• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان بنی‌کعب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی کَعب، از عشایر مشهور و بسیار گسترده در خوزستان و جنوب عراق است.

فهرست مندرجات

۱ - کعب بن ربیعه
       ۱.۱ - فرزندان کعب
       ۱.۲ - کعبیان خوزستان
       ۱.۳ - وطن اصلی
۲ - ورود به خوزستان
       ۲.۱ - اوایل سلطنت شاه عباس
       ۲.۲ - پیشوای کعبیان
۳ - سکونت در خوزستان
       ۳.۱ - وفاداری پیشوای کعبیان
       ۳.۲ - خودمختاری قبایل
۴ - کعبیان در دوره افشاریه
       ۴.۱ - گوشمالی کعبیان
       ۴.۲ - اطاعت از ایران
۵ - گسترش قلمرو
       ۵.۱ - حفظ متصرفات
       ۵.۲ - مرکزیت فلاحیه
       ۵.۳ - استقلال نسبی
۶ - حمله کریم خان
       ۶.۱ - نتیجه جنگ
       ۶.۲ - گزارش کمپانی هند شرقی
       ۶.۳ - حمله بغداد
       ۶.۴ - ترغیب کریم خان
       ۶.۵ - فرار به دریا
       ۶.۶ - توافق با کریم خان
۷ - نیروی دریایی کعبیان
       ۷.۱ - شرکت در منازعات
       ۷.۲ - تاراج کشتی‌ها
۸ - یاری سپاهیان زندیه
۹ - تصرف بندر بوشهر
۱۰ - حمله به کویت
۱۱ - دوره اعتدال و توسعه
۱۲ - کعبیان در دوره قاجار
       ۱۲.۱ - پرهیز از پرداخت مالیات
       ۱۲.۲ - حمله فتحعلی شاه
       ۱۲.۳ - بهبود مناسبات با قاجار
       ۱۲.۴ - حکومت شیخ ثامر
       ۱۲.۵ - رونق اقتصادی کعبیان
       ۱۲.۶ - حمله والی بغداد
       ۱۲.۷ - زیان تجار
       ۱۲.۸ - مشکلات خوزستان
۱۳ - ماجرای خان بختیاری
       ۱۳.۱ - پناهندگی به شیخ ثامر
       ۱۳.۲ - اسارت خان بختیاری
       ۱۳.۳ - معاهده با حاکم فارس
       ۱۳.۴ - فرار شیخ ثامر
۱۴ - حاکمان بعدی کعبیان
       ۱۴.۱ - ضعف کعبیان
۱۵ - حکومت جابرخان بر خوزستان
       ۱۵.۱ - وفاداری به دولت مرکزی
       ۱۵.۲ - شکست مشعشعیان
       ۱۵.۳ - رقم سپاهیان کعب
       ۱۵.۴ - حاکم فلاحیه
       ۱۵.۵ - افزایش قدرت حاکم خوزستان
       ۱۵.۶ - اقدامات شیخ خزعل
       ۱۵.۷ - شرکت در جنگ اول جهانی
       ۱۵.۸ - تغییر نام فلاحیه
       ۱۵.۹ - حذف شیخ المشایخی
۱۶ - طوایف کعبی
۱۷ - فعالیت‌های بنی کعب
       ۱۷.۱ - تجارت و بافندگی عبا
۱۸ - فهرست منابع
۱۹ - پانویس
۲۰ - منبع


در میان اعراب، کعب نام خاندان‌های متعدد و متفاوتی است که به وابستگان آن‌ها کعبی می‌گویند،
[۱] عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۵، ص۷۹ـ۸۱، چاپ عبدالله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
اما منظور از کعبیانِ ساکن عراق و خوزستان، فرزندان کعب بن ربیعه است که نسب‌شان به عَدنان می‌رسد.
[۲] عباس عزّاوی، عشائر العراق، ج۴، ص۱۸۴، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
[۳] حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۱۹، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).


۱.۱ - فرزندان کعب

کعب شش فرزند با نام‌های معاویه (حَریش)، جَعده، عُقیل، قَسر (قُشیر)، عبدالله و حبیب داشت.
[۵] محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، بیروت.
فرزندان عقیل، قسر، حریش و جعده در دوره اسلامی، از اقامتگاه خویش، میان تهامه و مدینه و سرزمین شام، به شام کوچیدند، اما جز بنی عُقیل بقیّه منقرض شدند.

۱.۲ - کعبیان خوزستان

ظاهراً کعبیان خوزستان از نسل همین عقیل‌اند.
برخی نیز اینان را از بنی خَفاجِه و از فرزندان کعب بن خفاجة بن عمرو بن عقیل دانسته‌اند.
[۷] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۲۹، تهران ۱۳۶۲ ش.


۱.۳ - وطن اصلی

بنی کعب پیش از ورود به عراق در ناحیه حفرالباطن میان حجاز و عراق ساکن بودند، اما براثر قحط و خشکسالی به العماره در عراق مهاجرت کردند.
[۱۰] عبود خالدی، سیره قبائل عرب ایران فی خوزستان، ج۲، ص۳۹، قم ۱۳۷۳ ش.
قلقشندی
[۱۱] احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۶۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴.
در اوایل سده نهم، از نفرات و ساز و برگ قابل توجه آنان سخن گفته است.


درباره تاریخ ورود کعبیان به خوزستان، خبر قابل اطمینانی در دست نیست.

۲.۱ - اوایل سلطنت شاه عباس

کسروی
[۱۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۰، تهران ۱۳۶۲ ش.
آن را با سال‌های آغازین سلطنت شاه عباس کبیر (۹۹۶ـ ۱۰۳۸) مقارن دانسته است؛ بدین ترتیب که افراسیاب پاشا، حکمران سلسله مستقل دیّریان بصره، شهر قُبان، میان خرمشهر و دهانه بهمنشیر، را تصرف کرد و برای حفظ امنیت مرز‌های قلمرو خویش، کعبیان را از عراق بدانجا کوچاند.

۲.۲ - پیشوای کعبیان

پیشوای بنی کعب در این هنگام محمد بن ادریس بود که قبل از استقرار کامل کعبیان در جای جدید، از دنیا رفت و پسرش ناصر جای او را گرفت. در واقع نسب کعب اَلبوناصر، یکی از دو دودمان کعبیان خوزستان، به او می‌رسد.
[۱۳] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۵۵، قم ۱۳۷۲ ش.
چنانکه نسب دودمان دیگر (البوکاسب) به مرداو بن علی بن کاسب می‌رسد.
[۱۴] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۴۳، قم ۱۳۷۲ ش.
[۱۵] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش.



به نوشته جابر جلیل مانع
[۱۶] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۵۴، قم ۱۳۷۲ ش.
کعبیان پیش از ورود به قبان و بیرون راندن قبیله صقور از آنجا، در بالای رود جرّاحی، در کنار نهرالخان می‌زیسته‌اند.
اما بارون دوبد بر آن است که بنی کعب در آغاز فرمانروایی صفویان، در حوالی هویزه (حویزه)، کنار کرخه و جنوب دزفول اقامت داشتند و در پی آشفتگی‌های ناشی از مرگ شاه طهماسب اول (حک: ۹۳۰ـ ۹۸۴)، به شرق هویزه که در دست همسایگان افشاری آنان بود، تاختند و ایشان را از آن‌جا راندند تا این‌که شاه عباس کبیر در اواخر سلطنت خود، پس از خارج کردن بغداد و عراق از دست عثمانیان، سپاهی به سرداری امامقلی خان بیگلربیگی، برای فتح بصره و جنگ با علی پاشا دیری، حاکم بصره، فرستاد. در پی این لشکرکشی، کعبیان از متصرفات خویش در هویزه بیرون رفتند و خراجگزار پادشاه ایران شدند.
[۱۷] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۳۱۸، قم ۱۳۷۲ ش.
[۱۸] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۱، تهران ۱۳۶۲ ش.


۳.۱ - وفاداری پیشوای کعبیان

به دنبال محاصره طولانی قبان و بصره در این لشکرکشی، نزدیکان علی پاشا در نهان برای تسلیم شهر با امامقلی خان توافق کردند و برای شیخ بدر بن عثمان، پیشوای کعبیان نیز پیغام تسلیم فرستادند، اما وی همچنان از حمایت علی پاشا دست برنداشت.
در همین اثنا با رسیدن خبر مرگ شاه عباس، امامقلی خان به داخل ایران عقب نشست و علی پاشا نیز به پاداش جوانمردی‌های شیخ، قبان و جزایر حوالی آن را به او واگذار کرد.
[۱۹] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، تهران ۱۳۶۲ ش.


۳.۲ - خودمختاری قبایل

چند سال بعد، با غلبه ترکان عثمانی بر حسین پاشا، جانشین علی پاشا، کعبیان که از وابستگان دیریان بودند، از بیم ترکان، از قبان به معشور (بندر ماهشهر) کوچ کردند؛ اما به دلیل قحط زدگی به قبان بازگشتند.
از این پس ترکان عثمانی که دچار ضعف شده بودند، جنوب عراق را به حال خود واگذاشتند و به لشکرکشی‌های پراکنده اکتفا کردند.
ازینرو بیش‌تر قبایل عرب در این هنگام خودمختار می‌زیستند.
[۲۰] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، تهران ۱۳۶۲ ش.

از ۱۱۰۲ تا ۱۱۳۵، چهارتن از فرزندان ناصر بن محمد کعبی حکومت قبان را در اختیار داشتند.
[۲۱] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۶، تهران ۱۳۶۲ ش.



در دوران سلطنت نادرشاه (۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) بنی کعب از شورش محمدخان بلوچ بهره بردند و نواحی دَورَق و سواحل رودخانه جراحی را غارت کردند.
[۲۲] جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۵، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.


۴.۱ - گوشمالی کعبیان

نادر برای سرکوب شورش محمدخان به خوزستان رفت و محمدحسینخان قاجار را برای گوشمالی آل کثیر و بنی کعب فرستاد.
وی دژ قبان را محاصره کرد و بر کعبیان چیره شد.

۴.۲ - اطاعت از ایران

کعبیان تقریباً از همین زمان وابسته ایران شدند و تا پایان پادشاهی نادر در اطاعت این کشور بودند، اما گاهی نیز از حاکم بصره، به ملاحظه همسایگی حمایت می‌کردند؛ چنانکه در ۱۱۴۷ که میان شیخ قبیله مُنتَفق با حاکم بصره، جنگ روی داده بود، شیخ فرج‌الله کعبی، پیشوای کعبیان، به یاری بصریان شتافت و در همان جنگ نیز کشته شد. پس از وی، شیخ طَهماز و سپس شیخ سلمان (در برخی منابع سلیمان) به همراه برادرش عثمان بر کعبیان حکمروایی می‌کردند.
سلمان در ۱۱۵۶ در لشکرکشی خواجه‌خان، سردار نادر، به بصره شرکت کرد.
[۲۳] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۶ـ ۱۳۷، تهران ۱۳۶۲ ش.



در ۱۱۶۰ در پی انتشار خبر مرگ نادر، کعبیان البوناصر به فرماندهی شیخ سلمان به دورق تاختند و دسته‌های افشار را از آن‌جا بیرون راندند و به شهر‌های دیگر نیز دست اندازی کردند؛ تا آن‌جا که قلمرو آنان از هندیجان در سرحدّ فارس تا آن سوی شط العرب گسترش یافت.
[۲۴] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۲۵] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۵۹، قم ۱۳۷۲ ش.
[۲۶] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۱، قم ۱۳۷۲ ش.


۵.۱ - حفظ متصرفات

شیخ سلمان قبایلی را مأمور حفظ مناطق به دست آمده کرد؛ از جمله البوکاسب را که ابتدا در همیلی ساکن بودند و کشتی‌هایشان در طول ساحل کارون تا روستای کردلان تردد داشتند، در سمت راست کارون، محل کنونی خرمشهر، مستقر کرد.
[۲۷] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۰، قم ۱۳۷۲ ش.


۵.۲ - مرکزیت فلاحیه

وی بر امنیت و آبادانی این قلمرو گسترده همت گماشت؛ روستای فلاّحیه، از توابع دورق، را به شهر تبدیل کرد و بر گرد آن بارو کشید و مرکز حکومت خود قرار داد،
[۲۸] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
در یکی از شعب کارون موسوم به سابله با چوب و پوشال و نی و گِل سدّی بزرگ برای آبیاری و توسعه کشاورزی ساخت.
به عقیده کینر که خرابه‌های این سد را دیده است، اگر کریم‌خان آن را خراب نکرده بود شاید قرن‌ها برجای می‌ماند.
[۲۹] جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۶، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.


۵.۳ - استقلال نسبی

بنی کعب تا ده سال پس از قتل نادرشاه، در کامرانی می‌زیستند.
درآمد فروش خرما و تسلّط بر رودخانه کارون و تجارت زمینی و دریایی، آنان را نیرومند کرده بود.
ازینرو شیخ سلمان که در میان دو قدرت ایرانی و عثمانی قرار گرفته بود، به هیچ‌کدام روی خوش نشان نمی‌داد و برای ندادن مالیات بهانه می‌تراشید.
[۳۰] جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۶، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۳۱] کارستن نیبور، سفرنامه کارستن نیبور، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۶، ترجمه پرویز رجبی، تهران ۱۳۵۴ ش.



در ۱۱۷۰، کریم خان پس از تصرّف فارس و بهبهان به کعبیان حمله برد. درباره نتایج این لشکرکشی اختلاف نظر‌هایی وجود دارد.

۶.۱ - نتیجه جنگ

در حالی که منابع طرفدار کعبیان از ناکامی مهاجمان سخن رانده‌اند،
[۳۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۰، تهران ۱۳۶۲ ش.
از نوشته غفاری کاشانی،
[۳۳] ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
تاریخ‌نگار طرفدار زندیان، چنین برمی‌آید که کعبیان با پیش‌بینی پیروزی کریم‌خان، پس از شکستن سدّ سابله و تخریب آن حوالی، از آن‌جا گریختند و سپاه کریم‌خان نیازی به تخریب شهر ندید و به کشتار مردم اکتفا کرد.

۶.۲ - گزارش کمپانی هند شرقی

اما ظاهراً حقیقت را گزارشگران کمپانی هند شرقی نوشته‌اند که انهدام سرزمین دورق به دست کریم‌خان، سلمان را واداشت که با پرداخت پنج هزار تومان رضایت کریم خان را به دست آورد.
[۳۴] جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۶، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.


۶.۳ - حمله بغداد

در ۱۱۷۵ پاشای بغداد، به کمک مولا مُطَّلب مُشَعشَعی به جنگ کعبیان آمد، اما ناکام بازگشت. دو سال بعد نیز پاشا با وجود حمایت انبوه لشکریان کرد و ترک و عرب نتوانست کاری از پیش ببرد.
[۳۵] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۱، تهران ۱۳۶۲ ش.


۶.۴ - ترغیب کریم خان

ظاهراً در ۱۱۷۸ والی بغداد عمر پاشا که تاب جنگیدن با کعبیان را نداشت، کریم‌خان را که بر مدّعیان دیگر سلطنت در ایران فائق آمده بود، با وعده یاری ترغیب کرد که به قلمرو کعبیان حمله آورد، اما از ترس نزدیکیِ سپاه فراوان ایران به شهر بی‌دفاع بصره، از یاری کریم‌خان سر باز زد.
[۳۶] محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، ج۱، ص۵۳ـ۵۴، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۳۷] جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۸، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.


۶.۵ - فرار به دریا

بنی کعب ناگزیر از برابر سپاه انبوه کریم‌خان به دریا گریختند در حالی که کشتی‌های حاکم بصره تعقیب‌شان می‌کرد.
[۳۸] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۴ـ ۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.


۶.۶ - توافق با کریم خان

شیخ سلمان ناچار از کریم‌خان زینهار خواست و قول فرمانبری و پرداخت خراج داد.
[۳۹] محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، ج۱، ص۵۶، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
ظاهراً چون کعبیان مذهب شیعه داشتند
[۴۰] محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، ج۱، ص۵۶، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
و از سوی دیگر گرمای سخت خوزستان سپاه کریم‌خان را بی تاب کرده بود، وی درخواست شیخِ کعب را پذیرفت و بدین ترتیب برای مدتی کعبیان بر جای خویش آسودند.
[۴۱] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.

به عقیده کسروی
[۴۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.
اگر کریم خان فریب والی بغداد را نمی‌خورد و به شیوه مسالمت آمیز فرمان‌برداری شیخ سلمان را می‌خواست، وی متابعت می‌کرد.


در همان سالِ هجوم کریم خان، شمار کشتی‌های سلمان به ده کشتی بزرگ و هفتاد کشتی کوچک رسیده بود.
[۴۳] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۴] کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۲، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.


۷.۱ - شرکت در منازعات

وی با اتکا بر همین نیرو‌ها در منازعات نواحی خلیج فارس دخالت می‌کرد و با طرح ادعا‌هایی به دشمنی با شیخ سعدون، حکمران بوشهر، برخاست و به بحرین نیز یورش برد.
[۴۵] جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۷، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.


۷.۲ - تاراج کشتی‌ها

وی حتی چند کشتی انگلیسی را تاراج کرد که آوازه‌اش به اروپا نیز رسید.
[۴۶] جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، ج۲، ص۳۹۲، ترجمه غ وحید مازندرانی، تهران ۱۳۷۳ ش.

انگلیسی‌ها با همدستی عثمانی‌ها به قصد بازستاندن کشتی‌ها به بنی کعب هجوم آوردند، اما شیخ سلمان کشتی‌ها را آتش زد و مهاجمان را در نزدیکی خورموسی بسختی شکست داد.
در پی این شکست‌ها نیروی دریایی انگلیس مدت دو سال راه بنی کعب را به دریا بست که با گشودن آن، بنی کعب باز آزادانه مزاحمت‌هایی برای عثمانی‌ها، انگلیسی‌ها و حتی ایرانی‌ها فراهم می‌آوردند.
[۴۷] آرنولد تالبوت ویلسون، خلیج فارس، ج۱، ص۲۱۷ـ ۲۱۸، ترجمه محمد سعیدی، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۴۸] پرویز رجبی، کریم خان زند و زمان او، ج۱، ص۹۴ـ۹۵، تهران ۱۳۵۵ ش.



در ۱۱۸۸ تا ۱۱۸۹، کعبیان سپاه زندیان را در فتح بصره همراهی کردند.
[۴۹] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
غفاری کاشانی
[۵۰] ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۳۳۶ـ ۳۳۷، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
در بیان حوادث ۱۱۸۹ خبر داده است که شیخ برکات پیشوای کعبیان با سه هزار سپاهی در کنار جنگجویان ایرانی مأمور نگهبانی دهانه اروندرود شد و با کشتی‌های خوارج عمان که به یاری بصریان شتافته بودند، به مقابله برخاست.
به پاداش این خدمات، کریم‌خان هندیجان و توابع آن را تیول بنی کعب کرد.
[۵۱] کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۱۹، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.



پس از مرگ کریم‌خان در ۱۱۹۳، زندیان بصره را ر‌ها کردند، و در پی آن، شیخ برکات، حاکم بنی کعب به فلاّحیه آمد و با لشکرکشی‌های خویش از بندر بوشهر و عمان تا نزدیکی‌های بصره را باجگزار خویش کرد.
[۵۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۵۳] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۵، قم ۱۳۷۲ ش.



وی در اواخر ۱۱۹۷، با ناو‌های خود به کویت حمله کرد، اما به سبب جزر دریا، کشتی‌هایش به گل نشست و با تحمل خسارت‌های بسیار بازگشت
[۵۴] حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۱، ص۵۰ ـ۵۱، (بیروت) ۱۹۶۲.
و چند ماه بعد به قتل رسید.
[۵۵] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۶، قم ۱۳۷۲ ش.



جانشین برکات، شیخ غضبان، که مردی معتدل و دوراندیش بود، علاوه بر ساماندهی و تجهیز سپاه، به کشت اراضی، تقویت بازرگانی، ایجاد امنیت و برقراری آشتی با قبایل متخاصم اهتمام ورزید.
این اقدامات کینه سلیمان پاشا، حاکم بغداد، را برانگیخت؛ ازینرو به همدستی شیخِ قبیله منتفق بر بنی کعب تاخت، اما با تحمل شکستی سخت، ناگزیر به عقب نشینی شد.
سرانجام، شیخ غضبان در ۱۲۰۷ به قتل رسید
[۵۶] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۶ـ ۱۶۹، قم ۱۳۷۲ ش.
و چند تن از جانشینان وی هریک برای مدتی کوتاه به قدرت رسیدند.


در دوره فرمانروایی شیخ محمد بن برکات (۱۲۱۶ـ۱۲۲۷) فلاّ حیه رونق گرفت و به بازرگانی و کشاورزی و تعلیم و تربیت توجه خاصی شد.
[۵۷] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، قم ۱۳۷۲ ش.


۱۲.۱ - پرهیز از پرداخت مالیات

وی از پرداخت مالیات به قاجاریان خودداری کرد و برای گریز از تبعات ناخواسته آن، از علمای نجف تقاضا کرد تا برای پیشگیری از هجوم قاجاریان، پادرمیانی کنند.
[۵۸] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، قم ۱۳۷۲ ش.

جانشین او، غیث بن غضبان، نیز روی خوش به قاجاریان نشان نداد.

۱۲.۲ - حمله فتحعلی شاه

ازینرو فتحعلی شاه سپاهی انبوه برای نبرد با او فرستاد.
فرمانروای بهبهان نیز با لشکری مرکب از سی هزار تن به این سپاه پیوست، اما سرانجام کعبیان پیروز شدند.
در این سال‌ها، جنگ‌های خونینی میان کعبیان و حاکم کرمان و نیز میان بنی منتفق با همدستی بنی کعب با والیان عثمانی بغداد درگرفت.
[۵۹] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۷۷ـ ۱۸۳، قم ۱۳۷۲ ش.

در دوره حکومت غیث، بندر خرمشهر که کوت المحمّره نام داشت، به دست حاج یوسف بن مرداو بوکاسب، احداث شد.
[۶۰] حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۲۷، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
[۶۱] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش.


۱۲.۳ - بهبود مناسبات با قاجار

جانشین غیث، شیخ مبادر، به قاجاریان روی خوش نشان داد و در ۱۲۴۵ باپیشکش‌هایی به پیشواز فتحعلی شاه که به خوزستان سفر کرده بود، شتافت.
[۶۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۵۶، تهران ۱۳۶۲ ش.


۱۲.۴ - حکومت شیخ ثامر

در همین سال، به دنبال انتقام گیری مبادر از قاتلان برادرش غیث، میان بنی کعب دودستگی پدید آمد.
در پی همین اختلافات، مبادر در ۱۲۴۷ خلع شد و پس از او بترتیب عبدالله بن محمد بن برکات و ثامر بن غضبان (۱۲۴۷ـ۱۲۵۳) قدرت را به دست گرفتند.
[۶۳] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۸۸ـ ۱۸۹، قم ۱۳۷۲ ش.


۱۲.۵ - رونق اقتصادی کعبیان

با آن‌که خیانت‌ها و جنایت‌های ثامر در آغاز فرمانروایی مایه بدنامی او شد، پس از تحکیم قدرت به آبادانی و ترویج کشاورزی و امنیت جاده‌ها اهتمام ورزید.
در همان زمان، حاج جابر بن مرداوِ بوکاسب که از جانب ثامر، بر محمّره فرمان می‌راند، محمّره را بندر آزاد اعلام کرد و بدین ترتیب تجارت خارجی رونق فراوان یافت.
کالا‌های وارده به این بندر، علاوه بر تأمین مصرف داخلی، به قلمرو عثمانی نیز صادر می‌شد؛ ازینرو بندر تجارتی بصره از رونق افتاد و عواید دولت عثمانی کاهش یافت.
[۶۴] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش.
[۶۵] اوستن هنری لایارد، سفرنامه لایارد، ج۱، ص۱۹۲، یا، ماجرا‌های اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ ش.


۱۲.۶ - حمله والی بغداد

این‌ها همه خشم والی بغداد، علی رضا پاشا، را برانگیخت.
ازینرو وی با بهره‌گیری از اشتغال محمدشاه قاجار به محاصره هرات و احتمالاً به تحریک انگلیسی‌ها
[۶۶] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
قصد حمله به محمّره کرد.
اما شیخ ثامر تهدید پاشای بغداد را جدّی نگرفت.
[۶۷] کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۱، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.

در نتیجه این غفلت، حاج جابر، حاکم محمّره، فقط فرصت یافت که با فرار به فلاّحیه و از آن‌جا به رامهرمز، جان خود را سالم به در ببرد.

۱۲.۷ - زیان تجار

زیان تجار ایرانی را در ماجرای انهدام محمّره به دست سپاه ترکان افزون بر شصت هزار تومان (حدود سی هزار لیره استرلینگ) برآورد کرده‌اند.
[۶۸] کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۱، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.

کمی بعد عبدالرضا نامی، از خویشان ثامر، که از جانب پاشای بغداد به امارت کعب برگزیده شده بود، پس از دور شدن پاشا از آن حوالی، نتوانست در برابر کعبیان که با وی مخالف بودند مقاومت کند و به بغداد رفت و ثامر دوباره حاکم بنی کعب شد.
[۶۹] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۶، تهران ۱۳۶۲ ش.


۱۲.۸ - مشکلات خوزستان

گستردگی کشتار طاعون در خوزستان و آوارگی و درماندگی مردم و هجوم ملخ‌ها به کشتزار‌ها و ناملایمات دیگر، این بار دولت قاجار را به فکر فشار بر کعبیان انداخت.
ازینرو منوچهرخان معتمدالدوله، حاکم فارس، از ثامر خواست تا جیره غذایی سربازان ایرانی را در اشغال فلاّحیه تأمین کند که ابتدا با واکنش سخت حاکم کعب روبرو شد، اما سرانجام به پرداخت آن تن داد.
[۷۰] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، قم ۱۳۷۲ ش.



گرفتاری دیگر ثامر، ماجرای محمدتقی خان بختیاری بود.
وی از سال آخر سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۴۹)، به راهزنی و جنگ و گریز با حکّام محلّی و سپاهیان دولتی مشغول بود و به تناسب قدرت یا ضعف دولت ایران، گاه با حکومت مرکزی کنار می‌آمد و گاه بر آن می‌شورید.
[۷۱] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۲، قم ۱۳۷۲ ش.
[۷۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۵۸، تهران ۱۳۶۲ ش.

در این زمان که روابط ایران و انگلیس در پی جنگ‌های هرات ، تیره شده بود، انگلیسی‌ها علاوه بر آن‌که به جزیره خارک لشکر کشیده، و آماده حمله به ایران شده بودند، محمدتقی خان و شیخ ثامر را از طریق نمایندگان سیاسی خود، به شورش بر ضد حکومت مرکزی برمی انگیختند.
[۷۳] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۷۴] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۲، قم ۱۳۷۲ ش.


۱۳.۱ - پناهندگی به شیخ ثامر

به دنبال شکست بختیاری‌ها در یکی از این جنگ‌ها، محمدتقی‌خان بختیاری در فلاّحیه به شیخ ثامر پناه برد.
دولت قاجار نیز خواستار بازگرداندن او شد، اما شیخ ثامر از امیر بحرین درخواست شفاعت برای محمدتقی‌خان کرد.
پس از وعده عفو، شیخ ثامر با محمدتقی خان نزد منوچهرخان، حاکم فارس، رفت.

۱۳.۲ - اسارت خان بختیاری

اما پس از بازگشت، خبر گرفتاری محمدتقی‌خان را به دست منوچهرخان شنید. لشکرکشی شیخ ثامر و بختیاری‌ها به اردوگاه منوچهرخان، برای ر‌هایی محمدتقی‌خان، بی نتیجه بود. منوچهرخان مصمم شد تا به فلاّ حیه بتازد.

۱۳.۳ - معاهده با حاکم فارس

شیخ ثامر از امرای قبایل مختلف عرب و نیز از والی بغداد درخواست کمک کرد، اما والی بغداد جانب منوچهرخان را گرفت و ثامر که در این میان تن‌ها مانده بود، ناگزیر برای بازداشتن منوچهرخان از حمله، علمای فلاّحیه را نزد او فرستاد و آمادگی خود را برای پرداخت مالیات اعلام کرد، مشروط بر آن‌که منوچهرخان نیز محمدتقی‌خان را ر‌ها سازد. اما منوچهرخان با زیرپا گذاشتن عهد خود، قصد هجوم به فلاحیه کرد.

۱۳.۴ - فرار شیخ ثامر

شیخ ثامر ناچار شبانه از فلاّحیه به کوت شیخ گریخت و از آن‌جا با کشتی روانه کویت شد.
[۷۵] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۲ـ۱۹۶، قم ۱۳۷۲ ش.
[۷۶] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
در واقع ثامر آخرین شیخ نیرومند و سرکش فلاّحیه بود.
[۷۷] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۷۴، تهران ۱۳۶۲ ش.



پس از ثامر، منوچهرخان ابتدا عبدالرضا پسر برکات را امیر کعب کرد و سپس در پی درخواست مولا فرج‌الله مشعشعی که با وی سابقه دوستی و همکاری داشت، امارت کعب را به او سپرد و پس از گرفتن تعهد وفاداری و پرداخت مالیات از وی، سپاه قاجاری را از فلاّحیه بیرون آورد.
[۷۸] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۶، قم ۱۳۷۲ ش.
اما کعبیان زیر بار حاکمِ مشعشعی نرفتند، و تن‌ها با روی کار آمدن شیخ فارس بن غیث (۱۲۵۴ـ۱۲۵۷) آرام گرفتند.

۱۴.۱ - ضعف کعبیان

پس از او انحطاط بنی کعب آغاز شد
[۷۹] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۶، تهران ۱۳۷۴ ش.
و امارت کعبیان میان فرمانروایان مختلف و متخاصم دست به دست می‌گشت که مشهورترین ایشان شیخ لفته و شیخ رحمه بودند.
[۸۰] حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۲۹، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).



به دنبال اعلام استقلال قبایل عرب خوزستان چون آل کثیر و بنی طُرُف و نیز ضعف کعب البوناصر در نتیجه نزاع‌های داخلی، ناصرالدین شاه در ۱۲۷۴ حکومت خوزستان را به حاج جابرخان تفویض کرد و به او اختیار داد تا عشایر متمرد را مطیع کند.
وی که مردی کاردان و ثروتمند بود، با طوایف معروف منطقه چون هِلالات، البوفرحان و بغلان، قبیله بزرگ مُحَیسِن را تشکیل داد که بتدریج سایر عشایر به آن پیوستند.
بدین ترتیب کعبِ البوناصر فلاّحیه با این‌که حاکم آنان لقب پرطمطراق «شیخ المشایخ» داشت
[۸۱] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۲] مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ۱۹۲۵ (دوره شیخ خزعل)، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ ش.
به دلیل اختلافات داخلی، اهمیت خود را از دست دادند و میدان برای شیوخ محمّره یا شاخه دیگر کعبیان، البوکاسب خالی شد.
[۸۳] مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ۱۹۲۵ (دوره شیخ خزعل)، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ ش.
[۸۴] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۸۵، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).


۱۵.۱ - وفاداری به دولت مرکزی

جابرخان به دلیل ابراز وفاداری نسبت به دولت مرکزی ایران در مدت حکومت ۳۵ ساله خود، به دولتخواه شهرت یافت.
[۸۵] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
با اینهمه، او پس از شکست ایران از انگلیس در ۱۲۷۳ در جنگ محمّره، با وجود فداکاری‌هایی که در این جنگ در برابر بیگانگان کرده بود، در نهان به انگلیسی‌ها نزدیک شد.
[۸۶] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۸۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۷] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، تهران ۱۳۶۲ ش.


۱۵.۲ - شکست مشعشعیان

پس از او دو فرزندش محمد و مَزْعَل بترتیب بر جایش نشستند. مزعل از ناصرالدین شاه القاب نصرة الملک و معزّالسلطنه دریافت کرد.
[۸۸] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۹۱، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۹] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۱، تهران ۱۳۷۴ ش.
وی با نظر مساعد شاه ایران، برادرش خزعل را به جنگ مشعشعیان فرستاد و آنان را شکست داد.
[۹۰] جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۴۹، قم ۱۳۷۲ ش.
در ۱۲۹۹ مزعل به اتفاق حدود پنج هزار نفر مسلّح از مقامات دولتی خوزستان و نجم الدوله که از جانب ناصرالدین شاه برای مأموریتی به خوزستان سفر کرده بود، استقبال کرد.
[۹۱] عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۸۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.


۱۵.۳ - رقم سپاهیان کعب

نجم الدوله در همان زمان سپاهیان آماده کعب فلاّحیه را دوازده هزار سوار و پیاده برآورد کرده بود.
[۹۲] عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۷۹، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
این رقم‌ها بویژه از این جهت اهمیت دارد که در همان زمان جمعیت تمام اعراب خوزستان از بیست هزار خانوار فراتر نمی‌رفت.
[۹۳] عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۳۸، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
پس از قتل مزعل در ۱۳۱۵ برادرش خزعل بر جای او نشست.

۱۵.۴ - حاکم فلاحیه

در تمام این مدت فلاّحیه همچنان در دست شیوخ کعب البوناصر بود که کم و بیش مستقل می‌زیستند. یکی از اینان شیخ جعفر کعبی بود که در ۱۳۱۶ به قدرت رسید و از پرداخت مالیات سر باز زد، وی به همین دلیل با هجوم قوای فرمانروای شوشتر روبرو و دستگیر شد و جایش را به شیخ مریعی نامی داد.
[۹۴] حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۲۹، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
[۹۵] حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۳۴، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).


۱۵.۵ - افزایش قدرت حاکم خوزستان

همزمان، نفوذ شیخ خزعل بر خوزستان گسترش می‌یافت. ازینرو مظفرالدین شاه، خرمشهر و فلاّحیه و آبادان و محدوده بهمنشیر را به او واگذار کرد.
[۹۶] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۳۷۴ ش.
با این حال، سران عشایر نَصّار، ادریس و مِجدَّم (= مُقدم) که از عشیره‌های مهم بنی کعب‌اند، هم سوگند شدند تا به زندگی و فرمانروایی شیخ خزعل پایان دهند، اما رازشان فاش و همگی گرفتار شدند.
[۹۷] حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۳۴، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).


۱۵.۶ - اقدامات شیخ خزعل

شیخ خزعل همچنین گروه‌هایی از کعب را که گاه به العماره آمد و شد می‌کردند، وادار به اقامت دائم در ایران کرد؛ از آن جمله می‌توان به کعب عُمیر یا کعب مَنان، کعب الحائی، کعب فرج‌الله و کعب کرم‌الله که خود به گروه‌های کوچکتر تقسیم می‌شوند، اشاره کرد.
[۹۸] محسن ستارمنش، «جغرافیای عشایری منطقه خوزستان»، ج۱، ص۵۸ ـ۵۹، نامه ماهانه ژاندارمری، سال ۸، ش ۶ (مرداد ۱۳۳۵)، ش ۷ (شهریور ۱۳۳۵).
[۹۹] محسن ستارمنش، «جغرافیای عشایری منطقه خوزستان»، ج۱، ص۵۸ ـ۵۹، نامه ماهانه ژاندارمری، سال ۸، ش ۶ (مرداد ۱۳۳۵)، ش ۷ (شهریور ۱۳۳۵).
اما گروه‌های دیگری از آنان، در شمال غربی العماره اسکان یافتند.
[۱۰۰] عباس عزّاوی، عشائر العراق، ج۴، ص۱۸۹، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
در ۱۳۲۱، شیخ خزعل عشیره نصّار را به دلیل سرپیچی از پرداخت مالیات، از اروندکنار تبعید کرد.
[۱۰۱] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۴، تهران ۱۳۷۴ ش.


۱۵.۷ - شرکت در جنگ اول جهانی

در پی آغاز جنگ جهانی اول، گروه‌هایی از بنی کعب در ۱۳۳۳ همراه قبیله باویه در خفاجیه به مجاهدان پیوستند و با نیرو‌های انگلیس و شیخ خزعل جنگیدند.
[۱۰۲] موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۷، تهران ۱۳۷۴ ش.


۱۵.۸ - تغییر نام فلاحیه

پس از تسلیم شیخ خزعل در برابر رضاشاه در ۱۳۰۴ ش و انتقال او به تهران، برخی از مشایخ کعب نیز به تهران تبعید شدند و تا شهریور ۱۳۲۰ فرصت بازگشت به فلاّحیه را که در ۱۳۱۴ ش به شادگان تغییر نام یافته بود، نیافتند.
[۱۰۳] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۸۵، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).


۱۵.۹ - حذف شیخ المشایخی

از آن پس با فروپاشی تشکیلات حکومتی خزعل و قدرت‌گرفتن حکومت مرکزی ایران و استقلال طوایف کوچکتر
[۱۰۴] جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، ج۱، ص۵۹، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
مسئله شیخ المشایخی عملاً منتفی شد و هر تیره‌ای از شیخ خویش تبعیت می‌کرد.


در حدود دهه‌های بیست تا چهل، طایفه اَلبوغُبَیْش با حدود بیست تیره در شادگان و حوالی آن به سر می‌برده‌اند.
[۱۰۵] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۸۶ـ ۲۸۷، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
شش تیره مهم دیگر کعبیان شادگان عبارت بودند از آل ناصر، حَنافِره، حَزْبِه، دَوارِجه، عَساکره و مُقَدَّم.
[۱۰۶] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۹۲، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
در این مدت گروه‌هایی دیگر از بنی کعب مانند کعب منان، کعب اَلحائی، کعب کرم‌الله و کعب فرج‌الله در میان آب، واقع در انت‌های رود دز و قسمت میانه رود کرخه به صورت پراکنده می‌زیسته‌اند.
[۱۰۷] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۳۹۴، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
[۱۰۸] منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۴۰۲ـ۴۰۵، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
[۱۰۹] جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، ج۱، ص۵۸، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
[۱۱۰] جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، ج۱، ص۶۲ـ۶۷، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
این وضع در سال‌های بعد نیز همچنان ادامه داشت. با شروع جنگ ایران و عراق در ۱۳۵۹ ش تیره‌های مختلف کعبی مجبور به مهاجرت و ترک سرزمین‌های خود شدند.


بنی کعب هیچگاه کاملاً اسکان نیافتند، چنانکه بادیه‌نشین کامل هم نبودند؛ هرجا مالک زمین زراعی می‌شدند، گندم و جو و برنج می‌کاشتند و دامداری می‌کردند. بعلاوه، در امتدادِ آبراهه‌ها، نخلستان‌های متعدد داشتند و ماهیگیری می‌کردند.
[۱۱۱] هنری فیلد، مردم شناسی ایران، ج۱، ص۲۲۷، ترجمه عبداللّه فریار تهران ۱۳۴۳ ش.


۱۷.۱ - تجارت و بافندگی عبا

کعب فلاّحیه علاوه بر تجارت پرِ مرغ‌هایی که در مناطق هور شکار می‌کردند، در بافتن عبا‌های معروف به دورقی اشتهار داشتند.
[۱۱۲] عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
[۱۱۳] رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری در میرخواند، ج۱۰، ص۵۲۰، تاریخ روضة الصفا، تهران ۱۳۳۹ ش.



(۱) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۲/۱۹۶۲).
(۲) مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ۱۹۲۵ (دوره شیخ خزعل)، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۳) جان ر پری، کریم خان زند، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۴) عبود خالدی، سیره قبائل عرب ایران فی خوزستان، قم ۱۳۷۳ ش.
(۵) حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، (بیروت) ۱۹۶۲.
(۶) کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۷) پرویز رجبی، کریم خان زند و زمان او، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۸) محسن ستارمنش، «جغرافیای عشایری منطقه خوزستان»، نامه ماهانه ژاندارمری، سال ۸، ش ۶ (مرداد ۱۳۳۵)، ش ۷ (شهریور ۱۳۳۵).
(۹) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبدالله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۰) محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت.
(۱۱) موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۱۲) منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
(۱۳) همو، «کعب شادگان»، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۲ ش).
(۱۴) حمید طرفی، «بنی کعب»، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
(۱۵) عباس عزّاوی، عشائر العراق، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
(۱۶) ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۷) هنری فیلد، مردم شناسی ایران، ترجمه عبداللّه فریار تهران ۱۳۴۳ ش.
(۱۸) جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
(۱۹) احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴.
(۲۰) عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۸۲.
(۲۱) جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غ وحید مازندرانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۲۲) احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۳) اوستن هنری لایارد، سفرنامه لایارد، یا، ماجرا‌های اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۲۴) جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، قم ۱۳۷۲ ش.
(۲۵) محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۶) عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۲۷) کارستن نیبور، سفرنامه کارستن نیبور، ترجمه پرویز رجبی، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۲۸) آرنولد تالبوت ویلسون، خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۲۹) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، تهران ۱۳۳۹ ش؛


۱. عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۵، ص۷۹ـ۸۱، چاپ عبدالله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۲. عباس عزّاوی، عشائر العراق، ج۴، ص۱۸۴، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
۳. حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۱۹، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
۴. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۸۸، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۲/۱۹۶۲).    
۵. محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، بیروت.
۶. عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، ج۳، ص۹۸۵، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۸۲.    
۷. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۲۹، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۹۱، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۲/۱۹۶۲).    
۹. عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، ج۳، ص۱۲۰۳، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۸۲.    
۱۰. عبود خالدی، سیره قبائل عرب ایران فی خوزستان، ج۲، ص۳۹، قم ۱۳۷۳ ش.
۱۱. احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۶۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴.
۱۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۰، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۳. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۵۵، قم ۱۳۷۲ ش.
۱۴. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۴۳، قم ۱۳۷۲ ش.
۱۵. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۶. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۵۴، قم ۱۳۷۲ ش.
۱۷. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۳۱۸، قم ۱۳۷۲ ش.
۱۸. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۱، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۹. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۰. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۱. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۲. جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۵، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۲۳. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۶ـ ۱۳۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۴. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۵. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۵۹، قم ۱۳۷۲ ش.
۲۶. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۱، قم ۱۳۷۲ ش.
۲۷. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۰، قم ۱۳۷۲ ش.
۲۸. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۹. جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۶، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۰. جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۶، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۱. کارستن نیبور، سفرنامه کارستن نیبور، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۶، ترجمه پرویز رجبی، تهران ۱۳۵۴ ش.
۳۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۰، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۳. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
۳۴. جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۶، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۵. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۱، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۶. محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، ج۱، ص۵۳ـ۵۴، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
۳۷. جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۸، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۸. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۴ـ ۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۹. محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، ج۱، ص۵۶، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
۴۰. محمدصادق نامی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، ج۱، ص۵۶، چاپ عزیزالله بیات، تهران ۱۳۶۸ ش.
۴۱. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.
۴۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۵، تهران ۱۳۶۲ ش.
۴۳. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
۴۴. کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۲، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۵. جان ر پری، کریم خان زند، ج۱، ص۲۳۷، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۴۶. جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، ج۲، ص۳۹۲، ترجمه غ وحید مازندرانی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۴۷. آرنولد تالبوت ویلسون، خلیج فارس، ج۱، ص۲۱۷ـ ۲۱۸، ترجمه محمد سعیدی، تهران ۱۳۴۸ ش.
۴۸. پرویز رجبی، کریم خان زند و زمان او، ج۱، ص۹۴ـ۹۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
۴۹. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵۰. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، ج۱، ص۳۳۶ـ ۳۳۷، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۶۹ ش.
۵۱. کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۱۹، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.
۵۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۴۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵۳. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۵، قم ۱۳۷۲ ش.
۵۴. حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۱، ص۵۰ ـ۵۱، (بیروت) ۱۹۶۲.
۵۵. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۶، قم ۱۳۷۲ ش.
۵۶. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۶۶ـ ۱۶۹، قم ۱۳۷۲ ش.
۵۷. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، قم ۱۳۷۲ ش.
۵۸. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، قم ۱۳۷۲ ش.
۵۹. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۷۷ـ ۱۸۳، قم ۱۳۷۲ ش.
۶۰. حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۲۷، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
۶۱. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش.
۶۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۵۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
۶۳. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۸۸ـ ۱۸۹، قم ۱۳۷۲ ش.
۶۴. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۹، تهران ۱۳۷۴ ش.
۶۵. اوستن هنری لایارد، سفرنامه لایارد، ج۱، ص۱۹۲، یا، ماجرا‌های اولیه در ایران، ترجمه مهراب امیری، تهران ۱۳۶۷ ش.
۶۶. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
۶۷. کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۱، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.
۶۸. کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۳۲۱، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ ش.
۶۹. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷۰. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، قم ۱۳۷۲ ش.
۷۱. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۲، قم ۱۳۷۲ ش.
۷۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۵۸، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷۳. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷۴. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۲، قم ۱۳۷۲ ش.
۷۵. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۲ـ۱۹۶، قم ۱۳۷۲ ش.
۷۶. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷۷. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۷۴، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷۸. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۱۹۶، قم ۱۳۷۲ ش.
۷۹. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۵۶، تهران ۱۳۷۴ ش.
۸۰. حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۲۹، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
۸۱. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸۲. مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ۱۹۲۵ (دوره شیخ خزعل)، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ ش.
۸۳. مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ۱۹۲۵ (دوره شیخ خزعل)، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ ش.
۸۴. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۸۵، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۸۵. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۸۶. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۸۶، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸۷. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸۸. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۹۱، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸۹. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۱، تهران ۱۳۷۴ ش.
۹۰. جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۴۹، قم ۱۳۷۲ ش.
۹۱. عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۸۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
۹۲. عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۷۹، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
۹۳. عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۳۸، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
۹۴. حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۲۹، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
۹۵. حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۳۴، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
۹۶. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۳۷۴ ش.
۹۷. حمید طرفی، «بنی کعب»، ج۱، ص۳۴، ذخائر انقلاب، ش ۱۰ (بهار ۱۳۶۹).
۹۸. محسن ستارمنش، «جغرافیای عشایری منطقه خوزستان»، ج۱، ص۵۸ ـ۵۹، نامه ماهانه ژاندارمری، سال ۸، ش ۶ (مرداد ۱۳۳۵)، ش ۷ (شهریور ۱۳۳۵).
۹۹. محسن ستارمنش، «جغرافیای عشایری منطقه خوزستان»، ج۱، ص۵۸ ـ۵۹، نامه ماهانه ژاندارمری، سال ۸، ش ۶ (مرداد ۱۳۳۵)، ش ۷ (شهریور ۱۳۳۵).
۱۰۰. عباس عزّاوی، عشائر العراق، ج۴، ص۱۸۹، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
۱۰۱. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۴، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۰۲. موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۶۷، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۰۳. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۸۵، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۱۰۴. جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، ج۱، ص۵۹، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
۱۰۵. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۸۶ـ ۲۸۷، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۱۰۶. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۲۹۲، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۱۰۷. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۳۹۴، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۱۰۸. منوچهر ضرابی، «طوائف میان آب»، ج۱، ص۴۰۲ـ۴۰۵، فرهنگ ایران زمین، (۱۳۴۱ ش).
۱۰۹. جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، ج۱، ص۵۸، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
۱۱۰. جهانگیر قائم مقامی، «طوایف میان آب»، ج۱، ص۶۲ـ۶۷، یادگار، سال ۲، ش ۴ (آذر ۱۳۲۴).
۱۱۱. هنری فیلد، مردم شناسی ایران، ج۱، ص۲۲۷، ترجمه عبداللّه فریار تهران ۱۳۴۳ ش.
۱۱۲. عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
۱۱۳. رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری در میرخواند، ج۱۰، ص۵۲۰، تاریخ روضة الصفا، تهران ۱۳۳۹ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنی کعب»، شماره۱۹۸۵.    






جعبه ابزار