنادی،
هراسهای اجتماعی،
اضطرابهای تعمیمیافته،
خودبسندگی و
تصویرسازی ذهنی.
نظریه
های مربوط به فرایندهای شناختی افسردگی، بیانگر آن است که افسردگی به وسیله افکار
مشخص و تکرار شوندهای که خود
شخص به آن باور دارد، تثبیت میشود.
شخص افسرده یک نظر منفی درباره خود، دنیا و آینده دارد. به عقیده
بک (Beck) این شناخت
های منفی علت افسردگی است.
برای
سنجش شناختی افسردگی، تعداد زیادی پرسشنامه خودسنجی تدوین شده است. این پرسشنامهها عبارتند از: "
پرسشنامه افسردگی بک" (BDI)، "
مقیاس نگرشهای بر کار" (DAS) (Dysfunctional Bias Questionnaire) و "
پرسشنامه سوگیری شناختی". (Cognitive Bias Questionnaire)
شناخت
های عمدهای که به نظر میرسد
مشخصه هراس
های اجتماعی باشند عبارتند از
تهدید بینفردی همراه با اعتقادهایی مبنی بر نادرست بودن
پسخوراند بینفردی.
سنجش شناختی هراسهای اجتماعی اغلب به وسیله
آزمون تعامل اجتماعی مبتنی بر اظهارنظر درباره خود انجام میگیرد.
آزمون باورداشتهای غیرمعقول (Irrational Beliefs test) (شامل ۱۰۰ ماده است که ۱۰ طبقه مختلف باورداشت
های غیرمعقول را در برمیگیرد) و
پرسشنامه رفتار منطقی (Rational Behavior Inventory) دو ابزار سنجش مناسب برای اضطراب تعمیمیافته هستند.
علاوه بر بسیاری از پرسشنامه
های خودسنجی موجود، تعدادی راهبرد نیز برای ثبت شناختها به شیوه کمتر ساختدار تدوین شده است. این راهبردها عبارتند از:اندیشیدن با صدای بلند، گفتار خصوصی، اندیشه
های بیانشده، تهیه فهرستاندیشهها، ثبت رویدادها و..
علیرغم فواید اثباتشده سنجش و
درمان رفتار شناختی باید گفت که این راهبرد سنجشی با برخی محدودیت
های عمده نیز همراه است. در این روش همه دادهها از طریق گزارش
های شخصی درمانجو درباره فرایندهای درونیاش به دست میآید و لذا ممکن است تحریف شوند. درمانجویان معمولا این فرایندها را به یاد میآورند و توصیف میکنند. یادآوری رویدادها نیز ظاهرا یک فرایند بازسازی است که در آن هر یک از یادآوری
های پیاپی ممکن است براساس نیازها،
سوگیریها و انتظارهای
شخصی تغییر کند و تحریف شود. این مشکلات موجب شده که بعضی از رفتارگرایان سنتی پایه
های عملی و نظری مناسب بودن سنجش شناختی را مورد تردید قرار دهند.
پرسشنامه
های خودسنجی SELF – REPORT INVENTORY: یکی از راهبردهای
سنجش رفتار، استفاده از پرسشنامه
های خودسنجی است. برخی از این پرسشنامهها شبیه به
آزمونهای شخصیتی هستند، ولی برخی دیگر در مقایسه با این پرسشنامهها، تاکید بیشتری بر موقعیت دارند.
معمولا هر پرسشنامه بین ۲۰ تا ۱۰۰ ماده دارد و پاسخدهندگان باید درجه موافقت خود با هر ماده را
مشخص کنند. به این صورت که از افراد خواسته میشود به سوالهایی درباره رفتار و احساس
های خود در موقعیت
های گوناگون پاسخ دهند. این
آزمونهای نوشتاری، سوالها و عبارتهایی را شامل میشوند که به نشانهها، نگرشها، تمایلات، ترسها و ارزشها میپردازند. به عبارت دیگر آزمودنیها اعلام میکنند که هر عبارت یا سؤال با چه دقتی، ویژگی
های آنها را توصیف میکند یا آنها تا چه اندازهای با هر عبارت، موافق هستند.
عمدهترین مشکلاتی که در رابطه با این پرسشنامهها مطرح شدهاند، این است که این آزمونها برای کودکان، افراد سالخورده، کسانی که سطح هوشی آنها پائینتر از حد طبیعی است یا افرادی که
مهارتهای روخوانی محدودی دارند، مناسب نیست. به علاوه پژوهشگران نشان دادهاند که حتی تغییرات جزئی در بیان کردن سوالها یا گزینه
های پاسخ در
مقیاسهای خودسنجی به تغییرات عمده در نتایج آنها منجر میشوند.
بیشتر پرسشنامه
های خودسنجی دارای ویژگی
های روانسنجی خیلی ضعیف بوده و یا اصولا فاقد این ویژگیها هستند. همچنین برای آنها به ندرت داده
های هنجاری تدوین شده است.
به رغم این مشکلات، مهمترین امتیاز آنها این است که طوری طراحی شدهاند که به صورت عینی نمرهگذاری میشوند و تقریبا هر کسی با کلید پاسخ مناسب میتواند این آزمونها را به دقت نمرهگذاری کند. در واقع نتایج آزمونها به
سوگیریهای شخصی یا نظری نمرهگذار بستگی ندارد.
درک و شناخت کامل
شخصی نه تنها مستلزم شیوه
های رفتاری، عاطفی و شناختی است، بلکه همچنین سنجش چگونگی تعامل و وابستگی آنها با کارکرد فیزیولوژیکی را نیز ایجاب میکند.
از آن جایی که برخی از مشکلات رفتاری در حالت
های فیزیولوژیکی انعکاس مییابند و بعضی دیگر مستقیما از
اختلالات فیزیولوژیکی ناشی میشوند. بنابراین،
تشخیص دقیق و درمان صحیح
اختلالات رفتاری اغلب نیاز به
سنجش روانی – فیزیولوژیکی دارد.
یکی از نخستین پژوهشهایی که به شیوه
های روانشناختی و فیزیولوژیکی مربوط است، نشان داد که ترس و خشم در فشار خون و انتقال پوستی، پاسخ
های فیزیولوژیکی متفاوتی دارند. این یافته بیانگر آن بود که اینها و دیگر متغیرهای روانی را میتوان از طریق روشهایی غیر از پرسشنامه
های خودسنجی اندازهگیری کرد.
متداولترین پاسخ
های فیزیولوژیکی که مورد سنجش قرار میگیرند، عبارتند از ضربان قلب، فشار خون، دمای پوست، تنش عضلانی، گشادگی رگها، پاسخ برقی (گالوانیکی) پوست (GSR) و فعالیت
مغز که با
برقنگارههای مغز (EEG) اندازهگیری میشوند.
از جمله موارد سنجشی روانی – فیزیولوژیکی،
بازخورد زیستی (biofeedback) است.
اضطراب،
ترس و تنش اغلب همبسته
های فیزیولوژیکی دارند. وقتی که
شخص مضطرب میشود، ممکن است اضطرابش را در ماهیچهها یا نحوه تنفس یا تعریق، احساس کند. سنجش روانی – فیزیولوژیکی نه تنها نشان میدهد که یک همبسته فیزیولوژیک برای اضطراب وجود دارد، همچنین میزان شدت آن و نحوه تاثیرگذاری درمان را بر آن نشان میدهد.
روش بازخورد زیستی به مددجو کمک میکند تا متوجه
تغییرات روانی – فیزیولوژیکی خود و نیز حالات روانی که موجب آنها میشوند، گردد.
یکی دیگر از کاربردهای سنجش روانی – فیزیولوژیکی تبیین علت
سردردهای تنشی و درمان آن است. سردردهای تنشی اغلب از انقباض عضلات پیشانی ناشی میشوند. این انقباضها را میتوان مستقیما با استفاده از
دستگاه برقنگاری عضله (EMG) اندازهگیری کرد و به مراجع انتقال داد. در صورتی که مراجع برای آرمیدن آموزش دیده باشد، میتواند بلافاصله آثار این
آرمیدگی را روی EMG ببیند و قادر خواهد بود با بهکارگیری شیوهای که آموخته است، بهتدریج تنش عضلانی و سردرد را برطرف کند.
در حالی که اندازهگیری ضربان قلب، فشار خون و مقاومت پوست در سنجش ترس به مقدار زیاد مورد استفاده قرار میگیرند، با این وجود اکثر اندازهگیری
های فیزیولوژیکی نیاز به ابزارهای گرانقیمتی دارند که اغلب در
کلینیکهای روانی و
روانپزشکی یافت نمیشوند. به همین دلیل متخصصان بالینی از این اندازهگیریها استفاده اندکی میکنند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «راهبردهای سنجش رفتار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۲۲.