خاندان مسعود انصاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خاندان مسعود انصاری از خاندانهای وابسته به دربار
قاجار بودند. پس از استقرار رژیم پهلوی و وصلت
محمدرضا شاه با
فرح دیبا (دختر خاله ی مادر احمد علی مسعود انصاری) در جرگه بستگان
خاندان پهلوی قرار گرفتند.
در این مبحث به معرفی برخی از بزرگان خاندان مسعودانصاری پرداخته شده است:
جد اعلای این خاندان میرزا مسعود گرمه رودی هنگامی که عمال
فتحعلی شاه در پی یافتن شخصی فارسی
زبان و مسلط به
زبان فرانسه بودند تا سخنان سفیر
ناپلئون را ترجمه کند، او را که نزد کشیشهای فرانسوی، این زبان را آموخته بود، به
تهران خواستند
و در سمت مستوفی عباس میرزای
ولیعهد، به دربار فتحعلی شاه راه یافت.
پس از
قتل گریبایدوف (وزیر مختار روس در تهران)، به فرمان
عباس میرزا، هیئتی برای مذاکره با پاسکویج (فرمانروای کل قفقاز) اعزام و سپس این هیئت به منظور عذرخواهی، رهسپار
پطرزبورگ گردید که میرزا مسعود نیز همراه آنان بود.
پس از فوت فتحعلی شاه (۱۹
جمادی الاخر ۱۲۵۰ق در
اصفهان)، و از
ازدواج با
ضیاءالسلطنه (دختر فتحعلی شاه) بیش از پیش به دربار قاجار نزدیک شد. او حدود ۱۵
سال، تمام دوران محمد شاه (نوه فتحعلی شاه و پسر عباس میرزا) و اوایل
سلطنت ناصرالدین شاه وزیر امور خارجه بود و سرانجام در سال ۱۲۶۵ق در
عتبات عالیات در۶۰ سالگی از دنیا رفت.
در روزگار ناصرالدین شاه قاجار وی به دستور این شاه (۱۲۶۳- ۱۲۶۲ق) پست وزارت خارجه را ایجاد کرد.
پس از او
برادر، فرزندان و فرزندزادگان او به جز چند استثناء در این منصب روزگار گذراندند.
میرزا حسن خان نایب الوزاره (پسر میرزا مسعود)، در ۱۲۵۰ق متولد شد و پس از گذراندن
تحصیلات متداول زمان، وارد وزارت امور خارجه شد و سی سال در آن وزارتخانه مشاغل مهم داخلی و خارجی داشت. در قفقاز کنسول حاج طرخان و سر کنسول
بادکوبه و مدتی نیز معاون وزارت امور خارجه و سرانجام رئیس محاکمات آن وزارتخانه گردید. هنگامی که میرزا نصراله خان مشیرالدوله در زمان
مظفرالدین شاه به وزارت امور خارجه منصوب شد، چون با نایب الوزاره مناسبات خوبی نداشت، او را از ریاست اداره محاکمات برکنار و او را خانهنشین کرد. وی در سال ۱۳۲۰ق در تهران از
دنیا رفت.
علی قلی خان چهارمین فرزند میرزا حسن خان نایب الوزاره، تحصیلات خود را در تهران انجام داد و در سال ۱۳۰۵ق با سمت مترجمی وارد وزارت امور خارجه شد.
وی که مورد توجه میرزا علی اصغر (صدر اعظم
ایران) بود، پس از قتل ناصرالدین شاه (۱۷
ذی القعده ۱۳۱۳ق/۱۸۹۶م)، امین تذکره خراسان (تذکره؛ اوراق رسمی بود که حکم گذرنامههای امروزی را داشت که به افرادی که از
آذربایجان و
خراسان برای کار به
روسیه میرفتند، فروخته میشد.)
و بعدها ۱۴ سال دبیر اول
سفارت روسیه در دوره تزاری شد.
پس از
مشروطیت، کاردار ایران در استانبول شد.
بعد از
استبداد صغیر به تهران آمد و به مقام مدیر کلی و معاونت وزارت امورخارجه منصوب گردید.
در ۱۲۹۴ش در سه کابینه بعدی نیز در این سمت باقی بود. سپس در راس هیئتی به امر
احمد شاه، عازم پاریس شد تا در
مذاکرات صلح ورسای شرکت کند؛ اما انگلیسیها از ورود آنان جلوگیری کردند. پس از این واقعه چند ماهی سفیر ایران در
عثمانی شد. وی از ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۵ش سفیر ایران در شوروی بود و مذاکراتی درباره معاهدهی عقبنشینی قوای روس از
شمال ایران انجام داد که به عقد
قرارداد ۱۹۲۱م ایران و شوروی منجر شد. در ۱۳۰۵ش بار دیگر وزیر امورخارجه شد و مدتی نیز در پراگ برلین ماموریت یافت. در ۱۳۰۷ش سفیر ایران در شوروی گردید و تا ۱۳۰۹ در این سمت باقی بود. در همین سال به سمت وزیر مختار ایران در
لندن منصوب گردید. در اواخر ۱۳۱۱ش مغضوب به تهران احضار و در ۱۳۱۲ش باز نشسته شد.
وی تنها فرزند ذکور بازمانده از شش فرزند علی قلی خان بود که در ۱۲۷۵ش در تهران متولد شد. ۵ - ۷ ساله بود که همراه پدرش که
نیابت اول سفارت ایران در روسیه بود، به آن جا رفت.
پس از بازگشت، وارد مدرسه تربیت
و سپس مدرسه خرد شد که در آن جا
حساب،
جبر،
هندسه،
تاریخ و
جغرافیا، فارسی، عربی و شرعیات آموزش میدادند.
در ۱۳ سالگی (۱۳۲۹ق) وارد مدرسه
علوم سیاسی شد.
سال بعد برای ادامه تحصیل در روسیه (پطرزبورگ) به اسدخان بهادر کارمند سفارت ایران در روسیه و اسدخان او را به سرهنگ هیمن که در آپارتمان مدرسه امپراطوری حقوق
تدریس و
زندگی میکرد، سپرد.
وی تحصیلات متوسطه را در این مدرسه نظامی که ویژهی پسران افسران عالی رتبه بود،
به اتمام رساند و سپس در وزارت امور خارجه به سمت منشی مخصوص ریاست کابینه و مترجمی روسی و
فرانسه مشغول به کار شد.
چندی بعد تحصیلات عالیه را در
مسکو در دانشگاه لومانوسف گذراند.
وی سالها سفیر ایران در شوروی،
هند و
افغانستان بود
و سرانجام در ۱۳۱۹ در تهران درگذشت.
فرزند دیگر میرزا مسعود، محمدعلی از اعضای عالی رتبه وزارت امور خارجه بود. وی در دوره قاجار مقام
سفارت را عهده دار بود، سپس در
سن ۴۲ سالگی هنگام تولد آخرین فرزندش که به نام وی خوانده شد، در سال ۱۲۹۴ش از دنیا رفت و نام و
منصب و
ثروت خویش را به او سپرد.
محمدعلی ابتدا در دبستان ثروت و سپس از دبیرستان ایرانشهر دیپلم و از دانشکده حقوق پاریس لیسانس گرفت. وی در ۱۳۱۹ در
استخدام وزارت خارجه، مشاغلی؛ هم چون: دبیر دوم، دبیر اول، رایزن، وزیر مختاری و سفارت را در
ایتالیا، یوگوسلاوی و بلژیک به عهده گرفت و مدتی نماینده ایران در دفتر سازمان ملل در
ژنو و عضو هیات نمایندگی ایران در نشستهای مختلف
سازمان ملل و معاون سیاسی و پارلمانی وزارتخانه و ریاست کمیته ی نظارت بر حسن اجرای جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود. شایعات وسیعی مبنی بر سوء استفاده و حیف و میل از بودجه سفارتهای محل محل خدمت توسط وی در مشاغل گوناگون... مطرح بود و
ساواک در یک ارزیابی وی را فردی قمارباز، کینهتوز و در فکر تامین منافع شخصی معرفی کرده، وی در حزب درباری رستاخیز نیز عضو بود.
در
بهمن ۱۳۴۲ که لایحه کاپیتولاسیون به مجلس سنا ارائه گردید، وظیفه دفاع از این لایحه در
مجلس سنا بر عهده محمدعلی مسعود انصاری معاون وقت وزیر خارجه گذارده شد. اما وی که حاضر نبود خود را بد نام سازد،
استعفا داد و احمد میر فندرسکی جانشین او گردید. وی پس از
انقلاب در لندن مقیم شد و سرانجام در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ در سن ۶۴ سالگی به علت سکته قلبی درگذشت.
احمدعلی، پسر محمدعلی از مهمترین شخصیتهای این خاندان (از لحاظ ارتباط تنگاتنگ با دربار)، در ۱۸ مهرماه ۱۳۲۷در
تهران متولد شد. مادرش دختر خاله فرح بود و احمدعلی که هنگام
ازدواج فرح دیبا با محمدرضا شاه پسری ۱۲ساله بود،
به دربار راه یافت و در زمرهی یاران بزم و محارم سیاسی خانواده محمدرضا شاه قرار گرفت،
تا آن جا که تابستانها که شاه و فرح به قصر تابستانی اشان در
نوشهر میرفتند، او را نیز با خود میبردند.
دبستان را در مدرسه جهان تربیت و تا سوم متوسطه را در دبیرستان البرز گذراند. سپس خانوادهاش او را برای ادامه تحصیل به
انگلستان در یک مدرسه شبانهروزی در شهر رمزکیت فرستادند که مورد رضایت وی نبود و سرانجام پس از عمل
آپاندیسیت به رم نزد پدرش منتقل شد و پس از سه سال دیپلم گرفت.
سپس در سال ۱۹۶۷ برای ادامه تحصیلات در رشته
اقتصاد دانشگاه «آدل فای»
نیویورک ثبت نام کرد و پس از اخذ مدرک فوق لیسانس به ایران بازگشت.
در ۲۳ سالگی مدرس اقتصاد در دانشگاه ملی و نیز مسئول امور دانشجویان شد که پس از چندی سمت اخیر را به دلایلی رها و برای گذراندن دوره دکترا به بروکسل رفت که همراه با یک ماموریت دیپلماتیک بود. سپس معاون آموزشی مدرسه عالی شمیران را هنگامی که ریاست آن با خانم دکتر سیمسین رجالی بود، عهدهدار گردید.
سال ۱۳۵۶ش همزمان با ایام فضای باز سیاسی که
دولت ۱۳ سالهی
هویدا جاگزین دولت
جمشید آموزگار شد پا به عرصه سیاست گذاشت. با دگرگون شدن اوضاع ایران طوفان انقلاب طومارها را درنوردید. او یک ماه و نیم قبل از بهمن ۱۳۵۷ش با فروش املاک و پانصد هزار دلاری که از فعالیتهای تجاری اندوخته بود، به
آمریکا رفت.
یکسال پس از مرگ شاه (۱۹۸۱م)، پسرش
رضا پهلوی، که خود را به طور رسمی وارث تاج و تخت ایران و رضاشاه دوم نامید، فعالیتهایی را در دو بخش آغاز کرد.
۱) فعالیتهای سیاسی برای بازگردان
سلطنت به خاندان پهلوی از (۱۹۸۱م) توسط عناصر بازمانده از رژیم در خارج از کشور که قبل از هر اقدامی عملا در (۱۹۸۲م) از هم پاشید.
۲) فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری در امور
داد و ستد، که احمدعلی مسعود انصاری به عنوان نزدیکترین همکار، شریک و عامل، بخش وسیعی از فعالیتهای اقتصادی او را از ۱۹۸۱ بر عهده گرفت و با قراردادهای تجاری مختلف که در اول ژانویه (۱۹۸۲م) میان آن دو تنظیم شد، فعالیتهایشان را در ۴ زمینه گسترش دادند.
الف) معاملات ارزی؛ که بخش عمده فعالیتهای تجاری آنها در این زمینه متمرکز شده بود. ب) معاملات بانکی ج) معاملات نفتی د) معاملات ملکی
همکاری میان این دو تا (۱۹۸۹م) با وجود مشکلاتی که در پی کاهش ارزش
دلار و بهای
نفت طی سالهای ۱۹۸۵ - ۱۹۸۸ایجاد شد، هم چنان ادامه داشت.
تا این که در همین سال رضا پهلوی تصمیم میگیرد تمام سهام بینام شرکتها را که از ۱۹۸۲م در صندوق kerdiet bank سوییس به
امانت گذارده بودند، بدون اطلاع شریک مالیاش، احمد انصاری برداشت کند و کلیهی حقوق وی و دیگر سهامداران را انکار کند. وی هم چنین ادعا کرده بود که تمامی شرکتها متعلق به انصاری است و پولهای ایشان طی چند سال گذشته به حساب این شرکتها واریز شده، پس تا روشن شدن وضعیت، کلیهی حسابهای این شرکتها و حسابهای انصاری توقیف شود.
شرح مراحل و دامنه اختلافات مالی میان احمدعلی و رضا پهلوی،
فراتر از مجال این نوشتار است؛ اما آن چه در کشمکش میان این دو دارای اهمیت است شناخت روحیات و شخصیت اعضای
خاندان پهلوی است که قریب نیم
قرن داعیهدار
فرهنگ و
تمدن مدرن بودند و در این میان نه
علم و تکنولوژی و نه
نظم و قانونمندی جوامع غربی، بلکه با صرف امکانات و منابع بسیاری تنها به
تقلید ژستهای
زندگی مدرن و تحمیل هزینههای آن بر مردم بسنده کردند
و آن هنگام که از بیم
خشم مردم گریختند، هر آن چه در دسترس خود یافتند، به یغما بردند. چنان که احمدعلی به شرح گوشههایی از
زندگیهای پر هزینه آنها در خارج از
کشور میپردازد که در دوران بیچارگی و درماندگی اشان سپری میکنند!! !
وی در جایی دیگر اظهار میدارد با بروز نشانههای سقوط، فرح پهلوی چهار جعبه بزرگ که هر کدام به اندازه نیم قد
انسان بود از کشور خارج و در بانکهای سوئیسی به امانت سپرده شد تا به موقع از آنها استفاده شود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان مسعود انصاری»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۰۲/۱۵.