حلوان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حُلْوان، شهری تاریخی و رودی در مغرب
ایران که امروزه ویرانه آن برجایمانده است.
شهر
حلوان بر مدخل یکی از گردنههای
زاگرس معروف به عقبه
حلوان، در ساحل چپ رود
حلوان قرارداشت. مکان ویرانهها دقیقاً مشخص نیست. برخی محققان آن را میان شهرهای
کِرِند و
قصرشیرین، در محل شهر
سرپلزهاب در مغرب استان
کرمانشاه ، یا «قلعه گبری» در جنوب آن، میدانند.
رالینسون محل آن را در دوازده کیلومتری سرپل زهاب در مسیر
بغداد ـ کرمانشاه دانسته و افزوده
حلوان همان شهر کالَح دوره
آشوری یا حَلَح
سریانی و محل
تبعید یهودیان بوده است.
این
حلوان را نباید با حلوانهای دیگر ــ مانند
حلوانِ قهستانِ
نیشابور و
حلوان مصر که
ابوالفداء و
یاقوت حموی به آنها اشاره کردهاندــ یکی دانست. امروزه در حدود پانزده کیلومتری مغرب شهر
خانقین در
عراق ، آبادیای به نام
حلوان یا
هولوان و نیز جِسْر
حلوان وجود دارد.
بنابر برخی منابع، نام شهر از شخصی به نام
حلوانبن عمرانبن حافبن قضاعه گرفته شده است
. به نظر
بکری چون
حلوان در ابتدای عراق و آخر حد جبل (ایالت جبال) قرار داشته، آن را
حلوان، بهمعنای نگهبان و نگهدارنده، خواندهاند. همچنین
حلوان را به معنای بخشش و از
حُلْو به معنای
شیرین هم دانستهاند.
احتمال ضعیفتر درباره وجه تسمیه
حلوان، نظر
فریور است که آن را معرّبِ هَلْوَن، از هَلْ به معنای
کوه و وَن به معنای درخت سقز، دانسته و افزوده است این کلمات را اهالی محل ــکه به گورانی (شاخهای از زبان کردی) سخن میگویند ــ بهکار میبرند. نام
حلوان با املای یونانیِ (خالا) در منابع ضبط شده است.
در منابع دوره اسلامی، بنای شهر
حلوان را به قباد اول ساسانی (حک: ۴۸۸ـ۴۹۶ و ۴۹۸ یا ۴۹۹ـ۵۳۱ میلادی) نسبت دادهاند.
اما به نظر میرسد شهر
حلوان خیلی پیشتر از این زمان هم وجود داشته است. به استناد لوحهای متعلق به حدود ۲۶۰۰ق م که از سر پل زهاب به دست آمده است، این منطقه در زمان پادشاهی آنوبانینی در تصرف لولوییها بود، سپس جزو قلمرو کاسیها (۱۷۳۴ـ۱۵۸۵ق م) گردید.
در زمان
هخامنشیان و در دوره پادشاهی
داریوش اول (۵۲۱ـ ۴۸۶قم)
حلوان در مسیر یکی از دو جاده مهم راه شاهی بود که بابلِ را به
بیستون و
اکباتان مرتبط میکرد.
در دوره
آشوری ، این شهر به خلمنو نیز معروف بود، اطراف آن بسیار حاصلخیز بود و چند چشمه گوگردی و چند درخت
انجیر ممتاز داشت.
به استناد مقبرهای صخرهای معروف به دوکان دائو (ظاهرآ متعلق به آستیاک، پادشاه
ماد ) در نزدیکی ویرانههای
حلوان، احتمالاً
حلوان مدتی جزو قلمرو مادها (۷۰۸ یا ۷۰۱ـ۵۵۰ق م) بوده است.
بطلمیوس از ناحیه و شهر
حلوان در اقلیم چهارم یادکرده است.
در دوره ساسانیان،
حلوان کورهای به نام خسرو شادفیروز در منطقه سواد بود که پنج تسوج طَسوج داشت (فیروز قباد، جَبَل، تامَرّا، اَربِل (اِربیل) و خانقین) و جزو ناحیه ماه/ بت مادایه/ الماهَین
بهشمار میآمد.
حلوان در این دوره دارای اهمیت و مورد توجه شاهان ساسانی بود. قباد اول میوههای آن را میستود.
همچنین در این دوره،
حلوان، به عنوان شهر مرزی، مانند گمرک یا ایستگاه کنترل بود که فرستادگان خاقان، در مسیر حرکت از سرزمین ترکان به تیسفون، در آنجا توقف میکردند.
در ۵۵۳، ۵۸۸ و ۶۰۵ میلادی
حلوان مقرّ کشیشها و در زمان پادشاهی
خسروپرویز (۵۹۰ـ۶۲۸ میلادی)، از اقامتگاههای تابستانی وی بود.
در دوره اسلامی، هنگام
فتح مداین و
جلولاء در
سال ۱۶ به دست مسلمانان، یزدگرد
حلوان را مقرّ خود قرارداد، اما پس از فتح این دو شهر، وی به ری گریخت و
قعقاع بنعمرو در همین سال
حلوان را فتح کرد. وی قباد، از اهالی
خراسان ، را جانشین خود در
حلوان قرارداد.
با تأسیس شهر
کوفه در سال ۱۷،
حلوان یکی از چهار شهر مرزی آن به شمار رفت.
در سال ۲۱، مردم
حلوان یزدگرد را، که در
مرو بود، برای دفع مسلمانان یاری کردند.
در زمان
قیام مختار ثقفی در سال ۶۶،
سعدبن حُذَیفةبن یمان ، و در زمان
حجاجبن یوسف در سال ۷۷،
مُطرِّف بنمُغیره شورشهای
حلوان را سرکوب کردند.
در سدههای دوم و سوم
حلوان جزو ایالت جِبال بود، اما خراج آن با خراج نواحی سواد (
عراق ) محاسبه میشد. شهر
حلوان بزرگ و باشکوه و دارای قلعه بود و مردم آن
فارس و کرد و
عرب بودند. از
حلوان تا
قصرشیرین پنج فرسخ، تا ماذورستان چهار فرسخ و تا مرغزارِ معروفِ مَرْجالقلعه (در مسیر زُبَیدیّه/
حسنآباد به قرمَسین/
کرمانشاه ) ده فرسخ راه بود.
کوره
حلوان، مانند دوره
ساسانیان ، پنج تسوج داشت.
از وقایع مهمتاریخی
حلوان در سدههای دوم و سوم اینها هستند: تصرف شهر بهدست
عبداللّهبن معاویه در ۱۲۷؛ اقامت ابومسلم خراسانی برای مدتی در
حلوان در ۱۳۷؛ حمله امین، خلیفه عباسی، در ۱۹۶ به
حلوان برای جنگ با
طاهربن حسین ؛ سپردن حکومت
حلوان به
اسحاقبن ابراهیمبن مصعب ، از سوی
مأمون عباسی در ۲۱۵؛ والی شدن بُغای شرابی در ۲۴۸؛ و نبرد در
حلوان در سال ۲۶۱ میان سپاهیان
یعقوب لیث صفار و سپاهیان
موفق ، برادر
معتمد عباسی ، که به شکست یعقوب انجامید.
در سده چهارم،
ابنحوقل حلوان را شهری بر روی کوه، مشرف بر
عراق ، نصف دینَوَر، با خانههایی از جنس گل و سنگ، دارای هوایی گرم و درختان
خرما و
انار و
انجیر فراوان وصف کرده است. در همین دوره
اصطخری آن را شهری آبادان و در ردیف هفت شهر بزرگ عراق، و مؤلف
حدودالعالم ،
در ذکر ناحیه عراق، آن را شهری بسیار با نعمت که انجیر خشک آن صادر میشود خوانده است. در اواخر این سده،
مقدسی حلوان و
کوره آن را از اقلیم چهارم، جزو عراق و در ردیف امصار (جمع مصر به معنای شهری بزرگ) ــ یعنی مَقرّ سلطان که والیان از آنجا به جاهای دیگر فرستاده میشدندــ آورده و در عین حال آن را قصبهای کوچک دانسته که دورتادور آن
باغ بوده و بازار طویل، دژی کهن، جامع، و هشت دروازه داشته است. وی افزوده است که کنیسه یهودیان که در بیرون شهر از گچ و سنگ ساخته شده و مورد احترام است، مجللتر، بزرگتر، آبادتر و دانشمندان و پیرانش بیشتر از بیتالمقدّس است.
در زمان مقدسی بیشتر شهرهای کوره
حلوان ویران بودند. وی
خانقین ،
زبوجان ،
شلاشان ،
جامد ،
حر ،
سیروان و
بندنیجان را جزو شهرهای کوره
حلوان ضبط کرده است. برخی از حوادث مهم در سده چهارم در
حلوان عبارتاند از: ادامه حملات ابوطاهر
سلیمانبن حسن قرمطی به شهرهای عراق برضد خلفای عباسی و پناهآوردن بسیاری از اهالی
بغداد به
حلوان در ۳۱۵؛ واگذرشدن بیشتر قسمتهای ایالت جبال، از جمله
حلوان، به
ابوالهیجاء بن حمدان (از فرماندهان نظامی) در ۳۱۷ در زمان خلع
مقتدر عباسی از
قدرت ؛(مؤسس سلسله
آل زیار )، به
حلوان و
قتل و غارت در آنجا در ۳۱۹؛ تصرف بخشی از ایالت جبال تا مرز
حلوان و تعیین عامل و خراج برای آنها از سوی
ابوعلیبن محتاج (فرمانده سپاه
خراسان ) در ۳۳۰؛ در
سال ۳۴۲ گروهی از کردان، قافله نمایندگان رکنالدوله (مؤسس
آلبویه ) را که برای صلح میان
رکنالدوله و
نوح سامانی در خراسان به راه افتاده بودند، غارت کردند؛ و
زمینلرزه شدید در ۳۴۷ که سبب کشته شدن بسیاری از اهالی
حلوان و تخریب شهر و پیرامون آن شد.
در ۴۰۱
ابوالفتح محمدبن عناز ، که بیست
سال حاکم
حلوان بود، درگذشت و فرزندش،
حسامالدین ابیالشوک ، به حکومت آنجا رسید.
در ۴۳۷
ابراهیم ینال ، برادر طغرلشاه
سلجوقی ،
حلوان را تاراج کرد و آنجا را به
آتش کشید.
سه سال بعد گروهی از سپاهیان
بغداد ،
حلوان و آبادیهای اطراف آن را تاراج و ویران کردند.
از دیگر حوادث
حلوان در سده پنجم است: حمله نافرجام
سعدی ابن ابیالشوک به
حلوان، در پی سرپیچی از
ابونصرخسرو فیروز (از شاهان آلبویه)، در ۴۴۵؛ اقامت
ابراهیمبن اسحاق ، از امرای سلجوقی، در ۴۴۶ در
حلوان؛ اقامت
طغرل بیگ سلجوقی در ۴۴۷ و اقامت سلطان بَرْکیارُق در ۴۹۴ در
حلوان.
در اواخر سده پنجم،
حلوان از اقلیم چهارم و جزو سواد کوفه به شمار میرفت.
در نیمه اول سده ششم شهر هنوز رونق داشت، به طوری که
ادریسی نوشته
حلوان شهری بزرگ است که پس از
بصره و
کوفه و
واسط ، هیچ شهر دیگری در
عراق ، آبادتر و بزرگتر و حاصلخیزتر از آن نیست و نزدیکترین شهر عراق به ارتفاعات است.
در ۵۲۹ سپاهیان خلیفه مُسْتَرشِد باللّه،
حلوان و آبادیهای اطراف آن را غارت کردند.
به نظر میرسد که
حلوان، بر اثر حملات پیاپی و زمینلرزههای شدید، بهتدریج ویران شده است. در ۵۴۴ زمینلرزهای بزرگ بهشدت به
حلوان آسیب رساند، بهطوری که گفته شده است کوه مقابل شهر کاملا ویران شد.
در ۵۶۵ سپاهیان
عبدالملکبن محمدبن عطا به شهر و ناحیه
حلوان تاخت و تاز کردند.
در سده ششم بیشتر قسمتهای شهر و در سده هفتم تمام آن به کلی ویران بود، اما چشمههای گوگردی آن هنوز شهرت داشت.
در سده هشتم از شهر تاریخی
حلوان فقط نامی باقیمانده بود با مزار چند تن از بزرگان، از جمله حمزه؛ اما این نام به ناحیه آن اطلاق میشد و ولایت
حلوان کمابیش سیپاره قریه و حقوق دیوانی ششهزار و صد دینار داشت.
سالها پس از ویرانی شهر، به ناحیه آن و قسمتی از رود الوند (ریزابه
رود سیروان )، بهسبب عبور آن از کنار ویرانههای شهر،
حلوان گفته میشد.
مقبرههایی که از گذشته در شهر
حلوان قرار دارند، امروزه نزد اهالی محل محترماند.
حمزةبن حبیب ، معروف به زَیّات، قاری
قرآن ، که در ۱۵۶ در
حلوان وفات کرد و امروزه مقبره او بر روی آتشکدهای ساسانی است و اهالی محل به آن سیدحمزه میگویند.
مقبره
احمدبن اسحاق قمی ، محدّث سده سوم و از اصحاب
امام عسکری -علیهالسلام-، نیز در ابتدای جاده
سرپلزهاب به دیره (دهستانی در شمال شهرستان گیلانغرب) واقع است.
علمای بسیاری به
حلوان منسوباند، از جمله ابومحمد
حسنبن علی خَلّال حلوانی ، محدّث (متوفی ۲۴۲)؛
(متوفی ۵۲۰)؛
(متوفی ۵۳۴)
(۱) ابناثیر، الکامل فیالتاریخ.
(۲) ابناثير: كامل: تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج ۱۸، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران ۱۳۶۸ش.
(۳) ابنحوقل.
(۴) ابنخردادبه.
(۵) ابنندیم (تهران).
(۶) اسماعیل
بن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان.
(۷) محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
(۸) اصطخری.
(۹) عبداللّه
بن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲.
(۱۰) عبداللّه
بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳.
(۱۱) بلاذری.
(۱۲) بنیامین
بن یونه تطیلی، رحلة بنیامین، ترجمها عنالاصل العبری و علق حواشیها و کتب ملحقاتها عزرا حداد.
(۱۳) حدودالعالم.
(۱۴) حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده.
(۱۵) حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب.
(۱۶) محمدبن موسی خوارزمی، کتاب صورة الارض من المدن و الجبال و البحار و الجزائر و الانهار، استخرجه من کتاب جغرافیا الذی الفه بطلمیوس القلوذی.
(۱۷) خواندمیر.
(۱۸) ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد.
(۱۹) میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ایران باستان.
(۲۰) احمدبن داود دینوری، الاخبار الطِّوال.
(۲۱) هنری کرزیک رالینسون، سفرنامه راولینسون: گذر از زهاب به خوزستان، ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند.
(۲۲) سمعانی.
(۲۳) بدیعالزمان فروزانفر، فرهنگ تازی به پارسی.
(۲۴) فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :۴۵ قصرشیرین.
(۲۵) مهدی فریور، «
حلوان و ظرفیت توسعه جهانگردی در غرب»، زمان.
(۲۶) قدامة
بن جعفر، کتاب الخراج.
(۲۷) زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد.
(۲۸) الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان.
(۲۹) کرمانشاهان باستان: از آغاز تا آخر سده سیزدهم هجری قمری.
(۳۰) محمدبن عمر کشی، اختیار معرفةالرجال، المعروف برجالالکشی، (تلخیص) محمدبن
حسن طوسی، تصحیح و تعلیق میرمحمد باقربن محمد میرداماد.
(۳۱) محمدامین زکی، زبدهی تاریخ کرد و کردستان.
(۳۲) مسکویه.
(۳۳) جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه.
(۳۴) مقدسی.
(۳۵) تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان.
(۳۶) یاقوت حموی.
(۳۷) یعقوبی، البلدان.
(۳۸) Vasily Vladimirovich Barthold, An historical geography of Iran, tr Svat Soucek, Princeton, NJ ۱۹۸۴.
(۳۹) Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens, Vienna ۱۹۵۲.
(۴۰) Roman Ghirshman, LIran des origines a Lislam, Paris ۱۹۵۱.
(۴۱) Guy Le Strange, The lands of The Eastern Caliphate, Cambridge ۱۹۳۰.
(۴۲) Paul Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen, Hildesheim ۱۹۶۹-۱۹۷۰.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حلوان»، شماره۶۴۶۹.