خلیفه الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طبق
آیات قرآن کریم،
انسان به عنوان خلیفه الهی در روی
زمین معرفی شده است.
با توجه به
آیات ۳۰ و ۳۱
سوره بقره ، انسان
خلیفة الله است.
در
آیه ۳۰ از عبارت «انی جاعل فی الارض خلیفة..» و ضمیر متکلم وحده فهمیده میشود که متکلم،
خداوند، برای خود جانشین جعل کرد نه برای غیر، و در آیه بعد «وَ
عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»
رمز و راز برگزیدن انسان به عنوان خلیفه را،
علم به همه
اسماء الهی بیان کرد و فرمود: «
علّم آدم الاسماء کلّها» به تعبیر دیگر، در آیه اول خداوند انسان را خلیفه خود و در آیه دوم، میزان قدرت جانشین خود و وسعت
خلافت عطا شده به او را بیان کرد و از آنجا که حقیقت خداوند در کسوت اسمای او جلوهگر است، با توضیح دو مطلب؛ یعنی اسما و دیگری معنای
تعلیم آن به انسان روشن میشود، انسان خلیفه کیست و تا چه اندازه میتواند کار خدایی بکند و اوصاف الهی را دارا شده و در خود به ظهور برساند.
اسم به معنای نشانه است. اسم لفظی، نشان و راهنمای
مفاهیم ذهنی و مفاهیم ذهنی، اسم برای حقایق عینی و حقایق عینی اعم از
غیب و
شهود، اسم و نشان از آفریننده خود دارند. حال باید دید اسمای خداوند که در این آیه به انسان
تعلیم داده شد، کدام قسم از این اسم هاست، آیا الفاظ مراد است یا مفاهیم ذهنی و یا حقایق عینی؟
دانستن صرف الفاظ، یا صرف مفاهیم برای مسجود شدن آدم نزد
فرشتگان کافی نیست؛ زیرا
کمال آگاهی از
الفاظ، برای دستیابی به مقاصد قلوب است و فرشتگان برای پی بردن به مقاصد قلبها نیازی به الفاظ و لغات ندارند؛ بلکه بدون وساطت آن، مقاصد دلها را تلقی میکنند.
صرف فهم مفاهیم ذهنی و درک صورتی از حقایق نیز پایینتر از مقام فرشتگان است؛ زیرا آنها با عین بعضی از حقایق
عالم ارتباط دارند و نه با مفاهیم آنها و درک آنها
حضوری است نه
حصولی، گرچه همه حقایق
عالم مشهود آنها نیست؛ لذا دلیل
سجده آنها بر انسان، فقط برای آگاهی او از مفاهیم حقایق نمیتواند باشد.
پس، مراد از اسما، همان حقایق از سویی و همه حقایق عینی از سوی دیگر است که فرشتگان را تحمل حمل و بالی برای پرواز به قلّه رفیع آنها نبود و طبق آیات بعدی، اسما، همان حقایق غیبی
عالم است؛ زیرا در آیه ۳۳فرمود: «الم اقل لکم انی
اعلم غیب السموات و الارض؛
آیا به شما نگفتم که من غیب
آسمانها و
زمین را میدانم.» بنا بر
تفسیر برخی
مفسران، مقتضای
سیاق آیات ۳۰ تا ۳۳ سوره بقره این است که این غیب، چیزی جز همان اسمای
تعلیم داده شده و غیر از مسائل مورد نظر در «انّی
اعلم ما لا تعلمون؛ من آن میدانم که شما نمیدانید». نیست؛ یعنی چیزی که شما نمیدانید و فقط در حیطه
علم من است به انسان دادم. پس اسما، حقایق غیبی است فوق فهم وجود فرشتگانی که خود فوق
عالم ماده و واجد بعضی از مراتب غیباند و همان حقایق عالیه است که همه حقایق
عالم از آن نشأت میگیرد و همه حقایق
عالم اعم از غیب و شهود را شامل میشود.
با توجه به مطالب گفته شده و تلقی بدون واسطه اسما توسط حضرت آدم (علیهالسلام)، (لفظ «
علم» در آیه ۳۱ خبر از نفی وساطت فرشتگان میدهد.) به دست میآید که مراد از
تعلیم:
اولا: اعطای
علم شهودی و حضوری به اسما است نه صرف آگاهی مفهومی به آنها.
ثانیا:
علم لدنی و تلقی مستقیم از خداوند است، و چون
علم، دارایی است، چه دارا بودن مفهوم و صورت شیء و چه دارا بودن خود شیء، این دو خصیصه که از معنای
تعلیم الهی (شهودی و لدنی بودن) ذکر گردید، حکایت از آن دارد که خداوند، آدم و انسان را دارای حقیقت عینی اسمای حسنا و ـ بنابر معنای پیش گفته شده از اسما ـ آیه و نشانه تمامنمای اسمای خود گردانید.
به اعتقاد
امام خمینی، انسان کامل ازآنجاکه مظهر اسم جامع الله است، فوق فرشتگان است و
تعلیم فرشتگان بهواسطه انسان کامل واقع شده است، زیرا
فرشتگان مظهر بعضی از اسمای الهیاند و وجودی محدود دارند، اما
انسان کامل که در صلب آدم بود مظهر اسم اعظم الهی و مظهر همه اسمای جلالی و جمالی حق است
و همین، دلیل سجده فرشتگان بر
آدم (علیهالسلام) بوده است: زیرا او مظهر تجلی همه
اسماء و اسم جامع الله است، ازاینجهت وظیفه
تعلیم آن
اسماء را به فرشتگان پیدا کرده است و
شیطان چون به این حقیقت پی نبرده بود، عصیان کرد.
به اعتقاد امام خمینی مراد از
تعلیم اسماء انسان بالفعل است که تحت اسم الله قرار گرفته است، از اینجاست که در قرآن شریف فرموده:
(وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاء کُلَّهَا) و مراد از
تعلیم،
تعلیم تدریسی نیست؛ بلکه
تعلیم الهی و خلقتی است.
به اعتقاد ایشان،
تعلیم در آن مقام به اینگونه بود که صورتها و لوازم حقایق
اسماء و صفات را به طور پیچیده و اجمال واحدیت جمع در آدم به ودیعه نهاده شده بود نه اینکه او را جدای از
علم به
اسماء، آفریده باشند، سپس آنها را به او یاد داده باشند؛ بلکه انسان مظهر اسم الله الاعظم است که دربردارنده تمامی مراتب
اسماء و صفات الهی به نحو احدیت جمع است.
امام خمینی با استناد به برخی از روایات تسبیح، تحمید، تهلیل و تمجید فرشتگان را به هدایت و
تعلیم انسان کامل میداند که در صلب آدم (علیهالسلام) بوده است و این انسان کامل منطبق بر روح پیامبر اسلام و
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و
ائمه (علیهمالسّلام) میباشد.
به اعتقاد امام خمینی
تعلیم اسماء سبب تقدم آدم بر ملائکه و فضل او بر ملکوت میباشد.
پس، با توجه به مطالب فوق و نیز چون
آیه دلالت بر
تعلیم همه اسما دارد و اسمی که دربردارنده همه اسما بوده و همه اسما جلوه آن است، اسم "الله" است. انسان، خلیفة الله است نه خلیفه رب؛ زیرا رب یکی از اسمای الهی و جلوهای از اسم "الله" است. در حقیقت، انسان مظهر تام الهی و جلوهگاه همه اوصاف الهی و عهدهدار همه کارهای خدایی برای ماسوی الله است.
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
۱.
علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ذیل آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره بقره.
۲. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، ج۳، ص۱۷ - ۳۲۱.
•
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «خلیفة الله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۵. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.