خال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خال (یا شامَة، جمع عربی: خیلان، شامات)، عارض های
پوستی میباشد که اهمیت آن بیشتر در
علم فراست یا
قیافه شناسی بوده است.
در ابتدا واژه «خال» برای خال های
صورت ، که
خوش یُمن به شمار میآمدند، و واژه «شامه» برای انواع تغییر رنگ روی
پوست به کار برده میشد، ولی به تدریج هر دو واژه به معنای
مترادف به کار رفتند.
در منابع
پزشکی دوره اسلامی، خال به همراه عارضه های
پوستی چون «
کَلَف » و «
قوابی » آمده و آن را ناشی از خلط غلیظ
سودایی یا خون جمع شده زیر
پوست دانسته اند، ولی
بیماری به شمار نیاورده و کمتر بدان پرداخته اند.
شیوههایی نیز برای پاک کردن آن تجویز کردهاند که غالباً برای شماری از دیگر
بیماری های پوستی تجویز میشده است.
در بسیاری جوامع، نشانه های طبیعی جسمی، از جمله خال ها، را دارای خواص الهی یا
جادویی و قابل تعبیر میدانستند،
لذا در کتاب های علم فراست، به
تعبیر خالها پرداخته اند.
قدیم ترین منابع راجع به
علم فراست که بر فرهنگ اسلامی تأثیر گذاشتهاند و آثاری از آنها در دسترس است متعلق به
یونان و
روم شرقی است، از جمله «کتاب الخیلان» و «کتاب الشامات» که به نوشته
ابن ندیم از «مینس رومی» (روم شرقی) بوده و «فهد»
احتمال می دهد که یکی از این دو، ترجمه دو فصل از کتابی منسوب به «مِلامپس» بوده که اکنون نیز موجود است.
همچنین «شمس الدین محمدبن ابیطالب انصاری دمشقی» (سده هشتم) در کتاب «السیاسة فی علم الفراسة» از احکام خاص
بقراط در مورد خال ها یاد می کند.
فخررازی در «کتاب الفراسة»،
شامات و خال های موجود در
بدن انسان را با آنچه در بدن
اسب هست، مقایسه می کند.
احتمالا نخستین کتاب مستقل دوره
اسلامی در باب خال، «کشف الحال فی وصف الخال» از «
خلیل بن ایبک صَفَدی » (متوفی ۷۶۴) است. پس از آن شش کتاب دیگر شناخته شده، از جمله «صحائف الحسنات فی وصف الخال» از «محمدبن حسن نواجی شافعی» (متوفی ۸۵۹) که در واقع همان کتاب صفدی است.
مؤلفان کتاب های مستقل بعدی به ترتیب تألیف عبارت اند از: سِبط ابن العَجَمی (متوفی ۸۸۴)؛ محمدبن علی بن طولون دمشقی صالحی (متوفی ۹۵۳)؛ ابن شاشه (متوفی ۱۱۲۸)؛ و عبدالقادربن سالم حسینی (چاپ ۱۳۳۱ بیروت).
همچنین
نسخه ای خطی با نام «عقود اللال المنظومة فی وصف الخال» در
دارالکتب المصریّة موجود است. این رساله، مجهول المؤلف و شامل
قطعههایی ادبی در وصف خال است.
در علم فراست، از خال ها بر حسب محل آنها در نقاط مختلف
بدن تعبیرهای مختلفی می شده است. بهترین خال ها را آنهایی می دانستند که بر
صورتاند و رنگشان سیاه مایل به سبز است.
از خال های معروفی که در کتاب ها بدان ها پرداخته اند، خالی است که بر زبان
موسی علیهالسلام بوده است.
معروف تر از آن،
خال نبوت بر پشت
پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم است که
بحیرا آن را دید.
همچنین بنا به
حدیثی در منابع
اهل سنّت ،
یکی از ویژگی هایی که پیامبر اسلام برای
مهدی موعود که فردی از
نسل و همنام آن حضرت است، برشمرده، خالی مادرزاد بر
گونه راست اوست.
در سده سیزدهم که محمد احمد (
مهدی سودانی ) (۱۸۴۳ـ۱۸۸۵) در برابر
انگلیسیها قیام کرد و خود را مهدی خواند و بسیاری از
سودانی ها به او به عنوان مهدی ایمان آوردند، اظهار می شد که او تمام نشانه های جسمی مذکور در باب مهدی را دارد.
داستان خال
بدیُمن «نائله بنت عمار کلبی»، شاید معروف ترین
داستان در باب خال های بدیُمن و
شوم باشد؛
معاویة بن سفیان با او
ازدواج می کند ولی با آگاه شدن از خال بدیمن او، وی را
طلاق می دهد. همسر دوم نیز چنین می کند، ولی همسر سوم،
نعمان بن بشیر ، گرفتار بدیمنی آن می شود و سرش را از دست می دهد.
در
عرفان ، خال،
خال سیاه و
خال هندو کنایه از وحدت حقیقت و
عالم غیب است.
در
ادبیات فارسی و عربی، خال از نشانه های
زیبایی است.
(۱) محدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، (قاهره) ۱۳۷۱/۱۹۵۲، چاپ افست بیروت.
(۲) ابن سعد، الطبقات الکبری (بیروت).
(۳) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب.
(۴) ابن ندیم، کتاب الفهرست (تهران).
(۵) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (بیروت) : دارابن کثیر.
(۶) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیّین.
(۷) ثابت بن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب، چاپ صبحی، قاهره ۱۹۲۸.
(۸) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بیروت (۱۳۶۷/ ۱۹۴۸).
(۹) منوچهر دانش پژوه، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۰) دهخدا، لغت نامه دهخدا.
(۱۱) محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۵ـ۱۹۷۳.
(۱۲) حسن بن محمد رامی، انیس العشّاق، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۵ش.
(۱۳) محمدپادشاهبن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۴) خلیل بن ایبک صفدی، کشف الحال فی وصف الخال، چاپ عبدالرحمان بن محمد عقیل، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۱۵) طبری، تاریخ الطبری (بیروت).
(۱۶) محمدبن عمر فخررازی، کتاب الفراسة، در یوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقدیم مراد وهبه، (قاهره) ۱۹۸۲.
(۱۷) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، رساله مشواق، چاپ بهمنیار، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۸) یعقوب کشکری، کناش فی الطب، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایاصوفیه، ش ۳۷۱۶، فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۹) مجلسی، بحار الانوار.
(۲۰) یوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقدیم مراد وهبه، (قاهره) ۱۹۸۲.
(۲۱) دایرةالمعارف دین، ویرایش میرچا الیاده، نیویورک ۱۹۸۷، بخش «علائم بدنی» (توسط ویکتور ترنر).
(۲۲) توفیق فهد، پیشگویی عربی: مطالعات مذهبی، جامعه شناختی و قومی در بومیان میانه اسلام، پاریس ۱۹۸۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خال»، شماره۶۷۶۰.