حضرات خمس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرات خَمس، اصطلاحی عرفانی در مکتب
ابنعربی، به معنای مراتب پنجگانه
وجود است.
حضرت در
لغت به معنای نزدیکی و قرب (با نظر احترام) و پیشگاه و محضر و مقام است.
شاگردان و پیروان ابنعربی براساس باور به اینکه تنها مصداق حقیقی
وجود، ذات حق تعالی است و تمام هستی را وجود نامتناهی او در برگرفته است (
وحدت وجود)، برای تبیین کثرت ظهورات حق تعالی (
موجودات)، به مراتب طولی وجود قائل شدند و حضرات خَمس (مراتب پنج گانه وجود) نظریه ایشان درباره تعداد و کیفیت این مراتب است.
بحث از مراتب کلی وجود، که در اندیشه نوافلاطونی سابقه دارد، در آثار ابنعربی
تحت عنوان «حضرتالوجود» یا «حضرات الالهیه» (یا تعابیری مانند «حضرات الاسماء») آمده و بهطور کلی واژه حضرت برای اشاره به هر یک از مراتب الهی وجود، در آثار او بسیار به کار رفته است.
به گفته ابنعربی،
تعداد این مراتب و حضرات را تنها
خدا میداند. خود ابن عربی اصطلاح حضرات خمس را به کار نبرده است؛ اگر چه فکر اولیه آن را میتوان در کتاب
انشاءالدوائر او یافت.
اصطلاح حضرات خمس اولینبار در آثار
صدرالدین قونیوی و پس از او در آثار دیگر پیروان و شارحان ابن عربی وسیعاً به کار رفته است.
دلیل نامگذاری این مراتب به «حضرات»، به اعتبار حضور
حق در این مراتب و مظاهر، و حاضر بودن این مراتب نزد حق تعالی است؛ لذا در بحث حاضر به مقام
ذات حق، حضرت گفته نمیشود، زیرا سخن در باب تنزلات و تعینات و ظهورات ذات اوست.
اولینِ این حضراتِ کلیه، حضرت غیب مطلق است و عالَم آن، عالمِ
اَعیانِ ثابته در حضرت علمیه است. پایینتر از آن، حضرتِ غیبِ مضاف است که به دو بخش تقسیم میشود: یکی آن بخش که به حضرتِ غیبِ مطلق نزدیک است و عالَم آن
عالم ارواح جبروتی و ملکوتی، یعنی عالَم عقول و نفوس مجرد، است (حضرت دوم)؛ و دیگری آن بخش که به عالم شهادت مطلق نزدیک است و عالمش عالم مثال است و عالم ملکوت هم نامیده میشود (حضرت سوم). حضرت چهارم شهادت مطلق است و عالم آن عالم مُلک است. حضرت پنجم، که جامع و مظهر همه حضرات و عوالم قبلی است،
انسان کامل است.
در تقسیمبندی
فرغانی،
به جای حضرت اول، دو مرتبه
تعین اول و تعین ثانی را داریم که منسوب به حق و موطن علم حقاند و سه حضرتِ بَعدی منسوب به کَون (
خلق) و خارج از موطن علم حقاند، و حضرت پنجم جامع مراتب قبلی است (با این حساب، تعداد مراتب کلی به شش مرتبه میرسدهمچنین
تُرکه اصفهانی،
تعین اول و ثانی را، به ترتیب، تعین جلائیه و استجلائیه نامیده است).
بعد از مقام ذات، تعین اول یا مرتبه احدیت است که جامع جمیع تعینات است. علم حق به تعینات نامتناهی، عین علم او به ذات خویش در این مرتبه است و چون ذات حق غیبالغیوب است و هیچ تعین علمی در آن وجود ندارد، به تعین اول، اولین تعین معلوم گفته شده است. در این مرتبه تمام کثرات اسمائی در احدیت ذات محو و مستهلکاند.
شارحان ابن عربی در توضیح و تبیین انتقال از مقام
ذات به مقام تعین، از «
وحدت حقیقیه» بهرهگرفتهاند.
وحدت حقیقیه یا
وحدت اطلاقی، که موجب ظهور تعین اول است،
وحدتی عددی نیست که در مقابل کثرت باشد.
این مرتبه به نامهای گوناگونی خوانده شده است، از جمله: تجلی اول،
نسبت علمیه،
احدیةالجمع،
حقیقةالحقائق،
«أَوْ أَدْنی»
و حقیقت محمدیه.
مرتبه تعین ثانی یا
واحدیت، دومین مرتبه تعین حقانی است که ذات حق به خودش از حیث تفاصیل اسمائی علم دارد. در این مرتبه،
اسمای الهی و
اعیان ثابته به صورت ممتاز از یکدیگر، وجود علمی دارند؛ در مقابلِ اسماء مفصّل در تعینات خَلقی که وجود خارجی دارند.
مبدئیت حق تعالی در ایجاد تعینات خَلقی در این مرتبه است.
در تعین ثانی، اسماللّه جامع همه اسماء و صفات حق است و در تمامی اسماء خود را نشان میدهد و عالَم، گسترش و تفصیلِ اسماللّه است.
در این مرتبه دو حیثیت وجود دارد: اسماء الهی و اعیان ثابته. حیثیت اسماء هویت وجوبی دارد، زیرا همان وجوب اطلاقی حق است که متعین گشته؛ اما حیثیت اعیان، امکانی و ماهوی است.
اسماء رو به جانب
حق و اعیانِ ثابته رو به جانب
خلق دارند. تمام اسماء و اعیان متعین در تعین ثانی و نیز آنچه در تعینات خَلقی جلوه مینماید، فیض حقاند. این فیض دو نوع است: فیض اقدس، که به
اسماء الهی و اعیان ثابته تبدیل میشود و موطن وجودیِ آن مرتبه تعین ثانی است؛ و فیض مقدّس، که پدید آورنده اعیان خارجی است.
مرتبه تعین ثانی به نامهای دیگری نیز خوانده شده، که از آن جمله است: تجلی ثانی، مرتبه الوهیت، حضرت ارتسام، حضرت عمائیه، مقام جمع، و مرتبه امکان.
در میان شارحان آرای ابنعربی درباره ترتیب مراتب ظهورات هستی بعد از مقام ذات، یعنی در جایگاه علم حق، دو تقریر وجود دارد: براساس تقریر اول ــکه از آنِ صدرالدین قونیوی و
جندی و فرغانی و پیروان ایشان است ــ بعد از مقام ذات، مرتبه تعین اول و سپس مرتبه تعین ثانی است.
طبق تقریر دوم ــکه متعلق به
عبدالرزاق کاشی و
قیصری است ــ بعد از مقام ذات، تعین ثانی (
واحدیت) قرار دارد و واسطهای با عنوان تعین اول (احدیت) وجود ندارد. در این تقریر، احدیت و تعین اول متعلق به مقام ذات است و مرتبهای متمایز و پایینتر از آن به حساب نمیآید. عبدالرزاق کاشی و قیصری آثار شارحان پیش از خود راجع به تفسیر احدیت را دیدهاند.
واحدیت در مرتبه تعین اول را به احدیت مقام ذات تفسیر کردهاند.
قیصری
احدیت را مقام ذات، از حیث خود ذات دانسته، و مقصود وی همان احدیت ذاتیه است. وی
واحدیت (تعین ثانی) را نسبت و اعتبار برای ذات دانسته که نوعی تنزل از مقام ذات است.
تفاوت ذات مطلق حق با احدیت در مقام ذات آن است که ذات مطلق «لابشرط» است و در همه تعینات و کثرات حضور دارد؛ اما در احدیت ذاتیه، ذات مطلق بیهیچ تعینی در نظر گرفته میشود. از این حیث، ذات حق «بشرط لا» است و تمام نسبتها و اعتبارات از او سلب میشود.
عبدالرزاق کاشی
بعد از مقام ذات و اَحدیت،
واحدیت را ــکه صدرالدین قونیوی و قیصری موطن
اعیان ثابته و اسماء میدانستند و از آن به
تعین ثانی تعبیر میکردندــ عقل اول دانسته است. به اعتقاد وی مقام ذاتْ بحت و بسیط است و فقط شئونات ذاتیه حق در آنجاست و هیچگونه تکثری در آن راه ندارد. هنگامی که شئونات ذاتیه حق بروز و جلوه مینمایند، عقل اول شکل میگیرد؛ اما قیصری
و
فناری این تفسیر را رد کردهاند.
حضرت دوم مرتبه
ارواح است که مرتبه ظهور حقایق
مجرد و
بسیط است و نمیتوان بدان اشاره حسی کرد (در
فلسفه به این مرتبه عالم عقول و مفارقات تام گفته میشود که تجرد عقلانی دارند). به این مرتبه «عالم غیب» (به جهت تعلقش به مرتبه غیب مضاف)، «عالم امر» و «عالم ملکوت» هم گفته میشود. موجودات عالم ارواح بر دو قسماند: ۱) کروبیان، که تدبیر و تصرفی در عالم اجسام ندارند، و خود بر دو دستهاند: موجوداتی که غرق در
جلال و جمال الهیاند و از
عالم و اهل عالم هیچ خبر ندارند و به ایشان «
ملائکه مهیمه» گفته میشود؛ و موجوداتی که اگرچه به عالم اجسام تعلق ندارند، واسطه فیض الهی بر عالم اجساماند. ۲) روحانیان، که در عین تجرد، به عالم اجسام تعلق دارند و در آن تدبیر و تصرف میکنند. اینها نیز دو قسماند: اهل ملکوت اعلی، که در امور
آسمانی قدرت دخل و تصرف دارند؛ و اهل ملکوت اسفل، که در امور
زمینی قدرت تصرف دارند.
حضرت سوم مرتبه مثال است که واسطه عالم ارواح و عالم اجسام است که به گفته
جامی اهل فلسفه به آن «عالم مثال» و اهل
دین به آن «
برزخ» میگویند. بخشی از این عالم، که قوای فکری انسانی شرط ادراک آن است، خیال متصل خوانده میشود.
رؤیاها و عجایبِ آن به این عالم مربوط است. به بخش دیگر، که قوای فکری انسان در ادراک آن شرط نیست، خیال منفصل گفته میشود. تجسد ارواح و تروّح اجساد و تجسم اعمال و تشخص
اخلاق و ظهور معانی به صورتهای مناسب و مشاهده مجردات در صور اشباح جسمانی در این مرتبه رخ میدهد.
چهارمین حضرت، مرتبه عالم اجسام است که همان حضرت شهادت مطلق، عالم مادّه و مرتبه حس و محسوسات است. ویژگی مهم این عالم، مکانی بودن آن است. در مراتب نزولی، این مرتبه نازلترین مرتبه وجود است که ظهور وجود در آن به تمامیت خویش میرسد، زیرا نهایت ظهور وجود و آثارش در این مرتبه است. موجودات این عالم از حیث ترکیب و، به تبع آن، تجزیه در نهاییترین حد هستند و قابل خرق و التیاماند. ادراک این عالم برای همگان میسر است، برخلاف عالم ملکوت که تنها برای خواص ادراک شدنی است.
حضرت پنجم، مرتبه
انسان کامل است که جامع جمیع مراتب الهی و کَونی (تعینات خَلقی) و تمام تنزلات وجود است. از این مرتبه به «کَون جامع» تعبیر میشود و از حیث شباهتی که به مرتبه الهیه دارد، به آن حضرت عمائیه نیز گفته میشود. فرق میان این مرتبه و مرتبه الهیه به
ربوبیت و مربوبیت است و علم
انسان به تمایزش از حق به سبب
فقر او و بینیازی حق. انسان کامل سزاوار خلافت حق و مَظهر و مُظهر (آشکار کننده) اسماء و صفات حق است.
امام خمینی حضرت را نوعی حضور میداند و معتقد است وجه نامگذاری حضرات آن است که عوالم نزد
حق تعالی حاضرند و مظهر اویند، از این جهت بر ذات الهی، حضرت گفته نمیشود، زیرا ذات حق در محضر و مظهری، ظهور و حضور ندارد و اما مقام غیب احدی بهحسب
اسماء ذاتیه و رابطه غیبی احدی دارای اسم، مظهر و ظهور است.
امام خمینی در بیان ترتیبی حضرات خمس معتقد است:
حضرت اول: غیب مطلق یا حضرت احدیت اسماء ذاتیه است و عالم آن
سرّ وجودی است و این سرّ وجودی، اعم از سرّ وجودی علمی اسمایی و عینی وجودی میباشد. حضرت دوم:
شهادت مطلق که عالم آن عالم اعیان و حضرت علمیه و عینیه است.
حضرت سوم: غیب مضاف که به غیب مطلق نزدیک است و همان وجه غیبی اسماء است و عالم آن
وجهه غیبی اعیان است.
حضرت چهارم: غیب مضاف که به عالم شهادت نزدیک است و وجه ظاهری اسماء میباشد و عالم آن وجهه ظاهری اعیان است.
حضرت پنجم: احدیت جمع اسماء غیب و شهادت است و عالم آن کون جامع است.
امام خمینی رابطه عوالم را با حضرات، رابطه ظلّ و ذی ظلّ میداند و عوالم کلیه را ظلّ حضرات خمس میداند، بنابراین
انسان کامل، ظلّ حضرت جامع الهی است و عالم اعیان، ظلّ حضرت غیب مطلق و
عالم عقول و نفوس، ظلّ حضرت غیب مضاف و عالم خیال و مثال مطلق، ظلّ حضرت شهادت مضاف و عالم ملک، ظلّ حضرت شهادت مطلق است.
امام خمینی در تقریری با استناد به آیه قرآنی دو حضرت اسمایی و اعیانی را ظل
فیض اقدس و دو حضرت ملکوت و شهادت را ظل
فیض مقدس میداند.
امام خمینی معتقد است برای قلب انسانی به ازای هر یک از حضرات خمس وجهی است که در آن وجه، آنچه در آن حضرت است، جمع است و در صورتیکه حجاب میان قلب و آن حضرت مرتفع شود،
قلب به حب این وجه از قلب، با آن حضرت ارتباط برقرار میکند.
(۱) ابن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت: دارصادر.
(۲) ابن عربی، فصوصالحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۳) ابن عربی، کتاب انشاء الدوائر، چاپ نیبرگ، لیدن ۱۳۳۶.
(۴) توشیهیکو ایزوتسو، صوفیسم و تائوئیسم، ترجمه محمدجواد گوهری، تهران ۱۳۷۹ش.
(۵) علی بن محمد تُرکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ش.
(۶) عبدالرحمان بن احمد جامی، نقدالنصوص فی شرح نقشالفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ش.
(۷) علی بن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
(۸) مؤیدالدین بن محمود جندی، شرح فصوص الحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، مشهد ۱۳۶۱ش.
(۹) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۰) دهخدا.
(۱۱) محمد بن اسحاق صدرالدین قونیوی، اعجاز البیان فی تأویل أمالقرآن (ای تفسیر السورةالمبارکة الفاتحه)، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۸/۱۹۴۹، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۱۲) محمد بن اسحاق صدرالدین قونیوی، رسالةالنصوص، با تعلیقات میرزاهاشم اشکوری، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۳) محمد بن اسحاق صدرالدین قونیوی، مفتاح غیب الجمع و الوجود، در هامش محمدبن حمزه فناری، مصباح الانس، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۳، چاپ افست ۱۳۶۳ش.
(۱۴) محمد بن اسحاق صدرالدین قونیوی، النفحات الالهیه، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۵) عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیه، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، (قاهره) ۱۹۸۱.
(۱۶) عبدالرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، قم ۱۳۷۰ش.
(۱۷) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهلالالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۸) سعید (محمد) بن احمد فرغانی، منتهی المدارک و منتهی لبّ کلّ کاملٍ و عارفٍ و سالکٍ: شرح تائیه ابنفارض، چاپ وسام خطاوی، قم ۱۳۸۶ش.
(۱۹) محمد بن حمزه فناری، مصباحالانس فی شرح مفتاح غیبالجمع والوجود، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۳، چاپ افست ۱۳۶۳ش.
(۲۰) داوود بن محمود قیصری، رسائل قیصری، با حواشی محمدرضا قمشهای، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۸۱ش.
(۲۱) داوود بن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۲۲) دانشنامه جهان اسلام.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حضرات خمس»، شماره۶۲۹۶. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.