حق در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حق، وصف و مصدرى پربسامد در
قرآن و
حدیث و متون
فقهی، دالّ بر راستی و واقعیت میباشد.
واژه حق و مشتقات آن در قرآن ۲۸۷ بار، در حوزههای معنایی گوناگون، به کار رفته است.
مهمترین زمینه معنایی واژه حق در قرآن، مربوط به مفاهیم
وجود و هستی است.
مطابق آیات قرآن، مصداق کامل و منشأ اصلی حق،
خداوند است.
علاوه بر این، الحق یکی از
اسماء الحسنی است.
آیاتی که
خدا را عین حق دانسته یا با وصف حق توصیف کرده در دو زمینه اصلی بیان شده است.
نخست آیاتی که بر قدرت عظیم
خدا به عنوان منشأ هر ایجاد و تغییر و تحول در
عالم هستی تأکید میکند، مانند آیات مربوط به مراحل
خلقت انسان و تدبیر امور او، تدبیر روز و شب و
تسخیر موجودات.
در این دسته از آیات، حق در مقابل باطل ــ یعنی همان
بتها و
معبودهای مشرکان و هرگونه اختراع بیبنیاد ــ به معنای امری بسیار واقعی و نیرویی زنده مطرح میشود که در همه فرایندهای زندگی و
مرگ در جهان هستی سریان دارد و این حقیقتی است که به تصریح آیات مربوط به بعث، در
آخرت بر همگان، حتی
کافران و مشرکان، نیز آشکار میشود.
دسته دوم آیات مربوط به بعث، بازگرداندن انسان به سوی
خدا و
شهادت اعضا و جوارح بر اعمال انسان است.
تفسیر این حوزه معنایی حق، در آثار
مفسران، عموماً صبغههای
فلسفی دارد، چنانکه مفسران، حق را در این آیات به معنای موجود ثابتی دانستهاند که نمیتوان در وجود او تردید کرد و هیچگونه باطلی، از نقص و تغییر و
فنا، در او راه ندارد.
او یگانه موجود مطلق، غنی و قائم به
ذات است که هستی همه موجودات دیگر از اوست و همه مسخَّر و نیازمند اویند و اوست که نظام حق را در عالم جاری میسازد.
همنشینی وصف حق با صفات
ولایت،
علوّ،
سلطنت و
مالکیت خدا در آیات متعدد، مؤید این معناست.
مفسران با این
استدلال که هستی همه موجودات، جز
خدا، به باطل، یعنی نقص و تغییر فنا، آمیخته است،
نشان میدهند که دریافت حقیقتِ
مفهوم حق، مستلزم اثبات
توحید حق است؛ به این بیان که حقِ حقیقی و محض، که به هیچ باطلی مشوب نیست، یگانه و همان ذات احدیت است؛ از همینرو، در تعابیر قرآنی «لاتَقُولوا علی اللّهِ اِلّا الحقَّ»
و «لَه دَعَوةُ الحَقِّ»،
قول حق و دعوت حق را همان اعتقاد به توحید،
تنزیه خدا از شریک یا ادای عبارت
تهلیل دانستهاند.
چون از حق محض، جز حق صادر نمیشود،
همه افعال
خدا در قرآن با تعبیر «بالحق» وصف میشود، از خلقت آسمانها و زمین
و خورشید و ماه
تا ارسال
رُسُل،
نزول قرآن بر
پیامبر،
خروج پیامبر از
مدینه برای
جنگ بدر،
نزول
فرشتگان،
نزول
عذاب،
داوری در
روز قیامت و موارد متعدد دیگر.
به رغم یکسانی تعبیر به کار رفته در این آیات، مفسران معانی مختلفی برای آن ذکر کردهاند که وجه اشتراک بیشتر آنها، توصیف این افعال به
حکمت، به معنای فعل دارای هدف و غایت صحیح، یا وقوع حتمی است.
بر اساس آیات قرآن، «
قول خدا» نیز، که عین فعل اوست، حق است.
مفسران، اطلاق «حق» بر قرآن یا توصیف نزول آن به «حق» را در آیات متعدد به همین معنا دانستهاند؛
همچنین، ترکیب اضافی «
قَوْلَ الحَقِّ»
درباره
حضرت عیسی علیهالسلام، عموما تعبیری دیگر از کلمةاللّه
تفسیر میشود
که به نحوه خاص خلقت حضرت عیسی به واسطه یک کلمه
خدا ــ کُن
ــ مربوط است.
طباطبائی حق بودن
قول خدا را به این معنا دانسته است که اگر از چیزی خبر دهد، مطابق با خبر الهی واقع میشود و اگر حُکمی را انشا کند، آثاری که با
مصلحت واقعی مطابقت دارد، بر آن مترتب میشود.
در تحلیل این معنا،
فخررازی توضیح میدهد که موجود، یا عدم میپذیرد و باطل میشود، یا عدم و بطلان ندارد و بنابراین،
واجبالوجود شایستهترین موجودی است که میتوان او را حق نامید.
وعدههای الهی، که از بارزترین مصادیق
قول خداوند هستند، در آیات متعدد، با تعبیر «اِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»
وصف شدهاند.
حق بودن وعدههای الهی، مانند نصرت و اعزاز
دین پیامبر، برگشت انسانها به سوی پروردگارشان،
ثواب و
عقاب یا برگرداندن
موسی به
مادرش، به معنای وقوع حتمی آنهاست.
همچنین تعابیری مانند «حَقَّ عَلَیهِمُ
القَولُ»،
«حَقَّ عَلیهِ کلمةُ العَذابِ»
و مشابه اینها،
حاکی از محقق شدن
قولِ وعیدی خداوند درباره گمراهی و عذاب کافران در دنیا و آخرت است.
واژه حق، در دلالتی معرفتی، وصفی است برای عقیده.
از این وجه، حوزه معنایی دیگر حق در قرآن، در زمینه عقیده و فعل انسان است.
در آیات متعدد، عقیده مطابق با واقع، حق نامیده شده است.
در این معنا حق مقابل «
ظن» و «
ضلال» قرار میگیرد.
مثال معروف حق و باطل در آیه ۱۷
سوره رعد بیان میکند که موضع انسانها در برابر حقیقت متفاوت است؛ برخی حق بودنِ حقایقی چون قرآن را درمییابند و برخی نسبت به آن کور و چشم بستهاند.
مطابق این
تمثیل، از آبی که
خدا از آسمان فرو میفرستد، دشتها به قدر خود مقداری از
آب را در خود روان میکنند و کف زائد را
سیل میبرد. همچنین زیورآلاتی که در آتش گداخته میشود، مادّه خالصی دارد که باقی میماند و پسماندههایی که بیفایده است.
در این تمثیل، ویژگی مهم و مؤکد حق، ثبات و منشأ آثار بودن است و خصوصیت باطل، ظاهرنمایی و بیثمری است.
به همین ترتیب، در عالم هستی، موجودی حق است که ثابت باشد و هرچه ناپایدار و میرا باشد، از این جهت، باطل است.
بر این اساس، اگر انسان معتقد به چیزی باشد که وجود خارجی ندارد، یا برای موجودات، خواص وجودیای فرض کند که فاقد آن باشند، مانند استقلال یا بقا برای موجودات
ممکنالوجود، یا اعتقاد به تجسد یافتن
خدا در شخص انسانی، این عقاید باطل است.
قرآن افراد خاصی را به عنوان کسانی که حق (به طور خاص، حق بودنِ قرآن) را در مییابند، معرفی کرده است: کسانی که از جانب
خدا به ایشان
علم داده شده، صاحبان خردهای ناب، برخی از
اهل کتاب، و
مؤمنان.
این افراد به احوال اشک ریختن از سر
معرفت حق، ایمان آوردن، نرمدلی و دارا بودن
بصیرت، وصف شدهاند.
==
علاوه بر حوزه معرفت، به بیان
طباطبائی در حوزه افعال انسانها نیز هر فعل هنگامی حق است که با غایت و نتیجهای که برایش مقرر شده است (مانند سیری برای خوردن)، هماهنگ باشد، در غیر این صورت، فعل باطل است.
ظاهرا تعبیر «بِغَیرِالحقّ» در توصیف برخی افعال انسانها از همین باب است؛ افعالی چون
غلوّ در دین، بَغیْ (
ظلم)، بیرون راندن مؤمنان از سرزمینشان و فَرَح.
تعبیر «یا اَیها النّاسُ اِنَّما بَغیکُم عَلی اَنفُسِکُم» در
آیه ۲۳
سوره یونس، و تأکید بر اینکه عذاب قوم مستکبر
عاد در آخرت خوارکنندهتر از عذاب دنیوی آنهاست،
دلالتی ضمنی است بر اینکه اینگونه اعمال، انسانها را به هدف و غایتی که در پی آناند نمیرساند. چون در عالم وجود، حقِ مطلق فقط خداوند است و تنها اوست که به سوی حق
هدایت میکند
و دستیابی انسان به حقیقت در اندیشه و کردار، جز با پیروی از دین حق میسر نیست.
دین حق، که همان
اسلام است،
به دلیل موافقت با
فطرت و سنّت
تکوین، انسانها را در دنیا و آخرت به
سعادت میرساند
و به
اراده الهی سرانجام بر همه ادیان چیره میگردد.
قرآن در آیات متعدد، به تمثیل یا به تصریح، از پیروزی نهایی حق بر باطل خبر میدهد
و انسانها را از معارضه با حق، کتمان حق، در هم آمیختن حق و باطل و تکذیب حق بازمیدارد.
چون گاهی حق، مدتی پوشیده میماند
و مهلت دادن به باطل از سنّتهای الهی است
و غلبه ظاهری باطل و دشواری التزام به حق ممکن است به یأس و تردید اهل حق بینجامد،
در آیات متعدد، فرمان
صبر به پیامبر، با تأکید بر حق بودن وعدههای الهی قرین گشته
و تواصی به حق، در کنار تواصی به صبر، از صفات مؤمنان شمرده شده است.
گذشته از دو حوزه معنایی وجودشناسانه و معرفتشناسانه، واژه حق در قرآن با دو دلالت حقوقی نیز بهکار رفته است: یکی به معنای عمل یا
تکلیفی که بر عهده فرد است و بر انجام دادن آن تأکید شده است، مانند
وصیت کردن یا رعایت بهره زوجه از سوی زوج در احکام
طلاق،
و دیگری به معنای نصیب یا بهرهای که متعلق به فرد خاصی است، مانند آیاتی که به دادن حق خویشاوندان،
مسکینان و در راه ماندگان امر میکند،
یا نگاه داشتن بهرهای معین از
اموال را برای سائل و محروم، از ویژگیهای
نمازگزاران و
متقین برمیشمارد.
واژه حق در قرآن در یک ساختار نحوی ویژه،
برای تأکید بر انجام دادن کاری به نحو کامل و شایسته به کار رفته است؛ مانند
تلاوت کتاب خدا، رعایت
تقوای الهی، شناختن قدر
خدا و
جهاد.
تعبیر
حَقُّالیقین نیز، که بعدها از مهمترین اصطلاحات
عرفانی شد، دو بار در قرآن به کار رفته است.
اضافه حق به یقین در این ترکیب،
اضافه بیانیه و برای
تأکید بر حقانیت قرآن
و راستی اَخبار
قیامت و وقوع حتمی آن
است.
(۱) قرآن.
(۲) ابوالفتوح رازی، روضالجِنان و روحالجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.
(۳) حسین بن محمد راغباصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ش).
(۴) زمخشری، الکشّاف.
(۵) سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن.
(۶) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن.
(۷) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۸) طبری، جامع.
(۹) محمد بن حسن طوسی، التبیان فى تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیرعاملى، بیروت (بیتا.).
(۱۰) عبدالرزاق کاشی، شرح فصوصالحکم، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۸۳ش.
(۱۱) محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره (بیتا)، چاپ افست تهران (بیتا).
(۱۲) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۳) محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حق در لغت و قرآن و حدیث»، شماره۶۳۲۱.