خواجه جلالالدین تورانشاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جلال
الدین تورانشاه از امرا و وزرای مشهور قرن هشتم هجری قمری است. خواجه
جلال
الدین (د ۲۱ صفر ۷۸۷ق/۳ آوریل ۱۳۸۵م)، وزیر دورۀ
شاه شجاع (سل ۷۵۹-۷۸۶ق/ ۱۳۵۸-۱۳۸۴م) شد. شخصیت بزرگوار، طبع منیع، شعور عارفانه و رفتار درویشانۀ
تورانشاه موجب شد تا شاعر بزرگ عصر،
خواجه حافظ شیرازی دلبستۀ محبت و کرم او باشد، چنانکه در اشعار خود از او با چنین لقبهایی: خواجه، خواجه
جلال
الدین، آصف، آصف عهد، آصفثانی و غیره یاد کرده است.
تورانْشاه، خواجه
جلال
الدین (د ۲۱ صفر ۷۸۷ق/۳ آوریل ۱۳۸۵م)، وزیر و دولتمرد دورۀ
شاه شجاع (سل ۷۵۹-۷۸۶ق/ ۱۳۵۸-۱۳۸۴م) و ممدوح
حافظ.
قاسم غنی بنابر اطلاعات شفاهی، احتمال داده که او از نوادگان
شیخ محمود شبستری (د ح۷۲۰ق/۱۳۲۰م)، یا حتیٰ برادر وی بوده است.
به هر روی ظاهراً نخستین شغل دیوانی او حکومت
ابرقو بوده،
و اگر پیش از آن شغلی داشته، در جایی از آن یاد نشده است.
در ۷۶۵ق/۱۳۶۴م که سپاهیان شاه
محمود و نیروی کمکی
سلطان اویس ایلکانی از
تبریز و سایر افراد
خاندان مظفری، شاه شجاع را در
شیراز محاصره کردند و او ناچار به سوی ابرقو رفت، تنها کسی که به او روی خوش نشان داد، حاکم برگماشتۀ وی خواجه
جلال
الدین تورانشاه بود.
تورانشاه او را چونان پادشاه پذیرفت و به خدمتش ایستاد.
که از پهلوان خرّم به عنوان حاکم ابرقو نام برده است.
شاه شجاع که چند ماهی در ابرقو ماند، از کفایت و یکدلی خواجه
جلال
الدین تورانشاه اطمینان حاصل کرد و او را به وزارت خویش برگمارد. بیگمان خواجه نهتنها در بازگرداندن اعتماد به نفس شاه شجاع مؤثر بود، بلکه همراهی مردی با کفایت و خوشنام چون او، بر قدرت شاه رانده شده نیز افزود. پس به صوابدید همو، نخست به سوی
کرمان که دولتشاه آن ولایت را ضبط کرده بود، حرکت کرد. اگرچه دولتشاه سرانجام تقاضای بخشودگی کرد، اما امان شاه شجاع را تنها پس از تضمین خواجه
جلال
الدین تورانشاه باور داشت.
احوال
تورانشاه در فاصلۀ میان فتح کرمان تا فتح شیراز در ۲۴ ذیقعدۀ ۷۶۷ق/۲ اوت ۱۳۶۶م که شامل رویدادهای بسیار بود، روشن نیست، اما چنین پیداست که در این مدت او همچنان وزیر شـاه شجـاع بـود.
در ۷۶۸ق، پس از استقرار دوباره در شیراز، شاه شجاع ضمن تغییرات کاملی که در امور قلمرو خویش پدید آورد، بنابر سیاستی که گویا ضروری مینمود، مقام وزارت را نخست به
خواجه قطبالدین سلیمان شاه و سپس به
رکنالدین شاه حسن سپرد.
برکناری
تورانشاه از وزارت، آنگونه که از سیر رویدادها میتوان دریافت، گویا بدینسبب بود که شاه شجاع او را برای مأموریت حساس و مهمی در نظر گرفته بود: چند ماه پس از استقرار در شیراز، شاه شجاع برای تثبیت قدرت خود، میبایست طغیان طوایف هزارۀ مغول اوغانی و جَرمایی را سرکوب کند. این طوایف در زمان
ایلخان ارغون پادشاه مغول ایران، برای حفظ تعادل نیروی محلی قراختاییان کرمان که با هم رقابت داشتند، بـه نواحـی میان کـرمان و
فارس کوچـانـده شـده
و بارها برای دولت آل مظفر مزاحمت ایجاد کرده بودند. در این زمان شاه شجاع پسر بزرگ خود
قطبالدین اویس را به سرکوب آنان فرستاد و خواجه
جلال
الدین تورانشاه را راهنما و مشاور او قرار داد.
موفقیت در این مأموریت،
تورانشاه را چندان در نظر شاه عزیز ساخت که رکن
الدین شاه حسن وزیر، برای از میان برداشتن خواجـه توطئـهای چیـد.
در این هنگام (احتمالاً میان سالهای ۷۶۹ و ۷۷۰ق) شاه
محمود با پشتگرمی سلطان اویس ایلکانی و سپاه چشمگیری که از تبریز به کمک او فرستاده شده بود، بار دیگر به شیراز حمله کرد.
پس از برخوردهای بسیاری که میان دو سپاه روی داد، رکن
الدین شاه حسن فرصت را مناسب یافت و نامهای از
تورانشاه و
خواجه همامالدین، خطاب به شاه
محمود جعل کرد. آن نامه را به شاه شجاع رسانید و شاه با آنکه چندینبار وفاداری
تورانشاه را آزموده بود، دستور داد هر دو مرد را در بند کنند، اما سرانجام براثر ضد و نقیضگویی رکن
الدین شاه حسن، به او ظنین شد و حقیقتِ توطئه فاش گردید. با قتل رکن
الدین حسن، وزارت بار دیگر به خواجه
جلال
الدین تورانشاه رسید،
چون در ۷۷۶ق/۱۳۷۴م، شاه شجاع نخست به اصفهان و سپس به
آذربایجان لشکر کشید و تبریز را گرفت، از آنجا هر یک از امیران خود را به تسخیر جایی، و
تورانشاه را به
اصفهان فرستاد.
اگرچه در مآخذ دیگر، از فرستادن
تورانشاه به اصفهان، یاد نشده است، اما این گزارش پذیرفتنی به نظر میرسد، زیرا شاه شجاع از تمایل گروهی از اصفهانیان به اویس پسرش اطلاع داشت و زمانی که به تبریز رسید، میباید فردی قابل اعتماد همچون
تورانشاه را به اصفهان میفرستاد تا ضمن حفظ شهر، در غیبت او از فارس، میان او و شیراز قرار داشته باشد. چنین به نظر میرسد که
تورانشاه از زمان قتل رکن
الدین شاه حسن تا حرکت به سوی اصفهان، یکسره وزارت شاه شجاع را برعهده داشت.
چون در ۷۸۵ق/۱۳۸۳م، شاه شجاع به پسر دیگر خود شبلی که پس از مرگ اویس، پسر بزرگ او محسوب میشد، بدگمان شد، و نخست او را با امیر سلغُر رشیدی به زندان افکند و سپس در مستی حکم به کور کردن شبلی و قتل امیر داد.
تورانشاهِ وزیر در میانه افتاد و توانست بخشش هر دو را از شاه بگیرد، اما فرستادگان وزیر برای نجات چشمهای شبلی دیر رسیدند.
از این سال تا مرگ شاه شجاع در ۷۸۶ق، پیداست که
تورانشاه، وزارت شاه شجاع را برعهده داشته است. شاه به هنگام مرگ به پسر و جانشین خود سلطان زینالعابدین، ضمن سفارش
تورانشاه، وجود او را موجب استحکام دولت زینالعابدین خواند.
در واقع با وجود مخالفان جانشینی زینالعابدین، کوششهای
تورانشاه، شاه جوان را پس از مرگ پدرش به شاهی رساند.
در چند ماه نخست شاهی او نیز، خواجه وزارت او را داشت،
تا آنکه امیر معزالدین اصفهانشاه بر اوضاع مسلط شد و به خلع و آزار اطرافیان شاه جدید، از جمله
تورانشاه پرداخت. خواجه در این دوران رنج و آسیب بسیار دید و شاه اگرچه سرانجام با زحمت توانست امیر معزالدین را از میان بردارد،
اما
تورانشاه نیز اندکی بعد، یعنی یک سال پس از مرگ شاه شجاع، درگذشت.
شخصیت بزرگوار، طبع منیع، شعور عارفانه و رفتار درویشانۀ
تورانشاه موجب شد تا شاعر بزرگ عصر، خواجه حافظ شیرازی دلبستۀ محبت و کرم او باشد، چنانکه در اشعار خود از او با چنین لقبهایی یاد کرده است: آصف، آصف عهد، آصفثانی، جناب آصف، آصف مُلک سلیمان، آصف صاحبقران، خواجه، خواجه
جلال
الدین، خواجه
تورانشاه عادل، تورانشه خجسته، و
جلالالحق
والـدین.
احتمالاً حافظ،
تورانشاه را پیش از وزارت نیز میشناخته است و چون در سفر
یزد دلتنگ شیراز شده بود، «همراه کوکبۀ آصف دوران» به شیراز بازگشت.
گویا پس از همین سفر و به واسطۀ دوستی شاعر و وزیر بود که شاعر به بزمهای شاه شجاع راه یافت، آنچنان که خاطرۀ شیراز دورۀ
شاه شیخ ابواسحاق اینجو، دوباره در یاد حافظ زنده شد.
به زندان افتادن
تورانشاه به دسیسۀ رکن
الدین شاه حسن، گرچه کوتاه مدت بود، حافظ را سخت متأثر کرد، چنانکه هم در حادثۀ زندانی شدن و هم در آزادی و وزارت دوبارۀ او غزلهای چندی سرود و در برخی از آنها با عبارت «میرنوروزی» به دولت ناکام و بد فرجام رکن
الدین شاه حسن اشاره کرد.
برای غزلهایی که ذکر خواجه
جلال
الدین تورانشاه در آنها آمده است.
(۱) حافظ، دیوان، به کوشش
محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۲۰ش.
(۲) حـافظ ابرو، عبدالله، جغـرافیا، به کوشش صادق سجـادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳) حـافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۴) خواندمیر، غیاث
الدین، حبیبالسیر، به کوشش
محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۵) خواندمیر، غیاث
الدین، دستورالوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۶) زریاب، عباس، آیینۀ جام، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۷) زرینکوب، عبدالحسین، از کوچۀ رندان، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۸) صارمی، اسماعیل، حافظ از دیدگاه علامه
محمد قزوینی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۹) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۱۰) غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، ۱۳۲۱ش.
(۱۱) غنی، قاسم، «بحثی دربارۀ یک غزل حافظ»، آینده، تهران، ۱۳۵۹ش، س ۶.
(۱۲) قزوینی،
محمد، «میرنوروزی»، حافظ از دیـدگـاه (نک : هم، صارمی).
(۱۳) کتبی،
محمود، تاریخ آل مظفر، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۱۴) معین،
محمد، حافظ شیرین سخن، به کوشش مهدخت معین، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۵) میرخواند،
محمد، روضة الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۶) ناصرالدین منشی کرمانی، سمط العلیٰ، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۱۷) یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، جزء ۴.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله « تورانشاه، خواجه جلال الدین»، شماره۶۱۶۱.