• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

در قلمروی خانان مغول‌ (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«در قلمروی خانان مغول» برگردان فارسی کتابی است با عنوان که به معرفی تاریخ و تمدن و نیز پادشاهان و فرمانروایان مغول هند ، با تاکید بر جنبه‌های زیباشناسانه، می‌پردازد. این کتاب توسط آقای فرامرز نجد سمیعی به فارسی ترجمه شده است.



کتاب مشتمل بر پیش گفتار مولف، دیباچه تاریخی و بخش‌های متعدد است.


قلمروی خانان مغول (۰۱۵۲۶- ۱۸۵۷ م.) برای اروپا نوعی سرزمین افسانه‌ای با ثروت عظیم، جواهرات غیر قابل تخمین و وسایل زرین بود. البته فرمانروایان مغول هندوستان خود را هرگز به این اسم که چیزی جز عربی شده، نام قبیله «مونگل‌ها» نیست، نمی‌نامیدند. آن‌ها از خاندان تیمور، فاتح آسیای مرکزی بودند که بابر، بنیانگذار قلمرو، مستقیما از او اصل و نسب دارد؛ در حالی که از طرف مادری اصل و نسبش به چنگیزخان فرمانروای مغول می‌رسد.
نویسنده در این کتاب به معرفی سلاطین و فرمانروایان مغول و تمدن ایشان پرداخته و تصاویر مینیاتوری زیبایی از ایشان و نیز برخی افراد دیگر در کتاب خود ارائه می‌کند که یادگار آن دوران هستند.

۲.۱ - معرفی فرمانروایان

در بخش نخست به معرفی شش فرمانروا پرداخته شده است:
اولین فرمانروایی که به معرفی وی و ارائه تصویری از او پرداخته شده، ظهیرالدین بابر، بنیانگذار قلمرو خانان مغول است که بین سال‌های ۱۴۸۳ تا ۱۵۳۰ م. میزیسته است. مولف در این بخش به زندگانی وی و فتوحاتش و نیز استعداد ادبی وی و سرانجام مرگ او اشاره می‌کند.
در بخش بعدی، ناصرالدین همایون (۱۵۰۸- ۱۵۵۰ م.) ، یکی دیگر از فرمانروایان مغول هند، معرفی می‌گردد. ناصرالدین کسی بود که به لطف علاقه‌اش، نخستین هنرمندان از ایران به قندهار ، کابل و از آن جا به دهلی و آگرا رفتند. وی فرمانروایی علاقمند به مسائل معنوی، نجوم ، سحر و جادو بود و به لذائذ نفسانی، زن و تریاک تمایل زیادی نداشت. بررسی زندگانی وی نشان می‌دهد که وی فرمانروایی مخالف جنگ بوده است. در نبردی که بین وی و شرخان روی داد، شکست خورد و سرزمین پدری خود را از کف داد. همایون به ایران و به دربار شاه طهماسب صفوی پناهنده شد. در اواسط آوارگی همایون، وی به بایرام خان، یکی از سربازان پدرش از طایفه ترکمانان قره قیونلو برخورد و همایون به حمایت توانست قندهار را بازپس گیرد.

۲.۱.۱ - معرفی جلال الدین اکبر

سومین فرمانروا، جلال الدین اکبر، فرزند همایون است. وی بزرگترین فرمانروای شبه قاره هند است و گاه با آسوکا، امپراتور بودایی، مقایسه می‌شود. وی سوارکاری مجذوب، جسور و خستگی ناپذیر بود. برای او با وجود اینکه در پیش بهترین آموزگاران درس می‌خواند و عاشقی شیفته کتاب و تصاویر بود، وقت زیادی برای درس خواندن نماند؛ از این رو برخی وی را بی سواد قلمداد کرده‌اند و این که وی آدمی عامی و بی سواد بود، به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده بود. برخی برای توضیح بی سوادی وی، عدم توانایی خاص در قرائت، را پیشنهاد کرده‌اند.
[۱] در قلمروی خانان مغول،ماری شیمل،ص۳۱.

اما مولف می‌گوید: به نظر می‌رسد، باز هم توضیح دیگری برای عامی بودن اکبر وجود داشته باشد. این واژه که در قرآن برای حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به وسیله مسلمین به کار می‌رود، به عنوان بی سواد تعبیر شده است. بدین ترتیب در سنت عرفان اسلامی ، «عامی» اسم رمزی است، برای عارفان الهام گرفته، و خیلی از عارفان هستند که پیروان شان آن‌ها را با وجود اینکه آثار متعددی مبتنی بر مبانی علمی را به زبان عربی ، فارسی و سایر زبان‌ها تالیف کرده‌اند، «عامی» نامیده‌اند. بنابراین باید این واژه را با این مفهوم تعبیر و برداشت کرد. بدین ترتیب «عامی» به عظمت اکبر، و نه به یک نقص در وجود وی اشاره دارد.

۲.۱.۲ - معرفی نورالدین جهانگیر

فرمانروای بعدی، نورالدین جهانگیر (۱۵۶۹- ۱۶۱۷ م.) است. سلیم که پس از به تخت نشستن خود را جهانگیر نامید، نخستین فرمانروای مغول بود که مادرش از خاندانی ترک یا ایرانی ریشه نگرفته بود. جهانگیر به همه چیز علاقمند بود. او با معلومات‌ترین دوستدار هنر بود که می‌شد، تصور کرد. وی شخصیت کاملا پیچیده‌ای داشت. آگاه و زیبا، ولی نیز مایل به بی رحمی ناگهانی که به واسطه بهره مندی از تریاک و الکل زیاد تشدید می‌شد.
[۲] در قلمروی خانان مغول،ماری شیمل،ص۴۳.

شاه جهان (۱۶۲۷- ۱۶۵۷ م.) ، دیگر فرمانروای مغول هند، پسر یک زن راجپوتی به نام یوده بای بود. وی تاج محل را به نام ملکه‌اش «ممتاز محل» بنا کرد. در دوره حکومت او، قلمروی مغول به بزرگترین شکوفایی ظاهر خود رسید. در دوران وی بود که دهلی نماد اسلام هند شد. همچنین وی بود که دستور ساخت تخت طاووس را داد. روی این تخت بهترین طلاسازان او هفت سال تمام کار کرده‌اند و شاعران، شگفت زده با مبالغه و اغراق، به مدح و ثنای آن پرداخته‌اند.

۲.۱.۳ - معرفی اورنگ زیب

اورنگ زیب عالمگیر (۱۶۱۸- ۱۷۰۷ م.) یکی دیگر از خانان مغول است که در این کتاب به معرفی وی پرداخته شده است. اورنگ زیب پس از زندانی کردن پدرش شاه جهان و کشتن سه برادرش، قلمرو خانان مغول را تا بزرگترین حد خود بسط و گسترش داد. برای او هنرهای زیبا و زندگی تجملی‌ای که اجدادش داشتند، دیگر جالب توجه نبود. او به احیای نظامی اسلامی توجه داشت. در واقع اجتماع کاملی که بر رویاهای عارفانه بنا نهاده نشده باشد. «فتوای عالمگیری» مجموعه نظریه‌های حقوقی منتشر شده در طول دوره حکومت او، مدرک ارزشمندی برای معیارهای حقوقی در دوره حکومت او هستند.
با روی کار آمدن اورنگ زیب، یک گسستگی در تاریخ مغول به وجود آمد. وی کوشید آرمان‌های تازه‌ای را مطرح کند. او در زندگی خصوصی اش به قانون کاملا وفادار بود. او از نوجوانی، در دکن فعالیت داشته است. سپس به گوجرات، بلخ و مولتان رفت. برای قندهار ناموفق جنگید و در سال ۱۶۵۲ م. مجددا به دکن بازگشت. زمانی که سرانجام حکومت را به دست آورد، برای بار دوم در ماه مه سال ۱۶۵۹ م. و این بار رسما تاجگذاری کرد و قوانین و ظوابط سخت خود را آغاز و اجرا نمود.اورنگ زیب کوشید نه فقط به ظاهر سرزمین استحکام بخشد، بلکه کمی هم به تعلیم و تربیت مسلمانان بپردازد.

۲.۲ - محتوای بخشهای بعدی

در بخش دوم با عنوان «در مسیر غروب مغول» به معرفی فرمانروایان بعدی مغول پرداخته می‌شود. بهادرشاه، جهاندار، فرخ سیر، محمد شاه، احمدشاه ابدالی و شاه جهان دوم و شاه عالم دوم فرمانروایان بعدی مغول هستند که با شکست شاه عالم دوم به دست انگلیسی‌ها آخرین فصل حکومت مغول آغاز می‌شود. پس از این مولف به معرفی برخی دیگر از فرمانروایان مغول در هند می‌پردازد.

۲.۲.۱ - معرفی آداب و رسوم

بخش بعدی کتاب «دربار خان مغول» نام دارد که به معرفی آداب و رسوم شرفیابی به حضور خان مغول، مشاغل فرمانروا، روابط دیپلماتیک فرمانروا با کشورهای همجوار، ملتزمین رکاب فرمانروا پرداخته شده است.

۲.۲.۲ - معرفی درجات و مقام‌های افراد

در بخش بعدی با عنوان «در قلمروی خانان مغول» به معرفی درجات و مقام‌هایی که افراد در ساختار قلمرو مغول حائز می‌شدند، پرداخته شده و از وضعیت ارتش مغول، سیستم اقتصادی مغولان و اوضاع تجاری ایشان سخن گفته شده است.
اوضاع مذهبی ، زنان دربار، ملتزمین فرمانروا و امور خانه داری، زبان و ادبیات حمایت از هنرها، بناها و باغ‌ها عناوین بخش‌های بعدی کتاب را تشکیل می‌دهند.
کتاب با عنوان «پایان گفتار» خاتمه می‌یابد. در این گفتار نویسنده یادآور می‌شود که پادشاهان مسلمان مغول در هند جزو فرمانروایانی بودند که قدرت درک بسیار بالایی برای معیارهای زیباشناسی داشتند. به گفته وی فرمانروایان خیال پرستانی کامل بودند که همواره می‌کوشیدند، غیر قابل دست یابی را به قابل دست یابی تبدیل کنند و همین رفتار آن هاست که هند را دست کم حدود ۲۰۰ سال، از بابر تا اورنگ زیب، به یک سرزمین رویایی تحسین شده از دوردست‌ها تبدیل می‌کند.


کتاب حاضر مشتمل بر پاورقی‌هایی به قلم مترجم، یادداشت‌هایی به قلم نویسنده و فهرست منابع و فهرست اعلام می‌باشد.


۱. در قلمروی خانان مغول،ماری شیمل،ص۳۱.
۲. در قلمروی خانان مغول،ماری شیمل،ص۴۳.



نرم افزار تاریخ اسلامی ایران،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.




جعبه ابزار