خجنده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خجنده، ناحیه تاریخی و شهری در آسیای میانه می باشد که در جمهوری
تاجیکستان واقع شده است.
این ناحیه بخشی از مغرب سرزمین فرغانه بود، که در ساحل رود سیحون قرار داشت. کوه های قورمه و رشته کوه های چنغل، از سمت جنوب و مغرب به سوی
شمال و مشرق، به طول ۱۷۰ کیلومتر، مرز آن را تشکیل میداد. مرز غربی سرزمین خجند رود کوچک آقسو بود که پس از پیوستن به رود سیحون، مرز خجند را با شهر اُشروسَنَه تشکیل میداد. مرز شرقی خجند در امتداد ساحل سیحون تا گذرگاه آبی چهل محرم امتداد داشت و مرز شمال شرقی آن از چهل محرم در امتداد رود سیحون به سوی شمالشرقی، به روستای پونوک و کوه چنغل متصل می شد.
طول رود سیحون در ناحیه خجند ۱۹۵ کیلومتر، عرض آن ۱۶۰ تا ۱۸۰ متر و عمق آن حداکثر ۳۵ متر بود.
خجند از شهرهای مهم تاجیکستان است. آب و هوای آن خشک و گرم و اختلاف دمای آن در شبانه روز زیاد و بارندگی آن اندک است.
تابستان آن گرم و
زمستان آن سرد و طاقت فرساست. حداکثر میانگین دمای شهر خجند در تیر ْ۹ر۲۸، حداقل میانگین آن در دی ْ۷ر۰- و میانگین دمای سالیانه آن ْ۸ر۱۴ است. میزان متوسط بارندگی در خجند به ۱۴۳ میلیمتر در سال میرسد.
خجند در مقایسه با دیگر شهرهای تاجیکستان از لحاظ وضع اقتصادی و فرهنگی در موقعیت برتری قرار دارد؛ چون این شهر از قدیم در مسیر
جاده ابریشم بوده است، در حال حاضر نیز همان موقعیت پیشین را بین سه جمهوری ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان دارد. زمانیکه تاجیکستان جزئی از اتحاد جماهیر شوروی سابق بود، تقریبآ ۶۰ تا ۷۰ درصد تولید اقتصادی و صنعتی آن در شهر خجند متمرکز شده بود. در زمان جنگ داخلی (۱۳۷۱ـ۱۳۷۶ش/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۷)، نیاز اقتصادی و معیشتی مردم و طرفهای درگیر در جنگ از شهر خجند تأمین می شد.
خجند خاکی حاصلخیز دارد و کشت انواع
سبزی و
میوه در آنجا متداول است.
در هشتاد کیلومتری مشرق خجند شهر کندبادام واقع شده که مرکز صنایع عظیم
کشاورزی پیشرفته است. در سی کیلومتری مشرق خجند هم شهرک سامغاز، مرکز کشت و صنعت
پنبه و انگورکاری، شالیکاری و
دامداری ، و در ده کیلومتری جنوب غربی آن شهرک غلوکانداز، مرکز کشت و صنعت پنبه، قرار گرفته است.
کشت غله،
برنج ، یونجه، دانه های روغنی، پنبه، انواع میوه و سبزی، تاکداری و جالیزکاری در خجند رواج دارد. این منطقه از کهنترین مناطق پنبه کاری آسیای مرکزی بوده و تولید منسوجات پنبه ای آن به بیش از دو هزار سال میرسد.
زردآلو ، شفتالو، بادام،
انجیر و
انار از میوه های خجندند. دامداری در میان اهالی آن رایج است. به همین سبب تولید
روغن ،
شیر و
گوشت فراوان است. همچنین نگهداری و پرورش زنبورعسل، مرغ، صید
ماهی ،
شکار و جمع آوری میوه های درختی به اقتصاد مردم خجند یاری میرساند.
برخی
معادن خجند عبارتاند از:
آهن ، مس، زغال سنگ،
نفت و گوگرد.
به نوشته بکران در آغاز قرن هفتم
فیروزه آن به فیروزه خجندی معروف بوده و رنگ آن زود برمیگشته و زردفام میشده است.
خجند مرکز کارخانه های نساجی پنبه و
ابریشم است.
صنایع سبک سنّتی و دستی از جمله فرشبافی و قالیبافی از صنایع این شهرند. برخی اهالی آن ابریشم و پنبه صادر میکنند.
این شهر رشد صنعتی نسبتآ زیادی در مقایسه با مناطق جنوبی و شرقی تاجیکستان داشته است.
خجند در آغاز قرن چهاردهم/ بیستم از طریق راهآهن با تاشکند و شهرهای مرکزی روسیه پیوند یافت و دو خط راه آهن که اهمیت محلی داشت، در آن احداث گردید. در ۱۳۳۱/۱۹۱۳، خطوط راهآهن چندین معدن زغال سنگ را به هم متصل کرد و در امتداد خطوط راه آهن خجند، چندین کارخانه صنعتی احداث شد.
از مراسم و آداب و رسوم خجند، جشنهای نوروزی مهمترین عید است
. خجند در قرن سیزدهم/ نوزدهم تعدادی مسجد محله ای و قومی، ۴۷
مسجد آدینه و سه نمازگاه (برای نماز
عید فطر و
عید قربان ) به نامهای چهارشنبه و
پنجشنبه و توباخان داشت. دو قلندرخانه نیز در خجند وجود داشت که در حکم خانقاه قلندران، درویشان، بینوایان و
یتیمان بود.
از اماکن دیدنی خجند، پنجشنبه بازار آن است که در ساخت آن از معماری سنّتی، شرقی و اروپایی استفاده شده است. روبه روی آن،
مسجدجامع شیخ مصلح الدین نوری قرار دارد که به قرن سیزدهم/ نوزدهم متعلق است. این مسجد مقدسترین مکان برای عبادت مردم خجند محسوب می شود. در این مجموعه، مقبره خان مغول تواخان، و مقبره تاشخواجه اسیری نیز قرار دارد.
خجند، شهر کهنی است با سابقه ۲۵۰۰ ساله. این شهر در زمان کورش کبیر هخامنشی( ۵۵۹ـ۵۳۰م) یکی از شانزده ساتراپ امپراتوری
هخامنشی بود. پس از یورش یونانیان به خجند و تخریب آن به دست اسکندر مقدونی( ۳۲۷ـ ۳۲۹قم) شهری در کنار آن ساخته شد که اسکندریه نام گرفت.
(د. ایرانیکا، ذیل مادّه).
در افسانه ها، بنای خجند را به کیخسرو نسبت داده اند.
ابن بلخی
بنای شهر را به فیروز، فرزند یزدگرد، نسبت داده و نوشته است که دیوار پنجاه فرسنگی خجند حد فاصل
ایران و توران بود.
روایتهای فتح خجند به دست
مسلمانان در منابع اسلامی مغشوش و ناهماهنگ است. ظاهرآ خجند در زمره شهرهایی است که چندبار فتح شده است. نخست در روزگار حکومت مهلَّب بن ابی صفره (۷۸ـ۸۲) تصرف شد
و بار دوم، قتیبةبن مسلم در سال ۹۴ پس از چند نبرد پیاپی آنجا را تسخیر کرد.
یک دهه بعد در سال ۱۰۴ خجندیان با همدستی سغدیان بر
مسلمانان شوریدند، اما سعید حَرَشی آنان را به شدت سرکوب کرد.
در قرن سوم هجری،
ابن خرداذبه خراج سالیانه شهر خجند را، بابت عشریه، صدهزار درهمِ مُسَیَّبی ضبط کرده است. وی
و قدامةبن جعفر
فاصله خجند تا غول کانداز را چهار فرسخ قید کرده اند.
ابن فقیه، در اواخر قرن سوم،
نوشته است هیچ شهری در مشرق و مغرب به زیبایی خجند نیست. به نوشته جیهانی،
خجند نزدیک فرغانه است ولی از اعمال فرغانه نیست. وی می نویسد
شهر دارای قه ندز (که ندژ) و مسجدجامع و
دارالاماره و در غایت خوشی و پاکی است و مردمان آن باجمال، معاشر و بامروتاند. اصطخری
نوشته است که تجار از رودخانه بزرگ آن برای حمل و نقل کالا استفاده می کنند.
در نیمه قرن چهارم،
ابن حوقل بیستگانیِ صاحب برید خجند را سیصد درهم ضبط کرده است و در
حدودالعالم آمده که خجند شهری است با کشت و بَرز بسیار و مردمانی بامروت، و از محصولات آن انار است. مقدسی
نیز ضمن شرح قوم هیتل/ هیطل، به وصف خجند پرداخته و مانند
ابن خرداذبه، خراج شهر را صدهزار درهم مسیّبی نوشته است. بارتولد که اطلاعات طبری، اصطخری،
ابن حوقل و مقدسی را جمع بندی کرده، خجند را از شهرهای بزرگ ماوراءالنهر در زمان سامانیان نام برده که که ندژ، شارستان و رَبَض دارد و زندان و دارالاماره آن در ربض و مسجد آدینه اش در شارستان است.
طوسی در کتاب عجایب المخلوقات،
خجند را شهری به غایت نیکو و شگفت دانسته و متاع آن را زردآلو، گردگان (گردو) و آلو آورده است. سمعانی
خجند را شهری بزرگ و پرنعمت وصف میکند که گاهی آن را خجنده می خوانند. خاقانی، شاعر قرن ششم،
خود را غلام خجندیان خوانده است.
عطار شاعر قرون ششم و هفتم
نیز شعری درباره خجند سروده و آن را از اقلیم پنجم، در فرغانه کنار سیحون ضبط کرده است. به نوشته یاقوت حموی در قرن هفتم.(ذیل «خجندة»)، خجند شهر مشهوری بوده که تا سمرقند ده روز فاصله داشته و شهری به زیبایی آن و از میوههای آن خوبتر نبوده است.
در ۶۱۶، سپاهیان مغول به فرماندهی چنگیزخان به مرز دولت خوارزمشاهی حمله کردند و مردم خجند، به فرماندهی امیرتیمورملک، شجاعانه از شهر دفاع کردند.
پس از استیلای مغولان، در ضرابخانه های ماوراءالنهر و
خراسان ، ضرب سکه های
طلا رونق یافت و خجند یکی از نخستین مکانهای ضرب سکه در آن دوره بود.
زکریابن محمد قزوینی
خجند را از شهرهای آباد ماوراءالنهر معرفی کرده است. در منابع قرن هشتم و نهم نیز از اهمیت شهر خجند و آبادی آن یاد شده است
. شیروانی
ضمن وصف شهر خجند، آن را با خوقند یکی دانسته و نوشته است که خجند اکنون به نام خوقند در ترکستان روس قرار دارد و از متصرفات آن دولت است. در صورتیکه فاصله خجند و خوقند، که هر دو کنار راه آهن
بخارا ـ اندیجان واقع اند، نزدیک به ۱۴۷ کیلومتر است. هر دو کنار سیحون واقع اند، اما خجند در مغرب خوقند قرار گرفته است. خجند جزو ناحیه سیردریا و خوقند جزو فرغانه است
. در اوایل قرن چهاردهم، در این شهر، چهارسوق بزرگ، جوامع، و مساجد بسیار و سایر بناهای عام المنفعه وجود داشت. بزرگترین جامع شهر حضرت رابعه نام داشت. این شهر در آن زمان ۰۰۰، ۱۴۰تن سکنه داشت.( سامی، ذیل مادّه).
در ۱۳۳۷/ ۱۹۱۸، بخشی از جمهوری ترکستان( شامل خجند) جزو ازبکستان شد، ولی در ۱۳۳۸/ ۱۹۱۹ به جمهوری تاجیکستان ملحق شد.
خجند پساز مرزبندی های سیاسی ۱۳۰۳ش/ ۱۹۲۴ جزئی از جمهوری ازبکستان شد و در ۱۳۰۸ش/ ۱۹۲۹ مجددآ به جمهوری تاجیکستان ملحق گردید. خجند که در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق، لنین آباد نام گرفته بود، با فروپاشی شوروی دوباره به نام کهن خویش خوانده شد.
علما و دانشمندان بسیاری از این شهر برخاسته اند، از جمله شیخ مصلح الدین نوری، عارف مشهور و از پیروان طریقت کبرویه و یکی از قطبهای شناخته شده
عرفان فاضل و صاحب حکم و امثال، عبداللّه کمال خجندی، شاعر و عارف قرن هشتم؛ برندق خجندی، شاعر قرن هشتم و آغاز قرن نهم؛ ابومحمود حامدبن خضر خجندی، ریاضیدان و منجم قرن چهارم؛ امام ابوبکر محمدبن ثابت خجندی واعظ؛ و صدرالدین عبداللطیفبن محمد ثابت خجندی، ادیب
(۱)
ابن اثير،الكامل في التاريخ.
(۲)
ابن بلخى.
(۳)
ابن حوقل.
(۴)
ابن خرداذبه.
(۵)
ابن فضل اللّه عمرى، مسالك الابصار فى ممالك الامصار، ج ۳، چاپ محمدعبدالقادر خريسات، عصام مصطفى هزايمه و يوسف احمد بنىياسين، العين، امارات متحده عربى ۲۰۰۱.
(۶)
ابن فقيه.
(۷) آمنه ابوحجر، موسوعةالمدن الاسلامية، عمان ۲۰۰۳.
(۸) اصطخرى.
(۹) واسيلى ولاديميروويچ بارتولد، تركستاننامه : تركستان در عهد هجوم مغول، ترجمه كريم كشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۰) لقمان بايمتاف و عبداللّه جان ميربابا، «خجند دومين شهر بزرگ تاجيكستان»، كيهان فرهنگى، ش ۲۰۱ (تير ۱۳۸۲).
(۱۱) محمدبن نجيب بكران، جهان نامه، چاپ محمدامين رياحى، تهران ۱۳۴۲ش.
(۱۲) بلاذرى (بيروت).
(۱۳) نذيرجان تورسانزاد، تاريخ و فرهنگ مردم خجند، مشهد ۱۳۸۳ش.
(۱۴) نذيرجان تورسانزاد، «شهرهاى ماوراءالنهر در دوران سامانيان (با تأكيد بر خجند)»، خراسانپژوهى، سال ۱، ش ۲ (پاييز و زمستان ۱۳۷۷).
(۱۵) جوينى.
(۱۶) ابوالقاسمبن احمد جيهانى، اشكال العالم، ترجمه علىبن عبدالسلام كاتب، چاپ فيروز منصورى، ] مشهد [۱۳۶۸ش.
(۱۷) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، جغرافياى حافظ ابرو، چاپ صادق سجادى، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش.
(۱۸) حدودالعالم.
(۱۹) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب.
(۲۰) بديل بن على خاقانى، ديوان، چاپ ضياءالدين سجادى، تهران ۱۳۷۸ش؛.
(۲۱) مسعود خوند، الموسوعة التاريخية الجغرافية، بيروت ۱۹۹۴ـ۲۰۰۴.
(۲۲) شمس الدين بن خالد سامى، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸.
(۲۳) سمعانى.
(۲۴) زين العابدين بن اسكندر شيروانى، حدائقالسياحة، تهران ۱۳۴۸ش.
(۲۵) محمد صدرهاشمى، «خاندان خجندى در اصفهان»، يادگار، سال ۳، ش ۱ (شهريور ۱۳۲۵).
(۲۶) طبرى، تاريخ (بيروت).
(۲۷) محمدبن محمود طوسى، عجايب المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
(۲۸) محمدبن ابراهيم عطار، ديوان، چاپ تقى تفضلى، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۹) عبداللّه عقيلى، دارالضربهاى ايران در دوره اسلامى، تهران ۱۳۷۷ش.
(۳۰) عوفى.
(۳۱) باباجان غفوروف، تاجيكان، دوشنبه ۱۳۷۷ش.
(۳۲) قاسم فتاحى، «جغرافياى تاريخى خجند»، تاريخپژوهى، ش ۲۶ـ۲۷ (بهار و تابستان ۱۳۸۵).
(۳۳) قدامةبن جعفر، كتاب الخراج، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۸۹، چاپ افست ۱۹۶۷.
(۳۴) زكريا بن محمد قزوينى، آثار البلاد و اخبارالعباد، بيروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳۵) محمد قزوينى، «خجند و خوقند»، يادگار، سال ۳، ش ۲ (مهر ۱۳۲۵).
(۳۶) رضا مصطفوى سبزوارى، «خجند و خجنديان در آيينه ادب فارسى»، در تاجيكان، آرياييها و فلات ايران، گردآورى و تحقيق ميرزا شكورزاده، تهران: سروش، ۱۳۸۰ش.
(۳۷) مقدسى.
(۳۸) عبداللّه جان ميربابا، «سنن نوروزى در خجند»، ترجمه و اقتباس: لقمان بايمتاف، كيهان فرهنگى، ش۱۵۰ (اسفند ۱۳۷۷).
(۳۹) ياقوت حموى.
(۴۰) EIr., s.v. "Khujand" (by Keith Hitchins).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خجنده»، شماره۶۹۳۰.