• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان شیبانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصل خاندان شیبانی (کاشانی) از عرب بنی‌شیبان و سلسله نسبشان به "معد بن عدنان" ختم می‌شود که از قبایل مستعربه می‌باشند و محل سکونتشان در جزیرةالعرب و حدود عراق و بین‌النهرین بوده است.‌ ‌



"حاج غیاث‌الدین شیبانی" جد اعلای خاندان شیبانی (کاشان) از افاضل مشایخ اعراب بنی‌شیبان و در خدمت پدر خود "حاجی‌محمد نعیم" (جلال‌الدین محمد) فرزند "حاجی‌محمد کریم" و جمعی از مریدان خود در عهد سلطنت "شاه سلیمان صفوی" از فارس به کاشان مهاجرت کردند و در بدیگل کاشان متولد شدند.‌ ‌فرزندان او سه پسر و یک دختر بودند.‌ ‌۱.‌ ‌حاج میرزا ابوالحسن ۲.‌ ‌حاج میراز محمدمهدی (حاج میرزا مهدیی) ۳.‌ ‌میرزا محمدحسن خان. که مهم‌ترین فرزندان که به مناسب مهم دست یافتند و از شاخه میرزا ابوالحسن خان و میراز محمد مهدی می‌باشد، در ذیل آورده شده است.‌ ‌

۱.۱ - غلامحسین شیبانی

"غلامحسین شیبانی" فرزند "میرزا احمد" از نوادگاه "حاج ‌میرزا ابوالحسن" متولد سال ۱۲۸۰ (ه.‌ ‌ش) بود.‌ ‌بعد از پایان مدرسه نظامی در سال ۱۳۰۷ (ه.‌ ‌ش) با درجه نائب اولی جزو محصلین نظامی اعزامی به فرانسه رفت و در «سن‌سیر» دانشکده افسری را طی کرد.‌ ‌بعد از بازگشت به ایران با درجه سلطانی داوطلبانه وارد نیروی هوایی شد.‌ ‌با گذراندن دوره یک ساله دانشکده‌ی دیده‌بانی به آموزشگاه خلبانی رفت و خلبانی را یاد گرفت.‌ ‌ده سال در نیروی هوایی بود و در اتفاقات (شهریور ۱۳۲۰) فرمانده هنگ هوایی تبریز بود.‌ ‌وقتی ارتش شوروی از مرز جلفا گذشت و به آذربایجان حمله کرد، سرهنگ شیبانی تمام هواپیماهای دو نفره واحد خود را به تهران منتقل کرد.‌ ‌سرهنگ شیبانی روز ۲۱ دی ماه ۱۳۲۱ پس از مصالحه ایران با متفقین در یک سانحه هوایی به همراه سرهنگ "شرف‌الدین میرزا قهرمانی" سرتیپ "ابراهیم ارفع" و سروان "ابوالفتح افخمی" در حالی که به شمال مصر می‌رفتند، در جلگه ساوه نزدیک دهکده «موسی آباد» و کوهستان «خرقان» سقوط کرده و تمام آن‌ها جان باختند.‌ ‌
[۱] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۷.‌


۱.۲ - موسی شیبانی

"موسی شیبانی"، ملقب به "ذکاء‌السلطنه" در سال ۱۲۷۰ (ه.‌ ‌ش) در تهران به دنیا آمد.‌ ‌در ۱۰ سالگی عازم بلژیک شد و به تحصیل پرداخت و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت، در سال ۱۹۱۰م تحصیلات خود را تمام کرد و وارد دانشکده حقوق دانشگاه پاریس شد و موفق به دریافت لیسانس شد.‌ ‌بعد از آن در مدرسه عالی علوم سیاسی پاریس دوره دکتری را گذراند و با شروع جنگ جهانی اول تحصیل را رها کرد و به ایران بازگشت و در سال ۱۲۹۳ (ه.‌ ‌ش) وارد خدمت وزارت دارائی شد
[۲] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۸۶.‌
و تا مقام مدیر کلی نیز پیشرفت کرد و در عین حال به تدریس اصول محاکمات، قوانین مالیاتی و بودجه در مدرسه «علوم سیاسی» و تاسیس دانشگاه تهران به مدت ۹ سال (از ۲۱۵ تا ۱۳۱۴ (ه.‌ ‌ش) در دانشکده حقوق دانشکده تهران تدریس کرد.‌ ‌ذکاء‌السلطنه در اوایل ورود به ایران همراه با چند نفر از تحصیل کردگان آن زمان از قبیل "دکتر مصدق "و "نظام‌السلطنه مافی" و "امیر سهام‌الدین غفاری" و "یحیی دولت‌آبادی" و "نصرت‌الدوله فیروز" انجمن علمی را تشکیل دادند و مجله وابسته به این انجمن را به نام «مجله علمی» در سال ۱۲۹۳ (ه.‌ ‌ش) منتشر کردند.‌ ‌
[۳] صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج۴، ص۴۵.‌
مدیریت این انجمن با شیبانی بود، موسی شیبانی در سال ۱۳۲۸ (ه.‌ ‌ش) بازنشسته شد و در ۲ شهریور ۱۳۶۷ در گذشت.‌ ‌

۱.۳ - میرزا محمود خان شیبانی

(محاسب الممالک) در سال ۱۲۵۳ (ه.‌ ‌ش) در تهران به دنیا آمد.‌ ‌او در ۱۸ سالگی در تلگرافخانه مشغول به کار شد
[۴] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۷.‌
و مدتی هم در وزارت عدلیه وزارت کشور کار می‌کرد و سپس در کابینه "وثوق‌الدوله" کفیل وزارت پست و تلگراف و فوائد عامه بود
[۵] کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی نا، ص۳۸۲.‌
و بنابر تقاضای خود بازنشسته شد.‌ ‌او یکی از موسسین شرکت تلفن ایران بود.‌ ‌
[۶] مجیرالدوله، تاریخ شیبانی، شرکت سهامی چاپ، ص۱.‌


۱.۴ - علی اکبر شیبانی

فرزند "میرزا محمودخان شیبانی" (محاسب‌الممالک) متولد ۱۲۹۱ (ه.‌ ‌ش) در تهران بود.‌ ‌دکترای حقوق را از فرانسه گرفت و چندی در وزات دارایی بود، بعد به وزارت کار رفت.‌ ‌مدیر کل و سپس معاون وزارتخانه شد و چندی هم عضویت هیئت مدیره بانک رفاه کارگران بود.‌ ‌
[۷] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۹۴.‌


۱.۵ - مهدی شیبانی

"مهدی شیبانی" فرزند "میرزا محمودخان شیبانی" متولد ۱۲۹۴ (ه.‌ ‌ش) در تهران تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند و برای تحصیلات متوسطه راهی انگلستان شد.‌ ‌در سال ۱۳۱۸ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در سال‌های ۱۳۲۳ -۱۳۲۱ فارغ‌التحصیل رشته مهندسی کشاورزی و فوق لیسانس همین رشته را از دانشکده کشاورزی گرفت.‌ ‌در سال ۱۳۲۴ که به ایران آمد، در وزارت کشاورزی به کار گمارده شد و در دوره نوزدهم مجلس شورای ملی از طرف مردم کاشان به مجلس رفت و در سال ۱۳۴۱ معاون نخست وزیر شد و سازمان جلب سیاحان را تاسیس کرد.‌ ‌
[۸] نجاتی، غلامرضا، تاربخ سیاسی ۲۵ ساله ایران، ج۱، رسا، ۱۳۷۱، ص۱۹۹.‌
پنج سال استاندار مازنداران بود و بعداز بازنشستگی به آمریکا رفت.‌ ‌
[۹] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۹۴.‌


۱.۶ - سرلشگر حبیب الله شیبانی

تحصیل کرده و نخبه ژاندارمری و ارتش در ۱۲۶۳ در کاشان متولد شد، پدرش "فرج‌الله خان ندیم‌الدوله" سرهنگ و مدتی حکمران چند شهر بود.‌ ‌حبیب‌الله تحصیلات مقدماتی و ابتدایی را در کاشان انجام داد و در تهران وارد مدرسه «آلیانس فرانسوی» شد و قریب شش سال در مدرسه مزبور تحصیل نمود.‌ ‌در ۱۲۸۹ برای تحصیل به سوییس رفته و در دانشکده حقوق ثبت نام نمود و یک سال در مدرسه مزبور تحصیل کرد؛ ولی تغییر رشته داد و وارد مدرسه افسری «سن‌سیر» پاریس (قسمت پیاده نظام) گردید و دوره مدرسه مزبور را به پایان برد.‌ ‌وی در ۱۲۹۴ به ایران بازگشت و به استخدام در ژاندارمری که توسط سوئدی‌ها اداره می‌شد، درآمد.‌ ‌ظرف یک سال خدمت در ژاندارمری دو درجه گرفت و به اولین ماموریت جنگی رفت، این ماموریت دستگیری و سرکوبی "نایب حسین کاشی" بود.‌ ‌"حبیب‌الله‌خان" در مدت کوتاهی راهزن معروف کاشان را متواری ساخت؛ ولی در همان زد و خورد چند گلوله به وی اصابت کرد.‌ ‌
[۱۰] عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نطامی معاصر، تهران، گفتار، ۷۶، ص۸۹۰.‌
اولین شغلی که ‌به سرگرد "شیبانی" ارجاع گردید، فرماندهی گردان ژاندارم سمنان بود.‌ ‌در این سمت مامور سرکوبی "امیر موید سوادکوهی" (که در مازندران علیه حکومت مرکزی شورش کرده بود) شد، که او را در حدود ساری شکست داد و درجه نایب سرهنگی گرفت، پس از این ماموریت وی در جبهه مازندران برای سرکوبی "میرزا کوچک خان" با روس‌ها همکاری کرد.‌ ‌اما در نتیجه اختلاف با فرمانده قزاقخانه شغل خود را رها ساخته و به تهران بازگشت.‌ ‌پس از عزل افسران روسی و واگذاری قزاقخانه به یک افسر ایرانی (سردار همایون) حبیب‌الله خان فرمانده فوج یوسف آباد تهران شد.‌ ‌
[۱۱] طلوعی، محمود، بازیگران سیاسی، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۹۲۱.‌


۱.۷ - شیبانی در مقابل قوای روس و انگلیس

در جنگ بین المللی اول که ایران توسط قوای روس و انگلیس و عثمانی اشغال شد، عده‌ای از رجال و نمایندگان مجلس به حمایت آلمانی‌ها به غرب مهاجرت کرده و دولت موقتی در آن‌جا به ریاست "نظام‌السلطنه مافی" با همکاری ‌"سیدحسن مدرس" و "سلیمان اسکندری" تشکیل دادند.‌ ‌بیشتر افسران ژاندارمری که تمایلات آلمانی خواهی داشتند، جذب دولت موقت شدند؛ از جمله هنگ ژاندارمدری اصفهان بود که چند افسر زبده از جمله "نظام کوپال"، "سلطان تاجبخش"، "سلطان پولادین" و "سلطان حبیب‌الله شیبانی" در آن خدمت می‌کردند.‌ ‌شیبانی در اراک و اصفهان کنسول‌های روس و انگلیس و روسای بانک شاهی را دستگیر نموده و خود زمام امور را به دست گرفتند.‌ ‌شیبانی در مقابل پیشرفت قوای روس به عملیات تاخیری مبادرت ورزید و به عقب نشینی مهاجرین کمک کرد.‌ ‌او یک افسر آلمانی تحت فرماندهی‌اش را به علت قصور در انجام وظیفه در دادگاه صحرایی محاکمه و به تنزل درجه محکوم کرد که آلمانی‌ها نیز تقاضا کردند که وی از قوای مهاجرین خارج شود.‌ ‌"اصلان پاشا" (فرمانده قوای عثمانی) با دیدن تدبیر و لیاقت او شیبانی را در ستاد فرماندهی عملیات عثمانی به کار دعوت کرد.‌ ‌او مدتی فرمانده یک هنگ بود، بعد از مدتی از استانبول عازم اتریش شد و تا پایان جنگ جهانی اول در آن‌جا اقامت داشت.‌ ‌پس از آن‌که دولت ایران برای افسران و مامورین دولتی در غرب ایران که دولت موقت تشکیل داده بودند و به آن‌ها اجاره داده شد به ایران بازگردند، حبیب‌الله‌خان شیبانی و عده‌ای از افسران به ایران بازگشتند و با آخرین درجه خود مجددا در ژاندارمری استخدام شدند.‌ ‌
[۱۲] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا ۱۳۵۷، لندن، ۱۹۹۵، چاپ پکا، ص۲۶۰.‌


۱.۸ - حبیب الله خان همراه با کودتاچیان

شیبانی که از دوستان نزدیک "سیدضیاء طباطبایی" بود، جذب شعارهای کودتاچیان شد و یکی از عوامل کودتا شد.‌ ‌"سیدضیاء" برای برداشتن اولین قدم خود در راه کودتا با اعمال نفوذ حبیب‌الله خان را به سمت فرماندهی هنگ دوم ژاندارمری باغشاه به جای سرهنگ "عبدالعلی‌خان" اعتماد مقدم منصوب کرد.‌ ‌
[۱۳] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۳۹.‌


۱.۸.۱ - بعد از کودتا

حبیب‌الله حاکم نظامی تهران شد و مدت کوتاهی در سمت مزبور بود تا در معیت "سردار سپه" در اردوکشی گیلان علیه "کوچک خان" شرکت کرد؛ ولی قبل از این که زد و خوردی بین طرفین ایجاد شود "میرزا کوچک‌خان" از شهر خارج شده و گیلان به تصرف قوای دولتی درآمد.‌ ‌در دی ماه ۱۳۰۰ به درجه سرهنگی به معاونت ارگان حزب کل قشون (ستاد ارتش) منصوب شد.‌ ‌
[۱۴] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۱۰۳.‌
هنوز چند روزی از استقرار در سمت جدید نگذشته بود که با ارتقا به درجه سرتیپی بازرس مخصوص وزیر جنگ در آذربایجان گردید.‌ ‌
[۱۵] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ص۱۲ـ۱۶.‌
شیبانی پس از مراجعت به مرکز سمتی نگرفت تا این که در اوایل سال ۱۳۰۲ وزارت جنگ ۴۷ نفر از افسران را به اروپا اعزام نمود.‌ ‌"سردار سپه" سرتیپ شیبانی را به فرانسه اعزام نمود و معاونت هیئت نیز به عهده وی قرار گرفت.‌ ‌وی دراین ماموریت دوره دانشگاه جنگ فرانسه را طی کرد و در ۱۳۰۵ به ایران بازگشت و به ریاست ستاد ارتش منصوب شد.‌ ‌
[۱۶] طلوعی، محمود، بازیگران سیاسی، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۹۲۱.‌
در سال ۱۳۰۶ به وی تکلیف استعفا شد و ناگریز از کار کناره‌گیری کرد.‌ ‌در ۱۳۰۷ چندی هم در کابینه "حاج مخبرالسلطنه هدایت" وزیر فوائد عامه بود.‌ ‌در وزارت هم دوام زیادی نکرد و از کابینه خارج شد و پس از چندی ریاست شورای عالی نظام را به او سپردند تا این که شورش عشایر فارس آغاز شد، "سردار سپه" (رضاخان) سرتیپ شیبانی را با حفظ سمت ریاست شورای عالی نظام با ارتقا به درجه سرلشگری مامور خواباندن شورش عشایر نمود.‌ ‌
[۱۷] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۴۰.‌
و آخرین مرحله نظامی آن جنگ برای خلع سلاح بویراحمدی‌ها بود که به نیروی دولتی تلفات سنگینی وارد شد و سرانجام به هر کیفیتی که بود، دولت بر شورشیان فائق آمد و ماجرا خاتمه یافت.‌ ‌
[۱۸] ‌طلوعی، محمود، بازیگران سیاسی، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۹۲۲.‌


۱.۹ - محاکمه شیبانی

سرلشگر حبیب‌الله خان شیبانی که خود را فاتح فارس می‌دانست و انتظار پاداش و قدردانی را داشت یک مرتبه در اوایل ۱۳۱۰ به تهران احضار شد، ظاهرا احضار وی به تهران برای مذاکره در امور فارس بود؛ ولی به محض رسیدن به تهران وی از کلیه مقامات خلع گردید، بازداشت و تحویل زندان شد و به جای وی سرهنگ "ابراهیم زندیه" که از افسران کودتای ۱۲۹۹ بود به فرماندهی قوای فارس منصوب شد.‌ ‌شیبانی مدتی در زندان به سر برد تا ترتیب محاکمه‌ای را برای او دادند، ریاست دادگاه به عهده سپهبد "امیراحمدی" قرار گرفت و دادستان دادگاه هم سرتیپ "محمدحسین آیرم" بود.‌ ‌
[۱۹] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۹۹.‌
ظاهرا او برای خبط نظامی محاکمه شد که در نتیجه این خطا در جنگ با بویراحمدی‌ها عده زیادی از سربازان و درجه داران و افسران به قتل رسیده بودند؛ ولی به هر کیفیتی که بود دادگاه کار خود را خاتمه داد و او را محکوم به سه سال حبس نمود، مدتی در زندان به سربرد تا این که بیماری‌اش شدت پیدا کرد و سرانجام از شاه تقاضای معالجه در اروپا نمود که پذیرفته شد.‌ ‌
[۲۰] ریاحی، منوچهر، سراب زندگی، تهران، بی نا، بی جا، ص۱۲۵ـ۱۲۷.‌


۱.۱۰ - سرانجام شیبانی

ابتدا در سوییس اقامت گزید و بعد مقیم آلمان شد و در برلین برای خود خانه‌ای تهیه نمود.‌ ‌در سال ۱۳۱۵ چون مدت توقف وی در اروپا طولانی شد، به تهران احضار گردید؛ ولی از آمدن به ایران خودداری نمود و اما مرگ وی در آلمان در جنگ دوم جهانی زمانی که شوروی‌ها برلین را اشغال کردند، اتفاق افتاد.‌ ‌از چگونگی مرگ وی دو روایت ذکر می‌شود: شیبانی خود را به مقامات شوروی معرفی کرده و می‌گوید، من یک ایرانی هستم و حالا که شوروی با ایران صلح کرده می‌خواهم به وطن خود بروم شوروی‌ها می‌گویند، در آلمان چه می‌کردی؛ چرا در مملکت خود نبودی تو فاشیست هستی و با آلمان‌ها همکاری کرده‌ای و او را تیرباران می‌کنند روایت دیگر آن است که هنگام خروج وی از منزل دژبان شوروی او را شناسایی کرده و توسط چند گلوله به حیاتش خاتمه می‌دهد.‌ ‌شیبانی در هنگام مرگ ۶۵ ساله بود.‌
[۲۱] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۱۰۴.‌





۲.۱ - عبدالحسین شیبانی

"عبدالحسین شیبانی" فرزند "حاجی‌میرزا آقاخان" فرزند "حاجی میرزا‌محمد مهدی" حاکم کاشان فرزند "حاجی ‌غفور شیبانی کاشانی" در سال ۱۲۹۴‌ (ه.‌ ‌ق) به دنیا آمد.‌ ‌تحصیلات ابتدایی را در دارالفنون تهران به پایان برد و بعد از آن راهی هندوستان شد و در بمبئی مدت شش سال تحصیل کرد.‌ ‌در سال ۱۳۱۶ (ه.‌ ‌ق) به انگلستان رفت و سه سال در لندن و ۴ سال در دانشگاه کمبریج ادبیات و فلسفه خواند و در سال آخر تحصیل خودش معلم ادبیات فارسی بود.‌ ‌
[۲۲] نوایی، عبدالحسین، دولتهای ایران از آغاز مشروطیت تا اولتیماتوم، تهران، بابک، ۲۵۳۵، ص۹۷.‌
در لندن کار روزنامه‌نگاری می‌کرد و چند سالی مخبر روزنامه "تایمز لندن" بود.‌ ‌او در سال ۱۳۲۴‌ (ه.‌ ‌ق) به ایران آمد و رشته‌ی حقوق و زبان آنگلیسی در دارالفنون تدریس کرد، همراه با شروع مشروطه‌خواهی او نیز به آزادیخواهان و مشروطه‌طلبان پیوست.‌ ‌او که دارای افکار آزادی خواهی بود، توانست کمک زیادی به مشروطه‌طلبان و جریان موجود کند.‌ ‌عبدالحسین اخبار نهضت را بر خلاف میل سفیر انگلیس در تهران به لندن مخابره می‌کرد و در روزنامه "تایمز" که سابقه همکاری با آن را داشت به چاپ رساند و به این صورت جهانیان را با اخبار واقعی نهضت مشروطه آگاه می‌کرد.‌ ‌پس از پیروزی جریان مشروطه‌طلبی در ایران نماینده مردم تهران در مجلس شد و به همراه "سیدحسن تقی‌زاده"، "حسین‌قلی‌خان نواب"، "سلیمان‌میرزا اسکندری" و "محمدرضا مساوات" حزب "دموکرات" را پایه ریزی کرد.‌ ‌
[۲۳] کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی‌نا، ص۱۱۵.‌
ضمنا عضو شورای وزارت معارف و مدتی هم سرپرست مدرسه سیاسی تهران بود.‌ ‌پس از تعطیلی مجلس دوم در سال ۱۳۳۰‌ (ه.‌ ‌ق) به فرمان "ابوالقاسم‌خان ناصرالملک"، شیبانی از ایران تبعید شد و به فرنگستان مسافرت کرد و یک سال و نیم در اروپا ماند در سال ۱۳۳۲ (ه.‌ ‌ق) به تهران مراجعت کرد و در دوره سوم مجلس شورای ملی از طرف مردم تهران به وکالت رسید.‌ ‌در جنگ جهانی اول و ورود متفقین به ایران او با سران حزب "دموکرات" و "ملیون" تهران را به قصد غرب کشور ترک کرد.‌ ‌
[۲۴] کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی‌نا، ص۱۲۵.‌
عبدالحسین شیبانی در یاداداشت‌های خود راجع به مهاجرت چنین نوشته است: "روز دوم محرم ۱۳۳۴ این جانب به اتفاق آقای "سیدمحمد مساوات" نماینده دموکرات تهران.‌ ‌.‌ ‌.‌ ‌اعضای "حزب دموکرات" محرمانه از تهران به طرف قم حرکت کردیم"
[۲۵] خاطرات عبدالحسین شیبانی، به کوشش: ایرج افشار، تهران، شیرازه، ۱۳۷۸.‌
و در قم کمیته‌ای به نام کمیته "دفاع ملی" تشکیل شد او نیز به عضویت این کابینه انتخاب شد.‌ ‌
[۲۶] خاطرات سپهر مورخ الدوله، ایران در جنگ بزرگ، بینا، بی‌تا، ص۳۱.‌
عبدالحسین شیبانی همراه با دموکرات‌ها در غرب کشور دائم در حال جنگ و گریز بود تا این ‌که در ربیع‌الثانی ۱۳۳۴ (ه.‌ ‌ق) به بغداد رفت و از آن‌جا از طرف ملیون به نمانیدگی برگزیده شد و به استانبول رفت، پس از مدتی اقامت در استانبول به برلین رفت و در آن‌جا به فعالیت سیاسی پرداخت.‌ ‌وحیدالملک در کابینه "سپهدار رشتی"، "فتح‌الله اکبر" که در پنجم آبان ماه سال ۱۲۹۹ (ه.‌ ‌ش) تشکیل شد، عضو بود و در آن کابینه وزیر علوم و اوقاف شد.‌ ‌در کابینه چهارم "قوام‌السلطنه" که در ۲۷ خرداد ۱۳۰۱ تشکیل شد، وزیر پست و تلگراف بود
[۲۷] بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب، تهران، امیرکبیر، ۷۱، ج۱، ص۲۹۰.‌
و برای آخرین بار در کابینه "مخبر‌السلطنه" در خردادماه ۱۳۰۶ وزیر فواید عامه شد.‌ ‌از او کتابی به نام تاریخ عمومی قرون وسطی به جای مانده است.‌ ‌

۲.۲ - میرزا علی‌محمد شیبانی

او فرزند "میرزا حسن" معروف به "میرزا آقاشیبانی" از شاخه میرزا مهدی بود.‌ ‌مجیرالدوله برادر "وحیدالملک" و "میرزا نصراللهخان" بود.‌ ‌میرزا علی‌محمد شیبانی ملقب به مجیرالدوله در حدود سال ۱۲۲۵ (ه.‌ ‌ش) به دنیا آمد.‌ ‌
[۲۸] تاریخ شیبانی، شرح حال طایفه شیبانی، بی جا، شرکت سهامی چاپ، ۱۳۲۱، ص۸۴ - ۸۷.‌
در کنار "محمدحسن خان اعتمادالسلطنه" مشغول به کار بود.‌ ‌مدیر داخلی روزنامه‌هایی بود که زیر نظر " اعتمادالسلطنه " در زمان " ناصرالدین شاه " به چاپ می‌رسید؛ مانند روزنامه "ایران"
[۲۹] صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۱.‌
(در سال ۱۲۸۸ (ه.‌ ‌ق) و روزنامه "اطلاع" (در سال ۱۲۹۸) بعدها در زمان وزارت انطباعات "اعتمادالسلطنه" به معاونت آن وزارتخانه منصوب شد.‌ ‌مجیرالدوله در اواخر عمر وارد خدمت در وزارت دادگستری شد و مدتی نیز رییس استیناف خراسان بود، او در سال ۱۳۰۷ (ه.‌ ‌ش) در تهران در گذشت.‌ ‌
[۳۰] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۷۱.‌


۲.۳ - میرزا نصرالله شیبانی

"میرزا نصرالله شیبانی" معروف به "جلیل‌الملک" از شاخه حاج میرزا محمد مهدی، (پدرش معروف به آقا بود که در اوایل جوانی شغل دولتی داشت و بعد در لباس درویشی در آمد.‌ ‌
[۳۱] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۵.‌
و اهل تصوف و عرفان شد و بعد از آن نیز لباس درویشی را در آورد و به کشاورزی پرداخت.‌) میرزا نصرالله در سال ۱۲۵۸ (ه.‌ ‌ش) در تهران متولد و دارای تحصیلات عالیه بود.‌ ‌در وزارت "انطباعات" و روزنامه‌های دولتی منشی بود.‌ ‌بعد از آن به استخدام وزارت "امورخارجه" در آمد.‌
[۳۲] ‌کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی‌نا، ص۴۳۲.‌
گاهی در مرکز و زمانی به سمت کارگزاری مهام خارجه مامور ولایت سرحدی و گاهی به سمت کونسولگری و بعد از آن در مصر و سپس به ریاست اداره محاکمات وزارت خارجه منصوب شد.‌ ‌میرزا نصرالله در سال ۱۳۳۸ (ه.‌ ‌ش) درگذشت.‌ ‌
[۳۳] شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۱۶۵.



۱. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۷.‌
۲. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۸۶.‌
۳. صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج۴، ص۴۵.‌
۴. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۷.‌
۵. کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی نا، ص۳۸۲.‌
۶. مجیرالدوله، تاریخ شیبانی، شرکت سهامی چاپ، ص۱.‌
۷. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۹۴.‌
۸. نجاتی، غلامرضا، تاربخ سیاسی ۲۵ ساله ایران، ج۱، رسا، ۱۳۷۱، ص۱۹۹.‌
۹. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۹۴.‌
۱۰. عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نطامی معاصر، تهران، گفتار، ۷۶، ص۸۹۰.‌
۱۱. طلوعی، محمود، بازیگران سیاسی، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۹۲۱.‌
۱۲. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا ۱۳۵۷، لندن، ۱۹۹۵، چاپ پکا، ص۲۶۰.‌
۱۳. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۳۹.‌
۱۴. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۱۰۳.‌
۱۵. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ص۱۲ـ۱۶.‌
۱۶. طلوعی، محمود، بازیگران سیاسی، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۹۲۱.‌
۱۷. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۴۰.‌
۱۸. ‌طلوعی، محمود، بازیگران سیاسی، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۹۲۲.‌
۱۹. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۹۹.‌
۲۰. ریاحی، منوچهر، سراب زندگی، تهران، بی نا، بی جا، ص۱۲۵ـ۱۲۷.‌
۲۱. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۱۰۴.‌
۲۲. نوایی، عبدالحسین، دولتهای ایران از آغاز مشروطیت تا اولتیماتوم، تهران، بابک، ۲۵۳۵، ص۹۷.‌
۲۳. کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی‌نا، ص۱۱۵.‌
۲۴. کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی‌نا، ص۱۲۵.‌
۲۵. خاطرات عبدالحسین شیبانی، به کوشش: ایرج افشار، تهران، شیرازه، ۱۳۷۸.‌
۲۶. خاطرات سپهر مورخ الدوله، ایران در جنگ بزرگ، بینا، بی‌تا، ص۳۱.‌
۲۷. بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب، تهران، امیرکبیر، ۷۱، ج۱، ص۲۹۰.‌
۲۸. تاریخ شیبانی، شرح حال طایفه شیبانی، بی جا، شرکت سهامی چاپ، ۱۳۲۱، ص۸۴ - ۸۷.‌
۲۹. صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۱.‌
۳۰. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۷۱.‌
۳۱. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۵.‌
۳۲. ‌کحال زاده، خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کحال زاده (دیده‌ها و شنیده‌ها)،بیجا، بی‌نا، ص۴۳۲.‌
۳۳. شیبانی، رحمت الله، خاندان شیبانی، تهران، مولف، ۱۳۷۱، ص۱۶۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان شیبانی»، تاریخ بایابی۹۵/۵/۱۳.‌    






جعبه ابزار