خاندان بریدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بریدی، خاندان، خاندان ایرانیِ ضماندار
اهواز (
خوزستان) در
قرن چهارم است.
نام این خاندان برگرفته از
شغل پدر آنان،
ابوعبدالله حسن بن عبدالله بریدی، است که صاحب برید
بصره بوده است.
برخی این خاندان را یزیدی
میدانند، اما
ابن اثیر،
به پیروی از
ابن ماکولا،
بریدی را درستتر دانسته است.
بریدیها از روستایی نزدیک هرمزان بودند.
آنان ضمانداری اهواز (خوزستان) را بر عهده داشتند.
هنگام وزارت
علی بن عیسی،
وزیر خلیفه مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰) مسئولیت بریدیها ناچیز بود.
در ۳۱۵،
ابوعبدالله، رئیس این خاندان، عهدهدار املاک خاصه در اهواز و رامهرمز بود، و برادرش، ابویوسف، استیفای
مالیات سُرَق (یکی از روستاهای اهواز) را برعهده داشت.
چون ابن مُقلَه در ۳۱۶ به یاری دوست خود،
ابوعبدالله بریدی، به وزارت رسید
با دریافت بیست هزار
دینار امور تمام اهواز، جز
شوش و
جندیشاپور، را برعهده
ابوعبدالله بریدی، فراتیه را بر عهده ابوالحسین بریدی، و املاک خاصه را بر عهده ابویوسف بریدی نهاد.
ابوعبدالله بریدی به دستور ابن مقله به
شوشتر رفت تا
ابن ابی سلاسل حاکم آنجا را دستگیر کند، او دستور را اجرا کرد، اما از فرستادن اموال ضبط شده آن منطقه، نزد
ابن مقله خودداری نمود.
در ۳۱۸، با برکناری ابن مقله از وزارت، مقتدر در نامهای به احمد
بن نصر قَشوری، دستور داد که برادران بریدی را دستگیر کند، و آزادی آنان را مشروط به فرمان خود کرد.
پس از مدتی بریدیها با جعل نامهای به امضای وزیر، قصد رهایی داشتند، اما این کار مؤثر نیفتاد و بعدها به امر خلیفه، به
بغداد فرستاده شدند.
در آغاز ۳۲۰، ابویوسف بریدی عهدهدار
بصره و توابع آن شد.
در همین سال، پس از آغاز خلافت قاهر (۳۲۰ـ۳۲۲) وزیر او، علی
بن مقله، گماشتگان مقتدر را عزل کرد که در آن میان بریدیها نیز
عزل و
زندانی شدند و اموالشان مصادره گردید.
چندی بعد،
ابوعبدالله بریدی
آزاد شد و سال بعد با پرداخت پنجاه هزار دینار، ایالت اهواز (خوزستان) را به دست آورد و برادرانش به مشاغل سابق خود بازگشتند.
ابوعبدالله بریدی دست به
ستم و
غارت اموال تجار زد
و پس از آن قدرت بریدیها افزایش یافت.
پس از حمله مرداویج، امیر زیاری به اهواز،
ابوعبدالله بریدی نزد یاقوت، عامل پیشین
فارس، به واسط رفت و دبیری او را به عهده گرفت و به کار نواحی دیگر اهواز پرداخت.
او در این هنگام (۳۲۴)، همچنین کاتب محمد
بن یاقوت
حاجب خلیفه راضی بود.
پس از حمله عمادالدوله بویه به اهواز، محمد
بن یاقوت همراه
ابوعبدالله بریدی عازم مقابله با عمادالدوله شد.
یاقوت به سوی ارّجان رفت و
ابوعبدالله در اهواز ماند تا
باج و
خراج را جمع کند.
یاقوت از عمادالدوله شکست خورد؛ بریدی نیز از حمایت مالی او دریغ کرد، به طوری که بخشی از
سپاه از یاقوت جدا شدند و بخش دیگر بر او شوریدند.
ابوعبدالله بریدی، کاتب معتمد یاقوت، پس از مکاتبات و رفتارهای خیانتآمیز با یاقوت، به کمک دستههای سپاهیانی که پیشتر ابن مقله وزیر برای کاستن از مخارج دستگاه خلافت، به اهواز روانه کرده بود، در ۳۲۴ با یاقوت مصاف داد، و یاقوت بعد از هزیمت، به دست جمعی از غلامان کشته شد.
ابوعبدالله اموال او را تصاحب کرد و سر به
شورش برداشت.
بریدی اموال یاقوت را تصاحب کرد و سر به طغیان برداشت
و از پرداخت
خراج اهواز به خلیفه خودداری کرد.
برادران او نیز خراج سالهای ۳۲۲و۳۲۳ شوش و جندیشاپور را، به بهانه حمله مرداویج و بروز قحطی، نپرداختند، در حالی که
حقیقت جز آن بود، آنها چهار هزار هزار (چهار میلیون) دینار به دست آورده بودند.
خلیفه راضی (۳۲۲ـ۳۲۹) و ابن رائق، در ۳۲۵ تصمیم گرفتند که با حرکت به سمت واسط و اهواز بریدی را به اطاعت وادارند.
خلیفه پرداخت خراج معوق را از او درخواست نمود و وی را به سبب
استبداد و استقلالخواهی و گردآوری سپاه مؤاخذه کرد.
بریدی در پاسخ،
تعهد کرد که سالانه ۰۰۰، ۳۶۰ دینار بپردازد، و همچنین برای جنگ بابوییان قوای امدادی بفرستد.
خلیفه و ابن رائق با وساطت ابوبکر ابن مقاتل، که جانب بریدی را داشت، تعهد بریدی را پذیرفتند و به
بغداد بازگشتند.
ابوعبدالله، از تعهدات خویش سرباز زد.
در ۳۲۵، ابن مقاتل ابویوسف را به ضمان بصره نصب کرد.
ابوعبدالله نیز، بدون
رضایت ابن رائق، بصره را متصرف شد.
ابن رائق، بَجْکَم، امیر ترک، را به
جنگ بریدی فرستاد.
بریدی در نبردهای متعدد از او شکست خورد و با سیصد هزار دینار قصد فرار داشت که کشتی و اموالش
غرق شد، لیکن خودش نجات یافت.
بریدی در اُبُلّه مقیم شد و در پی دلجویی از
ابن رائق برآمد، لیکن پس از
جنگ دیگر با ابن رائق، به اُوال گریخت و عمادالدوله را به تصرف
عراق تشویق کرد.
عمادالدوله در ۳۲۶، برادر خود معزالدوله احمد را همراه بریدی روانه اهواز کرد.
بجکم از معزالدوله شکست خورد
و معزالدوله و بریدی در عسکر مُکَرّم (از روستاهای اهواز) مستقر شدند.
معزالدوله از بریدی برای کمک به رکنالدوله سپاه خواست.
بریدی به بصره گریخت.
قدرت بجکم، بر اثر تصرف شوش، افزون شد و خواهان جانشینی ابن رائق گردید.
ابن رائق با بریدی بر ضد بجکم متحد شد و وعده ضمان واسط را به او داد.
بجکم ابتدا با بریدی جنگید، سپس با او متحد شد و وعده داد که، در صورت تصرف بغداد، ضمان واسط را به وی خواهد داد.
بجکم در
ذیقعده ۳۲۶، روی به بغداد نهاد و بر آن شهر مسلط شد و موقعیت ابن رائق (امیر الامرایی) را به کف آورد.
راضی، به تشویق ابن شیرزاد،
وزیر بجکم،
ابوعبدالله بریدی را به
وزارت خود پذیرفت.
در ۳۲۷، بریدی در واسط ماند
و در ۳۲۸، سپاه به شوش فرستاد و سردار دیلمی را کشت.
رکنالدوله به کمک معزالدوله شتافت و در سمت شرقی واسط مستقر شد، و عدهای از سپاهیان او به بریدی پیوستند.
بجکم و راضی، برای کمک به بریدی، از بغداد حرکت کردند، و دیلمیان به
اصفهان بازگشتند.
در ۳۲۸، بجکم با
ابوعبدالله بریدی
صلح کرد و
دختر بریدی به
ازدواج بجکم درآمد
که سبب استحکام دوستی این دو تن شد.
پس از آن، قرار شد که بجکم به تصرف جبال بپردازد و بریدی اهواز را از سلطه معزالدوله خارج سازد.
بریدی قصد داشت با دور شدن بجکم موقعیت او را در بغداد به دست آورد، ولی بجکم از این
توطئه آگاه شد و
ابوعبدالله بریدی را از وزارت
عزل کرد.
در ۳۲۸ خلیفه با لشکری عازم واسط شد و بریدی از آنجا به بصره رفت.
بریدی در جنگ با توزون، سردار بجکم، شکست خورد، اما پس از آنکه بجکم هنگام
شکار در
ناحیه کردستان به دست کردان کشته شد،
بخش مهمی از سپاه او به بریدی پیوستند و
قدرت وی افزون شد.
در
شعبان ۳۲۹ بصره را به سوی واسط ترک کرد.
متقی،
خلیفه عباسی (۳۲۹ـ ۳۳۳) او را از حرکت به سوی بغداد منع کرد.
بریدی
اطاعت از فرمان خلیفه را
مشروط به دریافت مال کرد، و خلیفه نیز ۰۰۰، ۱۵۰ دینار فرستاد.
بریدی به قراری که با خلیفه داشت توجهی نکرد و همراه پسرش ابوالقاسم و برادرش ابوالحسین به بغداد رفت.
بزرگان
شهر از او استقبال کردند و خلیفه او را اکرام نمود.
مردم از وی به دلیل ستم،
طمع و شجاعتش در بیم بودند.
ابوعبدالله بریدی از خلیفه پانصد هزار دینار دیگر برای سپاهیان خود خواست و او را از دچار شدن به سرنوشت معتز، مهتدی (کشته شدن) بر حذر داشت.
خلیفه وجه را پرداخت، لیکن بریدی از پرداخت ارزاق و پول به سپاه خودداری نمود و
سپاه را به خلیفه حواله داد.
در نتیجه، سپاهیان بر بریدی شوریدند و او و همراهانش، پس از ۲۴ روز، از
بغداد گریختند.
ابن رائق، پس از بازگشت از شام در ۳۲۹، از
ابوعبدالله بریدی
خراج واسط را مطالبه کرد.
چون بریدی تأخیر کرد، ابن رائق در
محرم به واسط
لشکر کشید و بریدی به بصره گریخت و به وساطت
ابوعبدالله کوفی، در ازای پرداخت سالانه ششصد هزار دینار، ضمان واسط بر عهده بریدی نهاده شد.
شورش سپاهیان ابن رائق و پیوستن ایشان به
ابوعبدالله بریدی، موجب قدرت گرفتن او شد، و ابن رائق وی را وزیر نامید.
بریدی عازم بغداد شد.
ابن رائق او را منع کرد و نام وزارت را از او گرفت و دستور داد تا برادران بریدی را بر منابر نفرین و ناسزا گویند.
ابوعبدالله بریدی فرماندهی لشکرکشی به بغداد را بر عهده برادرش ابوالحسین نهاد.
ابن رائق به
خانه خلیفه پناه جست.
سپاه بغداد آماده شد و عوام نیز به سپاه پیوستند تا در برابر بریدی مقاومت کنند.
با وجود هزار تن سپاه، و مردمی که مقاومت میکردند، کاخ خلیفه به
غارت رفت، و متقی و ابن رائق در
جمادی الاخر ۳۳۰، به حمدانیان پناه بردند.
سپاهیان بریدی، یک شبانه روز شهر را غارت و ساکنان آن را بیرون کردند و خود جای آنان را گرفتند.
بر
آذوقه مالیات بسته شد که سبب گرانی
ارزاق عمومی گردید.
اهالی عراق به ستمی دچار شدند که تا آن روز ندیده بودند.
مردم از بریدیها متنفر و
عوام و سپاه از گرد آنان پراکنده شدند و به سپاهیان متقی پیوستند.
از متقی همراه ترکان و سیفالدوله حمدانی وارد بغداد شد و ابوالحسین بریدی از پیش سیفالدوله گریخت.
سیف الدوله به واسط حمله کرد و
ابوعبدالله بریدی به بصره رفت.
از این پس، موقعیت
ابوعبدالله بریدی ضعیف شد و با حمله یوسف
بن وجیه، امیر
عمان، در ۳۳۱ به بصره و فتح ابله
ابوعبدالله بریدی و برادرانش در شرف نابودی قرار گرفتند.
اما
ابوعبدالله بریدی به کمک کشتیبان خود فرار کرد.
ابوعبدالله که در ۳۳۲ دارایی خود را بر سر جاهطلبیهایش از کف داده بود
برای حفظ سپاهیان خود، از برادرش ابویوسف
وام گرفت،
لیکن سپاه از ابویوسف هواداری میکردند.
ابوعبدالله چون آگاه شد که برادرش قصد بازداشتش را دارد، او را کشت و با عرضه جسدش به سپاه، از شورش آنان جلوگیری کرد
و خود نیز پس از هشت
ماه در
شوال ۳۳۲ درگذشت.
پس از
ابوعبدالله، ابوالحسین در بصره جای او را گرفت، اما چون با سپاه بدرفتاری نمود، سپاه شورش کردند و ابوالقاسم پسر
ابوعبدالله بریدی را به فرماندهی انتخاب کردند.
ابوالحسین به هَجَر (مرکز
بحرین) نزد قرمطیان رفت و آنان او را یاری نمودند.
لیکن میان ابوالحسین و ابوالقاسم
صلح افتاد و ابوالحسین به بغداد نزد توزون رفت
از این پس، کار ابوالقاسم در بصره بالا گرفت و با پرداخت مال فراوان به توزون و ابن شیرزاد، در ۳۳۳، خلعت گرفت و در مقام خود ابقا شد و اقدامات ابوالحسین درباره او بینتیجه ماند.
سپس ابوالحسین بر آن شد که جای منشی توزون، ابوجعفر
بن شیرزاد، را بگیرد.
ابوجعفر نیز با طرح فتوای
فقها در باب قتل ابوالحسین، هنگام تسلط حمدانیان بر بغداد در ۳۳۰، در برابر توطئههای ابوالحسین مقاومت کرد.
پس ابوالحسین بریدی را در
ذیحجه ۳۳۳ به کاخ خلیفه احضار کردند و گردن زدند و جسدش را به دار آویختند و سوزاندند.
از این پس بصره رسماً بر عهده ابوالقاسم بریدی قرار گرفت.
در ۳۳۴، معزالدوله احمد پس از
استیلا بر بغداد، با ابوالقاسم بریدی
مصالحه کرد و او را به ضمانت بصره برگزید
و در ۳۳۵ ضمان واسط و نواحی اطراف آن را نیز به عهده وی نهاد.
در جنگ میان معزالدوله و ابوالقاسم بریدی در ۳۳۵، ابوالقاسم بریدی شکست خورد
و در ۳۳۶ معزالدوله، به اتفاق مطیع خلیفه عباسی، به بصره رفت تا آن را از ابوالقاسم بریدی پس بگیرد.
در ۳۳۷، ابوالقاسم بریدی از معزالدوله
امان خواست و به بغداد رفت.
معزالدوله او را گرامی داشت و
حکومت داد.
او تا ۳۴۹(سال در گذشتش) در آن ناحیه (بصره) حکومت میکرد
پس از آن، از این
خاندان نشانی نماند.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۲) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون المسمی ' کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۳) ابن کثیر، البدایة والنهایة فی التاریخ، بیروت (بی تا).
(۴) ابن ماکولا، الاکمال، چاپ عبدالرحمن
بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱ـ۱۳۸۶.
(۵) ولید
بن عبید بحتری، دیوان البُحْتری، ج۱، بیروت ۱۹۱۱.
(۶)
محسن بن علی تنوخی، نشوارالمحاضرة و اخبارالمذاکرة، چاپ عبّود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ ۱۹۷۳.
(۷) عبدالکریم
بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ
عبدالله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۸) عبدالرحمان
بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۷۸/۱۹۵۹.
(۹) محمد
بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم والملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
(۱۰)
حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه
حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ش.
(۱۱) احمد
بن محمد مسکویه، کتاب تجارب الامم، ج۱ـ۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳/۱۹۱۴ـ۱۹۱۵، چاپ افست بغداد (بی تا).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان بریدی»، شماره۱۱۵۹.