حماد راوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالقاسم حماد بن سابور دیلمی کوفی، معروف به حَمّاد راویه (م ۱۵۶ هـ)، از شخصیتهای
قرن دوم و سوم هجری قمری، آگاه به
تاریخ،
اشعار، انساب، لغات
عرب،
ادبیات عرب و ایام
عرب که خلفای
بنیامیه با او مجالست داشته و احترام میگذاشتند و از علوم او بهره میبردند. وی راوی
اشعار کهن
عرب و
شاعر معروف ایرانیتبارِ
عرب بود.
ابوالقاسم حماد بن سابور بن مبارک بن عبید دیلمی کوفی، معروف به راویه، اصل و تبار او از
دیلم بود.
پدرش شاپور (سابور)/ هرمز یا به روایتی میسره از اهالی دیلمان بود که پسر
عروة بن زید الخیل طائی وی را اسیر کرد و به دخترش لیلی بخشید به همین دلیل مُکنّی به ابولیلی شد.
حماد به خاطر
اشعار زیادی که از
شعرای جاهلی و اسلامی حفظ بود، لقب راویه گرفت.
برخی او را اولین کسی دانستهاند که به این نام ملقب گردید.
درباره زندگی حماد اطلاعات ناسازگاری وجود دارد.
او را، به دلیل محل تولد و سکونتش، حماد کوفی و به سبب خاستگاهش، حماد دیلمی نامیدهاند.
ابوالفرج اصفهانی او را از موالی
بنیشیبان و
یاقوت حموی و
ابنخلکان او را از موالی
بکر بن وائل یا
مکنف بن زید الخیل طائی دانستهاند.
سال تولد حماد را برخی منابع ۷۵
و برخی دیگر ۹۵
در
کوفه ذکر کردهاند.
حماد در کوفه پرورش یافت و در جوانی همنشین و یار دائمی
حماد عجرد و
حماد زبرقان بود و این سه تن به
حمادون معروف بودند. اینان به همراه
مطیع بن الیاس (متوفی ۱۶۶) به بیبند و باری شهرت داشتند، در مجالس عیش و نوش حاضر میشدند و برای هم
اشعار هجوآمیز میسرودند.
حماد در جوانی دزدی و راهزنی میکرد تا اینکه شبی اموال کسی را دزدید که در آن دفتری از
شعر انصار بود، آنها را خواند، لذت برد و حفظ کرد و پس از آن به دنبال
شعر و ادب رفت و راهزنی را رها کرد.
از آن پس دنبال آموختن ادبیات،
شعر، ایام الناس و لغات
عرب رفت و از گذشته خود دست کشید.
او را آگاهترین مردم نسبت به تاریخ،
اشعار، انساب و لغات
عرب توصیف کردهاند،
بدینجهت پادشاهان بنیامیه او را احترام کرده و با او مجالست داشتند و از ایام
عرب و علوم آنها از او سؤال نموده و او را پاداش میدادند.
حماد از
جریر و
فرزدق اشعاری حکایت کرده و
هیثم بن عدی،
عبدالله بن اجلح کندی و
خالد بن عطاء نیز از او حکایت کردهاند.
خلف احمر و
اصعمی نیز از او
اشعاری روایت کردهاند.
روایات اغراقآمیزی درباره حافظه حماد وجود دارد و سبب مُلَقب شدنش به راویه (بسیار روایتکننده) از حفظ داشتن
اشعار بسیار زیاد است.
دانش و اطلاعات وسیع وی درباره اخبار و
اشعار جاهلی سبب شد که جایگاه خاصی نزد خلفای بنیامیه داشته باشد و از عنایت و حمایت
هشام بن عبدالملک (حک: ۱۰۵ـ۱۲۵) و
ولید بن یزید (حک: ۱۲۵ـ۱۲۶) برخوردار باشد.
براساس حکایتی که ابوالفرج اصفهانی نقل کرده
و در کتابهای دیگر هم به همان شکل تکرار شده، حماد پیش از هشام بن عبدالملک، در خدمتِ
یزید بن عبدالملک (حک: ۱۰۱ـ۱۰۵) بوده است،
حالآنکه، حتی اگر سال تولد حماد ۷۵ باشد، ناسازگاریهای آشکار تاریخی که در متن داستان وجود دارد، تمامی آنرا نامعتبر جلوه میدهد.
خلفای عباسی به او هیچ توجهی نشان نمیدادند.
داستان مناقشه او با مُفَضّل ضبّی در حضور
مهدی عباسی (حک: ۱۵۸ـ۱۶۹) در کاخ عسیاباذ/ عسییآباد
نیز به لحاظ تاریخی تناقض دارد.
دیدار حماد با
زیاد بن ابیه (متوفی ۵۳)
نیز ممکن نیست، زیرا حماد دست کم ۲۲ سال بعد از مرگ زیاد به دنیا آمده است. به گفته
بلاشر به سبب همین تناقضات است که پژوهشگران نمیتوانند به گزارشهای زندگی وی اعتماد کنند.
حماد در کوفه درگذشت. سال وفات وی را
ابنندیم ۱۵۶، و
یاقوت حموی و
ابنخلکان ۱۵۵
ذکر کردهاند. به نوشته ابنخلّکان، وفات حماد را در زمان خلافت مهدی، یعنی بعد از ۱۵۸، نیز گفتهاند
که شاید برای رفع تناقض تاریخی دیدار وی با مهدی باشد.
صفدی نیز وفات او را در ۱۶۵ دانسته است.
محمد بن کناسه در رثای او
اشعاری سرود.
حماد
شاعری اهل ذوق و راوی با حافظهای قوی بود که تحسین
ابوعمرو بن علاء بصری ، سردمدار مکتب راویان
بصره، را برانگیخت.
او در مقابل ولید بن یزید ادعا نمود که به تعداد هر یک از حروف الفبا، صد قصیده بزرگ میخواند و در نهایت ۲۹۰۰ قصیده خواند و از او جایزه گرفت.
او چهرهای دوگانه دارد، از یک سو نخستین کسی است که
اشعار عرب را گردآوری کرده
و در زمانه خود آگاهترین فرد به کلام
عرب است و حکایتهای متعدد درباره تسلط کمنظیر او بر
شعر جاهلی و شناخت عمیق او از نقد
شعر وجود دارد،
از سویی دیگر، از قدیمترین تا متأخرترین منابع او را نامطمئن و جاعل میدانند.
سیدمرتضی او را فردی بیدین، دائمالخمر و کذاب دانسته است.
پایبندنبودن به اصول اخلاقی، عادت به نوشیدن
شراب، متهمبودن به
کفر و
زندقه و انبوهی از حکایات که بر جعل و افزودن بر
شعر دیگران دلالت دارد
سبب شده است که ناقدان در روایات او تردید کنند.
رقابت راویانِ دو مکتبِ بصره و کوفه نیز در رواج این اتهامات بیتأثیر نبوده است، چنانکه به گفته
ابوالطیب لغوی حماد در نزد بصریان نامطمئن و غیرموثق است.
از طرف دیگر،
مُفَضّل ضبّی، همشهری حماد و از معتبرترین راویان کوفه، نیز درباره وی گفته است که او
شعر عرب را چنان فاسد کرد که هیچگاه اصلاح نمیشود.
اظهارنظر مُفَضَّل به جملهای تاریخی درباره حماد تبدیل شده است، به شکلی که اغلب شرححالنویسان و ناقدان به آن استناد کردهاند.
دائرة المعارف ادبیات عرب، ذیل «حماد الراویه».
ناصرالدین اسد کوشیده است با دلایل فنی و تاریخی این اظهارنظر را رد کند.
آسانگیری حماد در پذیرش روایتهای نامعتبر از افراد ناموثق، اصالت روایتهای وی را خدشهدار میکند. وی از
سماک بن حرب (متوفی ۱۲۳)، که از راویان بدوی و بسیار ناموثق بود، چندین روایت نقل کرده است.
خلف احمر نیز اعتراف کرده که
شعر جعلی به حماد میداده و او آنها را به
اشعار عرب وارد میکرده است.
برخی معاصران معتقدند یکی از دلایل جاعل و ناموثق بودنِ راویان کوفی، نظیر حماد و خلف، اصالت ایرانی و دشمنی آنها با عربهاست.
اغلب مستشرقانی که درباره
شعر جاهلی پژوهش کردهاند درباره حماد نیز سخن گفتهاند. برخی از آنها راویانی نظیر حماد را از علل عدم صحت
شعر جاهلی میدانند.
مارگلیوث،
نیکلسون،
آلوارت و بلاشر،
وی را جاعل و کاذب میدانند و معتقدند که هیچ اعتمادی به روایات او نیست.
مارگلیوث
روایت حماد را از تدوین
اشعار عرب به دستور
نعمان بن منذر،
ساخته ذهن وی میداند و آنرا کوبیدن میخی بر تابوتِ
شعرِ قدیم
عرب میخواند.
در مقابل، ناصرالدین اسد در مقام دفاع از صحت
شعر جاهلی این روایت را چندان دور از ذهن نمیداند.
داستانِ مناقشه حماد با مفضّل ضبّی در حضور خلیفه عباسی نیز از بحثانگیزترین حکایتها درباره حماد در بین مستشرقان و معاصران است.
مارگلیوث
و
شوقی ضیف تناقصهای تاریخی آنرا کماهمیت و این گزارش را صحیح میدانند، اما
براونلیش و
لایل آنرا به لحاظ تاریخی نادرست میشمارند.
علاوه بر اتهام جعل، دانش حماد نیز محل تردید قرار گرفته است. برخی معتقدند که وی در
عربیت بضاعت اندکی داشت،
قرآن را از مصحف آموخته بود (یعنی از زبان استادان و راویان استماع نکرده بود)
و
شعر را هم غلط میخواند. حتی
اصمعی، همنشین وی، گفته که از حماد فقط سیصد حرف آموختم.
به گفته ابنندیم
از حماد کتابی دیده نشده است، اما مردم از او روایت کردهاند و از آن روایتها، تصنیفاتی پدید آمده است، ولی
مسعودی کتابی در تاریخ را اثر او دانسته است.
از اخباری که درباره وی نقل میشود میتوان استنباط کرد که او علاوه بر کتابهایی که خود درباره اخبار و انساب و
اشعار دوره جاهلی نوشته، آثاری نیز در اینباره در اختیار داشته است. چنانکه قبل از اینکه به دیدن ولید بن یزید برود دو کتاب
شعر قبیله قریش و
ثقیف را مطالعه میکند.
همچنین حماد معلقات سبع طوال را گردآوری کرده است.
با این حال، جالب توجه است که در کتب متقدمتر نظیر الفهرست،
مراتب النحوییّن و خصوصا
الاغانی، که شرححال مبسوط و حکایات بسیاری از حماد آورده است، کوچکترین اشارهای بهاین امر نشده است. بهگفته اصمعی، عمده
اشعاری که از
امرؤالقیس باقی مانده است به روایتِ حماد است مگر مقداری که به واسطه
ابوعمرو بن علاء شنیدهایم.
خلف احمر بیشترین روایتها را از حماد اخذ کرده بود و از اینرو پس از مرگ حماد جانشین وی شد.
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه شود.
(۱) ابنانباری، نزهةالالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۳۸۶/ ۱۹۶۷).
(۲) ابنجنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/۱۹۵۲ـ ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
(۳) ابنخلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان.
(۴) ابنسلام جُمَحی، طبقات فحول
الشعراء، چاپ محمود محمد شاکر، (قاهره ۱۹۵۲).
(۵) ابنقتيبه دینوری، عبدالله بن مسلم،
الشعر و
الشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، (قاهره) ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۶ـ۱۹۶۷.
(۶) ابنندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، (تهران).
(۷) عبدالواحدبن علی ابوالطیب لغوی، مراتب النحویین، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۸) ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، الاغانی.
(۹) ناصرالدین اسد، مصادر
الشعر الجاهلی و قیمتها التاریخیه، بیروت ۱۹۸۸.
(۱۰) اریش براونلیش، «فی مسألة صحة
الشعر الجاهلی»، در دراسات المستشرقین حول صحة
الشعر الجاهلی، ترجمها عن الالمانیة و الانکلیزیة و الفرنسیة عبدالرحمان بدوی، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹.
(۱۱) کارل بروکلمان، تاریخ الادب
العربی، نقله الی
العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴.
(۱۲) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت.
(۱۳) یحیی وهیب جبوری، المستشرقون و
الشعر الجاهلی بین الشک و التوثیق، بیروت ۱۹۹۷.
(۱۴) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمد جادمولی، علیمحمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره.
(۱۵) شوقی ضیف، تاریخ الادب
العربی، قاهره (۱۹۷۷).
(۱۶) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات.
(۱۷) طه حسین، فی الادب الجاهلی، قاهره ۱۹۶۸.
(۱۸) علی بن حسین علمالهدی، امالی المرتضی، غرر الفوائد و درر القلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
(۱۹) عمر فروخ، تاریخ الادب
العربی، بیروت ۱۹۸۵.
(۲۰) دیوید سمیوئل مارگلیوث، «نشأة
الشعر العربی»، در دراسات المستشرقین حول صحة
الشعر الجاهلی.
(۲۱) محمد بن عمران مرزبانی، المُوَشَّح، مآخذ العلماء علی
الشعراء فی عِدّة انواع من صناعة
الشعر، چاپ علیمحمد بجاوی، مصر ۱۹۶۵.
(۲۲) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
(۲۳) Regis Blachere، Histoire de la litterature arabe، Paris ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
(۲۴) Encyclopedia of Arabic literature، ed Julie Scott Meisami and Paul Starkey، London: Routledge، ۱۹۹۸، sv "Hammad al-Rawiya" (by P F Kennedy).
(۲۵) EI۲، sv "Hammad al-Rawiya" (by J W Fuck).
•
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حماد راویه»، شماره ۶۴۶۸. • پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۲۹۳، برگرفته از مقاله «ابوالقاسم حماد بن سابور راویه».