خاندان تیفاشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تیفاشی، شهرت خاندانی دانشور از نسل ابوبکر بن حمدون بن حجاج بن میمون بن سلیمان بن سعد قیسی قَفصی تیفاشی (سده های ۶-۷ قمری/ ۱۲-۱۳ میلادی) منسوب به
تیفاش ، از توابع قَفصۀ
افریقیه که در دستگاه حکومت
بنی رند (امرای قَفصه و شهرهای اطراف آن) از مقام و منزلتی درخور، برخوردار بودند.
بیشتر اطلاعاتی که از افراد این خاندان در دست است، به
احمد بن یوسف ، آخرین فرد پرآوازۀ این خاندان مربوط میشود. گزارش ابن عدیم در
بغیة الطلب که در ۶۴۴ قمری و بیشتر بر اساس سخنان همو (و افزودههایی از دیگران) تنظیم شده، مهم ترین مأخذ دربارۀ زندگی احمد بن یوسف، و نیز آثار
ابن سعید مغربی، دیگر دوست نامدار احمد بن یوسف، از مهم ترین منابع پژوهش دربارۀ افراد این خاندان است.
کتاب
المُشْرِق فی اخبار اهل المَشرِق ابن سعید مغربی که گویا اطلاعات بیشتری دربارۀ اینان، به ویژه احمد بن یوسف دربر داشته،
به دست ما نرسیده است.
ابن سعید در گزارشی بسیار کوتاه، اما ارزنده خاندان تیفاشی را دارای اصل و نسبی
اشرافی (حسیب) و دانشور میداند که بزرگی آنان بی نیاز از وصف است.
سلسله نسبی که
ابن فرحون در
الدیباج المذهب برای احمد بن یوسف تیفاشی آورده،
مؤید آن است که این خاندان جایگاه اجتماعی درخور توجهی داشته اند. همو گرچه یک سده پس از احمد بن یوسف میزیسته، اما به لحاظ دسترسی به منابعی که امروزه به دست ما نرسیده اند، نکات جالب توجه و منحصر به فردی را دربارۀ زندگی
احمد بن یوسف تیفاشی روشن میسازد.
از خاندان تیفاشی این ۵ تن در روزگار خود آوازه ای یافتند :
(ابوالعباس)
احمد بن ابی بکر بن حمدون ، کاتب
معتز بن رند که زمانی دراز، (و البته نه نزدیک به ۹۰ سال که
ابنخلدون گوید)
بر قفصه فرمان میراند. گویا احمد بن ابی بکر همچون نوۀ نامدارش، احمد بن یوسف، کنیۀ ابوالعباس داشته است. از فرزندان وی ۳ تن نامدار شدند.
یحیی بن احمد بن ابی بکر (تولد حدود ۵۵۱-۵۵۴ قمری/ ۱۱۵۶-۱۱۵۹ میلادی)، که از جملۀ شعرا بود. برادرزاده اش احمد بن یوسف تیفاشی در
فصل الخطاب و
عمادالدین کاتب اصفهانی در
خریدة القصر ابیاتی از وی نقل کرده اند.
یحیی از
قفصه به
قابس (از بنادر افریقیه) رفت و در آنجا ماندگار شد. بزرگان
بنی جامع هلالی (امیران محلی قابس)،
به ویژه آخرین امیر آن ها، ابوالحملات مدافع بن رشید را مدح گفت.
عمادالدین کاتب پس از اشاره به این نکات افزوده است که یحیی پس از ۵۵۰ ق در جریان کشتار
مسلمانان به دست «فرنگان در سیسیل» کشته شد.
اما به نظر میرسد که عبارت «الافرنج بصقلیة» مذکور در نسخۀ چاپی خریدة القصر، تصحیف «افرنج صقلیة» (فرنگان سیسیل) باشد زیرا به روایت
ابن اثیر در ۵۵۱ قمری نُرمانهای سیسیل هنگام سرکوب شورش امیران شهرهای
سَفاقُس،
طرابلس و قابس شمار بسیاری از مسلمانان را کشتند.
پس میتوان گفت که یحیی تیفاشی در جریان این کشتار و پیش از گشوده شدن قابس به دست
عبدالمؤمن بن علی ، نخستین خلیفۀ موحدی، و فرار مدافع هلالی (۵۵۴ قمری) کشته شده است.
ابوعبدالله محمد بن ابی العباس (احمد)، فقیه و شاعر (تولد پس از ۵۵۴ قمری).
در متن چاپی خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانی
آمده است که «محمد تیفاشی، عموی یحیی تیفاشی شاعر» قصیده ای مشهور در وصف
عبدالمؤمن بن علی سرود، اما ابن سعید با استناد به همین موضع از
خریدة القصر ، یحیی و محمد را «دو پسر احمد بن ابی بکر» دانسته است.
ابن خلکان ضمن استناد به گفتۀ عمادالدین کاتب، این شاعر را «فقیه ابوعبدالله محمد بن ابی العباس» (کنیهای معمول برای احمد) دانسته است.
در صورتی که اگر متن موجود خریدة القصر درست باشد، باید محمد بن ابی بکر ثبت میشد.
در بیشتر مآخذ دیگر نیز نام شاعر «فقیه محمد بن ابی العباس» آمده است. از این رو، باید سخن
ابن سعید را درست، و متن چاپی خریدة القصر را مخدوش دانست به ویژه آنکه ابن سعید، چنان که گفته شد، از احوال این خاندان آگاهی کامل داشته است.
به هر حال محمد، هنگامی که عبدالمؤمن موحدی در ۵۵۴ قمری شهرهای
افریقیه را یکی پس از دیگری میگشود، از جملۀ بزرگان
قفصه بود که همراه با امیرشان،
یحیی بن تمیم بن معتز، برای تسلیم شهر نزد عبدالمؤمن آمدند و محمد قصیده ای در مدح وی سرود، اما عبدالمؤمن با شنیدن بیت نخست، او را صلهای تمام داد و از خواندن بقیۀ
قصیده باز داشت.
ابویعقوب یوسف بن احمد، قاضی و کانی شناس.
ابن سعید مغربی در
رایات المبرزین و نیز در ضمن
اجازه تدریس المغرب برای
احمد بن یوسف تیفاشی،
او را «شیخ قاضی ابویعقوب» نامیده است.
پس سخن مؤلفان معاصر که یوسف را قاضی قفصه گفته اند
، می تواند درست باشد، به ویژه آنکه فرزندش احمد بن یوسف نیز بعدها قاضی این شهر شد.
اما از طرفی این فرزند در روایت نهایی
ازهار الافکار حکایتی از پدر خود نقل میکند که بر اساس آن یوسف در روزگار یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن موحدی (حکومت ۵۸۰-۵۹۵ قمری)، ملقب به المنصور در زمرۀ دانشورانی بوده است که بر درگاه
سلطان ، به انتظار دیدار خلیفۀ موحدی بوده اند. سپس به فرمان سلطان، شماری از پزشکان و سنگ شناسان، و از جمله پدر تیفاشی، سنگ های بسیاری را آزمودند تا از میان آنها سنگ
پادزهر حیوانی واقعی را بازشناسند.
از این حکایت میتوان دریافت که اولاً یوسف تجربیاتی در
سنگ شناسی داشته، و ثانیاً گویا دست کم در آغاز حکومت المنصور از جایگاه چندان والایی در دستگاه حکومتی موحدون برخوردار نبوده است. وی به احتمال قوی تا هنگام بازگشت فرزندش از مشرق (حدود دهۀ نخست سدۀ ۷ قمری) زنده بوده است.
شرف الدین ابوالعباس (یا ابوالفضل)
احمد بن یوسف تیفاشی (۵۸۰-۱۳ محرم ۶۵۱ قمری/ ۱۱۸۴- ۱۵ مارس ۱۲۵۳ میلادی)، کانی شناس، ادیب، قاضی
مالکی مذهب و دانشور متفنن و نامورترین فرد
خاندان تیفاشی.
در اغلب منابع کهن و نیز آثار خود تیفاشی، کنیۀ وی ابوالعباس آمده، اما
ابن سعید مغربی همواره با کنیۀ ابوالفضل از وی یاد کرده است
.
اما لقب شهاب الدین را که در منابع معاصر برای تیفاشی آمده
تنها
غزولی یاد کرده است.
تیفاشی چنانکه خود در روایت بلند
ازهار الافکار آورده است، در شهر قفصۀ افریقیه زاده شد
.
وی در زادگاهش از ابوالعباس احمد بن ابی بکر بن جعفر مقدسی
حدیث شنید سپس به تحصیل
ادبیات و
علوم اوائل (
فلسفه ،
ریاضیات و
طبیعیات ) پرداخت و در حالی که هنوز به
سن بلوغ نرسیده بود، راهی
مصر شد و در آنجا از محضر فیلسوف و پزشک پرآوازه،
عبداللطیف بغدادی چیزهایی آموخت.
آن گاه رهسپار
دمشق شد و در آنجا نیز در مجلس درس استادان پرآوازه ای چون تاج الدین ابوالیمن
زید بن حسن کندی (۵۲۰-۶۱۳ قمری)، حضور مییافت.
تیفاشی که زندگی در دمشق را خوشایند یافته بود، مدتی در آنجا زیست
و احتمالاً در همین روزگار از آثار فلسفی مظفر بن محمد، مشهور به
موفق تلعفری (تولد ۶۰۲ قمری) بهره برد
اما سرانجام به زادگاهش بازگشت و بر مسند قضای آنجا نشست.
پس از چندی چنانکه خود برای
ابن عدیم گفته بود، دیگر بار آرزومند سفر به دمشق شد. پس املاک و هر چه را که نمیتوانست با خود ببرد، فروخت و بر آن شد تا با یک
کشتی اختصاصی از راه
دریا به مشرق برود. اما به نظر میرسد که تیفاشی برای
جلای وطن دلیلی مهمتر از علاقه به دمشق داشته است، زیرا ابن عدیم
از «شخصی دیگر» نقل کرده است که وی را به سبب پیدا شدن
شراب در خانه اش، از مسند
قضا برکنار کرده بودند.
تیفاشی از رؤیایی که در همین روزها دیده بود، یاد میکند که به زودی به واقعیت پیوست. زیرا درست در آستانۀ سفر دریایی، همسرش بر اثر بیماری درگذشت و در میانۀ راه نیز کشتی همراه با ۳ پسر و همۀ دارایی وی غرق شد، اما تیفاشی توانست با دشواری فراوان خود را به ساحل
برقه برساند.
در آنجا دانست که اعراب برقه بخشی از دارایی او را از آب گرفته اند، اما از بیم جان نگفت که این اموال از آن او ست و حتی هنگامی که آنان از نام و نشان و کسب و کارش پرسیدند، خود را
قوّاد خواند! تا از وی دوری گزینند. سپس خود را پیش از هم سفران به
اسکندریه رساند و توانست با توسل به الملک الکامل،
محمد بن ابی بکر ، سلطان ایوبی مصر بخشی از اموالش را که به دست اعراب برقه افتاده بود، پس بگیرد.
از گفتۀ
صفدی میتوان دریافت که در این کار از یاری محییالدین محمد بن محمد، مشهور به
ابن ندای جزری (تولد ۶۵۱ قمری، دمشق) بهره برد که از ۶۲۶ (سال فتح دمشق به دست الکامل) تا ۴ سال در
مصر، در خدمت الملک الکامل بود.
تیفاشی از این پس در
قاهره و چنانکه از مواضع متعدد آثارش برمی آید، گاه در اسکندریه میزیست، تا آنکه در ۶۲۹ قمری همراه با الملک الکامل که عزم تسخیر آمِد داشت، نخست به دمشق، از آنجا به
حلب و سپس به آمد رفت
و چون الکامل آمد را پس از محاصرهای درازمدت در ۶۳۰ قمری گشود،
همراه وی به مصر بازگشت.
گویا تیفاشی پیش از رفتن به آمُد، به
جزیره ابن عمر رفت و چندی بعد، ضمن توقفی کوتاه در
حرّان خود را به آمُد رساند
.
حتمالاً همنشینی تیفاشی با «بزرگان بنی ندا، فرمانروایان جزیرۀ ابن عمر» که
ابن سعید مغربی از آن یاد کرده،
مربوط به همین دوران است. چه، وی با عمادالدین ابوالقاسم بن محمد، برادر محییالدین نیز همنشین و طرف
مکاتبه بود
و در کتاب
تاریخ الجزیرة العمریة با ستایش بسیار از وی یاد شده است.
تیفاشی پس از بازگشت به قاهره از
خوان نعمت جمال الدین ابن یغمور، مشهور به
کهف المغاربة (پناهگاه مغربیان) بهره مند، و با کسانی چون ابن سعید مغربی و
ابوالحجاج ابن عتبه پزشک (تولد ۶۳۶ قمری) هم نشین بود.
در ۶۴۴ قمری با
ابن عدیم که به عنوان سفیر الملک
الناصر ایوبی (فرمانروای دمشق) به قاهره رفته بود، آشنا شد و شرح کوتاهی از زندگانی خود را برای وی
تقریر کرد که بعدها با اظهارات دوست مشترکشان ابن سعید تکمیل شد.
تیفاشی در سال های پایانی عمر با عارضۀ سنگینی
گوش مواجه بود، اما
ابن یغمور همچنان او را بزرگ میداشت و
ابوالمحامد قرطبی را به سبب آنکه او را
علیل خوانده بود، نکوهش کرد.
تیفاشی روزی به تصور آنکه سیف الدین مُشِدّ او را
ناسزا گفته، سخت بر او تاخت و این شاعر نیز در عوض در قصیدهای او را به
سرقت ادبی در دو کتاب
فصل الخطاب و المسالک متهم کرد.
تیفاشی چندی پیش از مرگ، نابینا شد، اما توانست با
جراحی چشمانش را درمان کند. ولی دیری نپایید که بر اثر نوشیدن شربتی مسهل و از پی آن نوشیدن «شربتی دیگر» (احتمالا
شراب ) در
قاهره درگذشت و در
گورستان باب النصر این شهر به خاک سپرده شد.
برخی از مصححان آثار ابن سعید
بدون توجه به تصریح ابن عدیم و بی ذکر مأخذ برآناند که ابن سعید پس از بازگشت از
سفر حج ، در ۶۵۲ قمری به خانۀ ابوالعباس تیفاشی در
تونس رفت و همراه او به خدمت ابوعبدالله محمد، امیر حفصی
افریقیه درآمد.
۱) قرآن کریم؛
۲) آپولونیوس تیانایی (بلینوس حکیم)، سر الخلیقة و صنعة الطبیعة، به کوشش اورسولا وایسر، حلب، ۱۹۷۹م؛
۳) ابراهیم بن مراد، بحوث فی تاریخ
الطب و الصیدلة عند العرب، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م؛
۴) ابن ابی اصبع، عبدالعظیم، تحریر التحبیر، به کوشش حفنی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
۵) ابن اثیر، الکامل؛
۶) ابن اکفانی محمد، نخب الذخائر فی احوال الجواهر، به کوشش آنستاس ماری کرملی، قاهره/ بغداد، ۱۹۳۹م؛
۷) ابن بیطار عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، ۱۲۹۱ق؛
۸) ابن تغری بردی یوسف، النجوم الزاهرة، قاهره، ۱۹۲۹م؛
۹) ابن خلدون، العبر، قاهره، ۱۹۵۹م؛
۱۰) ابن خلکان، وفیات الاعیان؛
۱۱) ابن ربن علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م؛
۱۲) ابن سعید مغربی علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۹۸۷م؛
۱۳) ابن سعید مغربی علی، الغصون الیانعة فی محاسن شعراء المائة السابعة، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۶۷م؛
۱۴) ابن سعید مغربی علی، القدح المعلی فی التاریخ المحلی، اختصار محمد بن عبدالله بن خلیل، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/ بیروت، ۱۹۸۰م؛
۱۵) ابن عبدالمنعم حمیری محمد، الروض المعطار، به کـوشش احسان عباس، بی-روت، ۱۹۸۰م؛
۱۶) ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کـوشش سهیل زکار، بیروت/ دمشـق، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۸۹م؛
۱۷) ابن فرحون ابراهیم، الدیباج المذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق؛
۱۸) ابن فضل الله عمری احمد، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
۱۹) ابن فوطی عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۵۱ق؛
۲۰) ابن قیم جوزیه محمد،
الطب النبوی، به کوشش عبدالغنی عبدالخالق و دیگران، بیروت، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۷م؛
۲۱) ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
۲۲) ابن ماسویه یحیی، الجواهر و صفاتها، به کوشش عماد عبدالسلام رئوف، قاهره، ۱۹۷۷م؛
۲۳) ابن منظور، سرور النفس بمدارک الحواس الخمس (تلخیص فصل الخطاب تیفاشی)، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م؛
۲۴) ابوسهل مسیحی عیسی، المائة فی
الطب، به کوشش فلوریان سن آگوستین، دمشق، ۲۰۰۰م؛
۲۵) ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش؛
۲۶) ارسطو، الاحجار، ترجمۀ عربی کهن لوقا بن سرافیون، به کوشش یولیوس روسکا (مل، روسکا)؛
۲۷) بیرونی ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۴ش؛
۲۸) تجانی محمد، تحفة العروس و نزهة النفوس، بیروت، دارالجیل؛
۲۹) تیفاشی احمد، ازهار الافکار فی جواهر الاحجار، به کوشش محمد یوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی، قاهره، ۱۹۷۷م؛
۳۰) تیفاشی احمد، الشفاء فی
الطب المسند عن السید المصطفی، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
۳۱) تیفاشی احمد، فصل الخطاب فی مدارک الحواس الخمس لاولی الالباب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م؛
۳۲) حاجی خلیفه، کشف الظنون؛
۳۳) حسن زکی محمد، مقدمه بر المغرب فی حلی المغرب ابن سعیدمغربی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م؛
۳۴) دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۸۳ش؛
۳۵) ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۸ق؛
۳۶) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
۳۷) رازی محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م؛
۳۸) زمامه عبدالقادر، «ابوالعباس التیفاشی و کتابه ازهار الافکار فی جواهر الاحجار»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م، ج (۱) ۳۹؛
۳۹) سیوطی، حسن المحاضرة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۹۸م؛
۴۰) ششن رمضان، نوادر المخطوطات العربیة فی مکتبات ترکیا، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م؛
۴۱) صفدی خلیل، اعیان العصر، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م؛
۴۲) صفدی خلیل، نکت الهمیان، به کوشش احمد زکی بک، قاهره، ۱۳۲۹ق؛
۴۳) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد عدنان بخیت و دیگران، اشتوتگارت، ۱۹۸۱-۱۹۹۳م؛
۴۴) عباسی عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۷م؛
۴۵) عبدالوهاب حسن حسنی، ورقات عن الحضارة العربیة بافریقیة التونسیة، تونس، ۱۹۶۶م؛
۴۶) عمادالدین کاتب، خریدة القصر، قسم شعراء المغرب، به کوشش محمد مرزوقی و محمد عروسی مطوی، تونس، ۱۹۶۶م؛
۴۷) غزولی، علی، مطالع البدور، قاهره، ۱۲۹۹ق؛
۴۸) فهرس مخطوطات
الطب الاسلامی باللغات العربیة و الترکیة و الفارسیة فی مکتبات ترکیا، به کوشش اکمل الدین احسان اوغلو و دیگران، استانبول، ۱۹۸۴م؛
۴۹) قلقشندی احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۹۲۰م؛
۵۰) قوصونی مصری مدین،
قاموس الاطباء و ناموس الالباء، چ تصویری، دمشق، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م؛
۵۱) مقری احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م؛
۵۲) مقریزی احمد، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر احمد عطاء، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م؛
۵۳) منزوی احمد، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، ۱۳۷۹ش؛
۵۴) نواجی محمد، حلبة الکمیت فی الادب و النوادر و الفکاهات المتعلقة بالخمریات، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م؛
۵۵) وطواط محمد، مناهج الفکر و مباهج العبر، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م؛
۵۶) یافعی عبدالله، مرآة الجنان، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م؛
۵۷) عبدالرحمان نصرت، مقدمه بر نشوة الطرب ابن سعید مغربی، عمان، ۱۹۸۲م؛
۵۸) داک؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تیفاشی»، ج۱۶، ص۶۲۳۸.