• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان افشار ایران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



افشار، نام‌ یک‌ گروه‌ بزرگ‌ قومی‌ - عشایری‌ از اقوام‌ ترک‌ زبان‌ ایران‌ است. این اسم بر گرفته از نام یکی از پسران یولدوزخان پسر سوم اغوز به معنای چالاک می‌باشد. مراکز اصلی سکونت آنان در ایران استان‌های آذربایجان غربی، خراسان، کرمان و فارس است؛ اما تیره‌هایی از آنان را در استان‌های لرستان، قزوین، زنجان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، همدان (صالح آباد)، خوزستان، استان مرکزی، البرز (شهرستان ساوجبلاغ) و چهارمحال و بختیاری (شهرکرد و شهرستان بن) می‌توان یافت.
سرزمین‌ اصلی‌ افشارها دشت‌ قپچاق‌ در ترکستان‌ بود.دسته‌ای از آن‌ها در دوره آخر سلجوقیان آن‌جا را ترک کردند و در منطقه خوزستان ساکن گردیدند. دسته دوم هنگام حمله مغول به ترکستان آن‌جا را ترک گفته به آذربایجان ایران مهاجرت کردند.



در این‌جا به بررسی پراکندگی جغرافیایی خاندان افشا در ایران می‌پردازیم:

۱.۱ - اورمیه‌

نخستین‌ گروه‌ افشار که‌ در اورمیه‌ استقرار یافتند، افشارهایی‌ بودند که‌ ظاهراً همراه‌ گرگین‌بیک‌ در ۸۰۲ق‌ به‌ آنجا رفتند. پس‌ از مرگ‌ وی‌ پسر ارشدش‌ الامه‌ سلطان‌ و پس‌ از او برادر کهترش‌ یادگار سلطان‌ اوصالو، حکومت‌ اورمیه‌ را به‌ دست‌ گرفتند.
[۱] افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۱۲-۱۳، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

نیکیتین‌ بیش‌ از ۴۰ تن‌ از حاکمان‌ اورمیه‌ را نام‌ می‌برد که‌ از سران‌ طایفه‌های‌ افشار قاسملو (۱۶ تن‌)، ایمانلو (۵ تن‌)، افشار (۶ تن‌)، اوصالو (۳ تن‌)، ارشلو (۲ تن‌)، پاپالویی‌ و کوسه‌ احمدلو (از هر طایفه‌ یک‌ تن‌) و چند تن‌ از طایفه‌های‌ دیگر بودند و از ۸۰۲ق‌ تا ۱۲۶۴ق‌ و سال‌ها بعد حکومت‌ اورمیه‌ را در دست‌ داشتند. برخی‌ از آنان‌ به‌ منصب‌ بیگلربیگی‌ هم‌ رسیدند. همو در جای‌ دیگر از طایفه‌های‌ افشار اورمیه‌، ۶ طایفه قاسملو، ایمانلو، ارشلو، گندوزلو، بکشلو و کوه‌ گلو را از طوایف‌ عمده افشار یاد می‌کند.
[۲] Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, P۱۰۵-۱۰۹, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.
اوبرلینگ‌ نام‌ طایفه کوه‌گلو را احتمالاً منتسب‌ به‌ کهگیلویه‌ می‌داند و می‌نویسد که‌ این‌ طایفه افشار پس‌ از قتل‌ نادرشاه‌ از منطقه کهگیلویه‌ به‌ اورمیه‌ مهاجرت‌ کردند.
[۳] Iranica, I, P۵۸۵.

قاسم‌سلطان‌ از طایفه ایمانلوی‌ افشار در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ رهبری‌ دسته‌ای‌ از افشارهای‌ اورمیه‌ را برعهده‌ داشت‌. وظیفه او نگهداشتن‌ سپاهی‌ از ایل‌ افشار در مرز غرب‌ ایران‌ و کرمانشاه‌ و پاسداری‌ از مرز بود.
[۴] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۹۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
[۵] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۵۰، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
قاسم‌سلطان‌ ایمانلو رئیس‌ و بنیان‌گذار ایل‌ افشار اورمیه‌ بود
[۶] Iranica, I, P۵۸۵.
شاه‌ عباس‌ او را به‌ رتبه بلند «خانی‌» سرافراز گرداند.
[۷] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۰۷، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
به‌ سبب‌ دلیری‌ها و جنگاوری‌های‌ او و حرمت‌ و حفظ نامش‌، اولاد و احفاد و طایفه زیر فرمان‌ و سرپرستی‌ او به‌ طایفه قاسملو شهرت‌ یافتند.
[۸] Iranica, I, P۵۸۳.
[۹] EI ۲, P۲۴۰.

پس‌ از قاسم‌ سلطان‌ پسرش‌ کلبعلی‌ سلطان‌ سرپرستی‌ طایفه‌ را برعهده‌ گرفت‌ و حکمران‌ اورمیه‌ شد
[۱۰] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۸۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
[۱۱] Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, P۱۰۵, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.
کلبعلی‌خان‌ پس‌ از بازگشت‌ پیروزمندانه‌ از جنگ‌ با عشایر کرد متمرد مرزنشین‌ ایران‌ و عثمانی‌، در توپراق‌قلعه‌ نشیمن‌ گزید. او برای‌ سکنی‌ دادن‌ طایفه‌های‌ افشار، برای‌ هر یک‌ بلوک‌ و ناحیه‌ای‌ مخصوص‌ تعیین‌ کرد و در اختیار آن‌ها گذاشت‌.
[۱۲] افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۴۸-۴۹، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.

نادرشاه‌ که‌ خود از طایفه قرقلوی‌ افشار ساکن‌ در ابیورد خراسان‌ بود، گروه‌ بزرگی‌ از افشارهای‌ اورمیه‌ را به‌ نواحی‌ دیگر ایران‌ کوچاند: ۱۲ هزار خانوار را به‌ ابیورد خراسان‌، ۳ هزار خانوار را به‌ صاین‌ قلعه‌ و ۶ هزار تن‌ را برای‌ دفاع‌ از مرزهای‌ غرب‌ ایران‌ به‌ مرز آذربایجان‌ و خاک‌ عثمانی‌ منتقل‌ کرد.
[۱۳] Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, P۸۸, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.

صاین‌ قلعه‌ (شاهین‌دژ کنونی‌) در دره رود جغاتو (زرینه‌رود) در جنوب‌ آذربایجان‌ در آغاز قرن‌ ۱۹م‌ (دهه دوم‌ قرن‌ ۱۳ق‌)، بنابر نوشته راولینسون‌ دارای‌ ۳۰۰ پارچه‌ آبادی‌ بود که‌ حدود ۵۰۰، ۳ خانوار افشار همراه‌ طایفه‌های‌ دیگر در آن‌ها می‌زیستند. پس‌ از آمدن‌ گروه‌ بزرگی‌ از طایفه «چهار‌دولی‌» به‌ جغاتو، بسیاری‌ از افشارها ناگزیر از ترک‌ این‌ ناحیه‌ شدند و به‌ اورمیه‌ بازگشتند. در ۱۳۳۹ش‌/۱۹۶۰م‌ افشارهای‌ صاین‌ قلعه‌ که‌ از ۳ طایفه قاسملو، قلیچ‌خانی‌ و قرخلو (= قرقِلو) بودند، در ۱۵۰ آبادی‌ به‌ سر می‌بردند. شمار بزرگی‌ از آن‌ها تابستان‌ها را با گله‌های‌ خود در دامنه کوه‌های‌ منطقه‌ می‌گذراندند.
[۱۴] Iranica, I, P۵۸۵.

از شمار جمعیت‌ افشارهای‌ اورمیه‌ آمار دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. خانم‌ شیل‌ که‌ در سال‌های‌ ۱۲۶۵-۱۲۶۹ق‌/۱۸۴۹-۱۸۵۳م‌ در ایران‌ بوده‌ است‌، شمار آن‌ها را که‌ مرکب‌ از ترک‌ و تات‌ بودند، ۷ هزار خانوار می‌دهد.
[۱۵] Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۶, New York, ۱۹۷۳.
اوبرلینگ‌ شمار آن‌ها را دست‌ کم‌ ۳۰ هزار تن‌ تخمین‌ زده‌ است‌ که‌ همه‌ اسکان‌ یافته‌اند.
[۱۶] Iranica, I, P۵۸۵.


۱.۲ - فارس‌

مینورسکی‌ استقرار افشارها را در فارس‌ مدت‌ها پیش‌ از دوره صفوی‌ دانسته‌، می‌نویسد: منصوربیک‌ افشار که‌ اقامتگاهش‌ در کهگیلویه‌ بود، به‌ پاداش‌ کمکش‌ در به‌ تخت‌ نشاندن‌ محمد بن‌ یوسف‌ آق‌قویونلو در ۹۰۳ق‌، به‌ حکومت‌ فارس‌ منصوب‌ شد
[۱۷] Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, ۱۹۵۳, vol XVII.
روملو می‌نویسد: منصور بیک‌ در ۹۰۴ق‌ حکومت‌ آنجا را به‌ دست‌ گرفت‌
[۱۸] روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص‌۳۴، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.
[۱۹] EI ۲, P۲۴۰.

افشارها احتمالاً در اوایل‌ دوره صفوی‌ از خراسان‌،
[۲۰] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
[۲۱] بابن‌و هوسه‌، سفرنامة جنوب‌ ایران‌، ج۱، ص۱۶۱، ترجمة محمد حسن‌ اعتمادالسلطنه‌، به‌ کوشش‌ هاشم‌ محدث‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
یا از نواحی‌ مرکزی‌ ایران‌
[۲۲] Iranica, I, P۵۸۵.
به‌ کازرون‌ فارس‌ مهاجرت‌ کرده‌ بودند.
[۲۳] مظلوم‌زاده‌، محمدمهدی‌، طایف افشار کازرون‌، ج۱، ص۲۴۳۸، ناموارi دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
سران‌ افشار مدت‌ ۲۵۰ سال‌ در کازرون‌ حکمرانی‌ کردند. نخستین‌ حاکم‌ از خوانین‌ افشار خواجه‌ پیر بداق‌ بود که‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ او را پس‌ از ۱۰۰۰ق‌ به‌ حکومت‌ کازرون‌ برگماشت‌ و آخرین‌ حاکم‌ عباسقلی‌خان‌ بود که‌ تا چند سال‌ پس‌ از ۱۲۶۰ق‌ فرمانروایی‌ داشت‌.
[۲۴] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
[۲۵] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۲، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

فسایی‌ در فهرست‌ اسامی‌ تیره‌های‌ ایل‌ اینالو (ه م‌) و نیز در فهرست‌ تیره‌های‌ ایل‌ قشقایی‌ به‌ تیره «افشار اوشاغی‌»،
[۲۶] تاریخ‌ افشار، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.
و در فهرست‌ تیره‌های‌ ایل‌ قشقایی‌ به‌ تیره «افشار کرمانی‌» اشاره‌ می‌کند.
[۲۷] فسایی‌ حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۵۷۶، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
[۲۸] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۵۸۲، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
افشار کرمانی‌ طایفه‌ای‌ از ایل‌ کشکولی‌ کوچک‌ را در اتحادیه ایل‌ قشقایی‌ شکل‌ می‌داد. این‌ طایفه‌ احتمالاً به‌ هنگام‌ کوچ‌ گروه‌هایی‌ از «لک‌» و ترک‌ به‌ سیرجان‌ کرمان‌، در پی‌ منازعه‌ با حکومت‌ فارس‌ در اواخر نیمه قرن‌ ۱۳ق‌/ اوایل‌ دهه ۱۸۳۰م‌ به‌ قشقایی‌ها پیوسته‌اند
[۲۹] Iranica, I, P۵۸۵.
خانم‌ شیل‌ این‌ گروه‌ را با نام‌ «قاجار افشار» و مرکب‌ از ترک‌ و لک‌ معرفی‌ می‌کند. وی‌ جمعیت‌ آنها را ۳۵۰ خانوار ذکر می‌کند که‌ ۲۵۰ خانوار از آن‌ها ترک‌ بودند.
[۳۰] Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۸, New York, ۱۹۷۳.
شمار آن‌ها در ۱۳۳۷ش‌/۱۹۵۸م‌ حدود ۱۲۹ خانوار بوده‌ است‌.
[۳۱] Iranica, I, P۵۸۵.


۱.۳ - کهگیلویه‌

طایفه‌هایی‌ از ایل‌ افشار در دوره صفوی‌ در منطقه کهگیلویه‌ استقرار یافته‌ بودند. در گروه‌ سوارانی‌ که‌ در ۹۳۶ق‌ به‌ سپاه‌ شاه‌ طهماسب‌ اول‌، برای‌ جنگ‌ با عبیدالله‌خان‌ ازبک‌، پیوسته‌ بودند، ۳ هزار سوار دلاور از ایل‌ افشار کهگیلویه‌ و شولستان‌ فارس‌ به‌ سرکردگی‌ الوند سلطان‌، حاکم‌ آن‌ ناحیه‌ شرکت‌ داشتند
[۳۲] قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
[۳۳] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۱، ص۳۹۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
در ۹۴۰ق‌ نیز الوند سلطان‌ افشار همراه‌ با هزار سوار از افشارهای‌ کهگیلویه‌ به‌ اردوی‌ شاه‌ طهماسب‌ در دزفول‌ پیوستند و به‌ سوی‌ تبریز رفتند.
[۳۴] فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۱، ص۳۹۳، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.

اسکندربیک‌ شمار افشارهای‌ کهگیلویه‌ را در زمان‌ شاه‌ طهماسب‌ ۱۰ هزار خانوار، و از خلیل‌ بیک‌ افشار به‌ عنوان‌ حاکم‌ وقت‌ کهگیلویه‌ یاد می‌کند.
[۳۵] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
قاضی‌ احمد قمی‌ در وقایع‌ سال‌ ۹۹۴ق‌ به‌ ارتباط میان‌ سران‌ طایفه‌های‌ افشار کهگیلویه‌ و فارس‌ اشاره‌ می‌کند.
[۳۶] قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۲، ص۸۵۷-۸۵۸، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.

افشارهای‌ کهگیلویه‌ عمدتاً از دو طایفه گندوزلو و ارشلو بوده‌اند. سران‌ این‌ دو طایفه‌ در دهمین‌ سال‌ جلوس‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ (۱۰۰۵ق‌) شورش‌ کردند و با گروهی‌ سوار جنگجوی‌ افشار در ناحیه رامهرمز گرد آمدند. شاه‌ عباس‌، الله‌وردیخان‌ حاکم‌ فارس‌ را با سپاهی‌ به‌ رامهرمز فرستاد. وی‌ افشارهای‌ شورشی‌ را سرکوب‌ کرد و بسیاری‌ از آن‌ها را کشت‌.
[۳۷] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۵۲۴-۵۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
پس‌ از این‌ شکست‌، دوره حکمرانی‌ ایل‌ افشار در کهگیلویه‌ پایان‌ یافت‌ و طایفه‌های‌ افشار آن‌جا را ترک‌ کردند و به‌ مناطق‌ دیگر، از جمله‌ حدود شوشتر و دره‌ خزینه‌ و منصوریه‌ و حومه بهبهان‌ مهاجرت‌ کردند. شماری‌ از افشارها نیز به‌ ایل‌ آقاجری‌ کهگیلویه‌ پیوستند
[۳۸] باور محمود، ج۱، ص۲۴، کوه‌گیلویه‌ و ایلات‌ آن‌، تهران‌، ۱۳۲۴ش‌، حاشیه ۱۱۹.
[۳۹] Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, ۱۹۵۳, vol XVII.
گروه‌ کوچکی‌ از افشارها نیز در کهگیلویه‌ بازماندند که‌ تا اوایل‌ قرن‌ ۱۳ق‌/۱۹م‌ در آن‌ سرزمین‌ می‌زیستند.
[۴۰] EI ۲, P۲۴۰.


۱.۴ - خراسان‌

منابع‌ تاریخی‌ زمان‌ مهاجرت‌ نخستین‌ گروه‌های‌ ایل‌ افشار به‌ خراسان‌ را در آغاز دوره صفوی‌ گزارش‌ می‌دهند. استرابادی‌ در جهانگشای‌ نادری‌ به‌ مهاجرت‌ ایل‌ قرقلو از آذربایجان‌ به‌ خراسان‌ در زمان‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌، و سکنی‌گزیدن‌ آن‌ ایل‌ در شمال‌ خراسان‌ اشاره‌ می‌کند و می‌نویسد: نواحی‌ سرچشمه میاب‌ کوبکان‌ در کوهستان‌های‌ جنوبی‌ محال‌ ابیورد ییلاق‌، و اتک‌، شمالی‌ترین‌ ناحیه کوبکان‌ یا کوپکان‌، و دستجرد و درّه‌ جَز (دره‌گز) قشلاق‌ طایفه‌های‌ ایل‌ افشار بود
[۴۱] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۲۶-۲۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۴۲] مینورسکی‌، ولادیمیر، تاریخچة نادرشاه‌، ج۱، ص۹، ترجمة رشید یاسمی‌، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌.
[۴۳] قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۵، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
گزارش‌های‌ تاریخی‌ دیگر نیز استقرار گروه‌های‌ افشار را در این‌ دوره‌ در خراسان‌ تأیید می‌کنند. مثلاً خواندمیر به‌ فرستادن‌ سپاهی‌ به‌ فرماندهی‌ شاهرخ‌ بیک‌افشار در ۹۱۹ق‌ به‌ قندهار برای‌ سرکوب‌ شجاع‌بیک‌ یاغی‌ و فتح‌ آن‌ ولایت‌ اشاره‌ می‌کند.
[۴۴] خواندمیر، غیاث‌الدین‌، حبیب‌ السیر، ج۴، ص۵۴۱، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
در وقایع‌ سال‌ ۹۳۶ق‌، به‌ هنگام‌ گرد آمدن‌ جنگجویان‌ عشایر ترک‌ در سپاه‌ شاه‌ طهماسب‌ از طایفه احمد سلطان‌ِ ایل‌ افشار نام‌ می‌برند که‌ مدت‌ ۲۰ سال‌ در خراسان‌، مرو، سرخس‌، مشهد مقدس‌ و طوس‌ با ازبکان‌ می‌جنگیده‌اند.
[۴۵] قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصة التواریخ‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
اسکندربیک‌ نیز به‌ خسرو سلطان‌ کوراوغلی‌، رهبر افشارها در خراسان‌ اشاره‌ دارد و از مبارزات‌ او پس‌ از مرگ‌ عبیدالله‌خان‌ ازبک‌ (۹۴۶ق‌) یاد می‌کند.
[۴۶] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۹۳، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
[۴۷] اسکندربیک‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

در دوره شاه‌ عباس‌ اول‌، جمعی‌ دیگر از ایلات‌ و احشامات‌ (=طایفه‌ها) افشار آذربایجان‌ را برای‌ مقابله‌ با حملات‌ و تجاوزات‌ ازبکان‌ به‌ نواحی‌ خراسان‌ کوچاندند. در میان‌ این‌ کوچندگان‌، ۵۰۰، ۴ خانوار نیز از ایل‌ افشار اورمیه‌ بودند. اینان‌ نیز در نواحی‌ ابیورد و دره‌گز اقامت‌ گزیدند.
[۴۸] مروی، محمدکاظم‌، عالم‌ آرای‌ نادری‌، به‌ کوشش‌ محمدامین‌ ریاحی‌، ج۱، ص۴- ۵، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
احتمالاً اشاره کسروی‌ به‌ کوچ‌ طایفه قرقلوی‌ افشار در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ به‌ نواحی‌ ابیورد و نسا، همراه‌ با دسته‌هایی‌ از کردهای‌ چَمِشْکَزَک‌ِ‌خوار و ورامین‌ تهران‌، به‌ این‌ مرحله‌ از کوچ‌ افشارها بوده‌ است‌.
[۴۹] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۵۱، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

بنابر قولی‌، در دوره صفوی‌ ناحیه کوپکان‌ را به‌ پاس‌ وطن‌خواهی‌ و مبارزات‌ ایل‌ افشار و جنگ‌ دلیرانه آن‌ها با قوای‌ ازبک‌ و شکست‌ دادن‌ آنان‌، به‌ رسم‌ سیورغال‌ (تیول‌، اقطاع‌) به‌ ایل‌ افشار بخشیده‌ بودند.
[۵۰] قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۵، به‌ نقل‌ از ژوستن‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.

نادرشاه‌ در حدود ۵۶ هزار خانوار از ایلات‌ فارس‌، عراق‌ و آذربایجان‌ را در ۱۱۴۳ق‌ به‌ خراسان‌ کوچانید. از این‌ عشایر، ۱۲ هزار خانوار افشار بودند که‌ ۲ هزار تن‌ از آن‌ها به‌ طایفه قرقلو تعلق‌ داشتند. گروهی‌ از قرقلوها را در میاب‌ کوپکان‌، یورت‌ قدیم‌ نادر و جایگاه‌ اولیة طایفه قرقلو، جا دادند و بقیه افشارها را در کلات‌ نشاندند و برای‌ آنها ییلاق‌ و قشلاق‌ تعیین‌ کردند.
[۵۱] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
بنابر اطلاعاتی‌ که‌ استرابادی‌ درباره طایفه‌های‌ افشار خراسان‌ و سرکردگان‌ آنان‌ می‌دهد، طایفه‌های‌ پاپالو،
[۵۲] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۴۳، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۵۳] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۰۴، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
اَمِرلو یا امیرلو،
[۵۴] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۴۳، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۵۵] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
قرقلو،
[۵۶] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۲۴۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۵۷] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۳۷۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۵۸] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۳۷۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۵۹] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۴۱۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
کوسه‌ احمدلو،
[۶۰] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌ ۳۸، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۶۱] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۲۳۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
کندرلو یا کوندرزلو (ظاهراً همان‌ گندوزلو)
[۶۲] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۵۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۶۳] استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
از جمله‌ طایفه‌های‌ عمده افشار در دوره نادری‌ در نواحی‌ مختلف‌ خراسان‌ بوده‌اند.
برخی‌ طایفه‌های‌ کنونی‌ افشار ساکن‌ در خراسان‌ را (در ۱۳۶۹ ش‌) اِمبِرْلو یا ایمرلو، ارشلو، اوتانلو، اَیَدلو، ایمانلو (معروف‌ به‌ عبدالملکی‌)، پاپالو، تکللو یا تَکه‌لو، زَنگانلو، سَروَرلو، قِرقلو یا قِرخِلو یاد کرده‌اند که‌ در نواحی‌ دره‌گز خراسان‌ پراکنده‌اند.
[۶۴] میرنیا، علی‌، ایلها و طایفه‌های‌ عشایری‌ خراسان‌، ج۱، ص۲۵ به‌ بعد، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
اوبرلینگ‌ به‌ نقل‌ از بروگ‌ به‌ اقامت‌ برخی‌ طایفه‌های‌ افشار در جنوب‌ بجنورد، قوچان‌، و نواحی‌ میان‌ سبزوار و نیشابور اشاره‌ می‌کند.
[۶۵] Iranica, I, P۵۸۵.


۱.۵ - کرمان‌

تاریخ‌ دقیق‌ مهاجرت‌ طایفه‌های‌ افشار به‌ کرمان‌ و مبدأ یا مبادی‌ مهاجرت‌ آنها روشن‌ نیست‌. قدیم‌ترین‌ خبر از کوچ‌ افشارها به‌ کرمان‌ از زمان‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌ به‌ بعد بوده‌ است‌. نخستین‌ گروه‌ افشار ظاهراً طایفه قاسملو بود که‌ در حدود سال‌ ۹۱۶ق‌ به‌ سرکردگی‌ بیرام‌بیک‌ به‌ کرمان‌ مهاجرت‌ کردند.
[۶۶] باستانی‌ پاریزی‌، محمدابراهیم‌، افشارها در تاریخ‌ و سیاست‌ کرمان‌، ج۱، ص۱۵۰۳- ۱۵۰۵، ناموارة دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌، ج‌ ۴.
شاه‌ طهماسب‌ در ۹۳۳ق‌، شاه‌ قلی‌سلطان‌ افشار، پسر مصطفیقلی‌سلطان‌ را که‌ با طایفه خود در کرمان‌ می‌زیستند، به‌ حکمرانی‌ آنجا گماشت‌.
[۶۷] وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، تاریخ‌ کرمان‌، ج۲، ص۶۰۰، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
شاه‌قلی‌ سلطان‌ در ۹۴۳ق‌ با گروهی‌ از دلاور مردان‌ طایفه‌های‌ افشار کرمان‌ به‌ اردوی‌ شاه‌ پیوست‌ و در چهارمین‌ لشکرکشی‌ او به‌ خراسان‌ برای‌ سرکوب‌ عبیدخان‌ ازبک‌ شرکت‌ کرد.
[۶۸] وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، تاریخ‌ کرمان‌، ج۲، ص۶۰۰، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
[۶۹] روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۵۷، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.

افشارهای‌ کرمان‌ تا زمان‌ کریمخان‌ زند قدرت‌ داشتند و تنی‌ چند از سرکردگان‌ طوایف‌ این‌ ایل‌ پس‌ از شاه‌ قلی‌سلطان‌ در کرمان‌ حکومت‌ کردند. آخرین‌ حکمران‌ از این‌ ایل‌، شاهرخ‌ خان‌ افشار بود که‌ در ۱۱۷۲ق‌ به‌ دست‌ خدا مرادخان‌، سردار سپاه‌ کریمخان‌ زند کشته‌ شد.
[۷۰] Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, P۶۷-۶۸, New York, ۱۹۰۲.

احمدعلی‌ وزیری‌ در جغرافیای‌ کرمان‌ ایل‌ افشار را عمده‌ترین‌ ایلات‌ کرمان‌ و شمار آن‌ها را حدود هزار خانوار، و شامل‌ ۳۰۰، ۹تن‌ دانسته‌ است‌. وی‌ علی‌قرلو، اشرفلو، قاسملو، پیر مرادلو، ره‌ درازلو، حیدرمحمد شاهلو، آمویی‌ (یا عمویی‌)، میرجانی‌، جانقلی‌ اشاغی‌، فارسی‌مدان‌، صفی‌قلی‌ اولادی‌ و ساربان‌ را از طایفه‌های‌ این‌ ایل‌ برمی‌شمارد و نام‌ چند تن‌ از سرپرستان‌ طایفه‌ها را که‌ با لقب‌ «سلطان‌» شهرت‌ داشتند، یاد می‌کند.
[۷۱] وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، ص‌۱۴۵، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.

وزیری‌ در شرح‌ اشتغال‌ و ییلاق‌ و قشلاق‌ مردم‌ طایفه‌های‌ افشار می‌نویسد: این‌ گروه‌ بیشتر با گوسفندداری‌ زندگی‌ می‌گذراندند. قشلاقشان‌ بلوک‌ اُرزویه‌، و ییلاقشان‌ بلوک‌ اَقطاع‌ بود. عشایر وقتی‌ که‌ در اقطاع‌ به‌سر می‌بردند، به‌ زراعت‌ نیز می‌پرداختند. در آن‌ زمان‌ در ایل‌ افشار ۳۰۰ سوار و ۷۰۰ تفنگچی‌ خوب‌ و پر دل‌ بودند که‌ در جنگ‌ با چماق‌ و شش‌ پَرْ شرکت‌ می‌کردند و بیش‌ از تفنگچیان‌ ایلات‌ دیگر مهارت‌ نشان‌ می‌دادند.
[۷۲] وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، ص‌۱۴۵، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.

همو در جای‌ دیگر، شمارة تیره‌های‌ افشار را ۵۲ می‌آورد، در صورتی‌ که‌ در فهرستی‌ که‌ از نام‌ تیره‌ها می‌دهد، از حدود ۸۰ تیره‌ یاد می‌کند
[۷۳] وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، ص‌۱۹۸-۱۹۹، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
در این‌ فهرست‌ نام‌ برخی‌ از طایفه‌ها و تیره‌های‌ ایلات‌ و عشایر دیگر کرمان‌ که‌ ظاهراً به‌ ایل‌ افشار پیوسته‌ بودند، از ابواب‌ جمعی‌ ایل‌ افشار و در زمره طایفه‌ها و تیره‌های‌ افشار به‌ شمار آمده‌اند. شماری‌ از این‌ تیره‌ و طایفه‌ها نیز به‌ خطا جزو ایل‌ افشار قلمداد شده‌اند.
[۷۴] باستانی‌ پاریزی‌، محمدابراهیم‌، «افشارها در تاریخ‌ و سیاست‌ کرمان‌»، ج۱، ص۱۵۰۰، ناموارة دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌.

افشارهای‌ کرمان‌ از ۳ گروه‌ عمده جهانشاهی‌، عمویی‌ و میرحبیبی‌ تشکیل‌ یافته‌ بودند.

۱.۵.۱ - جهانشاهی

افشار جهانشاهی‌ احتمالاً به‌ طایفه جهانشاه‌لو از افشارهای‌ دویرانی‌ خمسه زنجان‌
[۷۵] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
و افشار اوشاغی‌ِ فسا وابسته‌ بودند. بنابر ادعای‌ بزرگان‌ طایفه‌ جهانشاه‌لوها قبلاً در شمال‌ غربی‌ ایران‌ می‌زیستند و پیش‌ از آمدن‌ به‌ سیرجان‌ کرمان‌ و استقرار در آنجا، زمانی‌ دراز در همسایگی‌ فسا و جهرم‌ فارس‌ سکنی‌ داشتند.
[۷۶] Iranica, I, P۵۸۵.
فیلد شمار این‌ دسته‌ از افشارها را با عنوان‌ افشارهای‌ سیرجان‌ در ۱۳۱۳ش‌/۱۹۳۴م‌حدود هزار خانوار،
[۷۷] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۷۹، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
و اوبرلینگ‌ در ۱۳۳۶ش‌/۱۹۵۷م‌ حدود ۲۰۰، ۱خانوار گزارش‌ می‌دهند. این‌ گروه‌ تا زمان‌ تحقیق‌ اوبرلینگ‌ کوچ‌ می‌کردند.
[۷۸] Iranica, I, P۵۸۵.


۱.۵.۲ - عمویی

افشار عمویی‌ را می‌گویند نادرشاه‌ از اورمیه‌ به‌ کرمان‌ کوچاند.
[۷۹] Iranica, I, P۵۸۵.
شمار آن‌ها را سایکس‌
[۸۰] Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, P۲۸۰, New York, ۱۹۰۲.
[۸۱] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص۲۸۰، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
خانوار و اوبرلینگ‌
[۸۲] Iranica, I, P۵۸۵.
حدود ۴۰۰ خانوار تخمین‌ زده‌اند. این‌ دسته‌ از ایل‌ افشار کوچنده‌ بودند.

۱.۵.۳ - میرحبیبی

افشارهای‌ میرحبیبی‌ از کوچندگان‌ ساکن‌ نواحی‌ اطراف‌ بردسیر بودند. شمار آن‌ها را سایکس‌ ۲۵ خانوار ذکر کرده‌ است‌.
[۸۳] Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, P۲۸۰, New York, ۱۹۰۲.

اوبرلینگ‌ بچاقچی‌های‌ کرمان‌ را هم‌ وابسته‌ به‌ ایل‌ افشار آورده‌ است‌ و به‌ نقل‌ از سالخوردگان‌ این‌ طایفه‌ می‌نویسد: بچاقچی‌ها از افشارهای‌ زنجان‌ و ری‌ بوده‌اند که‌ نادرشاه‌ آنها را به‌ کرمان‌ کوچاند. این‌ گروه‌ تا ۱۳۳۶ش‌/۱۹۵۷م‌ کوچ‌ می‌کردند. شمار آن‌ها حدود ۵۰۰ خانوار بوده‌ است‌.
[۸۴] Iranica, I, P۵۸۵.

خانم‌ شیل‌ شمار افشارهای‌ کرمان‌ را به‌ طور کلی‌ ۱۵۰۰ خانوار تخمین‌ زده‌ است‌.
[۸۵] Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۸, New York, ۱۹۷۳.
مسعود کیهان‌ شمار افشارهای‌ کرمان‌ را ۵ هزار خانوار کوچنده‌ یاد کرده‌ که‌ بافت‌، هشون‌، چهار گنبد، گوغر، بردسیر و سیرجان‌ ییلاقشان‌، و ازرویه‌ و دشت‌ جیرفت‌ قشلاقشان‌ بوده‌ است‌.
[۸۶] کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۹۴، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.

بنابر آمار،
[۸۷] سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌، (۱۳۶۶ش‌)، ج۱، ص۱۳- ۱۵، نتایج‌ تفصیلی‌، ایل‌ افشار، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
در تیرماه‌ ۱۳۶۶ عشایر کوچنده ایل‌ افشار کرمان‌ دارای‌ ۲۶ طایفه‌ بوده‌ است‌. طایفه‌ها عبارت‌ بودند از اشرفلو، آقاجانلو، ال‌ کستو، بارچی‌، برآوردی‌، پیرمرادلو، جامعه‌ بزرگی‌، جلال‌لو، حمزه‌ خان‌لو، حمزه‌لو، حیدر ممشالو، خلج‌، زرگر، شول‌، صادقی‌، صفی‌ قلی‌ اولادی‌، عمویی‌، فارسی‌مدان‌، قاسم‌ اولادی‌، قره‌ قویونلو، قره‌ گزلو، قوجه‌ بیگلو، گیل‌، مهنی‌، میرجانی‌ و میرحبیبی‌. ییلاقات‌ ایل‌ در شهرستان‌های‌ بافت‌، سیرجان‌ و مشیز، و قشلاقات‌ آن‌ در شهرستان‌های‌ بافت‌ و سیرجان‌ و بندرعباس‌ قرار داشت‌. بنابر آمار سال‌ ۱۳۶۶ش‌، جمعیت‌ ایل‌ ۲۰۷۴ خانوار (شامل‌ ۱۲۱، ۱۲ تن‌) بود.
[۸۸] سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌، (۱۳۶۶ش‌)، ج۱، ص۱۳- ۱۵، نتایج‌ تفصیلی‌، ایل‌ افشار، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.


۱.۶ - افشارهای‌ خمسه‌

گروهی‌ از ایل‌ افشار نیز احتمالاً از دوره صفوی‌ در منطقه خمسه زنجان‌ سکنی‌ داشته‌اند. هنری‌ فیلد می‌نویسد که‌ ایل‌ افشار همراه‌ ایل‌ ترک‌ زبان‌ دَویران‌ از آذربایجان‌ به‌ خمسه‌ آمدند و با قبایل‌ قزلباش‌ خمسه‌ اتحادیه شاهسون‌ (ه م‌) را تشکیل‌ دادند. افشار های‌ خمسه‌ را «افشار دَویرانی‌» می‌نامیدند و با این‌ عنوان‌ آنها را از «افشار صاین‌ قلعه‌» در آذربایجان‌، و «افشار خرقان‌» در قزوین‌ متمایز می‌کردند.
[۸۹] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.

۴ طایفه بدیرلو، جهانشاه‌لو، جمعه‌لو و قَرَاُسانلو (= قراصانلو) را از طوایف‌ افشار خمسه‌ نام‌ برده‌اند که‌ در ناحیه میان‌ ابهر‌رود و گروس‌ پراکنده‌ بودند. این‌ طایفه‌های‌ افشار تا زمانی‌ که‌ کوچ‌ می‌کردند، ییلاقشان‌ بالای‌ سلطانیه‌ و در شمال‌ خاوری‌ کوهستان‌ طارم‌ و نیز در بخش‌ باختری‌ رودخانه قزل‌اوزن‌ بود و پس‌ از مالکیت‌ بر زمین‌های‌ ییلاقی‌، در آن‌جا ده‌نشین‌ شدند و به‌ کشاورزی‌ پرداختند.
[۹۰] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
دهستان‌ قشلاقات‌ افشار، در دو سوی‌ رودخانه قزل‌ اوزن‌، در جنوب‌ غربی‌ زنجان‌ را محل‌ استقرار قشلاقی‌ بیشتر طایفه‌های‌ افشار خمسه‌ نوشته‌اند.
[۹۱] فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۲، ص۲۱۲، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.

ژوبر که‌ در ۱۲۲۱ق‌/۱۸۰۶م‌، در زمان‌ سلطنت‌ فتحعلی‌شاه‌، به‌ ایران‌ آمده‌ بود، افشارهای‌ خمسه‌ را از ایل‌های‌ چادرنشین‌ زنجان‌ معرفی‌ می‌کند و می‌نویسد: بازار زنجان‌ مرکز داد و ستد افشارها بوده‌ است‌ که‌ قالی‌ها، نمدها و بافته‌های‌ پشمین‌ خود را در آن‌ می‌فروختند و به‌ جای‌ آنها ماهوت‌ و اسلحه‌ و باروت‌ و ساچمه‌ از بازار می‌خریدند.
[۹۲] ژوبر، پ‌ ا، مسافرت‌ در ارمنستان‌ و ایران‌، ج۱، ص‌۱۵۴، ترجمة علیقلی‌ اعتماد مقدم‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌.

هوتوم‌ شیندلر در ۱۸۸۰م‌ به‌ دسته‌ای‌ از افشارها در جلگه اُجارود، میان‌ زنجان‌ و رود قزل‌ اوزن‌، و در دهکده چراغ‌ تپه‌ در ۳۲ کیلومتری‌ شمال‌ خاوری‌ تکاب‌ اشاره‌ می‌کند.
[۹۳] Iranica, I, P۵۸۵.

شمار افشارهای‌ خمسه‌ سابقاً ۵ هزار خانوار بود که‌ در ۱۳۳۹ش‌/ ۱۹۶۰م‌ به‌ حدود هزار خانوار تقلیل‌ یافت‌.
[۹۴] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
شیل‌ شمار آن‌ها را ۲۰۰ خانوار نوشته‌ است‌.
[۹۵] Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۷, New York, ۱۹۷۳.


۱.۷ - اسدآباد

گروهی‌ از ایل‌ افشار در آبادی‌های‌ جلگه‌ای‌ در اسدآباد همدان‌ که‌ به‌ «جلگه افشار» شهرت‌ دارد، زندگی‌ می‌کنند.
[۹۶] فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۵، ص۱۰۷، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
[۹۷] جمالی‌اسدآبادی‌، ابوالحسن‌، چند سند از طایفة افشار اسدآباد، ج۱، ص۲۴۵، بررسیهای‌ تاریخی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌، س‌ ۱۰، شم ۲.
زمان‌ مهاجرت‌ این‌ گروه‌ از افشارها به‌ اسدآباد روشن‌ نیست‌. اگر فرار شومله‌، یکی‌ از امیران‌ ایل‌ افشار را از همدان‌ به‌ خوزستان‌ قرینه‌ای‌ بر حضور احتمالی‌ شماری‌ از افشارها در همدان‌ بگیریم‌، نشانی‌ از ورود افشارها در دوره سلجوقی‌ به‌ این‌ ناحیه‌ به‌ دست‌ می‌آید. اوبرلینگ‌ حضور افشارها در کرمانشاه‌ را در اوایل‌ دوره صفوی‌ می‌داند و شمار آن‌ها را در دهه نخست‌ سده ۱۹م‌ (۱۲۱۶- ۱۲۲۵ق‌) حدود ۷ هزار تن‌ یاد می‌کند.
[۹۸] Iranica, I, P۵۸۵.
گفته‌ شده‌ است‌ که‌ نادرشاه‌ پس‌ از آنکه‌ سپاه‌ متجاوز عثمانی‌ را که‌ تا همدان‌ رخنه‌ کرده‌ بودند، از ایران‌ بیرون‌ راند، گروهی‌ از افشارهای‌ منتسب‌ به‌ قاسملو، به‌ سرپرستی‌ ۴ برادر: زهرمارخان‌، نصرالله‌ خان‌، صالح‌خان‌ و خان‌جان‌ خان‌ را به‌ همدان‌ کوچاند و در جلگه اسدآباد سکنی‌ داد.
[۹۹] جمالی‌، اسدآبادی‌ ابوالحسن‌، چند سند از طایفة افشار اسدآباد، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶، بررسی‌های‌ تاریخی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌، س‌ ۱۰، شم ۲.

پس‌ از مرگ‌ نادرشاه‌ نیز گروه‌ دیگری‌ از طایفه‌های‌ افشار از دورق‌ خوزستان‌ به‌ اسدآباد و کنگاور مهاجرت‌ کردند.
[۱۰۰] دوبد، س‌، سفرنامة لرستان‌ و خوزستان‌، ج۱، ص۳۱۹، ترجمة محمدحسین‌ آریا، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
نام‌ «افشاریان‌»، روستایی‌ از روستاهای‌ کنگاور،
[۱۰۱] فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۵، ص۱۶، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
ظاهراً به‌ سکنی‌ گزیدن‌ این‌ دسته‌ از افشارهای‌ مهاجر خوزستانی‌ در این‌ روستا اشاره‌ دارد.

۱.۸ - تهران‌

گروهی‌ از ایل‌ افشار در مجاورت‌ تهران‌ استقرار یافته‌ بودند و تا اوایل‌ قرن‌ ۱۴ش‌ به‌ ییلاق‌ و قشلاق‌ کوچ‌ می‌کردند. دامنه کوه‌های‌ البرز ییلاق‌ آنها، و اطراف‌ شهریار و غار، در چند کیلومتری‌ جنوب‌ غربی‌ ری‌، قشلاق‌ آنها بود.
[۱۰۲] کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۱۱۲، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.
شیل‌ شمار افشارهای‌ تهران‌ را ۹۰۰ خانه‌ و چادر ذکر می‌کند و قلمرو زندگی‌ آنها را در نواحی‌ میان‌ تهران‌ و قزوین‌ می‌داند.
[۱۰۳] کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۱۱۲، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.
احتمالاً گروهی‌ از این‌ دسته‌ افشارها در دهستان‌ افشاریه‌ در جلگه ساوجبلاغ‌ کرج‌
[۱۰۴] فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۱، ص۱۱۷، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
سکنی‌ داشته‌اند که‌ آن‌ دهستان‌ به‌ نام‌ آنها نامیده‌ شده‌ است‌.

۱.۹ - قزوین‌

گروهی‌ از افشارها نیز در دوره صفوی‌ به‌ حوالی‌ قزوین‌ مهاجرت‌ کرده‌، و در آبادی‌های‌ پیرامون‌ آن‌ استقرار یافته‌ بودند. اسکندربیک‌
[۱۰۵] اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۳۳۴، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
به‌ ایل‌های‌ اوسالو (= اُصالو = اُصانلو) و اَمرلوی‌ افشار ساکن‌ در حوالی‌ قزوین‌، در زمان‌ سلطنت‌ سلطان‌ محمد خدابنده‌ (حک ۹۸۵ تا ۹۹۶ق‌)، فیلد به‌ دسته‌ای‌ از افشارهای‌ آذربایجان‌ که‌ به‌ خرقان‌ قزوین‌ کوچ‌ کرده‌ بودند،
[۱۰۶] فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
و گلریز به‌ افشارهای‌ ساکن‌ در ناحیه‌ای‌ از قزوین‌ به‌ نام‌ «افشاریه‌»
[۱۰۷] گلریز، محمدعلی‌، مینودر، ج۱، ص۸۹۲، قزوین‌، ۱۳۶۸ش‌.
اشاره‌ می‌کند. بنابر نظر گلریز افشارهای‌ قزوین‌ نزد مردم‌ منطقه‌ به‌ نام‌ شاهسون‌ معروف‌ شده‌ بودند.
پراکندگی‌ ایل‌ افشار تنها به‌ مناطق‌ یاد شده‌ محدود نمی‌شود. گروه‌هایی‌ از این‌ ایل‌ در چند سده گذشته‌ به‌ جاهای‌ دیگری‌ از ایران‌ مانند اصفهان‌، یزد و مازندران‌ نیز کوچیده‌ بودند که‌ اشاراتی‌ به‌ حضور آن‌ها در آن‌ مناطق‌ جسته‌ گریخته‌ در منابع‌ تاریخی‌ - جغرافیایی‌ آمده‌ است‌
[۱۰۸] ساروی‌، محمد فتح‌الله‌، تاریخ‌ محمدی‌، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، به‌ کوشش‌ غلامرضا طباطبایی‌ مجد، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
[۱۰۹] شیروانی‌، زین‌العابدین‌، بستان‌ السیاحة، ج۱، ص۱۰۶، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌.
[۱۱۰] کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۵۰، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
[۱۱۱] Avery, P, X Nadir Shah and the Afsharid Legacy n , The Cambridge History of Iran, P۴, ۱۹۹۱, vol VII.



(۱) ابن‌اثیر، علی، الکامل‌ فی التاریخ، دار صادر.
(۲) ابن‌تغری‌، بردی‌، النجوم‌.
(۳) ابوالحسن‌، مستوفی‌، گلشن‌ مراد، به‌ کوشش‌ غلامرضا طباطبایی‌ مجد، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
(۴) ابوالغازی‌، بهادرخان‌، شجرة ترک‌، به‌ کوشش‌ دمزن‌، ۱۲۸۷ق‌/۱۸۷۱م‌.
(۵) اروج‌بیک‌ بن‌ سلطان‌ علی‌ بیک‌، دون‌ ژوان‌ ایرانی‌، به‌ کوشش‌ لسترنج‌، ترجمة مسعود رجب‌نیا، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.
(۶) استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۷) اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
(۸) افشار، محمودلو عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.
(۹) بابن‌و هوسه‌، سفرنامة جنوب‌ ایران‌، ترجمة محمد حسن‌ اعتمادالسلطنه‌، به‌ کوشش‌ هاشم‌ محدث‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۱۰) باور، محمود، کوه‌گیلویه‌ و ایلات‌ آن‌، تهران‌، ۱۳۲۴ش‌.
(۱۱) باستانی‌ پاریزی‌، محمدابراهیم‌، «افشارها در تاریخ‌ و سیاست‌ کرمان‌»، ناموارة دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌، ج‌ ۴.
(۱۲) بدرالدین‌، عینی‌، السیف‌ المهند، به‌ کوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، قاهره‌، ۱۹۶۶-۱۹۶۷م‌.
(۱۳) بدلیسی‌، شرف‌الدین‌، شرف‌نامه‌، به‌ کوشش‌ محمد عباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
(۱۴) بنداری‌ اصفهانی‌، فتح‌، زبدة النصرة، مختصر تاریخ‌ آل‌ سلجوق‌ عمادالدین‌ کاتب‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.
(۱۵) پورکریم‌ هوشنگ‌، ترکمن‌های‌ ایران‌، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌، شم ۶۱ -۶۲.
(۱۶) جمالی‌ اسدآبادی‌، ابوالحسن‌، «چند سند از طایفة افشار اسدآباد»، بررسیهای‌ تاریخی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌، س‌ ۱۰، شم ۲.
(۱۷) خواندمیر، غیاث‌الدین‌، حبیب‌ السیر، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
(۱۸) دوبد، س‌، سفرنامة لرستان‌ و خوزستان‌، ترجمة محمدحسین‌ آریا، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
(۱۹) راوندی‌، محمد، راحة الصدور، به‌ کوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
(۲۰) رشیدالدین‌، فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ بهمن‌ کریمی‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌.
(۲۱) روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.
(۲۲) ژوبر، پ‌ ا، مسافرت‌ در ارمنستان‌ و ایران‌، ترجمة علیقلی‌ اعتماد مقدم‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌.
(۲۳) ساروی‌، محمدفتح‌الله‌، تاریخ‌ محمدی‌، به‌ کوشش‌ غلامرضا طباطبایی‌ مجد، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
(۲۴) سرشماری‌ اجتماعی‌ - اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌، (۱۳۶۶ش‌)، نتایج‌ تفصیلی‌، ایل‌ افشار، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۲۵) شیروانی‌، زین‌العابدین‌، بستان‌ السیاحة، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌.
(۲۶) فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
(۲۷) فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
(۲۸) فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
(۲۹) قاضی‌، احمدقمی‌، خلاصة التواریخ‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
(۳۰) قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
(۳۱) قزوینی‌، یحیی‌، لب‌ التواریخ‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۳۲) قلقشندی‌، احمد، صبح‌ الاعشی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
(۳۳) کاشغری‌، محمود، دیوان‌ لغات‌ الترک‌، استانبول‌، ۱۳۳۳ق‌.
(۳۴) کسروی‌، احمد، کاروند، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
(۳۵) کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.
(۳۶) گلریز، محمدعلی‌، مینودر، قزوین‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۳۷) لایارد، هنری‌ و دیگران‌، سیری‌ در قلمرو بختیاری‌ و عشایر بومی‌ خوزستان‌، ترجمة مهراب‌ امیری‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
(۳۸) مروی، محمدکاظم‌، عالم‌ آرای‌ نادری‌، به‌ کوشش‌ محمدامین‌ ریاحی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
(۳۹) مظلوم‌زاده‌، محمدمهدی‌، طایفة افشار کازرون‌، ناموارة دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌، ج‌ ۴.
(۴۰) مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، لیدن‌، ۱۹۰۶م‌.
(۴۱) مقریزی‌، احمد، السلوک‌، به‌ کوشش‌ سعید عبدالفتاح‌ عاشور، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
(۴۲) میرنیا، علی‌، ایلها و طایفه‌های‌ عشایری‌ خراسان‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
(۴۳) مینورسکی‌، ولادیمیر، تاریخچة نادرشاه‌، ترجمة رشید یاسمی‌، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌.
(۴۴) وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، تاریخ‌ کرمان‌، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
(۴۵) وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
(۴۶) آیتی‌، عبدالمحمد، وصاف‌، تاریخ‌، تحریر، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌.
(۴۷) ابوبکر طهرانی‌، دیاربکریه‌، به‌ کوشش‌ نجاتی‌ لوغال‌ و فاروق‌ سومر، آنکارا، ۱۹۶۲-۱۹۶۴م‌.
(۴۸) بندر اوغلو، عبداللطیف‌، عراق‌ ترکمن‌ دیلی‌، بغداد، ۱۹۷۶م‌.
(۴۹) وصاف‌، تاریخ‌، تحریر عبدالمحمد آیتی‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌.
(۵۰) هروات‌، آندراس‌ پ‌، پچنگ‌ها، کومان‌ها و یاس‌ها، ترجمه رقیه بهزادی‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌.
(۵۱) Avery, P, X Nadir Shah and the Afsharid Legacy n , The Cambridge History of Iran, ۱۹۹۱, vol VII.
(۵۲) Chardin, J, Voyages, Paris, ۱۸۱۱.
(۵۳) EI ۲.
(۵۴) Iranica.
(۵۵) Lockhart, L, Nadir Shah, Lahore, ۱۹۷۶.
(۵۶) id, X The Persian Army in the W afav/ Period n , Der Islam, Berlin, ۱۹۵۹, vol XXXIV.
(۵۷) Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, ۱۹۵۳, vol XVII.
(۵۸) id, X A Civil and Military Review in F rs in ۸۸۱/۱۴۷۶ n , Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London, ۱۹۷۵, vol X.
(۵۹) Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.
(۶۰) Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, New York, ۱۹۷۳.
(۶۱) Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, New York, ۱۹۰۲.
(۶۲) Barthold, VV, X Ocherk istorii turkmenskogo naroda n , Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳, vol II (۱).
(۶۳) Cahen, C, X Quelques textes n E glig E s concer- nant les Turcomans de R C m au moment de l'invasion mongole n , Byzantion, ۱۹۳۹, vol XIV.
(۶۴) IA.
(۶۵) Jirmunskiy, VM, X Sirderya boyunda Oguzlara dair izler n , Belleten, Istanbul, ۱۹۶۱, vol XXV.
(۶۶) Karabaev, B, X Turkmeny Turtsii n , Turkmeny zarubezhnogo vostoka, Ashkhabad, ۱۹۹۳.
(۶۷) Ovezov, K & N Gadzharov, X Turkmeny Iraka n , Turkmeny zarubezhnogo vostoka, Ashkhabad، ۱۹۹۳.
(۶۸) refik, A, Anadoluda T O rk a s iretleri, Istanbul, ۱۹۸۹.
(۶۹) somer, F, Oguzlar (T O rkmenler) , Ankara, ۱۹۷۲.
(۷۰) Sakhatmuradov, A, X T O rkmeny Sirii n , Turkmeny zarubezhnogo vostoka, Ashkhabad، ۱۹۹۳.
(۷۱) Shakerim Qudaiberdiuly, Tur o k, qyrqyz- qazaq ham khandar shezh o res o , Almaty, ۱۹۹۱.
(۷۲) Yagmurov, A, X Turk- meny Afganistana n , Turkmeny zarubezhnogo vostoka, Ashkhabad, ۱۹۹۳؛


۱. افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۱۲-۱۳، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.
۲. Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, P۱۰۵-۱۰۹, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.
۳. Iranica, I, P۵۸۵.
۴. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۹۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۵. کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۵۰، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۶. Iranica, I, P۵۸۵.
۷. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۰۷، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۸. Iranica, I, P۵۸۳.
۹. EI ۲, P۲۴۰.
۱۰. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۸۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۱۱. Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, P۱۰۵, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.
۱۲. افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ‌ افشار، ج۱، ص۴۸-۴۹، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.
۱۳. Nikitine, B, X Les Af l rs d'Urumiyeh n , JA, P۸۸, Paris, ۱۹۲۹, vol CCXIV.
۱۴. Iranica, I, P۵۸۵.
۱۵. Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۶, New York, ۱۹۷۳.
۱۶. Iranica, I, P۵۸۵.
۱۷. Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, ۱۹۵۳, vol XVII.
۱۸. روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص‌۳۴، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.
۱۹. EI ۲, P۲۴۰.
۲۰. فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۲۱. بابن‌و هوسه‌، سفرنامة جنوب‌ ایران‌، ج۱، ص۱۶۱، ترجمة محمد حسن‌ اعتمادالسلطنه‌، به‌ کوشش‌ هاشم‌ محدث‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۲۲. Iranica, I, P۵۸۵.
۲۳. مظلوم‌زاده‌، محمدمهدی‌، طایف افشار کازرون‌، ج۱، ص۲۴۳۸، ناموارi دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۲۴. فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۲۵. فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۴۴۲، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۲۶. تاریخ‌ افشار، به‌ کوشش‌ محمود رامیان‌ و پرویز شهریار افشار، تبریز، ۱۳۴۲ش‌.
۲۷. فسایی‌ حسن‌، فارس‌نامة ناصری‌، ج۲، ص۱۵۷۶، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۲۸. فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۲، ص۱۵۸۲، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۲۹. Iranica, I, P۵۸۵.
۳۰. Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۸, New York, ۱۹۷۳.
۳۱. Iranica, I, P۵۸۵.
۳۲. قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
۳۳. فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۱، ص۳۹۰، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۳۴. فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامه ناصری‌، ج۱، ص۳۹۳، به‌ کوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۳۵. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۳۶. قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصه التواریخ‌، ج۲، ص۸۵۷-۸۵۸، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
۳۷. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۵۲۴-۵۲۵، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۳۸. باور محمود، ج۱، ص۲۴، کوه‌گیلویه‌ و ایلات‌ آن‌، تهران‌، ۱۳۲۴ش‌، حاشیه ۱۱۹.
۳۹. Minorsky, V, X Ainallu/Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Krak F w, ۱۹۵۳, vol XVII.
۴۰. EI ۲, P۲۴۰.
۴۱. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۲۶-۲۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۴۲. مینورسکی‌، ولادیمیر، تاریخچة نادرشاه‌، ج۱، ص۹، ترجمة رشید یاسمی‌، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌.
۴۳. قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۵، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۴۴. خواندمیر، غیاث‌الدین‌، حبیب‌ السیر، ج۴، ص۵۴۱، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
۴۵. قمی‌، قاضی‌، احمد، خلاصة التواریخ‌، ج۱، ص۲۰۰، به‌ کوشش‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
۴۶. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص‌۹۳، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۴۷. اسکندربیک‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۴۰، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۴۸. مروی، محمدکاظم‌، عالم‌ آرای‌ نادری‌، به‌ کوشش‌ محمدامین‌ ریاحی‌، ج۱، ص۴- ۵، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۴۹. کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص‌۵۱، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۵۰. قدوسی‌، محمدحسین‌، نادرنامه‌، ج۱، ص۱۵، به‌ نقل‌ از ژوستن‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۵۱. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۲. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۴۳، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۳. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۰۴، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۴. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۴۳، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۵. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۶. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۲۴۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۷. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۳۷۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۸. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۳۷۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۵۹. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۴۱۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۶۰. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌ ۳۸، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۶۱. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۲۳۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۶۲. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص‌۵۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۶۳. استرابادی‌، محمدمهدی‌، جهانگشای‌ نادری‌، ج۱، ص۵۴۱، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۶۴. میرنیا، علی‌، ایلها و طایفه‌های‌ عشایری‌ خراسان‌، ج۱، ص۲۵ به‌ بعد، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
۶۵. Iranica, I, P۵۸۵.
۶۶. باستانی‌ پاریزی‌، محمدابراهیم‌، افشارها در تاریخ‌ و سیاست‌ کرمان‌، ج۱، ص۱۵۰۳- ۱۵۰۵، ناموارة دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌، ج‌ ۴.
۶۷. وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، تاریخ‌ کرمان‌، ج۲، ص۶۰۰، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۶۸. وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، تاریخ‌ کرمان‌، ج۲، ص۶۰۰، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۶۹. روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۵۷، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.
۷۰. Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, P۶۷-۶۸, New York, ۱۹۰۲.
۷۱. وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، ص‌۱۴۵، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
۷۲. وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، ص‌۱۴۵، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
۷۳. وزیری‌ کرمانی‌، احمدعلی‌، جغرافیای‌ کرمان‌، ص‌۱۹۸-۱۹۹، به‌ کوشش‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
۷۴. باستانی‌ پاریزی‌، محمدابراهیم‌، «افشارها در تاریخ‌ و سیاست‌ کرمان‌»، ج۱، ص۱۵۰۰، ناموارة دکتر محمود افشار، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌.
۷۵. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۷۶. Iranica, I, P۵۸۵.
۷۷. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۷۹، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۷۸. Iranica, I, P۵۸۵.
۷۹. Iranica, I, P۵۸۵.
۸۰. Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, P۲۸۰, New York, ۱۹۰۲.
۸۱. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص۲۸۰، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۸۲. Iranica, I, P۵۸۵.
۸۳. Sykes, P M, Ten Thousand Miles in Persia, P۲۸۰, New York, ۱۹۰۲.
۸۴. Iranica, I, P۵۸۵.
۸۵. Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۸, New York, ۱۹۷۳.
۸۶. کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۹۴، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.
۸۷. سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌، (۱۳۶۶ش‌)، ج۱، ص۱۳- ۱۵، نتایج‌ تفصیلی‌، ایل‌ افشار، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۸۸. سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌، (۱۳۶۶ش‌)، ج۱، ص۱۳- ۱۵، نتایج‌ تفصیلی‌، ایل‌ افشار، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۸۹. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۹۰. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۹۱. فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۲، ص۲۱۲، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
۹۲. ژوبر، پ‌ ا، مسافرت‌ در ارمنستان‌ و ایران‌، ج۱، ص‌۱۵۴، ترجمة علیقلی‌ اعتماد مقدم‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌.
۹۳. Iranica, I, P۵۸۵.
۹۴. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۹۵. Shiel, M, Glimpses of Life and Manners in Persia, P۳۹۷, New York, ۱۹۷۳.
۹۶. فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۵، ص۱۰۷، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
۹۷. جمالی‌اسدآبادی‌، ابوالحسن‌، چند سند از طایفة افشار اسدآباد، ج۱، ص۲۴۵، بررسیهای‌ تاریخی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌، س‌ ۱۰، شم ۲.
۹۸. Iranica, I, P۵۸۵.
۹۹. جمالی‌، اسدآبادی‌ ابوالحسن‌، چند سند از طایفة افشار اسدآباد، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶، بررسی‌های‌ تاریخی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌، س‌ ۱۰، شم ۲.
۱۰۰. دوبد، س‌، سفرنامة لرستان‌ و خوزستان‌، ج۱، ص۳۱۹، ترجمة محمدحسین‌ آریا، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
۱۰۱. فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۵، ص۱۶، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
۱۰۲. کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۱۱۲، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.
۱۰۳. کیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، ج۲، ص۱۱۲، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌.
۱۰۴. فرهنگ‌ جغرافیایی‌ ایران‌ (آبادیها)، تهران‌، ج۱، ص۱۱۷، ۱۳۲۸-۱۳۳۱ش‌.
۱۰۵. اسکندربیک‌، منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۳۳۴، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۱۰۶. فیلد، هنری‌، مردم‌شناسی‌ ایران‌، ج۱، ص‌۲۰۳، ترجمة عبدالله‌ فریار، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۱۰۷. گلریز، محمدعلی‌، مینودر، ج۱، ص۸۹۲، قزوین‌، ۱۳۶۸ش‌.
۱۰۸. ساروی‌، محمد فتح‌الله‌، تاریخ‌ محمدی‌، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، به‌ کوشش‌ غلامرضا طباطبایی‌ مجد، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
۱۰۹. شیروانی‌، زین‌العابدین‌، بستان‌ السیاحة، ج۱، ص۱۰۶، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌.
۱۱۰. کسروی‌، احمد، کاروند، ج۱، ص۵۰، به‌ کوشش‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۱۱۱. Avery, P, X Nadir Shah and the Afsharid Legacy n , The Cambridge History of Iran, P۴, ۱۹۹۱, vol VII.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «افشار»، شماره۳۷۲۹.    






جعبه ابزار