حکم خیانت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خیانت کردن در موارد مختلف مثل
خیانت به ناموس دیگران، در
آیات مختلف
قرآن ذکر شده
و حکم آرا بیان کرده است.
خیانت کردن
حرام است.
«احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم هن لباس لکم وانتم لباس لهن علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم فتاب علیکم وعفا عنکم.... ؛
آمیزش جنسی با همسرانتان، در شب روزهایی که
روزه میگیرید،
حلال است. آنها
لباس شما هستند
و شما لباس آنها (هر دو
زینت هم
و سبب حفظ یکدیگرید).
خداوند میدانست که شما
به خود
خیانت میکردید (
و این کار ممنوع را انجام میدادید) پس
توبه شما را پذیرفت
و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید،
و آنچه را
خدا برای شما مقرر داشته، طلب نمایید!
و بخورید
و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! سپس روزه را تا
شب، تکمیل کنید!
و در حالی که در مساجد
به اعتکاف پرداختهاید، با
زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است پس
به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را برای مردم، روشن میسازد، باشد که پرهیزکار گردند.»
«. . فلیؤد الذی اؤتمنامـنته ولیتق الله ربه...؛
و اگر در
سفر بودید،
و نویسندهای نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانی که در اختیار طلبکار قرار گیرد.)
و اگر
به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست،
و) باید کسی که امین شمرده شده (
و بدون گروگان، چیزی از دیگری گرفته)،
امانت (
و بدهی خود را بموقع) بپردازد
و از خدایی که
پروردگار اوست. بپرهیزد!
و شهادت را کتمان نکنید!
و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است.
و خداوند،
به آنچه انجام میدهید، داناست.»
«وما کان لنبی ان یغل ومن یغلل یات بما غل یوم القیـمة ثم توفی کل نفس ما کسبت وهم لا یظلمون؛
(
گمان کردید ممکن است
پیامبر به شما
خیانت کند؟! در حالی که) ممکن نیست هیچ
پیامبری خیانت کند!
و هر کس
خیانت کند،
روز رستاخیز، آنچه را در آن
خیانت کرده، با خود (
به صحنه محشر) میآورد سپس
به هر کس، آنچه را فراهم کرده (
و انجام داده است)، بطور کامل داده میشود
و (
به همین دلیل)
به آنها
ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید)»
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله ولا تکن للخائنین خصیمـا؛
ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم تا
به آنچه خداوند
به تو آموخته، در میان مردم
قضاوت کنی
و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی.»
«ولا تجـدل عن الذین یختانون انفسهم ان الله لا یحب من کان خوانـا اثیمـا؛
و از آنها که
به خود
خیانت کردند، دفاع مکن! زیرا خداوند، افراد
خیانت پیشه
گنهکار را
دوست ندارد.»
«یـایها الذین ءامنوا لا تخونوا الله والرسول وتخونواامـنـتکم وانتم تعلمون؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید!
به خدا و پیامبر خیانت نکنید!
و (نیز) در امانات خود
خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است)»
«واما تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء ان الله لا یحب الخائنین؛
و هر گاه (با ظهور نشانههایی،) از
خیانت گروهی بیم داشته باشی (که
عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند)، بطور عادلانه
به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد.»
«ذلک لیعلم انی لم اخنه بالغیب وان الله لا یهدی کید الخائنین؛
این سخن را بخاطر آن گفتم تا بداند من در غیاب
به او
خیانت نکردم
و خداوند مکر خائنان را
هدایت نمیکند.»
«. . ان الله لایحب کل خوان کفور؛
خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد.»
«ضرب الله مثلا للذین کفروا امرات نوح وامرات لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صــلحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیــا وقیل ادخلا النار مع الدخلین؛
خداوند برای کسانی که
کافر شدهاند
به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو
بنده از
بندگان صالح ما بودند، ولی
به آن دو
خیانت کردند
و ارتباط با این دو (
پیامبر) سودی
به حالشان (در برابر
عذاب الهی) نداشت،
و به آنها گفته شد: وارد
آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند.»
خیانت به ناموس دیگران حرام است.
«قال ما خطبکن اذ رودتن یوسف عن نفسه قلن حـش لله ما علمنا علیه من سوء قالت امرات العزیز...؛
(پادشاه آن زنان را طلبید
و) گفت:
به هنگامی که
یوسف (علیه السلام) را
به سوی خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟ گفتند: منزه است
خدا، ما هیچ عیبی در او نیافتیم! (در این هنگام) همسر عزیز گفت: الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را
به سوی خود دعوت کردم
و او از راستگویان است.»
«ذلک لیعلم انی لم اخنه بالغیب وان الله لا یهدی کید الخائنین؛
این سخن را بخاطر آن گفتم تا بداند من در غیاب
به او
خیانت نکردم
و خداوند مکر خائنان را هدایت نمیکند.»
همسر عزیز در ادامه سخنان خود چنین گفت: من این اعتراف صریح را
به خاطر آن کردم که یوسف بداند در غیابش نسبت
به او
خیانت نکردم" (ذلک لیعلم انی لم اخنه بالغیب).
چرا که من بعد از گذشتن این مدت
و تجربیاتی که داشتهام فهمیدهام" خداوند
نیرنگ و کید خائنان را هدایت نمیکند" (
و ان الله لا یهدی کید الخائنین).
در حقیقت (بنا بر اینکه جمله بالا گفتار همسر
عزیز مصر باشد همانگونه که ظاهر عبارت اقتضا میکند) او برای اعتراف صریحش
به پاکی یوسف
و گنهکاری خویش دو دلیل اقامه میکند. نخست اینکه: وجدانش-
و احتمالا بقایای علاقه اش
به یوسف! -
به او اجازه نمیدهد که بیش از این حق را بپوشاند
و در غیاب او نسبت
به این جوان پاکدامن
خیانت کند،
و دیگر اینکه با گذشت
زمان و دیدن درسهای عبرت این حقیقت برای او آشکار شده است که خداوند حامی پاکان
و نیکان است
و هرگز از خائنان حمایت نمیکند،
به همین دلیل پردههای زندگی رؤیایی دربار کم کم از جلو چشمان او کنار میرود
و حقیقت زندگی را لمس میکند
و مخصوصا با شکست در
عشق که ضربهای بر
غرور و شخصیت افسانهای او وارد کرد چشم واقع بینش بازتر شد
و با این حال تعجبی نیست که چنان اعتراف صریحی بکند.
خیانت به خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حرام است.
«یـایها الذین ءامنوا لا تخونوا الله والرسول وتخونواامـنـتکم وانتم تعلمون؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید!
به خدا و پیامبر خیانت نکنید!
و (نیز) در امانات خود
خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار،
گناه بزرگی است)»
مجموع دو جمله" لا تخونوا الله
و الرسول
و تخونوا اماناتکم" یک
نهی واحدی میشود که
به یک نوع
خیانت تعلق گرفته،
و آن
خیانت امانت
خدا و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که خود بعینه
خیانت به امانت خود
مؤمنین هم هست، چون بعضی از امانتها منحصرا امانت
خدا است در نزد مردم، مانند احکام مشروعه
خدا،
و بعضی از آنها منحصرا امانت رسول
خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) است، مانند سیره حسنه آن جناب،
و بعضی از آنها امانت خود مردم در میان خودشان است، مانند اماناتی که در
اموال و اسرار خود
به یکدیگر میسپارند،
و بعضی از امانتها آن امانتی است که
خدا و رسول
و خود مؤمنین در آن شریکند،
و آن عبارت است از اموری که خداوند
به آنها امر میکند،
و رسول
خدا امر آن جناب را اجراء مینماید،
و مردم از اجرای آن منتفع گشته،
و مجتمعشان نیرومند میگردد، مانند دستورات سیاسی
و اوامر مربوط
به جهاد و اسرار جنگی که اگر افشاء شود آرزوهای دینی عقیم گشته
و مساعی
حکومت اسلامی بی نتیجه مانده
و قهرا حق
خدا و رسول هم پایمال میشود،
و ضررش دامنگیر خود مؤمنین هم میگردد.
پس
خیانت در این نوع از امانت،
خیانت به خدا و رسول
و مؤمنین است،
و مؤمنی که
به چنین
خیانتی دست میزند علاوه بر اینکه میداند
به خدا و رسول
خیانت کرده میداند که
به خودش
و سایر برادران ایمانیش هم
خیانت کرده است،
و هیچ عاقلی حاضر نیست، که
به خیانت به خود اقدام نماید، چون
عقل هر کس قبح
خیانت را درک میکند،
و با داشتن این موهبت الهی چگونه آدمی
به خود
خیانت میکند؟
گویا بعضی از افراد مسلمین تصمیمات سری
و سیاسی رسول
خدا (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) را در نزد
مشرکین فاش میکرده،
و خدا این عمل را
خیانت دانسته
و از آن نهی کرده است،
و آن را
خیانت به خدا و رسول
و مؤمنین اعلام نموده است.
خوف از
خیانت دشمن به عهد و پیمان خود با
مسلمانان، موجب بی اعتباری آن است.
«واما تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء ان الله لا یحب الخائنین؛
و هر گاه (با ظهور نشانههایی،) از
خیانت گروهی بیم داشته باشی (که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند)، بطور عادلانه
به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد.»
خلاصه، این دو آیه دو دستور الهی است در
قتال با کسانی که عهد ندارند،
و عهد را میشکنند،
و یا
ترس این هست که بشکنند. پس اگر دارندگان عهد از
کفار بر عهد خود پایدار نباشند
و آن را در هر بار بشکنند بر ولی امر است که با ایشان مقاتله نموده
و بر آنان سخت گیری کند،
و اگر ترس این باشد که بشکنند
و اطمینانی
به عهد آنان نداشته باشد باید او نیز لغویت عهد را اعلام نموده
و آن گاه
به قتال با آنان بپردازد،
و قبل از اعلام لغویت آن مبادرت
به قتال نکند چه این خود یک نحوه
خیانت است.
و اما اگر عهد بستند
و آن را نشکسته
و ترس این هم که
خیانت کنند در بین نباشد البته
واجب است عهدشان را محفوظ داشته
و احترام کنند، که خدای تعالی فرموده: " فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم"
و نیز میفرماید: " اوفوا بالعقود".
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم خیانت».