خدای وهابیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خدای عزوجل با آن همه عظمت و جلال در دیدگاه وهابیان آن قدر از مقام پایینی برخوردار است که آن را تا حد یک انسان معمولی پایین میآورند.
از شناخت خدا و معرفت او در اسلام، به
توحید تعبیر میشود که مرز اساسی میان
ایمان و کفر است.
همه خوب میدانیم که اولین مسأله و مهمترین آن، در هر
دین و
مذهب و مرامی، مسأله
شناخت خدا و معرفت اوست و اینکه او شریکی ندارد و بیهمتاست. در
اسلام از آن به توحید تعبیر میگردد و آن مرز اساسی بین ایمان و
کفر قرار گرفته است. همانطور که میدانیم
لقمان حکیم به فرزندش میفرماید:
«یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم».
و یا اینکه به
ابراهیم خلیل دستور داده میشود که:
«ان لا تشرک بی شیئأ».
در مجموع میتوان گفت هر مسلمانی با توحید و یکتاپرستی و نفی هرگونه
صفات سلبیه از
خداوند به عنوان
مسلمان حقیقی شناخته میشود.
بنابراین
صفات خداوند به دو قسم کلی
تقسیم میشود.
صفات جمالیه یا ثبوتیه که تعدادی از صفات را مثل
حی بودن، قادر بودن و... برای خدا اثبات کرده.
و در قسم دیگر یعنی
صفات جلالیه یا سلبیه یک تعداد از صفات را که برای
خدا ثابت نیست. از او نفی میکند.
در مورد
صفات ثبوتیه میگوییم:
عالم و قادر و حی و مرید و مدرک و سمیع و بصیر است و در مورد صفات سلبیه میگوییم:
نه مرکب و جسم نه مرئی نه محل بیشریک است و معانی تو غنی دان
خالق.
از صفاتی که از
خداوند متعال نفی میشود، ترکیب است؛ زیرا ترکیب به هر معنایی که گفته شود. مستلزم نیاز مرکب است و ما معتقدیم که خداوند باید بینیاز باشد و خداوند نیازمند به درد نمیخورد؛ «در نتیجه روشن میشود که خداوند مثل و ضد ندارد و قابل
رؤیت نیست؛ زیرا تمام اینها مستلزم نیاز و احتیاج خداست و نیاز و احتیاج در حضرت
حق محال است.»
بر این مطالب
آیات و
روایات بسیار زیادی هم تأکید میکند؛ مثلا:
شخصی نزد
رسول خدا آمد و پرسید: اساس
علم چیست؟ حضرت فرمودند: شناخت خدا، آنچنان که شایسته اوست، پرسید:
حق معرفت شناخت خدا چیست؟ فرمودند: اینکه بدانی او نه مثلی دارد، نه شبیهی و او را معبود واحد و خالق و قادر و اول و آخر و ظاهر و
باطن بدانی که مثل و مانندی ندارد.
یا در
حدیث دیگر از وجود نازنین
امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
«خداوند توصیف به زمان و مکان و حرکت و سکون نمیشود؛ بلکه او خالق زمان و مکان و
حرکت و
سکون و انتقال است».
اما همین خدای عزوجل با این همه عظمت و جلال در دیدگاه
وهابیان آن قدر از مقام پایینی برخوردار است که آن را تا حد یک
انسان معمولی پایین میآورند.
مثلاً در فتاوای یکی از بزرگترین علمای وهابین آمده است:
سؤال: از
پیامبر نقل شده که فرمودند: صورت کسی را زشت نخوانید؛ زیرا
خداوند سبحان انسان را به صورت خودش
خلق کرده است. جواب: بله این
حدیث از پیامبر
اسلام ثابت میباشد و معنی آن این است هر کسی را که میزنید، مواظب صورتش باشد؛ زیرا خداوند
آدم را به شکل خودش آفریده است.
در رابطه با اصل حدیث و
تحریف وهابیان به مستدرک سفینه البحار مراجعه نمایید.
یا وهابیان مینویسند، یا میگویند: خدا پا دارد و کرسی که در
آیه آمده است: «وسع کرسیه السموات و الارض» از
ابوموسی نقل شده است که کرسی جای دو پای خداست.
یا میگویند: خداوند نیز در
روز قیامت تمام بدنش از بین میرود، مگر صورتش.
یا برای آخرین نمونه مجموعه احادیثی است که
محمد بن عبدالوهاب در
کتاب توحید خودش میآورد و در آخر
روایت، نکاتی را
ذکر میکند که برخی از آنها بدین قرارند:
تصریح به داشتن دست برای خدا و اینکه خداوند بالای
عرش است.
اگر دقت کنیم میبینیم که وهابیان برای خدا
جسم قائل شده و وی را در حد
انسان پایین میآورند و در واقع خدای آنان با خدای
قرآن و
اهل بیت تفاوت دارد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خدای وهابیان».