• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دعای امام حسین هنگام اصابت تیر به پیشانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





دعای امام حسین هنگام اصابت تیر به پیشانی، از مباحث مرتبط به دعاهای امام حسین (علیه‌السلام) در روز عاشورا است. امام حسین (علیه‌السلام) در روز عاشورا، پس شهادت یاران و اصحابش، به تنهایی در برابر سپاه یزید ایستادند و با رشادت تمام، نبردی حماسی را رقم زدند. پس از زخمی شدن سر مبارک امام حسین (علیه‌السلام)، کوفیان از هر سو به امام حسین (علیه‌السلام) حمله کردند؛ از جملهٔ این افراد، ابوالجنوب جعفی بود. ابوالجنوب تیری به طرف امام انداخت که بر پیشانی امام فرود آمد. حضرت تیر را در آورد و کنار‌ انداخت، خون بر صورت و محاسن مطهر ایشان جاری شد. امام حسین (علیه‌السلام) در این هنگام دست به دعا برداشتند.



پس از زخمی شدن سر مبارک امام حسین (علیه‌السلام)، کوفیان از هر سو به امام حسین (علیه‌السلام) حمله کردند؛ از جملهٔ این افراد، ابوالجنوب جعفی بود. بلاذری نام او را قشعم بن عمرو بن نذیر جُعفی ضبط کرده و او را از جمله کناره‌گیران از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دانسته است. ابوالجنوب، غرق در سلاح بود. چون شمر بن ذی الجوشن بر او گذشت، به او گفت: حمله کن. گفت: چرا خودت حمله نمی‌کنی؟ شمر گفت: به من این حرف را می‌زنی؟ گفت تو چرا به من می‌گویی؟ و یکدیگر را به باد دشنام گرفتند. ابوالجنوب به شمر گفت: «به خدا سوگند، می‌خواهم این نیزه را در چشم تو فرو کنم و آن را از کاسه در آورم». شمر از او دور شد و گفت: اگر می‌توانستم به تو زیانی برسانم، قطعا چنین می‌کردم. سپس شمر با پیاده نظامش به سوی امام حسین (علیه‌السّلام) حمله کرد و امام مقاومت کرد و دو طرف درگیر شدند. امام به سوی آنها حمله می‌برد و آنان از اطراف او پراکنده می‌شدند، تا آنکه آنان، امام حسین (علیه‌السّلام) را محاصره کردند. امام حسین (علیه‌السّلام) در همان حال سعی در به دست آوردن آب داشت تا جرعه‌ای بنوشد. هر بار که امام به سوی فرات می‌تاخت، بر او حمله می‌بردند و او را از آب دور می‌کردند. سپس ابوالجنوب جعفی تیری به طرف امام انداخت که بر پیشانی امام فرود آمد. حضرت تیر را در آورد و کنار‌ انداخت، خون بر صورت و محاسن وی جاری شد. حسین (علیه‌السّلام) گفت: «خدایا تو می‌بینی که از دست این بندگان نافرمان و طغیانگر تو در چه حالی هستم. خدایا آنان را یکایک به عذاب خود گرفتار کن و ریشه‌کن ساز و هیچ‌کس از آنان را روی زمین باقی نگذار و هرگز آنان را نیامرز». سپس همچون شیری خشمگین بر آنان حمله برد، به هر کسی که می‌رسید، شمشیری حواله‌اش می‌کرد و او را بر زمین می‌انداخت.
«کُلَّما حَمَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) بِنَفسِهِ عَلَی الفُراتِ حَمَلوا عَلَیهِ حَتّی احالوهُ عَنِ الماءِ. ثُمَّ رَمی رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ ـ یُکَنّی ابَا الحُتوفِ الجُعفِیَّ ـ فَوَقَعَ السَّهمُ فی جَبهَتِهِ، فَنَزَعَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) السَّهمَ فَرَمی بِهِ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلی وَجهِهِ ولِحیَتِهِ. فَقالَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): اللّهُمَّ انَّکَ تَری ما انَا فیهِ مِن عِبادِکَ هؤُلاءِ العُصاةِ الطُّغاةِ، اللّهُمَّ فَاَحصِهِم عَدَدا، وَاقتُلهُم بَدَدا، ولا تَذَر عَلی وَجهِ الارضِ مِنهُم احَدا، ولا تَغفِر لَهُم ابَدا.»
در کتاب الفتوح آمده است: هرگاه حسین (علیه‌السلام)، به تنهایی به سوی فرات یورش می‌بُرد، به او حمله می‌کردند تا او را از رسیدن به آب، باز بدارند. آن گاه، مردی از آنان ـ که کنیه اش ابو حُتوف جُعْفی بود ـ، تیری‌انداخت و بر پیشانی حسین (علیه‌السّلام) نشست. حسین (علیه‌السلام)، تیر را کَنْد و آن را‌ انداخت. خون بر صورت و محاسنش، سرازیر شد. سپس حسین (علیه‌السّلام) گفت: «خدایا! تو می‌بینی که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت، در چه حالی هستم. خدایا! یکْ یکِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روی زمین، باقی مگذار و هرگز، آنان را میامرز!».
«عن مسلم بن رباح مولی علیّ بن ابی طالب کُنتُ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) یَومَ قُتِلَ، فَرُمِیَ فی وَجهِهِ بِنُشّابَةٍ، فَقالَ لی: یا مُسلِمُ، ادنِ یَدَیکَ مِنَ الدَّمِ، فَاَدنَیتُهُما، فَلَمَّا امتَلَاَتا قالَ: اُسکُبهُ فی یَدی، فَسَکَبتُهُ فی یَدِهِ، فَنَفَحَ بِهِما الَی السَّماءِ، وقالَ: اللّهُمَّ اطلُب بِدَمِ ابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ. قالَ مُسلِمٌ: فَما وَقَعَ مِنهُ الَی الاَرضِ قَطرَةٌ.»
در کتاب تاریخ دمشق به نقل از مُسلم بن رِباح، آمده است: روز شهادت حسین بن علی (علیه‌السلام)، با او بودم. تیرهایی به صورتش اصابت کرده بود. به من فرمود: «ای مُسلم! دستت را زیر خون‌ها بگیر». گرفتم. چون دست‌هایم از خون پُر شدند، فرمود: «آنها را در دستم بریز». آنها را در دستش ریختم. آنها را به سوی آسمان پاشید و گفت: «خدایا! خون فرزند دختر پیامبرت را بستان». قطره‌ای از آن خون، بر زمین نریخت.
امام حسین (علیه‌السّلام) شجاعانه می‌جنگید و مواظب تیراندازان بود و (پیوسته) و در هر فرصت به سپاه (دشمن) حمله می‌کرد، در حالی‌که می‌گفت: آیا یکدیگر را به کشتن من تحریک می‌کنید؟ پس از من هرگز بنده‌ای از بندگان خدا را نمی‌کشید که به‌ اندازه کشتن من خشم خدا را برانگیزد. به خدا سوگند، امیدوارم با خواری شما، خدا به من کرامت بخشد؛ سپس به گونه‌ای که نفهمید، انتقام مرا از شما بگیرد. آگاه باشید، به خدا سوگند اگر مرا بکشید، خداوند نیرویتان را به جان خودتان خواهد افکند و خون‌هایتان را خواهد ریخت. سپس برای شما، به کمتر از عذاب مضاعف راضی نخواهد شد.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳ ص۳۰۲.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲.    
۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۸.    
۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۶.    
۶. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۷.    
۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۸.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۲.    
۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۷.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۸.    
۱۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۳.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۹.    
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۲.    
۱۴. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۹.    



• محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۶-۲۱۹.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۵۲.






جعبه ابزار