حکم اسراف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلمه
اسراف کلمه بسیار جامعی است که هر گونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گرائی و
اتلاف و مانند آن را شامل میشود، و این روش
قرآن است که به هنگام تشویق به استفاده کردن از مواهب آفرینش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به
اعتدال توصیه میکند.
«... ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین؛
...
اسراف نکنید که
خداوند مسرفین را دوست نمیدارد.»، «... ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین؛
...و
اسراف نکنید که خداوند
مسرفان را دوست نمیدارد.»، «کلوا من طیبـت ما رزقنـکم ولا تطغوا فیه فیحل علیکم غضبی ومن یحلل علیه غضبی فقد هوی؛
بخورید از روزیهای پاکیزه ای که به شما دادیم، ولی در آن
طغیان نکنید که
غضب من بر شما وارد خواهد شد، و هر کس غضبم بر او وارد شود سقوط میکند.» («طغی» در لغت به معنای تجاوز از حد است و تناسب بین کلام «کلوا من طیبات... و لاتطغوا فیه» در اینجا میتواند، معنای
اسراف را
افاده کند.)
«قال کذلک اتتک ءایـتنا فنسیتها وکذلک الیوم تنسی• وکذلک نجزی من
اسرف ولم یؤمن بـایـت ربه ولعذاب الاخرة اشد وابقی؛
میفرماید: این بخاطر آن است که آیات من به تو رسید و آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد!•و اینگونه
جزا میدهیم کسی را که
اسراف کند و
ایمان به آیات پروردگارش نیاورد و
عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است!».
قرآن کریم در مورد حرمت
اسراف و سوء استفاده اولیا، از اموال یتیمان می فرماید: «وابتلوا الیتـمیحتی اذا بلغوا النکاح فان ءانستم منهم رشدا فادفعوا الیهم امولهم ولاتاکلوهآ
اسرافا...؛
و یتیمان را چون به حد
بلوغ برسند، بیازمائید! اگر در آنها
رشد (کافی) یافتید اموالشان را به آنها بدهید، و پیش از آنکه بزرگ شوند اموال آنها را از روی
اسراف نخورید...»
در آیه شریفه بین خوردن با
اسراف و خوردن بعد از کبیر شدن
یتیم مقابله افتاده و این مقابله میفهماند که بین آن دو فرق هست اولی (اکل و خوردن با
اسراف) تعدی به اموال ایتام است بدون اینکه حاجتی به خوردن آن باشد و بدون اینکه ولی یتیم خود را مستحق آن مال بداند بلکه فقط از باب
اجحاف و بی مبالاتی مال یتیم را میخورد، ولی دومی (برداشتن از مال یتیم قبل از بزرگ شدنش) به این معنا است که
ولی یتیم خود را مستحق این خوردن بداند و برای تصدی امور یتیم صاحب
اجرت و حق العمل میداند و میخواهد اجرت زحمات خود را بردارد چیزی، که هست
اسلام به او میگوید: زحمت بکشد و حال که او به حد رشد رسیده احتیاجی به تو ندارد و ممکن است خود او تو را از تصرف در اموالش جلوگیری کند پس قبل از آنکه او جلوی تو را بگیرد خودت مال او را به او بده.
قرآن کریم در مورد حرمت
اسراف و زیاده روی، در بهره گیری از زینتها می فرماید: «یـبنی ءادم خذوا زینتکم عند کل
مسجد وکلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین؛
ای فرزندان آدم!
زینت خود را به هنگام رفتن به
مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و
اسراف نکنید که خداوند
مسرفان را دوست نمیدارد.» (بنا بر اینکه «لاتسرفوا» علاوه بر «کلوا واشربوا» ناظر به جمله «خذوا زینتکم» نیز باشد ذیل آیه «انه لایحب» که به نحو کلی دوست نداشتن خداوند را بیان میکند مؤید این احتمال است.)
کلمه
اسراف کلمه بسیار جامعی است که هر گونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گرائی و
اتلاف و مانند آن را شامل میشود، و این روش
قرآن است که به هنگام تشویق به استفاده کردن از مواهب آفرینش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به
اعتدال توصیه میکند.
راغب میگوید: کلمه
سرف به معنای تجاوز از حد است در هر عملی که انسان انجام میدهد و لیکن این معنا در انفاق مشهورتر است.
«وهو الذی انشا جنــت معروشـت وغیر معروشـت والنخل والزرع مختلفـا اکله والزیتون والرمان متشـبهـا وغیر متشـبه کلوا من ثمره اذا اثمر وءاتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین؛
او است که باغهای معروش (باغهائی که درختانش روی داربستها قرار میگیرند) و باغهای غیر معروش (درختانی که نیاز به داربست ندارند) آفرید، و همچنین
نخل و انواع زراعت را که از نظر
میوه و طعم با هم متفاوتند و (نیز) درخت
زیتون و
انار را که از جهتی با هم شبیه و از جهتی تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است در حالی که طعم میوه آنها فوق العاده متفاوت) از میوه آن به هنگامی که به
ثمر مینشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید،
اسراف نکنید که خداوند
مسرفین را دوست نمیدارد.» (برداشت با توجه به عطف «لاتسرفوا» بر «و آتوا حقه» است.)
«و لا تسرفوا» معنایش این است که در استفاده از این میوهها و غلات از آن حدی که برای معاش شما صالح و مفید است تجاوز مکنید، درست است که شما صاحب آن هستید و لیکن نمیتوانید در خوردن آن و
بذل و بخشش از آن زیاده روی کنید، و یا در غیر آن مصرفی که خدا معین نموده به کار بزنید مثلا در راه
معصیت خدا صرف نمایید. و همچنین فقیری که از شما میگیرد نمیتواند در آن
اسراف نموده مثلا آن را تضییع کند. پس آیه مطلق و خطاب آن شامل جمیع مردم است چه مالک و چه
فقیر، و اینکه بعضی گفتهاند: خطاب آیه مختص به مالک آن اموال است.
«ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملومـا محسورا؛
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک
انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی.»
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قوامـا؛
آنها کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند نه
اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند.»
جالب توجه اینکه اصل انفاق کردن را مسلم میگیرد بطوری که نیاز به ذکر نداشته باشد چرا که انفاق یکی از وظائف حتمی هر انسانی است، لذا سخن را روی کیفیت انفاق آنان میبرد و میگوید: انفاقی عادلانه و دور از هر گونه
اسراف و سختگیری دارند، نه آن چنان بذل و بخششی کنند که
زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند. در تفسیر
اسراف و
اقتار که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونی دارند که
روح همه به یک امر باز میگردد و آن اینکه
اسراف آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد، و اقتار آن است که کمتر از
حق و مقدار لازم بوده باشد.
در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی برای
اسراف و اقتار و حد اعتدال شده است و آن اینکه هنگامی که
امام صادق (علیهالسّلام) این آیه را
تلاوت فرمود مشتی سنگریزه از
زمین برداشت و محکم در دست گرفت، و فرمود این همان اقتار و سخت گیری است سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روی زمین ریخت و فرمود این
اسراف است، بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود به گونهای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش بازماند، و فرمود این همان
قوام است.
«ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق ومن قتل مظلومـا فقد جعلنا لولیه سلطـنـا فلا
یسرف فی القتل انه کان منصورا؛
و کسی را که خداوند خونش را
حرام شمرده به قتل نرسانید، جز به حق، و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولیش سلطه (حق
قصاص ) قرار دادیم، اما در
قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است.»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم اسراف».