• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رابطه خانواده حدیث و فهم نهج‌البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نهج البلاغه مجموعه خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. خانواده حدیث به عنوان مجموعه احادیث هم‌محور مهم‌ترین نقش را در جلوگیری از خطا در فهم احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) ایفا می‌کند.
آنچه در این مقاله سامان یافته است، بررسی تطبیقی احادیث «حلم» در نهج البلاغه با احادیث این موضوع در سایر منابع روایی است که به منظور تبیینِ تاثیر خانواده‌ حدیث در فهم کامل از یک مفهوم اخلاقی است؛ به عبارت دیگر، غرض از این مقایسه آن است که معلوم گردد بسنده کردن به متون نهج البلاغه در یک موضوع، نسبت به مطالعه‌ تمام روایات مربوط به آن، چه میزان در شناخت ما از حقیقت آن موضوع تفاوت خواهد داشت.



فهم دقیق کلمات امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نهج البلاغه هدف بزرگی است که شارحان و مفسّران نهج البلاغه در رسیدن به آن تلاش‌های فراوانی کرده‌اند و هر یک فراخور استعداد و توانایی خود گام‌های مفیدی برداشته‌اند؛ امّا از آن‌جا که دست‌یابی به هر مطلوبی در گرو پیمودن مسیر خاصّ و پیروی از شیوه منطقی آن است، برای رسیدن به مقصدِ فهم کلمات امام علی (علیه‌السلام) نیز باید از روش و شیوه‌ ویژه به آن بهره جست که در دانش حدیث به «روش فهم حدیث» معروف است. این روش‌نامه که خود به دو بخش اصلی فهم متن و فهم مقصود تقسیم می‌شود، دارای مراحل متفاوتی است که تفصیل آن در کتاب‌های مربوط به این موضوع آمده است.
[۱] مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، ج۱، ص۱، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۴ش.

یکی از مراحل مهم روش فهم حدیث، تشکیل «خانواده‌ حدیث» است که در رسیدن به فهم کامل و نهایی از کلام معصوم (علیه‌السّلام) نقش مهم و بارزی دارد. منظور از تشکیل خانواده‌ حدیث، یافتن احادیث مشابه، هم‌مضمون و ناظر به یک موضوع محوری است که با شناختِ نسبت میان آن‌ها با یک‌دیگر، به فهم دقیق حدیث نزدیک می‌گردیم.
اهمیّت تشکیل خانواده‌ حدیث بدین خاطر است که تمام روایاتی که از معصومین (علیهم‌السّلام) به ما رسیده است، از یک منبع واحد سرچشمه گرفته‌اند؛ از این‌رو احادیث وارده از ایشان ـ گرچه از جانب چند معصوم صادر شده باشد ـ با یک‌دیگر، هم‌آهنگ و هم‌خوان هستند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان از بعضی در تبیین و تفسیر بعض دیگر یاری جست؛ بنابراین اگر بخواهیم درباره‌ی یک موضوع و یا یک مفهوم روایی به نتیجه‌ای صحیح و کارآمد برسیم، باید تمام احادیث ناظر به آن موضوع را مطالعه کرده و بررسی کنیم، در غیر این صورت با آسیب‌های جدیّ و زیان‌باری مواجه خواهیم شد.


در فرایند فهم احادیث، شناسایی و بازیابی خانواده‌ حدیث امری ضروری است؛ زیرا آنچه موجب رسیدن به مقصود اصلی گوینده می‌شود و سیر حرکت از فهم متن تا فهم مقصود را سامان می‌بخشد، دست‌یابی به قرینه‌های لفظی و مقامی است؛ از این‌رو، نبود شناختِ جامع از قراینی که در احادیث متناظر و هم‌مضمون، پراکنده شده‌اند هدف از مطالعه‌ حدیث را تامین نکرده، فهم ناقص و ابتری را به‌دنبال خواهد داشت؛ علاوه بر آن، عدم دقّت در این‌باره و نسبت فهمِ نادرست به معصوم (علیه‌السلام) پیامدهای منفی آن را دو چندان خواهد کرد؛ بنابراین تتبّع ناقص و عدم گردآوری همه‌ متون مربوط به یک موضوع، آسیب جدّی را پدید می‌آورد که ارایه‌ نمونه‌هایی از این دست، گویای اهمیّت این بحث خواهد بود.

۲.۱ - فقر محب اهل بیت و سفارش به طلب حلال

از امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در کتاب شریف نهج البلاغه نقل شده است که فرمود: «مَنْ اَحَبَّنَا اَهْلَ الْبَیْت فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً»؛ هرکس ما اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را دوست دارد، باید برای پوشیدن جامه‌ فقر مهیّا باشد.
بر اساس مفهومی که از ظاهر حدیث به دست می‌آید، دوستی و محبّت اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) ملازمِ فقر و تنگ‌دستی است و تمام دوستان و محبّان خاندان پیامبر می‌بایست طعم فقر و تهی‌دستی را بچشند، در صورتی که پذیرش این مطلب با روایاتی که شیعیان را به تلاش برای تامین رفاه خانواده‌ خود تشویق کرده است. چنان‌که در سفارش امام صادق (علیه‌السلام) به معاذ آمده است: «اسْعَ عَلَی عِیَالِکَ وَ اِیَّاکَ اَنْ یَکُونَ هُمُ السُّعَاةَ عَلَیْک.»؛ «خانواده‌ات را در رفاه و آسایش قرار بده و کاری نکن که آن‌ها برای تو بکوشند.»
نیز در حدیثی از امام علی (علیه‌السلام) نقل شده است: «حُسنُ الخلق فی ثلاثٍ: اجتنابُ المَحارم و طلبُ الحلال و التَوسُّع علی العیال»؛ «خوش‌خلقی در سه چیز است، پرهیز از کارهای حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده
[۴] ورام بن ابی‌فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ص۹۱، قم، انتشارات مکتبه الفقیه، ۱۳۷۶ق.
و نیز واقعیّت زندگی بسیاری از دوستان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) که از مکنت مالی برخوردار بوده‌اند، منافات دارد.

۲.۲ - جواب اشکال

به خوبی روشن است که اشکال پدید آمده، از تتبّع ناقص و عدم گردآوری روایات ناظر به حدیث نشات گرفته است؛ چرا که اگر خانواده‌ حدیثی این موضوع تشکیل گردد و به دیگر روایات اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مراجعه شود، معلوم می‌گردد که این مساله در دیگر کلمات ائمه‌ اطهار (علیهم‌السّلام) تفسیر شده است. (۱ـ قَالَ رَجُلٌ لِلْبَاقِرِ (علیه‌السّلام) وَ اللَّهِ اِنِّی لَاُحِبُّکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ قَالَ (علیه‌السّلام) فَاتَّخِذِ الْبَلَاءَ جِلْبَاباً
۲ـ عَنِ الْاَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ کُنْتُ مَعَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَاَتَاهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اِنِّی وَ اللَّهِ لَاُحِبُّکَ فِی اللَّهِ وَ اُحِبُّکَ فِی السِّرِّ کَمَا اُحِبُّکَ فِی الْعَلَانِیَة... (فقال (علیه‌السّلام)) اذْهَبْ وَ اتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ الْفَقْرُ اَسْرَعُ‌ اِلَی مُحِبِّینَا مِنَ السَّیْلِ اِلَی بَطْنِ الْوَادِی.
۳ـ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ بَیْنَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) یَوْماً جَالِساً فِی الْمَسْجِدِ وَ اَصْحَابُهُ حَوْلَهُ، فَاَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ شِیعَتِهِ فَقَالَ لَهُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ اَنِّی اَدِینُهُ بِوَلَایَتِکَ وَ اُحِبُّکَ فِی السِّرِّ کَمَا اُحِبُّکَ فِی الْعَلَانِیَةِ... فَقَالَ لَهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَدَقْتَ، امّا لِلْفَقْرِ فَاتَّخِذْ جِلْبَاباً، فَاِنَّ الْفَقْرَ اَسْرَعُ اِلَی شِیعَتِنَا مِنَ السَّیْلِ اِلَی قَرَارِ الْوَادِی‌.)
چنان‌که مرحوم شیخ صدوق در معانی الاخبار آورده است که مردی از امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ این فرمایش امیرمؤمنان (علیه‌السلام) سؤال کرد و حضرت آن را معنا کردند:
«مردی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد که روایت شده شخصی به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) گفت: من تو را دوست دارم، پس حضرت به او فرمود: پوششی برای فقر مهیا کن. در این حال امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: علی (علیه‌السلام) این‌چنین نگفته است؛ بلکه به آن مرد فرمود: برای روز فقر و فاقتت (روز قیامت) آماده شو، (یعنی توشه طاعت و بندگی را بردار.)» بنابر این فهم ناقص و نادرستی که با اکتفا بر نهج البلاغه به دست آمده بود، با تشکیل خانواده‌ حدیث جبران گشته، مقصود حقیقی امام علی (علیه‌السلام) معلوم گردید.

۲.۳ - روایت خضاب کردن

در روایتی دیگر آمده است که وقتی از امام علی (علیه‌السلام) درباره‌ خضاب نکردن محاسن شریفشان سؤال کردند، ایشان پاسخ دادند: «الْخِضَابُ زِینَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَةٍ»؛ خضاب کردن نوعی زینت است و ما قومی مصیبت‌زده هستیم.
سیّدرضی که پس از قریب به چهارصد سال این سخن امام (علیه‌السلام) را نقل کرده است، مصیبت یاد شده را به مصیبت وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تفسیر می‌کند. این معنا، تا زمانی پذیرفته است که به همین حدیث بسنده شود و گزارش‌های دیگر این جریان را نیابیم؛ امّا هنگامی که از نهج البلاغه فراتر می‌رویم و نقل‌ها و متون دیگر را نیز از نظر می‌گذرانیم، متوجّه می‌شویم که واقعیّت چیز دیگری است؛ زیرا بر اساس گزارشی که «فاضل آبی» در نثر الدّرر آورده است، این سخن مربوط به فضای پس از جنگ صفین است و امام (علیه‌السلام) آن را با توجّه به غمِ از دست دادن برخی از یاران خود بیان کردند:
«علی (علیه‌السلام) از صفین بازگشت، در حالی که سر و صورتش مثل پنبه (سفید) بود، به او گفته شد: ‌ای امیر مومنان! کاش موهایت را رنگ می‌کردی. امام علی (علیه‌السلام) فرمود: "خضاب گونه‌ای آراستگی است و ما قومی غم دیده‌ایم."»
[۱۰] الابی، ابوسعید منصور بن الحسین، نثر الدّرر، ج۱، ص۳۰۷، مصر، الهیئة المصریة العامه، الطبعة الاول.

بنابراین، به کمک خانواده‌ حدیث و گردآوری متون مشابه معلوم گردید که معنای اوّل با تاریخ صدور حدیث ناسازگار بود و مراد حضرت از مصیبت، مصیبت فقدان دوستان خود در جنگ صفین بوده است.

۲.۴ - روایت حسد

در فرازی از خطبه ۸۶ نهج البلاغه آمده است که امیرمؤمنان (علیه‌السلام) فرمودند: «وَ لَا تَحَاسَدُوا فَاِنَّ الْحَسَدَ یَاْکُلُ الْاِیمَانَ کَمَا تَاْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ وَ لَا تَبَاغَضُوا فَاِنَّهَا الْحَالِقَة»؛ به یک‌دیگر حسد نورزید؛ زیرا همان‌طور که آتش هیزم از بین می‌برد، حسد، ایمان را از بین می‌برد و با یک‌دیگر دشمنی نکنید که آن زداینده است.
طبق این فرمایش، کینه‌توزی و دشمنی هم‌چون وسیله‌ای بُرنده، موجب از بین رفتن و زدودن می‌شود؛ امّا این‌که این رفتار ناپسند چه چیزی را می‌زداید و از بین می‌برد، برای برخی از مترجمان نهج البلاغه معلوم نبوده، چرا که آنان را در تفسیر معنای «حالقه» به اشتباه‌ انداخت؛ چنان‌که برخی این واژه را به معنای «از بین برنده‌ نیکی‌ها» (ترجمه فقیهی) دانسته‌اند و برخی به معنای «قطع کننده‌ پیوند خویشاوندی» (ترجمه شهیدی)؛ بعضی آن را به «نابود کننده هر چیزی» (ترجمه دشتی) تفسیر کرده‌اند و برخی دیگر بدون اشاره به معنایی خاص، از تعیین نکته معنایی آن گذر کرده‌اند. (ترجمه دکتر جعفری)
این، در حالی است که با تشکیل خانواده حدیث می‌توان به‌معنای صحیح این واژه و مقصود واقعی امام (علیه‌السلام) پی برد. چنان‌که در حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نقل شده است که فرمود:
«اَلَا اِنَّ فِی التَّبَاغُضِ الْحَالِقَةَ لَا اَعْنِی حَالِقَةَ الشَّعْرِ وَ لَکِنْ حَالِقَةَ الدِّینِ»؛ آگاه باشید که دشمنی با یکدیگر زداینده است. مقصودم زداینده‌ مو نیست؛ بلکه زداینده‌ دین است.
هم‌چنین در نقلی دیگر از ایشان آمده است: «... و فی التباغض الحالقة لا اعنی حالقة الشعر و لکن حالقة الدین»؛ دشمنی زداینده است نه زداینده‌ مو، بلکه زداینده‌ دین.
علاوه بر آن‌که امام علی (علیه‌السلام) در وصیتی که برای فرزندانشان نگاشتند، به این نکته نیز اشاره کرده و تصریح کردند:
«و ایاکم و البغضة لذوی ارحامکم المؤمنین فانها الحالقة للدین»؛ از دشمنی با خویشان مؤمنتان بپرهیزید که آن زداینده‌ دین است.
بنابراین، معلوم گردید که مراد از زداینده‌ای که در کلام امام آمده است، زداینده دین است و این معنا در پرتو توجّه به خانواده حدیث و گردآوری احادیث مشابه و هم‌مضمون به دست آمد که متاسفانه بسیاری از مترجمان نهج البلاغه از آن غفلت کرده بودند.


برای بازیابی خانواده حدیث، آثار و فواید بسیاری شمرده شده است.
[۱۴] مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، ج۱، ص۱۶۲، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۴ش.
که اگر بخواهیم همه آن‌ها را در یک عبارت خلاصه کنیم، «فهم دقیق و نهایی حدیث» بهترین تعبیر است. امّا از آن‌جا که احراز این واقعیّت، نیازمند یک نمونه عینی و ملموس است، کوشیده‌ایم تا با بررسی تطبیقی احادیث «حلم» در نهج البلاغه با سایر منابع روایی، تاثیر شگرف خانواده‌ حدیث در فهم کامل از این مفهوم اخلاقی را نمایان سازیم.
شیوه‌ به کار گرفته شده در این بررسی، چنین است که ابتدا تمام روایات حلم در نهج البلاغه را مطالعه کرده و سپس بر اساس صبغه‌ مفهومی روایات، آن‌ها را به گروه‌هایی تقسیم نمودیم؛ چه آن‌که برخی از احادیث، عهده‌دار بیان آثار و نتایج حلم‌ هستند و برخی به بیان آسیب‌های حلم پرداخته‌اند و... آنگاه به مطالعه‌ روایات سایر مصادر حدیثی پرداخته و بر همین اساس به دسته‌بندی احادیث پرداختیم.
در مرحله بعد، تمام روایات به دست آمده را در دو بخشِ «نهج البلاغه» و «غیر نهج البلاغه» و هر بخش را در ذیل عناوینی چون: وظیفه‌ حلیم، اصل و ریشه حلم، راهکار حلم‌ورزی و... قرار دادیم. سپس هر یک از عناوین بخش نهج البلاغه را با عنوان هم‌سان خود، در بخش دیگر مقایسه نمودیم که نتیجه این بررسی از این قرار است:


در اینجا به بررسی و مقایسه این روایات می‌پردازیم:

۴.۱ - تفاوت آماری

اوّلین نتیجه‌ای که در مقایسه‌ میان دو گروه از روایات حلم به دست آمد، تفاوت در آمار و ارقام است که در بخش نهج البلاغه تنها ۱۷حدیث و با شش موضوع، امّا در بخش دوم ۴۹ حدیث با ده موضوع یافت شد، به بیان دیگر، با بررسی روایات حلم در غیر نهج البلاغه توانستیم علاوه بر کشف تعداد بیشتری از احادیث حلم، چهار موضوع جدید نیز به دست آوریم که گزارش آن از این قرار است:
موضوعاتی که در بخش اوّل (روایات نهج البلاغه) به دست آمد، عبارتند از:
۱) آثار و نتایج حلم، با شش حدیث؛ ۲) هم‌گامی علم و حلم، با پنج حدیث؛ ۳) وظیفه‌ حلیم، با یک حدیث؛ ۴) اصل و ریشه‌ی حلم، با دو حدیث‌؛ ۵) راهکار حلم‌ورزی، با یک حدیث؛ ۶) آسیب‌های حلم، با دو حدیث.
امّا موضوعاتی که در بخش دوم (روایات سایر منابع) یافت شد، عبارت است از:
۱) آثار و نتایج حلم، با یازده حدیث؛ ۲) هم‌گامی علم و حلم، با نه حدیث؛ ۳) وظیفه حلیم، با چهار حدیث؛ ۴) اصل و ریشه حلم، با سه حدیث؛ ۵) راهکار حلم‌ورزی، با سه حدیث؛ ۶) آسیب‌های حلم، با دو حدیث؛ ۷) تفسیر معنای حلم، با سه حدیث؛ ۸) صفات متّضاد حلم، با شش حدیث؛ ۹) نشانه‌های حلم، با هفت حدیث؛ ۱۰) مصادیق حلم، با یک حدیث.

۴.۲ - تفاوت محتوایی

نتیجه دیگری که در بررسی میان دو گروه روایات به دست آمد، تفاوت محتوایی احادیث است؛ به این معنا که از میان موضوعاتی که از روایات دو بخش استخراج گردید، ۶ موضوع مشترک و ۴ موضوع مختصّ بخش دوم بوده است. با این همه، حتّی در موضوعاتی که بین روایات دو بخش مشترک بوده است، تفاوت قابل توجّهی به چشم می‌خورد که به‌منظور آشکار شدن این اختلاف، به ذکر نمونه‌های آن می‌پردازیم.

۴.۳ - موضوعات مشترک

موضوعات مشترک به شرح ذیل است:

۴.۳.۱ - آثار و نتایج حلم

کسی که بردباری را شعار خود ساخته و پیوسته در برابر جهل جاهلان خویشتن‌داری کند، پاداش و جزای نیکی خواهد داشت؛ امّا این‌که خداوند متعال چه پاداشی را برای این‌گونه افراد در نظر گرفته، موضوعی است که بخشی از روایات حلم آن را به‌عهده‌ دارد.
گفتنی است، بیشتر احادیثی که در بخش اوّل به این موضوع پرداخته‌اند، آثار و نتایج «دنیوی» حلم را ذکر کرده‌اند، چنان‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در بخشی از حکمت ۳۱ نهج البلاغه «زندگی همراه با ستایش» را از نتایج حلم می‌شمارند:
«وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی اَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً»؛ هرکه بردباری را شعار خود سازد، در کارها تقصیر ننماید و در میان مردم ستوده زیست کند.
و یا در حدیثی دیگر، از «حمایت مردم» به‌عنوان ثمره‌ حلم یاد نموده‌اند:
«اَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ اَنَّ النَّاسَ اَنْصَارُهُ عَلَی الْجَاهِلِ»؛ نخستین پاداشی که بردبار از بردباریش می‌گیرد، این است که مردم در برابر نادانان حمایتش می‌کنند.
امّا با تامل در روایات بخش دوم، متوجّه می‌شویم که علاوه بر نتایج دنیوی، به آثار «اخروی» حلم نیز اشاره شده است؛ چنان‌که «ایمنی از خشم پروردگار» جزو آثار حلم شمرده شده است:
«الْحِلْمُ عِنْدَ شِدَّةِ الْغَضَبِ یُؤَمِّنُ غَضَبَ الْجَبَّارِ»؛ خویشتنداری در هنگامه خشم، آدمی را از غضب پروردگار ایمنی می‌بخشد.
و یا در روایتی، بردباری از عوامل کسب سعادت دنیا و آخرت دانسته شده است:
«مَنْ اعطی اربعَ خصالٍ فَقَد اعطی خَیرَ الدُّنیا و الآخرةِ... وحلمٌ یدفع به جَهل الجَاهلِ»؛ به هر انسانی در دنیا چهار خصلت داده‌ شود، نیکی دنیا و آخرت به او داده شده است... و بردباری که به سبب آن، نادانی نادان را دور کند.

۴.۳.۲ - هم‌گامی علم و حلم

با مطالعه گسترده‌ احادیث حلم، متوجّه می‌شویم که برخی روایات از ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دو مفهوم «علم» و «حلم» سخن رانده و از هم‌پایی و هم‌گامی این دو موضوع یاد کرده‌اند که گاه به صورت صریح و گاه به‌صورت تلویح و اشاره بیان شده است. در این میان، بیشتر احادیث بخش اوّل، هم‌گامی علم و حلم را تلویحاً و با اشاره القاء کرده‌اند؛ به‌عنوان نمونه، امام علی (علیه‌السلام) در خطبه‌ متقین ـ که در آن بارها به هم‌پایی این دو عنصر اشاره شده است ـ در بیان یکی از اوصاف پرهیزکاران می‌فرماید:
«فَمِنْ عَلَامَةِ اَحَدِهِمْ اَنَّکَ تَرَی لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ... وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْم»؛ از نشانه‌های یکی‌شان این است که می‌بینی که در کار دین نیرومند است... به علم آزمند و علمش آمیخته به حلم ‌است.
حضرت در فراز دیگری از این خطبه نیز می‌فرماید:
«... قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَی یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَل»؛ شادمانی دلش، چیزی است که پایدار است و پرهیزش، از چیزی که نمی‌پاید. دانش را به بردباری آمیخته است و گفتار را با کردار.
ایشان همچنین در پاسخ به شخصی که از معنای خیر سؤال کرد، تلویحاً ضرورت پیوستگی علم و حلم را بیان داشته و فرمودند:
«وَ سُئِلَ عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ فَقَالَ... وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ اَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ اَنْ یَعْظُمَ حِلْمُک»؛ هنگامی که از او پرسیدند که خیر چیست؟ چنین فرمود:... بلکه خیر آن است که علمت افزون و بردباریت بسیار باشد.
امّا در احادیث بخش دوم، این مساله با تعابیری صریح بیان شده است؛ مثلاً در روایتی، بردباری شرط دانش معرفی شده است: «لا علم لمن لا حلم له» کسی که حلم ندارد، بهره‌ای از علم نیز ندارد.
و یا ثمره‌ دانش، منوط به حلم‌ورزی دانسته شده است:
«لن یُثمِرَ العلم حتی یُقارنهُ الحلم»؛ دانش ثمری نمی‌دهد تا این‌که حلم و بردباری همراه آن شود.
هم‌چنین در حدیثی از امام باقر (علیه‌السلام) از پیوستگی علم و حلم با تعبیر «اختلاط و آمیزش» یاد شده است:
«ما شیب شیءٌ بشیءٍ احسن مِن حلمٍ بعلمٍ»؛ هرگز دو چیز با هم آمیخته نشدند که بهتر از آمیخته شدن دانش و بردباری باشد.

۴.۳.۳ - وظیفه حلیم

یکی دیگر از موضوعاتی که در روایات حلم بدان اشاره شده، مسئولیت و وظیفه‌ای است که بر دوش انسان بردبار قرار دارد. در این‌باره برخلاف بخش اوّل، وظایف متعددی در بخش دوم برای انسان بردبار تعریف شده است؛ وظایفی نظیر:
۱. عفو و گذشت: «لیسَ الحلیمُ مَن عَجزَ فهجمَ واذا قدر انتقمَ انما الحلیمُ مَن اذا قدر عفَا»؛ بردبار نیست کسی که چون عاجز باشد خاموش شود و هرگاه توانا گردد، انتقام کشد، بلکه بردبار کسی است که هرگاه توانا باشد درگذرد.
۲. تواضع: «اَوْحَی اللَّهُ اِلَی عِیسَی ان کُنْ لِلنَّاس فِی الْحِلْم کَالْاَرْضِ تَحْتَهُمْ وَ فِی السَّخَاءِ کَالْمَاءِ الْجَارِی» ‌؛ خداوند متعال به عیسی (علیه‌السلام) وحی نمود که برای مردم در بردباری، هم‌چون زمین زیر پایشان باش و در سخاوت چونان آب جاری.
[۲۶] ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ج۱، ص۸۱، قم، انتشارات مکتبه الفقیه، ۱۳۷۶ق.

۳. صبر و گذشت: «انمَا الحَلیمُ مَن اذَا اوذیَ صَبرَ وَ اذا ظُلمَ غفرَ»؛ به‌درستی که بردبار کسی است که هرگاه ایذاء شود، صبر کند و هرگاه مورد ستم واقع شود ببخشاید.

۴.۳.۴ - اصل و ریشه حلم

برخی مفاهیم و صفات اخلاقی به دلیل خصوصیّت و قابلیتی که دارند، سرچشمه‌ دیگر صفات قرار گرفته و در واقع بین صفات دیگر ریشه دوانده‌اند. طبق روایات موجود، صفت حلم نیز جزو آن دسته از مفاهیمی است که دارای اصل و ریشه است. عناصری که از آن‌ها در نهج البلاغه به‌عنوان ریشه‌ حلم یاد شده است؛ عبارت است از «بلند همتی:» «الْحِلْمُ وَ الْاَنَاةُ تَوْاَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة»؛ بردباری و درنگ دو فرزند دو قلویند که همت بلند آن‌ها را می‌زاید. و «عدالت:» «وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَی اَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْم»؛ عدالت را چهار شعبه است: فهمی که به عمق چیزها رسد و علمی که حقایق را دریابد و داوری کردنی نیکو و راسخ بودن در بردباری.
امّا در بخش دوم، اصول دیگری برای حلم ذکر شده است؛ عناصری چون:
۱. عقل: «مع العقلِ یتوّفر الحلم»؛ با عقل، بردباری نیز بسیار می‌شود.
۲. علم: «عَلیکَ بِالحلمِ فَانّه ثَمرةُ العلمِ»؛ بر تو باد به بردباری که آن، ثمره دانش است.
۳. صبر: «وَطِّنْ نَفْسَکَ عَلَی الصَّبْرِ تَلْقَی الْحِلْمَ»؛ خود را برای شکیبایی آماده ساز تا بردباری را ملاقات کنی.

۴.۴ - موضوعات خاص

همان‌طور که اشاره شد، با مطالعه‌ روایات حلم در سایر مصادر حدیثی، چهار موضوع جدید به‌دست آمد که در محدوده‌ روایات نهج البلاغه قرار نداشتند. فایده‌ کشف این موضوعات جدید آن است که دایره‌ فهم ما نسبت به مفهوم حلم افزایش یافته و ابعاد و جنبه‌های بیشتری از این موضوع برای ما روشن می‌گردد. اینک به بیان نمونه‌هایی از این موضوعات می‌پردازیم:

۴.۴.۱ - تفسیر معنای حلم

روایاتی که در این موضوع وارد شده است، معمولاً در پاسخ به پرسش راویان از ماهیتِ مفهوم حلم بوده است و نوع تفسیری که از جانب معصوم (علیه‌السلام) نیز ارایه گردیده، با ذکر مصداق‌های مفهوم حلم همراه بوده است؛ به‌عنوان مثال امام‌ هادی (علیه‌السلام) در پاسخِ سؤال از معنای حلم فرمودند:
قَالَ سَاَلْتُ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد (علیه‌السلام) عَنِ الْحِلْم فَقَالَ: «هُوَ اَنْ تَمْلِکَ نَفْسَکَ وَ تَکْظِمَ غَیْظَکَ»؛ بردباری آن است که بر نفس خود مالک شوی و خشم خود را فرو ببری.
و یا در روایت دیگر، امام حسین (علیه‌السلام) در پاسخ به سؤال پدر خویش از معنای حلم فرموند:
«عن امِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) اَنَّهُ قَالَ لِلْحُسَیْن (علیه‌السلام) یَا بُنَیَّ مَا الْحِلْمُ قَالَ: کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مُلْکُ النَّفْس»؛ (بردباری) فرو خوردن خشم و خویشتن‌داری است.

۴.۴.۲ - مفاهیم متضاد حلم

بیان مفاهیم متضاد، یکی دیگر از موضوعاتی است که به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم در ضمن روایات حلم وارد شده است. بدین معنا که گاه معصوم (علیه‌السلام) به صراحت از صفتی به عنوان ضدّ مفهوم حلم یاد کرده است؛ چنان‌که امام صادق (علیه‌السلام) ـ در حدیثی که به معرفی صفات متضاد پرداخته‌اند ـ از «سفاهت» به‌عنوان صفتِ ضدّ حلم یاد کرده‌اند: «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ‌ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام)... الْحِلْمُ وَ ضِدَّهَا السَّفَه.»
و گاه به‌صورت غیرمستقیم و با قرار دادن واژه‌ حلم در برابر صفت دیگر، به این تقابل اشاره شده است:
«... اِذَا ضَعُفَ الْحِلْمُ عَلَا الْحُمْقُ»؛ هرگاه بردباری ضعیف شود، حماقت قوّت می‌یابد.

۴.۴.۳ - نشانه‌های حلم

منظور از این قسم روایات، احادیثی است که به ذکر نشانه‌هایی برای حلم می‌پردازد که انسان بردبار به‌واسطه‌ آن ویژگی‌ها شناخته می‌شود. چنان‌که «تحمّل آزار دیگران» یکی از این نشانه‌هاست: «بِکثرةِ الاحتمالِ یعرف الحلیم»؛ به بسیاری تحمّل، حلیم شناخته می‌شود.
و یا «هنگامه غضب» یکی از جایگاه‌های شناخت حلیم است: «لا یعرف الحلیم الا عند الغضب»؛ «بردبار جز به هنگام خشم شناخته نشود.»

۴.۴.۴ - مصادیق حلم

از دیگر موضوعاتی که در لسان روایات حلم وارد شده، بیان اموری است که زیر مجموعه‌ مفهوم حلم قرار گرفته و در واقع جزء مصداق‌های آن شمرده می‌شود؛ به‌عنوان نمونه، امام صادق (علیه‌السلام) در حدیث معروف «عنوان بصری» به این موضوع پرداخته و در بخشی از سفارشات خود فرمود: «... وَ امّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ اِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ اِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ اِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَاَسْاَلُ اللَّهَ اَنْ یَغْفِرَ لِی وَ اِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ اَسْاَلُ اَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرِّعَاء»
امّا آن سه خصلت که در بردباری است: اوّل این‌که، اگر کسی به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می‌شنوی، بگو: اگر ده تا هم بگویی یکی نمی‌شنوی، دوم این‌که، اگر کسی دشنامت داد، بگو: اگر تو راست می‌گویی از خدا می‌خواهم که مرا ببخشد و اگر دروغ می‌گویی از خدا می‌خواهم که تو را ببخشد، سوم این‌که، اگر کسی تو را تهدید نمود، تو او را‌ اندرز ده و برایش دعا کن.


با بررسی نتایج حاصل از غفلت و توجّه به خانواده‌ حدیث، معلوم گردید که درک و شناخت ما نسبت به یک موضوع روایی تا چه‌اندازه با دامنه‌ روایات مطالعه شده تناسب دارد که هرچه قدر این بزرگ‌تر و وسیع‌تر باشد، آن نیز عمیق‌تر و دقیق‌تر خواهد شد. به‌عبارت دیگر، وقتی مفهوم حلم، تنها در دایره‌ احادیث نهج البلاغه مطالعه شود، با زمانی که این مفهوم در گستره‌ روایات وارده از سوی سایر ائمه (علیهم‌السّلام) بررسی گردد، درک و شناخت ما از زوایای مختلف این مفهوم اخلاقی، بسیار تفاوت خواهد کرد و فهم ما در تحلیل روایاتی که به این موضوع پرداخته‌اند، جامع‌تر و دقیق‌تر خواهد شد.
از این‌رو باید اظهار داشت که نه تنها در نسبت یک دیدگاه به اهل بیت (علیهم‌السّلام) نمی‌توان به کتاب نهج البلاغه اکتفا کرد؛ بلکه برای نسبت یک باور به امام علی (علیه‌السلام) نیز باید تمام سخنان وارده در کتب دیگر بررسی گردد، در غیر این صورت، آسیبی جدّی به مطالعات دینی وارد خواهد شد.


(۱) الابی، ابوسعید منصور بن الحسین، نثر الدّرر، مصر، الهیئة المصریة العامه، الطبعة الاول.
(۲) الآمدی، عبد الواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش.
(۳) الحرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
(۴) سیدرضی، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم، انتشارات دار الهجره، (بی‌تا).
(۵) شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۹ق.
(۶) صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، مکتبه الداوری، ۱۳۸۶ق.
(۷) صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه المدرسین، ۱۳۶۱ش.
(۸) طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، انتشارات دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
(۹) مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
(۱۰) مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
(۱۱) مفید، محمد بن محمد، الامالی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
(۱۲) صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، مکتبه آیه الله مرعشی، ۱۴۰۴ق.
(۱۳) طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
(۱۴) کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
(۱۵) مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۴ش.
(۱۶) مغربی، قاضی نعمان بن محمّد، دعائم الاسلام، مصر، دار المعارف، ۱۳۸۵ق.
(۱۷) نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
(۱۸) ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، قم، انتشارات مکتبه الفقیه، ۱۳۷۶ق.


۱. مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، ج۱، ص۱، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۴ش.
۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۸۸، دارالکتب لبنانی.    
۳. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۴۹، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.    
۴. ورام بن ابی‌فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ص۹۱، قم، انتشارات مکتبه الفقیه، ۱۳۷۶ق.
۵. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۲، ص۴۳۷، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.    
۶. صفّار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹۱، قم، مکتبه آیه الله مرعشی، ۱۴۰۴ق.    
۷. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ج۱، ص۳۱۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.    
۸. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ج۱، ص۱۸۲، قم، انتشارات جامعه المدرسین، ۱۳۶۱ش.    
۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۵۵۸، دارالکتب لبنانی.    
۱۰. الابی، ابوسعید منصور بن الحسین، نثر الدّرر، ج۱، ص۳۰۷، مصر، الهیئة المصریة العامه، الطبعة الاول.
۱۱. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۴۶، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.    
۱۲. مفید، محمد بن محمد، الامالی، ج۱، ص۱۸۱، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.    
۱۳. مغربی، قاضی نعمان بن محمّد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۵۱، ایران، مؤسسه آل البیت.    
۱۴. مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، ج۱، ص۱۶۲، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۴ش.
۱۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۷۳، دارالکتب لبنانی.    
۱۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۵۰۵، دارالکتب لبنانی.    
۱۷. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۹۵، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ج۱، ص۵۷۷، قم، انتشارات دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.    
۱۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۸۸، دارالکتب لبنانی.    
۲۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۵، دارالکتب لبنانی.    
۲۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۸۴، دارالکتب لبنانی.    
۲۲. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۷۸۳، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۲۳. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۷۸۳، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۲۴. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۶۷، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.    
۲۵. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۷۸، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۲۶. ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ج۱، ص۸۱، قم، انتشارات مکتبه الفقیه، ۱۳۷۶ق.
۲۷. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۳، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۲۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۵۵۶، دارالکتب لبنانی.    
۲۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۷۴، دارالکتب لبنانی.    
۳۰. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۲۹، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۳۱. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۸۲۰، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۳۲. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید، ج۱، ص۱۴۰، مکتب الاعلام الاسلامی.    
۳۳. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۲۹۱، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.    
۳۴. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، ج۱، ص۳۷۹، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.    
۳۵. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.    
۳۶. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۱۲، نجف، مکتبه الحیدریه.    
۳۷. آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۳۰۴، قم، دار الکتاب اسلامی‌.    
۳۸. الحرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ج۱، ص۳۱۵، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.    
۳۹. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، ج۱، ص۳۲۶، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.    



مردانی، مهدی، مجله حدیث حوزه، برگرفته از مقاله «نقش خانواده‌ حدیث در فهم متون نهج البلاغه»، سال‌ اوّل، شماره یک، زمستان ۱۳۸۹.    






جعبه ابزار