• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رابطه ایران و انگلیس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



چهار روز پس از بازگشت شاه که به دنبال کودتای نافرجام ۲۵ مرداد به بغداد و روم گریخته بود. نخستین نشانه‌های یک چرخش بزرگ در سیاست خارجی ایران بروز کرد.



سرلشگر زاهدی نخست‌وزیر کودتا که به درجه سپهبدی ارتقا یافته بود در ۴ شهریور ۱۳۳۲ نامه‌ای به "پرزیدنت آیزنهاور" اعلام داشت که قصد حکومت او بهبود وضع بین‌المللی ایران است. هر چند زاهدی در نامه خود ذکری از تجدید مناسبات ایران و انگلیس نکرد؛ ولی کاملا روشن بود که می‌خواهد ایالات متحده را مطمئن سازد که دیر یا زود مناسبات سیاسی ایران و بریتانیا تجدید خواهد شد.
[۱] روزنامه کیهان، ۱۱ شهریور ۱۳۳۲.
گرچه زاهدی وعده پیشرفت اقتصادی داده بود؛ ولی نه در تهران و نه در واشنگتن کسی این گفته را باور نمی‌کرد و هر دو کشور می‌دانستند که ارسال کمک اضطراری و فوری به منظور ایجاد ثبات سیاسی در کشور است. سپهبد زاهدی امیدوار بود به کمک این پول‌ها بتواند مخالفانش را سرکوب کند و باعث دوام عمر حکومتش که مورد نفرت عمومی‌بود، بشود. نخست وزیر کودتا در این حال با دو مسئله مهم دیگر رو به رو بود: حل مسئله نفت از نزدیک به هم مربوط می‌شد؛ اما او نمی‌دانست از کدام‌یک شروع کند. اطمینانی که در تجدید مناسبات با انگلیس به آمریکاییان داده بود، موجب سرازیر شدن کمک‌های اضطراری شده بود و بنابراین می‌بایست ابتدا به حل مسئله نفت بپردازد و بعد مناسبات را با انگلیس تجدید کند. علت اصلی این کار وضع انفجارآمیز داخل کشور بود که احساسات ضد انگلیسی بر افکار عمومی‌حکم‌فرمایی می‌کرد و تجدید مناسبات فوری با لندن خشم بیشتر مردم را برمی‌انگیخت. پس بهتر می‌بود که با گام‌های آهسته و به طور پنهانی ضمن مذاکرات نفت این منظور را تامین می‌کرد؛ اما لندن تجدید مناسبات را در اولویت قرار داده بود و عقیده داشت این کار حل مسئله نفت را آسان‌تر خواهد کرد. در ۱۸ مهر "آنتونی‌ایدن" در مجلس عوام انگلیس تجدید مناسبات را نخستین گام به سوی حل مسئله نفت دانست و در ۱۲ آبان ۱۳۳۲ ملکه انگلیس ضمن نطقی به مناسبت افتتاح پارلمان آن کشور در مورد ایران گفت: «دولت من امیدوار است مناسبات دوستانه‌ای را که از قدیم‌الایام بین این کشور و ایران وجود داشته است، دوباره تجدید نماید و مناسبات سیاسی عادی بین دو کشور از سر گرفته شود.»
[۲] افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، ص۱۹، تهران، زرین، ۱۳۶۴.




سرانجام تهران به خواست لندن سر فرود آورد و دولت ایران آمادگی خود را برای تجدید مناسبات قبل از قضیه نفت اعلام داشت. قابل ذکر است که مدت‌ها قبل از قطع روابط بین دو کشور؛ یعنی در واقع از شهریور ۱۳۳۰ انگلیس‌ها ایران را در محاصره شدید اقتصادی گذاشته بودند و حکومت جدید مایل بود، قبل از تجدید مناسبات بعضی از این محدودیت‌ها برطرف گردد. انگلیس‌ها در این زمینه دو اقدام آشتی جویانه کردند: اول شکایت خود را از شرکت ژاپنی که نفت ایران را خریده بود، از دادگاه توکیو پس گرفتند و در ثانی با صدور لوکوموتیوهای ساخت انگلیس برای راه‌آهن ایران که به علت محاصره اقتصادی از تحویل آن‌ها خودداری کرده بود، موافقت کردند. در ۹ آبان ۱۳۳۲ وزارت امور خارجه اعلامیه‌ای به شرح زیر منتشر کرد: با توجه به این‌که اختلاف موجود بین دولت ایران و کمپانی سابق نفت می‌باشد، دولت ایران میل دارد، چنین تصور کند که بین ایران و انگلیس کدورت اساسی وجود ندارد که نتوان به رفع آن توفیق یافت. تنها توقع دولت ایران این است که برای اختلاف نفت قوانین مصوبه کشور محترم شمرده شود و اصل حیثیت و شرافت ملی ایران محفوظ و اساس عدالت و انصاف در رفع اختلاف رعایت گردد. تصور می‌رود که به محض فراهم شدن این مقدمات دیگر هیچ اشکالی برای تجدید روابط سیاسی بین دو کشور نخواهد بود.
[۳] مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، ۲۲۵، تهران، البرز، ۱۳۷۴.

از سوم آذر نیز "عبدالله‌انتظام" وزیر خارجه گفت: «ایران مایل به تجدید مناسبات با انگلیس است به شرط اینکه انگلیس خودش را با نظریات ایران درباره مسئله نفت تطبیق دهد و این مسئله را با روحیه انصاف و احترام متقابل تلقی کند.»
[۴] رمضانی، روح الله، سیاست خارجی ایران، ص۲۶۳، بی جا، دانشگاه ویرجینیا، ۱۹۹۵.

البته این حرف‌ها تنها برای حفظ ظاهر بود. دولت انگلیس که اکنون توانسته بود، دولت ملی را ساقط و دولت دست نشانده‌ای جای آن بنشاند در وضعی نبود که مجبور باشد به خواسته‌های ایرانیان توجه کند. سرانجام اعلامیه مشترک در ۱۴ آذر منتشر شد و تصمیم دو دولت را به مبادله بدون تاخیر سفیر اعلام داشت و موافقت دولتین را به مذاکره برای حل مسئله نفت آشکار کرد.
[۵] رمضانی، روح الله، سیاست خارجی ایران، ص۲۶۵، بی جا، دانشگاه ویرجینیا، ۱۹۹۵.

سرنوشت چنین مقدر کرده بود که ورود "دنیس‌رایت" کاردار موقت بریتانیا در ۳۰ آذر ۱۳۳۲ مصادف با محکومیت دکتر مصدق در دادگاه نظامی‌باشد و این تقارن به خشم ایرانیان دامن زد. دولت ایران نیز در ۲۴ دی "امیرخسرو افشار" را به عنوان کاردار به لندن فرستاد و در ۴ بهمن نیز اعلام کرد که لندن با پذیرش "علی ‌سهیلی" به عنوان سفیر در دربار انگلیس موافقت کرده است. سهیلی نخست‌وزیر زمان جنگ نیز در لندن، سفیر بود و در دی ۳۰ مقارن با تعطیل کنسولگری‌های انگلیس در ایران احضار شده بود. او همان کسی بود که "آنتونی‌ایدن" در خاطراتش می‌نویسد: «ضمن ملاقات خداحافظی، دولت بریتانیا را تشویق به پایداری در برابر مصدق و سرنگون کردن حکومت او کرده بود.
[۶] ایدن، آنتونی، خاطرات ایدن، ص۲۹۱، ترجمه کاوه دهگان، تهران، فرزانه، ۱۳۵۷.




راه حل مسئله نفت، مطابق دلخواه انگلیس و آمریکا هموار شده بود. ادامه اختلاف بین ایران و انگلیس مسائل متعددی را به وجود آورده بود که مهم‌ترین آنها اداره "تاسیسات نفت جنوب" و نظارت بر آن‌ها، تعیین غرامت و نحوه پرداخت آن، سطح تولید و بازاریابی و تعیین قیمت و تقسیم منافع بود. بنابراین شرکت‌های نفتی ذی‌نفع علاوه بر مذاکره با ایران می‌بایست بین خودشان نیز مذاکره و توافق کنند. مذاکرات مزبور دو مسئله را مطرح می‌کرد: اول حساسیت قوانین آمریکا. دوم رنجش شرکت‌های نفت کوچک آمریکایی. به همین جهت مذاکره بین کمپانی‌های بزرگ نسبتا آهسته پیش می‌رفت و سرانجام در ۲۸ آذر ۳۲ به این توافق رسیدند که نفت ایران را به طور آزمایشی به بازارهای جهانی جاری کنند. اما مسئله سهم انگلیس مانع از این کار شد؛ زیرا انگلیس می‌خواست ۴۴ درصد از مجموع سهام کنسرسیوم را در دست داشته باشد؛ اما آمریکا در این موقع مداخله کرد و پیشنهاد ۴۰ درصد را داد و گفت چون شرکت نفت ایران ـ انگلیس در نظر ایرانیان مظهر سلطه خارجی و بسیار منفور است، نباید سهم آن بیش از دیگران باشد. بالاخره انگلیس‌ها به ۴۰ درصد رضایت دادند که باز هم بزرگ‌ترین سهم کنسرسیوم به شمار می‌رفت.
[۷] سمسون، آنتونی، هفت خواهران نفتی، ص۷۰، مترجم ذبیح الله منصوری، تهران، امیرکبیر، ۲۵۳۶.
نگرانی دیگر سهم ایران از صنایع نفت بود. موافقان قرارداد عقیده داشتند، ایران نیز مانند سایر کشورهای خاورمیانه از سهم ۵۰ درصدی برخوردار است. زمامداران جدید بر خلاف دولت مصدق زیر بار سهم ۵۰ درصد نمی‌رفت؛ اما این توافق برحسب سهم ۵۰-۵۰ بسته شد. هم‌چنین در قرارداد کنسرسیوم پیش‌بینی شده بود که ایران ۲۵ میلیون لیره انگلیس به شرکت نفت ایران ـ انگلیس غرامت پرداخت کند.
[۸] مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، ۲۲۰، تهران، البرز، ۱۳۷۴.




پس از جنگ جهانی دوم و در تمام دوران جنگ سرد تلاش کشورهای امپریالیستی و خصوصا انگلیس حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خود در قبال تهاجم شوروی و یا ملل جهان با استفاده از اهرم نظامی‌بود. هدف این کشورها حفظ رژیم‌های تحت سلطه خصوصا در قبال نهضت‌های آزادی بخش ملی و مردمی‌منطقه بود. انگلیس در فروردین، پاکستان در شهریور و ایران در مهر سال ۱۳۳۴ به عضویت "پیمان ‌بغداد" در آمدند. برای انگلیس‌ها امضای پیمان‌ بغداد یک پیروزی بزرگ و مکمل پیروزی آنان در کودتای ۲۸ مرداد و سقوط حکومت مصدق بود. در سال ۳۶ به خواست انگلیس‌ها دو حزب "ملیون" و "مردم" تاسیس شد تا طبق الگوی بریتانیا ایران نیز حزب اکثریت و اقلیت وفادار به شاه داشته باشد.
[۹] محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ص۱۱۱ و۱۱۲، تهران، دادگستر، ۱۳۷۷.
رهبر این دو حزب فرمایشی را به "دکتر اقبال" و "علم" سپردند. سفر رسمی‌شاه به انگلیس در اردیبهشت ۳۸ و بازدید ملکه الیزابت دوم از ایران در اسفند ۳۹ امضای عهدنامه بازرگانی و اقامت و دریانوردی بین دو کشور در ۲۰ اسفند ۳۷، قرارداد فرهنگی در ۵ اردیبهشت ۳۸، موافقت‌نامه راجع به سرویس‌های هوایی و افزایش حجم صادرات بین ایران و انگلیس از جمله اقداماتی بود که به استقرار مجدد نفوذ دیرینه بریتانیا در ایران کمک کرد. اما مهم‌تر از هر چیز هم‌کاری نظامی‌و امنیتی دو کشور در پیمان‌بغداد بود. زیرا در واقع رژیم شاه ادامه حیات خود را در پشتیبانی آمریکا و انگلیس می‌دانست و به خوبی به این حقیقت واقف بود که در داخل کشور پایگاه مردمی‌ندارد.
[۱۰] مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، ۲۳۲، تهران، البرز، ۱۳۷۴.




پیروزی "جان‌کندی" و تاکید بر شعارهای آزادی و حقوق بشر، اصلاحات، مبارزه با فساد، که با هدف‌ جذب کشورهای زیر سلطه و جایگزینی رقبا در این کشورها بود، تکان شدیدی به انگلیس و رژیم وابسته‌اش در ایران وارد ساخت. فشار شدید آمریکا بر رژیم ایران در جهت دادن آزادی‌های سیاسی و انجام اصلاحات ارضی و برکنار کردن کادرهای فاسد هیئت حاکمه که با هدف ایجاد محبوبیت برای آمریکا نزد ملت ایران و مخالفین رژیم، حذف شبکه وابسته به انگلیس در حاکمیت و فراهم کردن زمینههای جایگزینی انگلیس در ایران اعمال می‌شد، باعث نگرانی شدید انگلیس و وابستگانش گردید و برای مقابله با این تهاجم گسترده این بار نیز دست به مانور همیشگی نرمش، انعطاف و موج‌سواری زده با‌اندکی مقاومت و پس از چند مانور ناموفق آزادی‌خواهانه و مبارزه با فساد توسط "دکتر ‌اقبال" و "شریف ‌امامی" مهره‌های انگلیسی بالاخره یکی از مهره‌های خودی که تصور می‌رفت، قادر به جلب اعتماد ‌آمریکا باشد، روی کارآمد. این شخص "دکتر علی‌امینی" عاقد قرارداد کنسرسیوم بود. یک بار دیگر قضیه رزم آرا تکرار شد و آمریکایی‌ها به طور مقطعی فریب انگلیس را خوردند و این مهره انگلیسی را پذیرفتند. بعدها شاه در پاسخ سردبیر "مجله نیوزویک" که از وی سوال کرد که آیا صحت دارد که "پرزیدنت‌ کندی" در سال ۱۹۶۱ پرداخت ۳۵ میلیون دلار کمک اقتصادی آمریکا را منوط به انتصاب دکتر امینی به نخست‌وزیری کرده است، اظهار داشت البته این یک مسئله کهنه است؛ اما حقیقت دارد.
[۱۱] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلسله پهلوی، ص۳۲۷، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۲.

گفتنی است که علت پذیرش فشارهای فوق از سوی انگلیس و رژیم ایران علاوه بر دلایل کلی فشارهایی بود که آمریکا هم‌زمان با خواست‌های فوق به ایران وارد می‌کرد. در سال ۱۳۳۹ کلیه کمک‌های اقتصادی و نظامی‌و وام‌های آمریکا به ایران قطع شد و مستشاران آمریکایی بالاتفاق ایران را ترک کردند و بحران اقتصادی شدیدی در کشور ایجاد شد که انگلیس به تنهایی قادر به حل آن نبود. به منظور جلب رضایت و حمایت آمریکا به پیشنهاد نخست‌ وزیر جدید در سال ۴۰ شاه مجلس بیستم را منحل کرد. در ضمن تعدادی از سران فاسد لشگری و کشوری را به زندان‌انداخت و برنامه اصلاحات وسیعی اعلام شد که اصلاحات ارضی در راس آن قرار داشت. رژیم ایران از طرف دیگر در اجرای سیاست دیرینه بریتانیا و هم به منظور جبران بخشی از خلا ناشی از قطع کمک‌های آمریکا به دل‌جویی از شوروی‌ها پرداخت و تعهد کرد که ایران خاک خود را پایگاه موشکی بیگانگان نخواهد کرد. ایران با هماهنگی انگلیس در ۶ بهمن ۴۱ رفراندومی‌در مورد ۶ اصل انقلاب سفید ترتیب داد. اصولا در این مرحله شاه و انگلیس مصمم شدند که رژیم اقتصادی ارباب ـ رعیتی را به صورتی حساب شده برچیده و اصلاحات ارضی را عملا به مرحله اجرا درآورند، بدون آنکه به ساختار سیاسی حاکم لطمه‌ای وارد آید. رییس جمهوری آمریکا و ملکه الیزابت و هم‌چنین رییس جمهور شوروی پیام‌های تبریکی برای شاه فرستاند.
[۱۲] روبین، باری، جنگ قدرتها در ایران، مترجم محمود شرقی، ص۹۵، تهران، آشتیانی، ۱۳۶۳.




یکی از موارد رقابت و رویارویی نظام سلطه انگلیس و نظام ذی‌نفوذ آمریکا را می‌توان در کودتای نافرجام "سپهبد قره‌نی" مشاهده کرد. "سرهنگ قره‌نی" یکی از افسران مورد اعتماد آمریکایی‌ها در اجرای کودتای ۲۸ مرداد بود. در سال ۳۷ مشخص شد که قره‌نی مشغول بررسی یک طرح کودتای نظامی‌بوده که شاه را برکنار کرده و یک حکومت نظامی‌را با حمایت آمریکایی‌ها بر سر کار آورد؛ اما این جریان توسط انگلیس‌ها کشف و به استحضار شاه رسانیده شد و قره‌نی با استناد به مدارکی که انگلیس‌ها در اختیار داشتند، روانه زندان شد. ماجرای فوق مبنای این واقعیت بود که اولا انگلیس‌ها چه در صعود محمدرضاشاه به سلطنت در شهریور ۲۰ و چه در ۲۸ مرداد ۳۲ نقش اصلی را ایفا کرده بودند و سیاستشان حفظ و تحکیم قدرت محمدرضا شاه بود؛ در حالی‌که آمریکایی‌ها همچنان به نظام حاکم بر ایران بی‌اعتماد بودند.
[۱۳] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلسله پهلوی، ص۴۸۴، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۲.




گرچه انگیزه اصلی قیام ۱۵ خرداد بازداشت "امام ‌خمینی" و تحریک احساسات مذهبی و ضد استبدادی مردم در این راستا بود؛ ولی به نظر می‌رسید، انگلیس و شاه در تحریک و ایجاد زمینههای آن نقش تعیین کننده‌ای داشتند. در ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی حمله ساواک به فیضیه و بالاخره قیام ۱۵ خرداد. هدف انگلیس و رژیم این بود که به آمریکا بفهمانند که فشار آن کشور در زمینه آزادی و اصلاحات سبب قدرت گرفتن نیروهای مذهبی، ضد آمریکایی و ضد اصلاحات در کشور خواهد شد و در نتیجه منافع هر دو کشور آمریکا و انگلیس در نتیجه تضادها و کشمکش‌های فیمابین در معرض خطر قرار خواهد گرفت. این مانور انگلیس و رژیم با موفقیت انجام شد و سرکوب قیام به سرکوب کامل آزادی‌های داده شده بین سال‌های ۳۹ـ۴۱ انجامید و رژیم با بافت انگلیسی خود مجددا در جایگاه سابق تثبیت و استبداد خشن ۱۴ ساله تا سال ۵۶ بر کشور حاکم شد.
[۱۴] محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ص۱۲۰، تهران، دادگستر، ۱۳۷۷



۱. روزنامه کیهان، ۱۱ شهریور ۱۳۳۲.
۲. افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، ص۱۹، تهران، زرین، ۱۳۶۴.
۳. مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، ۲۲۵، تهران، البرز، ۱۳۷۴.
۴. رمضانی، روح الله، سیاست خارجی ایران، ص۲۶۳، بی جا، دانشگاه ویرجینیا، ۱۹۹۵.
۵. رمضانی، روح الله، سیاست خارجی ایران، ص۲۶۵، بی جا، دانشگاه ویرجینیا، ۱۹۹۵.
۶. ایدن، آنتونی، خاطرات ایدن، ص۲۹۱، ترجمه کاوه دهگان، تهران، فرزانه، ۱۳۵۷.
۷. سمسون، آنتونی، هفت خواهران نفتی، ص۷۰، مترجم ذبیح الله منصوری، تهران، امیرکبیر، ۲۵۳۶.
۸. مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، ۲۲۰، تهران، البرز، ۱۳۷۴.
۹. محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ص۱۱۱ و۱۱۲، تهران، دادگستر، ۱۳۷۷.
۱۰. مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، ۲۳۲، تهران، البرز، ۱۳۷۴.
۱۱. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلسله پهلوی، ص۳۲۷، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۲.
۱۲. روبین، باری، جنگ قدرتها در ایران، مترجم محمود شرقی، ص۹۵، تهران، آشتیانی، ۱۳۶۳.
۱۳. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلسله پهلوی، ص۴۸۴، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۲.
۱۴. محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ص۱۲۰، تهران، دادگستر، ۱۳۷۷




سایت‌پژوهه، برگرفته از مقاله « رابطه سیاسی با انگلیس از کودتای ۲۸ مرداد تا قیام ۱۵ خرداد» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۳    

رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار