دانشنامهنگاری عصر تقلید و تکرار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دانشنامه یا
دانشنامهنگاری، نگارشِ گونهای از کتابهای مرجع، حاوی اطلاعاتی کلی و همهجانبه از همه دانشها یا طیف معیّنی از علوم یا دانشی خاص، که در دوره جدید در قالب الفبایی تدوین میشود. دانشنامهنگاری از میانههای سده سوم تا سده دهم، دورهای شکوفا و پررونق را طی کرده، اما پس از آن مانند بسیاری دیگر از گونهها و زمینههای نگارشی دستخوش تقلید و حتی انحطاط شده است. عصر تکرار و تقلید در سدههای دهم تا چهاردهم را نیز شاید بتوان فرجام دورههایی شمرد که در آنها دانشنامههای معتبر و پرآوازه پدید آمده است. شماری از آثاری که در قلمرو
عثمانی و
ایران عصر صفوی بدینسو و در هند اسلامی تألیف شده، از بقیه شاخصتر است.
واژه دانشنامه معادل کلمه فرانسوی encyclopedie (در انگلیسی: encyclopaedia /encyclopedia) است. این واژه و دیگر صورتهای آن در زبانهای اروپایی، از اصطلاح یونانی "enklōi paideia" مشتق شده است. این اصطلاح از سه جزء "en"به معنی «در» و "enklōi" به معنای «دایرهای» و بیشتر «عام و فراگیر» و "paideia" به معنای آموزش تشکیل شده است.
این مجموعه معنایی در وضع اصطلاح عربی «دایرة المعارف» کاملاً لحاظ شده است، همچنین در
زبان عربی واژههای موسوعه و مَعْلَمه و در
زبان فارسی واژههای فرهنگ و دانشنامه، معادل انسیکلوپدی فرنگی به کار میرود.
آن دسته از تألیفات مسلمانان که امروزه تألیفات دانشنامهای یا شبه دانشنامهای محسوب میشود، در بستری از شرایط و مقتضیات ویژه و تحتتأثیر عواملی چند تکوین و تکامل یافته است. یکی از زمینههای توجه به دانشنامهنگاری اهتمام پیگیرانه برخی از دانشمندان بزرگ
مسلمان به موضوع ادب بوده است. معنای ادب به ویژه پس از دوره کسانی چون
عبدالحمید کاتب (متوفی
۱۳۲ق) و
ابن مقفع (متوفی
۱۴۲ق) گسترش یافت؛ و ادیب به کسی اطلاق شد که برخلاف عالِم که در یک رشته، خاصه
علوم دینی، تبحر داشت، در چند دانش دستی داشت و برگزیدهترین بخشهای آن را برمیگرفت.
به هر رو، به سبب بازتاب یافتن شخصیت چنددانشی این ادیبان در تألیفات آنها، دست کم برخی از آثارشان از نوعی جامعیت محتوایی و تکثر موضوعی برخوردار شد. التزام به جامعیت محتوایی غایت کار دانشنامه نگاران مسلمان نبود.
شمار قابل توجهی از آنان خاصه پس از فراگیر شدن
نهضت ترجمه و پدید آمدن آثار متعدد و متنوع در علوم مختلف، به ضرورت طبقهبندی و ساماندهی رشتههای مختلف علمی پی بردند.
هرچند، بسیاری از کسانی که در عمل به طبقهبندی شاخههای علوم توجه نشان دادهاند، طرح ساختاری خود را به صراحت عرضه نکردهاند، و برخی نیز باوجود پایبندی به نوعی طرحِ ساختی در تدوین و عرضه مطالب خویش چندان به نظام طبقهبندی علوم که الگوی غالب آن نظام ارسطویی بود و فیلسوفانی چون
فارابی و
ابن سینا آثار خود را کمابیش بر گرته آن سامان میدادند (وفادار نماندند. گسترش این قبیل آثارِ چنددانشی، به جنبه کاربردی آنها نیز برمیگشت؛ بدینبیان که کاتبان و دبیران دیوانها که لازمه موفقیت اداری آنها آشنایی با طیف گستردهای از دانشهای نظری و عملی بود، به چنین آثاری نیاز داشتند. برخی از اینگونه کتابها به علت توجه نویسندگان به جنبههای کاربردی آنها و لزوم مراجعه کاتبان بدانها، آسان فهمتر بوده و به صورت خودآموز نوشته شده است. توجه به فنون و علوم کاربردی و بسیاری از مسائل زبانی و لغوی و تاریخی در این کتابها و تأثیرگیری این آثار از فرهنگ بیگانه و به اصطلاح علوم اوایل، مایه آن شد تا این آثار در سطحی فراتر از آثار مذهبی و دینی بنشینند و در آنها دانش نگاری فارغ از خاستگاه و جهت گیری آن) مدنظر قرار گیرد.
با اندکی تسامح میتوان گفت دانشنامهنگاری از میانههای سده سوم تا سده دهم (پایان
عصر ممالیک) دورهای شکوفا و پررونق را طی کرده، اما پس از آن مانند بسیاری دیگر از گونهها و زمینههای نگارشی دستخوش تقلید و حتی انحطاط شده است. در این سدهها، برخلاف ادوار پس از آن، هرکدام از انواع دانشنامهها را که در نظر آوریم، روی به شکوفایی و کمال داشته است. چندانکه، معمولا متأخرترین هریک از انواع دانشنامهها کاملترین و جامعترین آنها نیز بوده است. این آثار کلاسیک را میتوان به اعتبار گستره موضوعی، شمول اطلاعات، رویکرد، سطح علمی، نظم و ترتیب و طرح ساختی، زبان، دوره بندیهای تاریخی، حوزه فرهنگی و جغرافیایی به انواعی تقسیم کرد.
دانشنامههای تکدانشی،
دانشنامههای چنددانشی در سه گروه
دانشنامههای فاقد طبقهبندی علوم،
دانشنامههای ناظر به طبقهبندی علوم و
دانشنامههای بینابین.
عصر تکرار و تقلید در سدههای دهم تا چهاردهم، اگر همانند
کراچکوفسکی صبح الاعشی را پایانبخش زنجیره دانشنامههای بزرگ و پراعتبار
عصر ممالیک بدانیم، عصر ممالیک را نیز شاید بتوان فرجام دورههایی شمرد که در آنها دانشنامههای معتبر و پرآوازه پدید آمده است. در واقع در قرنهای بعدی، دانشنامهها با وجود رشد کمّی، به لحاظ محتوا و خاصه ساختار تکامل نیافت و حتی برخی از آثاری که در شمار دانشنامهها قلمداد شده است، گزیدهها و به اصطلاح کشکولهایی است که طرح منسجمی ندارد و صرفاً برخی از شاخههای علوم به شکل پراکنده و عمدتاً تحتتأثیر ذوق شخص نویسنده در آنها گردآورده شده است. بااین همه انکار نمیتوان کرد که شماری از آثاری که در قلمرو
عثمانی و
ایران عصر صفوی بدینسو و در هند اسلامی تألیف شده، از بقیه شاخصتر است.
برخی صاحبنظران روی آوردن نویسندگان دوره ممالیک را به دانشنامهنویسی، کوششی لازم برای نگاهبانی از میراث برجای مانده از مؤلفان پیشین، خاصه در پی حمله
مغولان به سرزمینهای اسلامی، برشمردهاند.
در مقابل، برخی نیز این گرایش را نه معلول کمبود کتب و منابع قدیم یا بیمناکی از نابودی آنها، بلکه حاصل وفور منابع در مصر و شام به ویژه پس از حمله مغولان و انتقال یافتن میراث فرهنگی اسلامی بدان سرزمینها شمردهاند.
نظر سوم از آن
کراچکوفسکی است که دانشنامهنویسی را مقتضای عصر ممالیک میداند. به باور او، نویسندگان این کتابها که اغلب خود دست در کار دیوان انشا بودند، تحت تأثیر جغرافینویسان سدههای چهارم و پنجم آثاری پدید آوردند تا دبیران را به کار آید و از جنبههای هنری و ادبی هم که مقتضای انشا و دبیری است حظّ وافر داشته باشد.
گذشته از اینها، نوع تربیت علمی این نویسندگان را نیز باید درنظر آورد. آنها با اینکه در حوزه تخصصی علم معیّنی، ممتاز نبودهاند، بهسبب بهرهمندی از مایههای فراوان ادبی در اغلب دانشها دستی داشتهاند، و کوشیدهاند تا با تکیه بر دانشهای ادبی و بهرهگیری از تجارب دیوانی خود آثاری متفاوت و ماندنی عرضه کنند. این آثار بایستی متأثر از میزان دانش و توانش نویسندگانشان اولاً کثیرالموضوع و به اصطلاح امروزی «عمومی» باشد، ثانیاً صبغه ادبیشان خیره کنندهتر باشد و کاملاً به چشم آید و سرانجام به اقتضای تنوع و تعدد موضوعی حجیم و مفصّل باشد، گرچه جوهره همه آنها تلخیص بوده است.
در میان دانشنامههای عصر صفوی، ریاض الابرار، به
زبان فارسی، به جهاتی درخور ذکر است. این کتاب را نویسنده شیعه مذهبش،
حسین عقیلی رستمداری در ۹۷۹ نوشته است.
رستمداری برای تألیف کتابش آثار معتنابهی از جمله دانشنامههای دورههای پیشین را از نظر گذرانیده و خاصه به کتاب
فخررازی نظر داشته و در چندجا به اثر خود، در برابر ستّینی فخررازی، عنوان تسعینی داده است.
بااین همه، ریاض الابرار باوجود جامعیتی نسبی، به لحاظ سامان عناوین مطالب، بهویژه با نظر به طبقهبندی علوم، چندان درخور توجه نیست. شاید مزیت خاص این اثر آنجاست که در «رکن دهم» از «روضه چهارم» کتاب، درباره رنگ کردن اشیا، از رنگهای گوناگون و چگونگی رنگ کردن کاغذها، و در پی آن از حل کردن اشیا چون زنگار و زرنیخ و جز آنها سخن گفته است.
برای آگاهی از جنبههای دانشنامهایِ جامع بزرگ حدیثی به کتاب
محمدباقر مجلسی با نام
بحارالانوار رجوع کنید).
از میان دانشنامههای پرشمار قلمرو عثمانی،
مفتاح السعاده و مصباح السیاده، نوشته
طاشکوپری زاده (متوفی ۹۶۸) پرآوازه است. از امتیازات این کتاب، پرشماری دانشها و نظام خاص تقسیمبندی علوم در آن است. مصحح کتاب، علی دَحروج که با برهم زدن ترتیب مدخلهای آن، بدانها نظمی الفبایی بخشیده، در بخش نمایه چاپ خود (۱۹۹۸) افزون از ۳۵۰ علم مورد بحث در این کتاب را فهرست کرده است.
طاشکوپری زاده به تقسیمبندی علوم توجه تام داشت و تعبیر «علم تقاسیم العلوم» از مصطلحات اوست. تقسیمات درختوارهای او از علوم نشان میدهد که وی به دانش چونان باغستانی دل انگیز مینگریسته است. هم از این روست که همه دانشها را ذیل چند دَوحَه (تنه درخت) قسمتبندی کرده و اجزای خردتر آن را در صورت اقتضا با عنوانهایی چون شُعْبه (شاخه) و عُنْقُود (خوشه) بسط داده است. «دوحه»های هفتگانه کتاب مفتاح السَّعاده با نظر به مراتب چهارگانه وجود اشیا، یعنی وجود کتبی (کتابت)، وجود لفظی (عبارت)، وجود ذهنی (اذهان) و وجود عینی (اعیان)، شکل گرفته است. براین اساس فصل اول، یعنی علوم مربوط به خط و نویسندگی و املای حروف به علوم خطی یا کتابتی بازگشت میکند؛ فصل دوم یعنی دانشهای مخارج حروف،
لغت،
صرف و
نحو،
معانی و بیان و
شعر و حتی
علم تاریخ و مغازی و طبقاتنگاری در ذیل علوم لفظی جای میگیرد. فصل سوم که به موضوعاتی چون
منطق، علم مناظره و جدل میپردازد، به علوم ذهنی و معقولات ثانوی پیوند میخورد. فصلهای چهارم تا هفتم همگی ناظر بر علوم عینی یا وابسته به اعیان است. در فصل چهارم، از میان اقسام چهارگانه فلسفه نظری از علوم الهی، طبیعی، ریاضی و نجوم و شاخههای بسیار گسترده آنها بحث میشود. موضوع فصل پنجم
حکمت عملی و شعبههای آن چون
اخلاق،
تدبیر منزل،
سیاست و فرماندهی نظامی است. فصل ششم مختص دانشهای شرعی چون
قرائت،
روایت حدیث،
تفسیر،
درایة الحدیث،
کلام،
اصول فقه و
فقه است. علم مغازی نیز که جزو شاخه های فصل اول (علوم خطی) بوده، در اینجا نیز تکرار شده است. طاشکوپری زاده در بخش دوم کتاب یکسره به فصل هفتم، علوم باطن، پرداخته است. وی که این فصل را غزالیوار به چهار شعبه کلی عبادات، عادات، مُهلکاتِ و مُنجیات تقسیم کرده، در آنها به تفصیل درباره اسرار
احکام شرعی و
فضائل و
رذایل اخلاقی سخن گفته است.
از امتیازات برجسته مفتاح السعاده آن است که نویسنده در ذیل بسیاری از علوم، کتابهای تألیفی در آن علوم را با ذکر شروح و تلخیصهای آنها معرفی میکند و در معرفی هر کتاب، وجه اهمیت آن و جایگاهش را در میان سایر آثار مشابه بازمینماید.
اهتمام ویژه طاشکوپری زاده در مقدمه کتاب به بیان شرایط و وظایف و آداب دانش آموزان و نیز اختصاص بخش دوم کتاب به علوم باطنی و توجه به تصفیه درون نشان میدهد که اهداف آموزشی و تربیتی در تألیف این کتاب سخت در مدّنظر نویسنده بوده است.
(برای آگاهی از دیگر دانشنامه های قلمرو عثمانی به آدرس ذیل مراجعه کنید.
)
هم زمان با گسترش دانشنامههای
فارسی در ایران، در هند اسلامی نیز که پس از حمله مغول به مرکز دیگری برای زبان
فارسی تبدیل شده بود، تألیف دانشنامه تداوم داشت. با آنکه دانشنامهنگاری در شبه قاره آهنگی کندتر از لغتنامه نویسی و فرهنگنامه نویسی داشته است، دستاوردهای آن دست کم به لحاظ کمّی چشمگیر مینماید.
محمدحسین ساکت در مقالهای درباره دانشنامه نویسی در شبه قاره، چهل دانشنامه تألیف شده در هند را، از سده دهم تا چهاردهم، فهرست کرده است.
یکی از قدیم ترین دانشنامه های هند اسلامی، دانش نامه جهان، نوشته
غیاثالدین علی حسینی اصفهانی (قرن نهم)، است. این دانشنامه که میتوان آن را در شمار دانشنامههای علوم طبیعی آورد، حاوی اطلاعاتی درباره
آفرینش جهان و
انسان،
هیئت،
نجوم،
فیزیک، معادن، گیاهشناسی، حیوانشناسی و کالبدشناسی آدمی است.
کشاف اصطلاحات الفنون (تألیف ۱۱۵۸)، مشهورترین اثر محمد اعلی/
علی تهانوی، پرآوازهترین دانشنامه هند اسلامی است. این اثر حاوی مصطلحات دانشهای اسلامی و علوم یونانی است که براساس ریشه مادّه و حروف معجم ترتیب یافته است. مقدمه مفصّل کتاب، به دلیل احتوا بر مباحثی درباره مفهوم و مصداق علم و تعریف دانشهای گوناگون و ارائه تقسیمبندیهای مختلف از دانشها، از لحاظ مطالعات طبقهبندی علوم درخور توجه است.
کتاب به دو قسمت بسیار کلی
اصطلاحاتِ عربی و
فارسی تقسیم شده است. فن دوم
که حجم بسیار کمتری دارد، بیشتر به بحث در باب
اصطلاحات صوفیه اختصاص یافته است. تهانوی باوجود اختصاص دادن فن دوم به
اصطلاحات فارسی، در فن اول هم
اصطلاحات فارسی را بهکار برده است.
دیگر دانشنامه دو زبانه که آن هم در نیمه دوم سده دوازدهم تألیف شده است، غَزْلان هند از
آزاد بلگرامی (متوفی ۱۲۰۰) است که دو مقصد پایانی آن به
فارسی است.
جز این دو اثر، باقی دانشنامهها یکسر به
زبان فارسی است، که از میان آنها چند کتاب بیشتر درخور ذکر است:
جواهر العلوم همایونی، از
محمد بن فاضل مسکینی قاضی سمرقندی که در ۹۳۴ برای همایون گورکانی در ۱۲۰ دانش روزگار، بر گَرته نفائس الفنون و ستّینی نوشته شده است
شجره دانش نوشته
نظامالدین احمد گیلانی (متوفی ۱۰۵۹) شاگرد
میرداماد که در دربار عبداللّه قطب شاه (ﺣک: ۱۰۳۵ـ۱۰۸۳) در حیدرآباد دکن به سر میبرد. این مجموعه حاوی ۱۰۲ رساله است که هشتاد رساله از گیلانی و ۲۲ رساله دیگر گزیده ای از رسایل دیگران است
تحفة الهند که میرزامحمدخان بن فخرالدین محمد آن را در
قرن یازدهم در علوم معیّنی چون دانشهای ادبی و الفبای هنری، حوزههای مرتبط با مناسبات انسانها با یکدیگر (باعنوان «علم عاشقی و معشوقی»)، قیافهشناسی و
موسیقی نوشته است. بخش موسیقی این اثر با تکیه بر موسیقی هندی در ده فصل، از مهمترین بخشهای کتاب است
مطلع/
مطالع الهند نوشته
سلامت علی طبیب بن
شیخ محمد عجیب در ۱۲۲۳ در بنارس، در موضوعاتی چون
فلسفه، هندسه، هیئت، موسیقی و رسوم هندیان.
اثر درخور ذکر دیگر در هند اسلامی
مطلع العلوم و مجمع الفنون واجد علی هوگلوی است که تألیف آن در ۱۲۶۲ در دو دفتر به پایان رسیده است. نویسنده بنابه گفته خود،
با مشاهده افول آموزش نوآموزان در دبستانهای
فارسیزبان، با تألیف این اثر در صدد رفع این نقیصه برآمد. دفتر اول کتابش باعنوان «مطلع العلوم» حاوی ۳۷ باب با فصول متعدد است. این دفتر با اینکه جامع بسیاری از دانشهاست، از لحاظ چینش مطالب در ردهبندی دانشها آشفتگیهای چشمگیری دارد. حتی مباحث فلسفه نظری او نیز باببندی معمول و متداول خود را ندارد. بااین همه، دفتر دوم این کتاب به لحاظ شناخت مشاغل و صنایع شناخته شده در هند دوره اسلامی در سده دوازدهم بسیار مفید و مغتنم است. در این دفتر باعنوان «مجمع الفنون»، نویسنده با تقسیم مشاغل به چهار دسته اعلی، اوسط، دَنّی و ادنی، درباره بیش از یکصد شغل سخن گفته است. مراد نویسنده از مشاغل و فنون اَدنی، یا به تعبیر خودش فنون شیطانی، مشاغلی چون
دزدی،
قماربازی و
راهزنی بوده است.
یکی از متأخرترین دانشنامههای هند اسلامی
ابجد العلوم، نوشته
صدّیق بن حسن قنّوجی (متوفی ۱۳۰۷)، است. جلد نخست این کتاب شامل مباحثی جامع در باب ماهیت علم، منشأ و تقسیمات علوم و جز اینهاست. در جزء دوم، رشتههای گوناگون علمی جملگی به ترتیب الفبایی بررسی شدهاند. در جلد سوم در ذیل عناوین پانزده علم اسلامی و چهار علم فلسفی (
نجوم،
حکمت،
طب و
منطق) که بی هیچ ترتیبی درپی هم آمدهاند، عالمان و مؤلفان مشهور هریک از این رشتهها (بدون ترتیب الفبایی یا تاریخی) به اختصار معرفی شدهاند؛ آنگاه قنّوجی جداگانه به معرفی علمای حرمین شریفین،
یمن،
هند و علمای قنّوج (باز هم بی هیچ نظمی) پرداخته است. قریب به تمام صاحبان تراجم در این بخش اخیر، عالمان سده دهم بدینسو هستند. بهطور کلی اهمیت ویژه ابجد العلوم به علت اشتمال آن بر زندگینامه علمای هند، بهویژه قنوج، در دو بخش پایانی کتاب (جلد سوم) است.
بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «دانشنامهنگاری»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۸/۲۶.