رابطه با شوروی در دوره پهلوی دوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رابطه ایران با
اتحاد جماهیر شوروی در دوره
محمدرضا پهلوی از فراز و نشیبهای گوناگون برخوردار بود. این روابط تحت تأثیر فضای ناشی از رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب بود. تلاش محمدرضا برای ایجاد روابط با
آمریکا همواره این روابط را تیره نگه داشته بود در عین حال پدید آمدن فضای
تنشزدایی در روابط دو ابرقدرت در اوایل دهه ۶۰ از
تنش میان دو کشور تا حدودی کاست و فضای همکاری و مشارکت را تا حدودی جایگزین کرد.
شروع و بروز جنگ دوم بینالملل به
روسیه اجازه داد، نیات و آرزوهایی که از دیرباز نسبت به
ایران در دل میپروراند، احیا کند. مسکو در زمان دوستی
آلمان و روسیه کوشش میکرد که منافع خصوصی خود را در منطقه
خلیج فارس بشناساند. در مذاکرات متمادی آلمان و روسیه در پیمان چهار جانبه که دنیا به مناطق چهارگانه تحت نفوذ یکی از چهار دولت آلمان، روسیه،
ایتالیا و
ژاپن واگذار میشد، روسیه منطقه جنوب باطوم
باکو در جهت خلیج فارس را به عنوان مرکز تمایلات ارضی و نفوذ اتحاد شوروی انتخاب کرد.
بعد از سالهای متمادی تدارکات معنوی و علمی و تعلیم و تربیت کادرهای مختلف محرکین و مبلغین
کمونیست، فرصتی پیش آمد که برنامههای از پیش تعیین شده به مرحله اجرا در آید که تعداد زیادی از واحدهای ارتش سرخ ایران و تشکیلات و تجهیزات فراوان وارد یک کشور شرقی آسیایی شدند و رقیب آنها
انگلیس در این تاریخ متحد آنها شده بود و انتظار نمیرفت در مقابل فعالیتهای روسیه در شمال ایران واکنشی نشان دهد.
روسها از همان اوایل نشان دادند که داخل در اجرای سیاست ممتد و عمیقی شدهاند که موجب تغییرات اساسی در روند سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شهرستانهای اشغالی خودشان، به وجود خواهند آورد. رفت و آمد در مناطق تحت اشغال شوروی برای غیر ایرانیان فقط با اخذ ویزا از سفارت شوروی در
تهران امکان داشت. با ورود ارتش سرخ به ایران وحشت و هراس، ساکنان این منطقه را فرا گرفت. عناصر مرفه و سرشناس شهرستانهای شمال و بسیاری دیگر با شتاب هر چه بیشتر شهر و دیار خود را ترک کردند؛ اما عدهای از مالکین ماندن را ترجیح دادند.
منع صدور خوار و بار به خصوص برنج به مقدار زیاد یا به عنوان تجارت از مناطق شمالی ایران به سایر مناطق، شهرستانهای ایران این منطقه را از دیگر مناطق ایران مجزا کرد. این ممنوعیت در ابتدا شامل گندم و برنج بود که مصیبت بزرگی برای نواحی دیگر ایران فراهم آورد که شورشهایی را نیز در سال ۱۳۲۱ش. در پایتخت بر اثر
قحطی و کمبود آذوقه به همراه داشت.
ترس از شوروی مطبوعات را نیز وادار به سکوت کرد مقصود شوروی از این کار این بود که برای انگلیسیها در منطقه تحت اشغالشان یعنی جنوب ایران مزاحمت و تولید دردسر کنند. دولت
آمریکا و انگلیس برای حل مشکل خوار و بار در ایران حاضر شدند بیست و پنج هزار تن گندم به ایران بدهند. سفیر روسیه نیز بلافاصله بعد از این اقدام آمریکا و انگلیس به ملاقات نخست وزیر وقت،
سهیلی رفته و اعلام داشت دولت شوروی با در نظر گرفتن احتیاجات مبرم ایران تصمیم گرفته است که ۲۵ هزار تن گندم به ملت ایران اهدا کند. مطبوعات تحت نفوذ شوروی نیز از سخاوت و جوانمردی همسایه شمالی تعریف و تمجید بسیار نمودند.
تقسیم ایران به مناطق مختلف، گذشته از مشکلات اقتصادی نتایج سیاسی بزرگی به همراه داشت که بسیار مهمتر و خطرناکتر از مسایل اقتصادی بود. ضعف دولت مرکزی بسیاری از ناراضیان از جمله قبایل چادرنشین کشور را به سرپیچی از اطاعت دولت مرکزی میکشاند. در شمال نیز مامورین رسمی دولت نمیتوانستند، اقدامی به عمل آورند که مطابق میل مقامات شوروی نباشد و چه بسا مامورین دولت آلت دست روسها میشدند. در عین حال روزنامهنگاران نیز تنها به نگاشتن مقالاتی در ستایش روسها میپرداختند؛ زیرا انتقاد از شوروی و سیاست آن کشور به شدت خطرناک بود.
فعالیتهای شوروی در ایران محدود به شمال نبود. سفارت شوروی برای افزایش هواداران این کشور دست به تبلیغات پر دامنهای زد. نزدیکی با روزنامهنگاران و مطبوعات ایران یکی از ابزارهای شوروی بود. یکی از وظایف عمده اداره مطبوعات سفارت شوروی در ایران این بود که هر قدر ممکن است صفحات بیشتری از جراید ایران برای چاپ اخبار و گزارشات مربوط به شوروی اختصاص یابد.
بعضی از این روزنامهها از طرف شوروی حمایت مالی نیز میشدند. به علاوه کتابخانه و کلاسهایی برای آموزش زبان و ادب روسی دایر شد. خانه فرهنگ میعادگاه ملاقات و دید و بازدید بسیاری از جوانان روشنفکر آن روزها بود که علاقه داشتند بیشتر در مورد وضع زندگی در اتحاد شوروی و اقتصاد آنجا بدانند. احتیاج مبرم مردم به بهداشت موجب شد که بیمارستان شوروی نیز شهرت بسیاری پیدا کند. در سال ۱۳۲۳ش. یک نشریه طبی به دو
زبان روسی و فارسی منشر میشد. واحدهای ارتش سرخ در شهرستانهای گندمخیز با آفات به مبارزه برمیخاستند که البته جلوگیری از امراض مسری، واگیردار و تصفیه آب در نزدیکی مرزهای شوروی به حال خود روسها نیز مفید بود.
شورویها نیز از سخاوت ایرانیان متقابلا استفاده میکردند و فیالمثل به منظور کمک به قربانیان جنگی شوروی کمیتههایی تشکیل شد که برای ثبوت وفاداری به همسایه بزرگ شمالی شرکت در کارهای کمیته مزبور و یا اهدا کمک به آن از ضروریات محسوب میشد.
در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ش. که نمایندگان نیروهای سهگانه ارتش آلمان قرارداد تسلیم بیقید و شرط را با فرماندهان
متفقین در ساختمان مدرسهای در شهر "رنس"
فرانسه امضا کردند و
جنگ جهانی دوم در اروپا پایان یافت. کشور ما در اشغال قوای سهگانه دول متفق بود و مردم بر اثر چهار سال اقامت نیروهای بیگانه و تحمل شرایط سخت زمان جنگ در نهایت بدبختی و سیهروزی به سر میبردند.
در ۲۹ اردیبهشت همان سال دولت ایران طی یادداشتهایی پیروزی در جنگ را به سه دولت تبریک گفته و ضمنا یادآور شد که طبق قولی که در کنفرانس تهران داده شده بود، دیگر لزومی به ماندن متفقین در ایران نیست و بهتر است کشورهای مزبور هر چه زودتر خاک ایران را ترک کنند؛ اما این درخواست بیجواب ماند. در کنفرانس "پتسدام" در ۲۶ تیر ۲۴ مسئله تخلیه ایران بین سه کشور اشغال کننده مطرح شد؛ اما شورویها به بهانه این که جنگ با ژاپن هنوز پایان نیافته به بهانهجویی پرداختند. با تسلیم ژاپن بعد از بمباران شیمیایی هیروشیما و اتمام جنگ، ایران بار دیگر درخواست خود را تکرار کرد؛ اما شوروی باز هم بهانهتراشی میکرد تا این که بریتانیا در ضمن کنفرانس لندن اعلامیهای مبنی بر تخلیه ایران صادر کرد؛ اما به محض صدور این اطلاعیه برخی عناصر حامی شوروی در شهرهای آذربایجان دست به قیام مسلحانه زدند و با کمک و پشتیبانی ارتش سرخ، ادارات دولتی و پاسگاههای ژاندارمری را اشغال کردند و تاسیس فرقه دموکرات را اعلام کردند.
دولت ایران طی یادداشتی در آبان ۱۳۲۴ به مداخله ماموران کشوری و لشگری شوروی در امور داخلی ایران و حمایت از فرقه دموکرات اعتراض کرد. علت اصلی این اقدامات شورویها نفت شمال بود که سال قبل امتیاز آنرا از ایران درخواست کرده بود؛ ولی در نتیجه مبارزات
دکتر مصدق با مخالفت مجلس روبرو شده بود.
در این حال دولت ایران چارهای ندید؛ مگر این که به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کند سفر
قوامالسلطنه نخست وزیر به مسکو و مذاکرات او با
استالین نیز نتیجهای نداد.
بالاخره با دخالتهای آمریکا و اولتیماتوم به شوروی، همچنین قبول موافقتهایی با دولت قوام در مورد نفت شمال رادیو مسکو در ۴ فروردین ۱۳۲۵ اطلاعیه رسمی دولت شوروی را منتشر کرد: "فرماندهی ارتش شوروی در ایران معتقد است اگر اتفاق غیر مترقبهای نیفتد تخلیه کامل ایران از ارتش سرخ در عرض پنج الی شش هفته خاتمه خواهد یافت."
پس از غائله آذربایجان انتخابات دوره پانزدهم مجلس که در سال ۱۳۲۵ انجام گرفت قوامالسلطنه به عنوان نخست وزیر در این مجلس انتخاب شد. به محض افتتاح مجلس سفارت شوروی طرح قرارداد تشکیل شرکت نفت ایران و شوروی را به قوام تسلیم کرد و خاطرنشان کرد که دولت شوروی تعهدات خود را در مورد تخلیه ایران به موقع انجام داده و اینک نوبت همکاری ایران در مورد نفت شمال است؛ و قوام در جواب، طرح پیشنهادی را به خاطر نبودن شرایط مناسب رد کرد. شوروی نیز در یادداشتی دولت قوام را به بازگشت به سیاست خصومتآمیز و تبعیض علیه شوروی متهم کرد.
قوام در جلسه ۲۹ مهر ۱۳۲۶ در مجلس نطق مفصلی ایراد نمود و ضمن تشریح اوضاع و احوالی که منجر به مقاولهنامه نفت شمال با شوروی شده بود تصمیم نهایی را به مجلس واگذاشت. مجلس نیز او را مکلف ساخت که خود به اکتشاف معادن نفت شمال بپردازد و در ظرف پنج سال نقشههای آن را به مجلس تسلیم دارد. این تصمیمات خشم شورویها را برانگیخت.
در این حین روابط دو کشور تیره شد و شوروی بازرگانی خود را به حداقل کاهش داد و خط کشتیرانی باکو ـ بندرانزلی را تعطیل کرد و قسمتی از تاسیسات و شیلات شمال را برچید و مبارزه تبلیغاتی شدیدی را علیه ایران آغاز نمود.
از جمله قرارداد مربوط به استخدام مستشاران نظامی آمریکا در ایران که ۱۴مهر ۱۳۲۶ امضا شد، شورویها به شدت آن را مورد حمله قرار دادند و طی یادداشتی اعتراض کردند که چون هرگونه آموزش ارتش ایران به مستشاران آمریکایی واگذار شده در نتیجه ارتش ایران دیگر ارتش مستقلی نیست و در این یادداشت نگرانی دولت شوروی را از تاسیسات نظامی در مرزهای آن کشور ابراز داشتند و ایران نیز در جواب توضیح داد که قرارداد منعقده تنها درباره استخدام تعدادی مستشار نظامی است و فقط جنبه مشورتی دارد و نیز حوادث آذربایجان و نیز دخالت مستقیم شوروی را در امور داخلی یادآور شده و شوروی را از تکرار دخالت برحذر داشتند. سوء قصد به جان شاه در این روزها و اعتراف عامل آن که از
حزب توده و نیز تحت حمایت شوروی بود روابط را تیرهتر کرد.
حملات شوروی از یادداشت فراتر رفته و به حوادث مرزی در ناحیه
گرگان منجر شد. در پی حمله سربازان سرخ به خاک ایران یک سرباز کشته و دو سرباز مجروح شدند. تیرگی روابط تا تابستان ۱۳۲۹ یعنی تا روی کارآمدن
علی رزم آرا ادامه داشت. نخست وزیر جدید یکی از مبانی سیاست خارجیاش را بهبود روابط با شوروی دانست.
دولت ایران در همان سال به دولت شوروی اعلام داشت که تشکیل یک کمیسیون مشترک برای رسیدگی به حوادث مرزی بین دو کشور را میپذیرد. امضای موافقتنامه به این مرحله خطرناک بسیار بحرانی در روابط دو کشور پایان داد. در این موافقتنامه شورویها ادعای ایران را نسبت به ۱۱تن طلای سپرده در بانک دولتی شوروی بابت هزینههای ارتش سرخ در زمان جنگ به رسمیت شناختند و حاضر به استرداد سربازان ایرانی شدند.
در نهم بهمن ۱۳۳۱ دکتر مصدق به "سادچکیف" سفیر شوروی اطلاع داد که مدت قرارداد شیلات دریای خزر به پایان رسیده دولت ایران حاضر به تمدید آن امتیاز نیست. تا وقتی که استالین در راس قدرت شوروی بود دولت شوروی سیاست بیاعتنایی و انتظار را نسبت به جنبش ملی ایران پیش گرفته بود؛ اما بعد از مرگ "گئورگیمالنکوف" شعار همزیستی مسالمتآمیز و بهبود مناسبات با کشورهای هم جوار مطرح شد. از اوایل سال ۳۲ سادچیکف مذاکراتی را درباره انعقاد یک موافقتنامه بازرگانی جدید که حجم مبادلات را تا دو برابر افزایش میداد، امضا کرد؛ اما از پرداخت ۱۱ تن طلای ایران خودداری کرد.
به محض اینکه دولت مصدق سقوط کرد آمریکا و انگلیس تلاش برای انعقاد پیمان دفاعی
خاورمیانه را آغاز کردند و چون بسیاری از امضاکنندگان پیمان مزبور در همسایگی شوروی قرار داشتند باعث حساسیت و ناراحتی فراوان آن کشور شد به تدریج کشورهای
عراق،
ترکیه،
پاکستان و ایران نیز به این پیمان که به
پیمان بغداد مشهور شد، پیوستند.
==نارضایتی از عضویت در پیمان بغداد=
دولت شوروی که پس از مرگ استالین سیاست همزیستی را پیش گرفته بود، از انعقاد پیمان بغداد (اتحاد نظامی ترکیه ـ عراق ـ پاکستان) و عضویت ایران در آن به شدت ناراحت شده و سه یادداشت اعتراضآمیز به ایران فرستاد و در آن خاطرنشان کرد؛ ایران آلتی در دست محافل متجاوز معینی که علاقهای به تحکیم صلح و امنیت بین المللی ندارند و به معنی تسلط دوباره
استعمار بوده و با رابطه حسن هم جواری ایران با اتحاد جماهیر شوروی متناقض میباشد.
دولت ایران طی یادداشتی در ۲۳ مهر ۱۳۳۴ جواب داد که الحاق به پیمان همکاری متقابل منعقده بین عراق و ترکیه جز تمکین مبانی صلح و امنیت در خاورمیانه که متضمن استقرار صلح بینالمللی میباشد، نیست و هدف دیگری ندارد و این اقدام کاملا طبیعی میباشد و استنباط شوروی از اینکه پیمان مزبور یک دستهبندی نظامی است، درست نیست.
در عین حال که دولت شوروی از عضویت ایران در پیمان بغداد ناراضی و ناخشنود بود، در اجرای سیاست هم زیستی مسالمت آمیز همچنان به تلاشهای خود برای بهبود مناسباتش با ایران ادامه میداد. هدف شوروی از این سیاست دور نماندن از اوضاع ایران و خالی نگذاشتن جای خود برای رقبای انگلیسی و آمریکاییاش بود.
مذاکرات مالی و اقتصادی و مرزی که از زمان
دکتر مصدق آغاز شده بود، در ۱۱ آذر ۳۳ به امضای موافقت نامه حل مسائل مالی و مرزی ایران و شوروی منجر شد که "
حمید سیاح" و "لاورنتیف" در ایران آن را امضا کردند. پروتکل ضمیمه آن نیز مبادله گردید و تکلیف ۲۵۰۰ کیلومتر مرز مشترک روشن شد و منتهی به استرداد طلاهای ایران گردید.
در ۴ تیر ۳۵
محمدرضا پهلوی به دعوت رییس اتحاد جماهیر شوروی به آن کشور سفر کرد و مذاکراتی در مسکو به عمل آمد که تا حدودی بحران را کاهش داد. در این مذاکرات در مورد واگذاری پایگاه اتمی و پایگاههای نظامی به دول غربی در خاک ایران گفتگوهایی شد و شاه قول داد تا وقتی کسی مزاحم ایران نشده و صلح و آرامش ما را مختل نکرده و ما مورد حمله واقع نشدهایم، خاک ایران برای تعرض و تهاجم به کشور دیگری مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. به دنبال این سفر بود که موافقتنامه بازرگانی بین دو کشور که از سال ۱۳۲۹ تجدید نشده بود، در ۱۴ شهریور ۱۳۳۵ در تهران به امضا رسید و حجم مبادلات بین دو کشور را به یک میلیارد ریال در سال افزایش داد.
طرح موافقتنامهای که از طرف مقامات آمریکایی در اختیار ایران گذارده شد، عبارت بود از اینکه در صورت تجاوز به خاک ایران دولت آمریکا بر اساس
قانون اساسی آن دو کشور اقدام مقتضی را که شامل استفاده از نیروهای نظامی خواهد بود با موافقت طرفین و بر حسب درخواست دولت ایران به عمل خواهد آورد.
مذاکره در مورد موافقتنامه چند ماه به طول انجامید و آمریکا نیز در این امر تعلل میکرد در این احوال شاه نیز به منظور تحریک و تکان دادن آمریکاییها و تسریع در امضای موافقتنامه دفاعی که به نظرش موقعیت او را تثبیت میکرد، از شورویها خواست که هیئتی را برای مذاکره درباره انعقاد عهدنامه تجاوز بین دو کشور به تهران بفرستند.
دولت شوروی نیز وقت را تلف نکرده و هیئتی را به ریاست سمیونوف قائم مقام وزیر خارجه و چند تن دیگر به تهران فرستاد. شوروی در حین مذاکره پیشنهادی درباره انعقاد عهدنامه دوستی و عدم تجاوز بین دو کشور به مدت ۵۰ سال تسلیم ایران کرد. طرح مزبور شامل تعهد طرفین به این بود که خاک خود را برای تاسیس پایگاه نظامی و فرودگاه در اختیار دولت ثالثی قرار نداده و اجازه ندهند قوای هیچ کشور ثالثی در خاک آنها اقامت کند. دولت ایران ضمن مذاکرات اصرار زیادی به لغو مواد ۵ و ۶ عهدنامه داشت، این موارد مبنی بر این بود که ایران با هیچ کشور دیگری موافقتنامه نظامی علیه شوروی امضا نکند. این درخواست از طرف ایران رد شد و اعتراض شدید شوروی به ایران و هیئت حاکمه را در پی داشت.
به دنبال اقدام محمدرضا شاه به
اصلاحات ارضی، مطبوعات شوروی که تا تابستان ۴۱ گفتگو از رژیم فاسد شاهنشاهی میکردند، یک باره تغییر لحن داده و به تجلیل از شاه دست زدند و او را پیشگام اصلاحات ارضی نامیدند که هر چند مسائل ایران را کاملا حل نمیکند؛ ولی به طور قطع یک قدم بزرگ به پیش به شمار میرود.
علت این تغییر اساسی بیشتر مدیون تحولات بینالمللی بود شاه پنهان نمیکرد که هدفش این است که مناسبات ایران و شوروی حتی در آینده دور به همکاری اقتصادی و فنی محدود شود و همه راههای نفوذ سیاسی شوروی در ایران مسدود شود. شوروی نیز هنگامی که درهای دانشگاههای خود را به روی کشورهای جهان گشوده بود هیچ ایرانی اجازه نداشت به شوروی برود. اگرچه شوروی در مقابل سدهایی که شاه در برابر شیوع افکار مارکسیستی در مقابل شهروندانش برافراشته بود همچنان به تلاش برای بهبود روابط دست میزد.
در مرداد ۱۳۴۲ نخستین موافقتنامه اقتصادی بین دو کشور منعقد شد که شوروی را متعهد میساخت اجرای طرح ساختمان یک سد و دو مرکز هیدروالکتریکی و یک طرح آبیاری را به عهده بگیرد. یک سال بعد یعنی خرداد ۴۳ نخستین موافقتنامه ترانزیت بین دو کشور به امضا رسید که تجارت بین دو کشور را برای سه سال منظم می ساخت.
به طور سنتی مهمترین جاذبه بازرگانی ایران برای شورویها نزدیکی بازارهای ایران و بهای ارزان حمل و نقل دریایی است؛ اما در سالهای ۴۱-۵۱ عوامل دیگری به آن افزوده شد. گسترش سریع بازرگانی با افزایش بیسابقه نرخ رشد در ایران مصادف بود. موافقتنامه بازرگانی حجم صادرات ایران به شوروی را از ۲۰ میلیون دلار به ۷۰ میلیون دلار افزایش داد. مهمتر اینکه از ۳۵۰ میلیون دلار صادرات ۱۰۰ میلیون دلار آن شامل کالاهای ساخت ایران از قبیل کفش، بخاریهای نفت سوز و یخچال میشد. یکی از موافقتنامههای همکاری برای احداث کارخانه ذوب آهن و احداث لوله گاز و تاسیس کارخانه ماشین سازی در ۲۳ دی ۴۴ بود.
به محض اینکه دولت اتحاد جماهیر شوروی همکاری با ایران را در احداث صنایع سنگین به عهده گرفت. روابط اقتصادی و فنی و بازرگانی بین دو کشور به سرعت رو به گسترش نهاد. در مهر ۱۳۵۱ ایران و شوروی یک قرارداد بازرگانی و همکاری پانزده ساله امضا کردند. به رغم سایهای که انعقاد عهدنامه دوستی اتحاد شوروی و عراق بر مناسبات دو کشور انداخته بود، روشن بود که مسکو نمیخواهد دوستی با ایران را فدای اتحادش با عراق سازد که این قرارداد ضمن سومین سفر شاه به مسکو بسته شد.
ایران و عراق بر سر سیادت بر
خلیج فارس همیشه با هم کشمکش داشتند و نیز رقابتشان بر سر مسئله کردها شدت یافته بود؛ زیرا شاه از تمایلات استقلالطلبانه عراق حمایت میکرد و به هم دستی سیا به آنان اسلحه میرساند؛ ولی عراق میکوشید آنها را سرکوب کند. شوروی نیز از یک طرف با رهبر کردها "
بارزانی" روابط خوبی داشت.
مسکو در دو راهی مانده بود یا میبایست اجازه دهد عراقیها با سلاحهای شوروی کردها را سرکوب کند یا جلو احساسات ضد کردی عراقیها را بگیرد و بدین ترتیب خودش را در وضع نامطمئنی در کنار ایرانیان قرار دهد. شوروی کوشید با آرام نگهداشتن طرفین از این دو راهی نجات یابد؛
اما این سیاست موجب نگرانی ایران میشد که میخواست از همکاری اقتصادی گسترده با مسکو این تضمین را به دست آورد که شوروی رقیب عراقیاش را بیش از اندازه مسلح نخواهد کرد.
شاه میخواست همکاری اقتصادی با شوروی ضامن پشتیبانی از سیاست اعمال نفوذش در منطقه باشد و در نتیجه شوروی روابطش را با عراق متعادل کند. از سوی دیگر شوروی از خرید بیش از اندازه تسلیحات توسط شاه گلهمند بود. مسکو ایالت متحده را متهم میکرد که میخواهد از مسلح شدن ایران در مقابله با مسکو استفاده کند.
آشتی
صدامحسین و شاه در ۱۹۷۵ خیال شورویها را راحت کرد.در اسفند ۵۱ که قرار بود مجتمع ذوب آهن
اصفهان افتتاح شود شاه انتظار داشت که "پرزیدنت پادگورنی" که هنگام افتتاح لوله سرتاسری گاز حضور یافته بود. در این مراسم نیز حضور یابد؛ اما به جای او "نخست وزیر کاسیگین" به ایران آمد. او ضمن ملاقات با شاه سعی کرد ایران را به دوستی و حسن نیت دولت متبوعش متقاعد سازد و در نطقش چند بار به ادامه همکاری ایران و شوروی اشاره کرد؛ اما هیچ یک از این کارها نمیتوانست تلخی ناشی از انعقاد عهدنامه دوستی بین شوروی و عراق را زائل کند.
شاه در مصاحبهای عهدنامه مزبور را زنگ خطری برای ایران میدانست که کوشش او را در به دست آوردن جنگ افزارهای بیشتر توجیه میکند و افزود اگر مسکو
تنشزدایی واقعی با اروپا را در سرلوحه سیاستش قرار داده است، باید در خاورمیانه هم همین نقش را بازی کند
تنشزدایی تقسیمبردار نیست و امنیت اروپا بدون ثبات و امنیت خلیج فارس جدا مسخره است. این کدورتها؛ اما نتوانست بر گسترش روابط اقتصادی تاثیر گذارد.
عوامل زیادی منجر به تضاد سیاسی ایران با شوروی در زمان
محمدرضا پهلوی شد. در اینجا به برخی از عوامل اشاره میکنیم:
ماهیت روابط ایران و آمریکا را در دهه ۱۳۴۱ـ ۱۳۵۱ با روی کارآمدن "نیکسون" در ۱۹۶۹م استحکام یافت. نخستین مسئله مهم در رابطه با تلاشهای شوروی به قطع وابستگی ایران از غرب این بود که آیا تعهد ایران در سال ۱۳۴۱ به معنی سست شدن وابستگیاش به ایالات متحد آمریکاست. نخستین نشانه تصمیم ایران به باقیماندن در اتحاد و ادامه وابستگی به آمریکا به رغم تعهدی که به شوروی سپرده بود، مشارکت در مانور نظامی مشترک با آمریکا در فروردین ۱۳۴۳ بود که تحت عنوان دلاور موجبات نارضایتی شورویها را فراهم کرد؛ اما آنها مثل گذشته به جار و جنجال نپرداختند و تنها خواستند اطمینان پیدا کنند که این مانور با ایجاد محیط اعتماد و حسن همجواری واقعی بین دو کشور تطابق دارد یا نه؟
شوروی نارضایتی خود را از داخل شدن ایران در
پیمان سنتو که وابستگی اعضای آن به آمریکا بعد از خروج عراق از این پیمان بیشتر شده بود، نیز اعلام کردند و برای تشویق ایران به خروج از سنتو و قطع وابستگی با آمریکا صحبت از اختلافات عمیق بین اعضای آسیایی سنتو و آمریکا و انگلیس میکرد. بزرگترین تلاش شوروی برای جداسازی ایران از غرب وقتی بود که شروع به فروش اسلحه به ایران کرد. البته این مقدار آن قدر کم بود که به زودی نگرانی آمریکا از این ارتباط را از بین برد.
فشارهای شوروی برای قطع وابستگی ایران به
آمریکا همزمان با تشویق دائمی با اخراج شرکتهای نفتی غرب و لغو قرارداد با کنسرسیوم بود. مسکو قراردادهای ایران را اسارت ایران به دست سرمایهداران انحصارطلب میدانست. در سال ۱۳۵۱ که دولت عراق "شرکت نفت عراق" را که در دست انگلیسیها بود، ملی کرد، تشویقهای مسکو به قطع رابطه ایران با شرکتهای نفتی غرب افزایش یافت و به تبلیغ این شعار پرداختند که ملی کردن واقعی نفت پیشرفت ایران را تسریع خواهد کرد.
مهم ترین گرفتاری ایران در مناسبات با شوروی در سالهای ۴۱ـ۵۱ مقاومت در برابر رخنه روز افزون شوروی در خلیج فارس بود. جالب اینکه استدلال هر دو کشور در این مورد یکسان بود و هر دو پیشنهاد میکردند که خلیج فارس از سلطهجویی قدرتهای بزرگ و جنگ برکنار بماند و فقط امنیت به عهده کشورهای ساحلی خلیج فارس گذاشته شود و هیچ قدرت خارجی نباید در آن مداخله نماید.
ایران با نگرانی بسیار شاهد توسعه روابط با عراق بود و اعلامیه مشترک شوروی و عراق که بر خلاف اعلامیه ایران و شوروی آشکارا نقش قهرمان از اهداف انقلاب اعراب در منطقه خلیج فارس را به شوروی واگذار میکرد و اتحاد شوروی با عراق اتحاد این کشور با دشمن شماره یک ایران در خلیج فارس به شمار میرفت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رابطه با شوروی در پهلوی دوم قبل از کودتا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۳/۰۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «روابط با شوروی بعد از کودتای ۲۸ مرداد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۳/۰۹.