• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ذو الرمه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ذوالرمه شاعری سیاه چرده و زشت روی بود. از قبیله ی بنی عدی و کنیه اش ابا الحارث و لقبش ذو الرمة التمیمی، از فحول شعرای عرب طبقه ی دوم عصر اموی و از مفاخر شعر عرب است بدان حد که گفته‌اند: «شعر عربی به امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده است.»



ذوالرمه شاعری سیاه چرده و زشت روی بود. ذو الرمه در لغت به معنای صاحب تکه ریسمان پوسیده است، که برای انتسابش به این نام داستان‌های بسیار به او نسبت داده‌اند.
[۲] عطوی، علی نجیب، ذوالرمه شاعر الطبیعه و الحب، ج۱، ص۱۸۱، بی جا، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۴.
برخی این نام را برگرفته از ابیاتی از شعر وی می‌دانند.
[۳] سامی مکی، عانی، معجم القاب الشعراء، نجف اشرف، مطبعة النعمان، ۱۹۷۱م، ص۹۵.



نام وی غیلان پسر عقبة بن بهیس بن مسعود بن حارثة بن عمرو بن ربیعة بن ساعدة بن کعب، از قبیله ی بنی عدی
[۴] جمحی، محمد بن سلام، طبقات الشعراء، ص۱۶۵، بیروت، لبنان، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
و کنیه اش ابا الحارث و لقبش ذو الرمة التمیمی، از فحول شعرای عرب طبقه ی دوم عصر اموی
[۶] زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
و از مفاخر شعر عرب است بدان حد که گفته‌اند: «شعر عربی به امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده است.»
[۸] زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
[۹] اصفهانی، ابوالفرج، برگزیده ی اغانی، ترجمه ی دکتر محمد حسین مشایخ فریدنی، ج۱، ص۵۷۱، شرکت انتشارات علمی فرهنگی تهران ۱۳۶۸.

او را از تابعین به شمار آورده‌اند.
وی در سال ۷۷ ق. مقارن با خلافت عبدالملک بن مروان در شام متولد شد و بیشتر عمرش را در صحراء گذراند. او چنان شیفته صحراء بود که پیوسته زیر سایه ی درخت سدری در بادیه می‌نشست و شعر می‌سرود، به گونه‌ای که آن را درخت ذی الرمه می‌خواندند.
[۱۱] تمیمی سمعانی، عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، ج۱۱، ص۲۸۶، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الاولی، ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
ذی الرمه سفرهای بسیاری به وادی‌های یمامه و بصره داشته است.


برادران ذو الرمه، هشام و مسعود، نیز هر دو شاعر بودند. هشام بزرگتر و مسعود کوچکتر از ذو الرمه بود، اما قبل از ذو الرمه وفات یافت.


ذو الرمه از تابعین بود و از عبدالله بن عباس حدیث روایت کرده، چنان که ابو محارب، ابو عمرو بن العلاء، و عیسی بن عمر نحوی از ذوالرمه حدیث نقل کرده‌اند.
ذوالرمه، شیفته «میه»، دختر مقاتل بن طلبة بن قیس بن عاصم شد که شاعره‌ای از قبیله ی بنو منقر بود که در سال ۱۵۰ هجری وفات یافت و چون میه پیش از او به خانه ی شوهر رفته بود، ذوالرمه را از خود راند. وی پس از آن به زنی خرقاء نام دل باخت.
[۱۹] ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ص۷۰، آذرتاش آذرنوش، مؤسسه انتشاراتی امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۳.
پس از چندی ذوالرمه به مدیحه سرایی درباره ی بلال بن ابی برده، فرزند ابو‌موسی اشعری پرداخت. ابی برده ابتدا رییس شرطه و بعد قاضی و سپس حاکم بصره شد.
[۲۰] مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش وتاریخ، ترجمه، ج۲، ص۷۹۵.



شعر در این دوره با وجود تغییرات چشمگیری که از لحاظ اسلوب، معانی، خیال و عاطفه داشته؛ اما مضامین اشعار بازمانده از شاعران این دوره بیانگر بازگشت به ارزشهای جاهلی است و ایستادن بر اطلال و دمن، بارزترین دلیل بر بازگشت جاهلانه است.

۵.۱ - افتخار اصل و نسبی

فاسد بودن حاکمان اموی، افتخار و عصبیت آن‌ها به اصل و نسب و قبیله از ویژگیهای بارز این عصر محسوب می‌شود.

۵.۲ - شعر اشتر

شعر ذوالرمه که شاعر عصر اموی است، بر این ویژگی‌ها استوار است و نمایانگر شعر کهنی است که «شعر اشتر» می‌خوانند. مراد از این اصطلاح شعری است که در آن شاعر پیوسته بر «اطلال» (بازمانده خیمه) می‌گرید و تنها از اشتر و حیوانات نادر و تخیلی سخن می‌گوید.
[۲۲] ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذر نوش، ص۶۹.


۵.۳ - استفاده از مصطلحات کهن

اخبار و اشعار ذوالرمه را اصفهانی در الاغانی آورده است.
[۲۳] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶ ص۱۱۰.
اهمیت ذوالرمه زائیده ی نقش ناقل و جامع اوست تا ارزش اشعارش.
وی میلی تمام به الفاظ غریب و مصطلحات کهن داشت و تمام اقبال وی از این جا ناشی می‌شد که شعر جاهلی را نیکو می‌دانست و برای لغت شناسان عرب معدنی سرشار بود و حجتی قاطع. به طوری که برخی مورخان ادب وی را آخرین شاعر اصیل عرب دانسته‌اند در حالی که وی بیشتر ناظم زبر دست شعر است تا شاعر واقعی.
چنان که هرگز نتوانست شعری که از جان جوشیده باشد، بسراید و بیشتر به تقلید پیشینیان می‌پرداخت و حتی گاه قطعات کاملی از ایشان را به خود نسبت می‌داد. به همین جهت هرگز مدایح و هجاهای او چندان نیرومند و نافذ نبود.
[۲۴] ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذر نوش، ص۷۰.



اسلوب ذوالرمه نیز میل به الفاظ غریب و اصطلاحات کهن عصر جاهلی می‌باشد.
[۲۵] اصفهانی، ابوالفرج، برگزیده ی اغانی، ج۱، ص۵۷۱ - ۵۷۲.

اشعارش بیشتر در مدح حکام اموی و وصف و غزل است. او را در طبقه- اخطل و فرزدق و جریر بحساب می‌آورند جز اینکه تقوای اسلامی را رعایت نکرده و شعرش را در خدمت امویان قرار داده و کوشید در سایه دوستی و ستایش امویان و کارگزاران آنان منافع خود را تامین کند.
چنان که گویند: وی قصیده‌ای در مدح عبدالملک‌بن مروان سروده است.
گویند روزی ذوالرمه در سوق الابل اشعار خود را می‌خواند، فرزدق رسید و به شنودن گفته‌های او ایستاد. ذوالرمه به او گفت: «ای ابا فراس! این گفته‌ها چون بینی»؟ گفت: «بسی نیکو». گفت: «پس چگونه است که مرا در عداد شعرا نمی‌آورند»؟! فرزدق گفت: «از آنکه گریستن تو بر ویرانه‌ها و اوصاف تو در چراگاه اشتران است».
[۲۸] ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، ج۷، ص۷۲، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.



وی در سال ۱۱۷ق در روزگار خلافت هشام بن عبدالملک در ۴۴ سالگی در اصفهان و به قولی در بادیه بر اثر بیماری آبله وفات یافت.
[۳۰] زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.



گروهی اشعار وی را جمع و روایت کرده‌اند. روایت ابوالعباس (احول) جمع میان تمام روایات است. سکری (حسن بن سعید سکری از نسابان بود و کتاب انساب بنی عبد المطلب را تالیف کرده است.)
[۳۱] ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه ی تجدد، م. رضا، ص۱۷۸، بی جا، چاپ خانه ی بانک بازرگانی ایران، ۱۳۴۶، چاپ دوم.
نیز آن را جمع و مطالبی بیش از دیگران بر آن افزوده است. حریش بن تمیم به روایت از پدرش شعر ذوالرمه را از سکری نقل کرده است. همچنین هلال بن میاس و منتجع بن نبهان آن را جمع و ابوعبیده آن را از منتجع روایت کرده است.
[۳۲] ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه ی تجدد، م. رضا، ص۲۶۲، بی جا، چاپ خانه ی بانک بازرگانی ایران، ۱۳۴۶، چاپ دوم.

دیوانش اولین بار در انگلستان توسط مکارت نی در سال ۱۹۱۹ میلادی چاپ شده است.
ابو اسماعیل سعید بن ابی المفاخر اصفهانی معروف به سکری است،


۱. ابن کثیر دمشقی، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۳۱۹-۳۲۰، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.    
۲. عطوی، علی نجیب، ذوالرمه شاعر الطبیعه و الحب، ج۱، ص۱۸۱، بی جا، دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۴.
۳. سامی مکی، عانی، معجم القاب الشعراء، نجف اشرف، مطبعة النعمان، ۱۹۷۱م، ص۹۵.
۴. جمحی، محمد بن سلام، طبقات الشعراء، ص۱۶۵، بیروت، لبنان، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۵. بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج۱۱، ص۲۸۶، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶.    
۶. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
۷. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، ج۱، پاورقی ص۲۲۶، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.    
۸. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
۹. اصفهانی، ابوالفرج، برگزیده ی اغانی، ترجمه ی دکتر محمد حسین مشایخ فریدنی، ج۱، ص۵۷۱، شرکت انتشارات علمی فرهنگی تهران ۱۳۶۸.
۱۰. سمعانی، عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، ج۶، ص۱۴، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الاولی، ۱۳۸۲/۱۹۶۲.    
۱۱. تمیمی سمعانی، عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، ج۱۱، ص۲۸۶، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الاولی، ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
۱۲. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، ج۱، ص۲۲۶، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.    
۱۳. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۷، ص۲۱۸، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.    
۱۴. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۷، ص۲۱۸، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.    
۱۵. سمعانی، عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، ج۶، ص۱۴، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الاولی، ۱۳۸۲/۱۹۶۲.    
۱۶. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، ج ۷، ص۲۱۳.    
۱۷. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، ج۲، ص۳۷۸، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۱۸. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۷، ص۳۴۲، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.    
۱۹. ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ص۷۰، آذرتاش آذرنوش، مؤسسه انتشاراتی امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۳.
۲۰. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش وتاریخ، ترجمه، ج۲، ص۷۹۵.
۲۱. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، ج۱، ص۲۲۶، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۴/۱۹۹۳.    
۲۲. ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذر نوش، ص۶۹.
۲۳. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶ ص۱۱۰.
۲۴. ج. م. عبدالجلیل، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذر نوش، ص۷۰.
۲۵. اصفهانی، ابوالفرج، برگزیده ی اغانی، ج۱، ص۵۷۱ - ۵۷۲.
۲۶. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۰۵.    
۲۷. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۷، ص۳۵۷.    
۲۸. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، ج۷، ص۷۲، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۹. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۷، ص۳۵۷.    
۳۰. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
۳۱. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه ی تجدد، م. رضا، ص۱۷۸، بی جا، چاپ خانه ی بانک بازرگانی ایران، ۱۳۴۶، چاپ دوم.
۳۲. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه ی تجدد، م. رضا، ص۲۶۲، بی جا، چاپ خانه ی بانک بازرگانی ایران، ۱۳۴۶، چاپ دوم.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ذو الرمه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۱.    






جعبه ابزار