• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حقیقت فلسفی (دانشنامه‌جهان‌اسلام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مشابه: حقیقت (علوم دیگر).

حقیقت و ‌حق، دو مفهوم و اصطلاح در فلسفه و عرفان اسلامی.



این دو واژه، عمدتآ در دو حوزه وجودشناسی و معرفت‌شناسی و به معانی متعددی به‌کار رفته‌اند. از جنبه وجود شناختی، مرادف امر واقعی و واقعیت و در مقابلِ امر عدمی و باطل‌اند. و از جنبه معرفت‌شناختی و منطقی مرادف صادق و صدق و در مقابل کاذب، کذب، خطا و امور وهمی و موهوم به کار می‌روند. نهایتآ، بنابر هر دو جنبه، حق و حقیقتْ مبدأ اعلی و غایت قصوای وجود و معرفت‌اند.


اصطلاح حق و حقیقت را در فلسفه افلاطون در مواضع گوناگون از آثار وی می‌توان یافت که بنابر آن شواهد، حق و حقیقت از یک طرف مرداف امر واقعی و واقعیت، در مقابل باطل و عدمی (جنبه وجود شناختی) و از طرف دیگر به معنای صادق و یقینی در مقابل کذب، خطا و موهوم (جنبه معرفت‌شناختی و منطق) به‌کار رفته‌اند.


افلاطون
[۱] افلاطون، جمهوری، کتاب۶، ۵۰۸ـ ۵۰۹C، ۱۹۹۴.
مُثُل (ایده‌ها) را ــکه بنابر آموزه‌های او موجودات ثابت و پایدارندــ موجودات حقیقی دانسته و بنابر سلسله مراتب وجود که او ترسیم کرده است، مثالِ اعلی یا ایده فوق ایده‌ها، یعنی ایده خیر که منشأ و مبدأ سایر ایده‌هاست، حقیقی‌ترین موجود است که نه فقط مبدأ وجود بلکه منشأ اصلی معرفت حقیقی نیز هست؛ زیرا، بنابر تمثیلی که او در توصیف و تبیین جایگاه وجودی و معرفتیِ مثال خیر و سایر مُثُل به کار برده، ایده خیر همچون خورشید است که با تابش نورش نه فقط موجب حیات و رویش، بلکه سبب انکشاف و ناپوشیدگی سایر ایده‌ها، و در نتیجه علت شناسایی آنها، می‌شود. به نظر افلاطون
[۲] افلاطون، جمهوری، کتاب ۶، ۵۰۱d، ۱۹۹۴.
دوستدار حکمت (فیلسوف)، دوستدار حقیقت و در جستجوی آن است.


در فلسفه ارسطو نیز حق و حقیقت از جنبه وجودشناختی مرادف و مساوق وجود و موجود بودن است که نخستین و سزاوارترین مصداق آن جوهر است، و برترین موجود، که به تعبیر او جوهر تغییرناپذیر و جاودانه است، «حقیقی‌ترین» است، یعنی همان حقیقتی که فیلسوفان همواره در جستجوی شناخت آن هستند، اگرچه نیل به حقیقت، سهلِ ممتنع است.
[۳] ارسطو، مابعدالطبیعه، فصل ۱، ۹۹۳ب ا، ۱۹۹۳.
ارسطو درباره حق و حقیقت در منطق و حوزه معرفت‌شناسی نیز بحث کرده است. به نظر او
[۴] ارسطو، مابعدالطبیعه، فصل ۱، ۱۰۵۱ب ۱ـ۵، ۱۹۹۳.
قول و حکم صادق، قول و حکم مطابق با واقع است.


درمجموع، میان رأی افلاطون و ارسطو درباره معنی و مفهوم حق و حقیقت اختلافی نیست مگر در تعیین مصداق یا مصادیق آنها، که این امر ناشی از اختلاف در مبادی و مبانی اندیشه ایشان است. همین نکته نیز درخصوص آرای فیلسوفان مسلمان صادق است، زیرا فیلسوفان مسلمان نیز در معنی و مفهوم این دو اصطلاح، جز از حیث اجمال و تفصیل و در تعیین مصادیق، نه با افلاطون و ارسطو اختلاف‌نظر دارند نه با یکدیگر.


کندی
[۵] یعقوب ‌بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۹۷ـ۹۸، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳.
«حق» یا «حق اول» را بر خدا اطلاق کرده و گاه به جای تعابیر و اصطلاحات فلسفی، نظیر واجب‌الوجود، از آن استفاده کرده است که این خود تلویح و اشاره‌ای به پذیرش نظر افلاطون و ارسطو درباره مساوقت حق با موجود و به طریق اَوْلی مساوقت حق با علةالعلل و به تعبیر دقیق فلسفی واجب‌الوجود بالذات می‌تواند تلقی شود.


آنچه در استفاده از این لفظ در متون فلسفی رخ داده نظیر آن چیزی است که درباره لفظ و اصطلاح موجود یا وجود در فلسفه صورت گرفته است، که اگر نزاع یا اختلاف نظری میان فیلسوفان بوده نه از حیث معنی و مفهوم بلکه از حیث تعیین مصداق آن بوده است. این امر به نظر می‌رسد که ناظر به مساوقت حق و وجود است، که فارابی
[۶] محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، ج۱، ص۴۸، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
بدان اشاره کرده است و می‌توان گفت معانی متعددی که او برای حق برشمرده، با نوعی تقسیم‌بندی کلی و اجمالی درباره موجود یا وجود منطبق است.

۷.۱ - معانی حق از دیدگاه فارابی

معانی حق بنابر آنچه فارابی
[۷] محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، ج۱، ص۴۸، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
[۸] محمد بن محمد فارابی، کتاب الملة و نصوص اخری، ج۱، ص۴۶، چاپ محسن مهدی، بیروت ۱۹۹۱.
[۹] محمد بن محمد فارابی، کتاب الحروف، ج۱، ص۱۷۸، چاپ محسن مهدی، بیروت ۱۹۷۰.
گفته است عبارت‌اند از: ۱) چیزی که «اکمل‌الوجود» و «اوثق‌الموجودات» است. ۲) موجودی که بالفعل حاصل است. ۳) گاهی به معقولی گفته می‌شود که عقل آن را موجود دانسته و با موجود (خارجی) مطابقت دارد و به آن موجود از آن جهت که معقول است حق گفته می‌شود و نظر به ذاتش بدون اضافه و نسبت به آنچه تعقلش کرده است، به آن موجود گفته می‌شود. به تعبیر دیگر، حق به قول مطابقِ مخبَرٌعنه گفته می‌شود، وقتی که قول با آن مطابقت دارد. ۴) چیزی که انسان بالبداهه یا با برهان، بدان یقین حاصل می‌کند.

۷.۲ - موافقت فیلسوفان مسلمان با دیدگاه فارابی

پس از فارابی آنچه فیلسوفان مسلمان در این باب گفته‌اند در اساس با سخن او موافق است، گرچه ممکن است گاهی در تعابیر، تفاوت اندکی به نظر آید.
[۱۰] ابن‌سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۸، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۱۱] ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
[۱۲] بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ج۱، ص۲۹۱، چاپ مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ش.
[۱۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۱، ج ۱، ص ۸۹، بیروت ۱۹۸۱.


۷.۳ - معانی حق از دیدگاه ابن‌سینا

معانی حق، بنابر آنچه ابن‌سینا در الهیات شفا
[۱۴] ابن‌سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۸، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
و نجات
[۱۵] ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
گفته است، عبارت‌اند از: ۱) وجود خارجی مطلقاً. ۲) وجود دائم. واجب‌الوجود، بذاته دائماً حق و ممکن‌الوجود، بغیره حق است و بذاته باطل. ۳) قول یا اعتقادی که حاکی از حال شیء موجود در خارج است، هنگامی که حال شیء خارجی مطابق با قول و اعتقاد باشد؛ ازاین‌رو، می‌گوییم این قول یا این اعتقاد، حق است. اما حق به اعتبار مطابقت مانند صادق است، جز این‌که صادق در موردی گفته می‌شود که قول یا قضیه به اعتبار نسبتش با واقع سنجیده شود، و حق وقتی گفته می‌شود که به اعتبار مطابقت واقع با قول و اعتقاد سنجیده شود. احقالاقاویل آن قولی است که صدقش دائم است و احق از آن، قول همیشه صادقی است که صدق آن اوّلی باشد، یعنی نیازمند علت و دلیلی برای اثبات صدقش نیست و احقُ الاقاویلِ صادق این است که در آن بین سلب و ایجاب واسطه‌ای نیست.
[۱۶] بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ش.
[۱۷] شرح نصیرالدین طوسی، ابن‌سینا، ج۳، ص۹ـ۱۰، الاشارات و التنبیهات، مع‌الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح‌الشرح لقطب‌الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
[۱۸] علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
[۱۹] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۱، ج۱، ص ۸۹ـ۹۰، بیروت ۱۹۸۱.


۷.۴ - معانی حق از دیدگاه سهروردی

سهروردی،
[۲۰] یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۲۱۱، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
افزون بر معانی‌ای که ابن‌سینا گفته، به سه معنای دیگر برای حق اشاره کرده است: چیزی که شیء شایستگی آن را دارد؛ رسیدن شیء به غایتش؛ و چیزی که غایت عقلی صحیحی دارد.

بنابر آنچه ذکر شد، دوام و ثبات و قوام بالذات، چه در حوزه وجودشناسی چه در حوزه معرفت‌شناسی، ملاک و میزان یا به تعبیر دیگر مشخصه‌های مصادیقی هستند که برای حق معرفی شده‌اند و اطلاق حق بر هریک از آن مصادیق، بر حسب میزان برخورداری آن‌ها از این مشخصات، جایز است. با در نظر گرفتن همین ملاکهاست که فیلسوفان مسلمان حق را اولاً و بالذات و حقیقتاً بر خدا و ثانیاً و بالعرض و مجازاً بر سایر موجودات اطلاق کرده و خدا را «حق اول» یا «حقیقة الحقایق» نیز خوانده‌اند. بدین‌معنی که او مبدأ و علت تحقق وجودی و معرفتی غیر خود است.
[۲۱] یعقوب ‌بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۹۷ـ۹۸، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳.
[۲۲] ابن‌سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۸، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۲۳] محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها، ج۱، ص۱۳۳، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش.
[۲۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۳، ج ۲، ص ۱۰۶، بیروت ۱۹۸۱.





۹.۱ - وجوه متعدد حقیقت در فلسفه

این اصطلاح نیز به وجوه متعددی در متون فلسفی به‌کار رفته، که از آن جمله است: ۱) وجود خاص هر چیزی؛ به این معنا حقیقت مساوق وجود است، یعنی مصداق وجود همان مصداق حقیقت است.
[۲۵] محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، ج۱، ص۴۸، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
[۲۶] ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
[۲۷] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۲، ج ۲، ص ۲، بیروت ۱۹۸۱.
۲) ماهیت موجود، خواه زائد و عارض بر وجود باشد، چنان‌که در ممکنات است، خواه عین وجود باشد، چنان‌که بر خدا اطلاق می‌شود. به همین اعتبار است که «مای‌حقیقیة»، پرسش از ماهیت شیء است در مرحله‌ای که علم به وجود آن داریم. ۳) ذاتِ موجود به وجود عینی. ۴) شیء به‌شرط وجود. ۵) مطابقت قضیه با واقع. ۶) به لفظی که در معنایی که به ازای آن وضع شده است به کار برده شود، حقیقت گویند و مقابل آن، مجاز است
[۲۸] ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
[۲۹] ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۱۷۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
[۳۰] یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۱۷۶، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
[۳۱] یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۲۰۲، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
[۳۲] یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۳۶۱ـ ۳۶۲، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
[۳۳] محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمةالاشراق، ج۱، ص۴۲، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۳۴] محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمةالاشراق، ج۱، ص۵۴، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۳۵] محمد بن محمود شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج ۱، ص ۳۹۸، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵ش.
[۳۶] علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۰۳، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
[۳۷] محمدباقر بن محمد میرداماد، کتاب القبسات، ج۱، ص۵۱، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش.
[۳۸] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، التنقیح فی‌المنطق، ج۱، ص۹، چاپ غلامرضا یاسی‌پور، تهران ۱۳۷۸ش.


۹.۲ - عدم ادراک حقیقت اشیا و خدا

بنابر نظر حکما، ادراک حقیقت اشیا چنان‌که هستند برای انسان میسر نیست و به‌طریق اَوْلی نیل به معرفت درباره خدا، که حقیقةالحقایق و منشأ و علت تحقق سایر موجودات است، چنان‌که شایسته اوست، ممکن نیست.


(۱) ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، مع‌الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح‌الشرح لقطب‌الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۲) ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۳) ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
(۴) بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، چاپ مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ش.
(۵) علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۶) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
(۷) محمد بن محمود شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵ش.
(۸) محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمةالاشراق، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۹) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، التنقیح فی‌المنطق، چاپ غلامرضا یاسی‌پور، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۰) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
(۱۱) محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
(۱۲) محمد بن محمد فارابی، کتاب الحروف، چاپ محسن مهدی، بیروت ۱۹۷۰.
(۱۳) محمد بن محمد فارابی، کتاب الملة و نصوص اخری، چاپ محسن مهدی، بیروت ۱۹۹۱.
(۱۴) یعقوب ‌بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳.
(۱۵) محمدباقر بن محمد میرداماد، کتاب القبسات، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش.
(۱۶) محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش.
(۱۷) ارسطو، مابعدالطبیعه، ۱۹۹۳.
(۱۸) افلاطون، جمهوری، ۱۹۹۴.


۱. افلاطون، جمهوری، کتاب۶، ۵۰۸ـ ۵۰۹C، ۱۹۹۴.
۲. افلاطون، جمهوری، کتاب ۶، ۵۰۱d، ۱۹۹۴.
۳. ارسطو، مابعدالطبیعه، فصل ۱، ۹۹۳ب ا، ۱۹۹۳.
۴. ارسطو، مابعدالطبیعه، فصل ۱، ۱۰۵۱ب ۱ـ۵، ۱۹۹۳.
۵. یعقوب ‌بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۹۷ـ۹۸، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳.
۶. محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، ج۱، ص۴۸، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
۷. محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، ج۱، ص۴۸، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
۸. محمد بن محمد فارابی، کتاب الملة و نصوص اخری، ج۱، ص۴۶، چاپ محسن مهدی، بیروت ۱۹۹۱.
۹. محمد بن محمد فارابی، کتاب الحروف، ج۱، ص۱۷۸، چاپ محسن مهدی، بیروت ۱۹۷۰.
۱۰. ابن‌سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۸، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۱۱. ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۲. بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ج۱، ص۲۹۱، چاپ مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ش.
۱۳. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۱، ج ۱، ص ۸۹، بیروت ۱۹۸۱.
۱۴. ابن‌سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۸، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۱۵. ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۶. بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ مرتضی مطهری، تهران ۱۳۷۵ش.
۱۷. شرح نصیرالدین طوسی، ابن‌سینا، ج۳، ص۹ـ۱۰، الاشارات و التنبیهات، مع‌الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح‌الشرح لقطب‌الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
۱۸. علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۱۹. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۱، ج۱، ص ۸۹ـ۹۰، بیروت ۱۹۸۱.
۲۰. یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۲۱۱، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۱. یعقوب ‌بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۹۷ـ۹۸، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳.
۲۲. ابن‌سینا، الشفاء، ج۱، ص۴۸، الالهیات، ج ۱، چاپ ابراهیم مدکور، جورج شحاته قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۲۳. محمدباقر بن محمد میرداماد، مصنفات میرداماد: مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها، ج۱، ص۱۳۳، ج ۱، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۸۱ش.
۲۴. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۳، ج ۲، ص ۱۰۶، بیروت ۱۹۸۱.
۲۵. محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء اهل‌المدینة الفاضلة، ج۱، ص۴۸، چاپ البیر نصری‌نادر، بیروت ۱۹۸۲.
۲۶. ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۵۵، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
۲۷. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۲، ج ۲، ص ۲، بیروت ۱۹۸۱.
۲۸. ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۵۷، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
۲۹. ابن‌سینا، النجاة من الفرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۱۷۸، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
۳۰. یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۱۷۶، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۱. یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۲۰۲، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۲. یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ‌اشراق، ج۱، ص۳۶۱ـ ۳۶۲، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۳. محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمةالاشراق، ج۱، ص۴۲، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۴. محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمةالاشراق، ج۱، ص۵۴، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۸۰ش.
۳۵. محمد بن محمود شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج ۱، ص ۳۹۸، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵ش.
۳۶. علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۰۳، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۳۷. محمدباقر بن محمد میرداماد، کتاب القبسات، ج۱، ص۵۱، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران ۱۳۶۷ش.
۳۸. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، التنقیح فی‌المنطق، ج۱، ص۹، چاپ غلامرضا یاسی‌پور، تهران ۱۳۷۸ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حق و حقیقت»، شماره۶۳۳۸.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات فلسفی | فلسفه




جعبه ابزار