حصرگرایی در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ادله حصرگرایی (حجیت و حقانیت انحصاری
اسلام ) در
قرآن از راه تأمل در اموری مانند اوصاف
قرآن، اوصاف
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اوصاف و احکام
اهل کتاب ،
احکام ارتداد و اوصاف
مرتد به دست میآیند:
مشهورترین اوصاف
قرآن کریم و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به قرار ذیل اند :
آیات قرآن درباره جهانی بودن
رسالت و دعوت، چند دسته اند:
یک. آیاتی که مخاطبان
قرآن و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را «الناس» یا «البشر» معرفی میکنند؛ مانند آیه ۱
سوره ابراهیم ؛ ۴۹
سوره حجّ ؛ ۷۹
سوره نساء ؛ ۳۱ و ۳۶
سوره مدثّر .
دو. آیاتی که با واژگانی مانند: «جمیعاً» یا «کافةً» بر عمومیت گستره دعوت و
رسالت تأکید میکنند؛ مانند ۱۵۸
سوره اعراف و ۲۸
سوره سبأ .
سه. آیاتی که حوزه
رسالت و دعوت را «العالمین» (چون جمع محلّی
به الف و لام بر عموم استغراقی دلالت دارد) شناسانده اند؛ مانند ۱۰۷
سوره انبیاء و ۱
سوره فرقان .
چهار. آیه مشتمل بر واژه «مَنْ بَلَغَ»،
زیرا بدین معناست که همه غیر حاضران در دوران
نزول وحی ، در گستره
رسالت نبوی داخل اند.
پنج. آیات مشتمل بر دعوت اهل کتاب؛ مانند ۱۵
سوره مائده (که تعبیر مکرّر «قَد جاءَکُم» در آن و همچنین آیه بعدی نشان دعوت اند، گرچه دعوت
به صراحت مطرح نشده است) و ۴۱
سوره بقره .
افزون بر این آیات، از نشانه های جهانی بودن
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
سیره آن حضرت در دعوت همگان از جمله
اهل کتاب و نیز پذیرش
اسلام آنان مانند
عبدالله بن سلام ،
سلمان فارسی ،
بِلال حبشی ،
صُهَیْب رومی و غیر آن هاست.
نامه های رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به سران مذهبی و سیاسی کشورهای آن دوران و دعوت آنان
به اسلام
از روشن ترین مصادیق دعوت جهانی است.
چون از یک سو دعوت فراگیر نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همه افراد بشر در همه زمان ها، از جمله
اهل کتاب را دربرمی گیرد و ازسوی دیگر پذیرش اسلام محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مستلزم رها کردن آیین پیشین است، دعوت جهانی با
تکثرگرایی دینی سازگار نیست.
آری، تکثرگرایی دینی «دعوت» را برنمی تابد، پس میتوان
به دیگران توصیه کرد که
به یک عامل نجات (
به دلخواه خود) تمسک کنید؛ ولی هرگز حق دعوت
به دین خاص را نداریم، زیرا دعوت انحصاری
به دین خاص بر خلاف اصول
پلورالیسم دینی ، و نافیِ آن است، چنان که
به گفته جان هیک «از منظر کثرت گرایی دینی، عمل تبلیغی، محکوم است؛ هر مؤمنی پیرو هر دینی که باشد، اگر سعی کند دیگری را
به کیش خود درآورد،
به عنوان «
خائن به صلح و تنوع خانواده بشری»، گناهکار تلقی میشود».
لازم تکثرگرایی دینی این است که دعوت دیگران
به رها کردن آیین خود و گرایش
به اسلام ، نارواست، بلکه پیروان هریک از ادیان باید حقانیت و نجات بخشی دیگر ادیان را نیز تبلیغ کنند، زیرا «کثرت» و «کثرت گرایی» تنها حقی است که باید از آن دفاع کرد.
در آیه ۴۸
سوره مائده قرآن کریم «مهیمن بر کتاب های آسمانی پیشین» وصف شده است و
مهیمن را برخی مفسران
به معنای مراقب، حافظ، شاهد
و حاکم
دانسته اند.
علامه طباطبایی نیز آن را
به معنای «مسلط از جهت حفظ و مراقبت و انواع تصرف» دانسته است.
در
روایات نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز آمده که خداوند کتاب مرا بر
کتاب های آسمانی پیشین حاکم، و
ناسخ آنها قرار داده است: «إنّ الله عزّوجلّ جعل کتابی المهیمن علی کتبهم الناسخ لها».
نیز آن حضرت در نامه
به یکی از حاکمان
مسیحی میآورد: «فَلِیوضَعَنَّ کل دین دان
به الناس إلاّ إلاسلام، فاعلم ذلک؛ مردم
به هر آیینی پایبند بودهاند باید آن رها شود، مگر آیین اسلام. این را بدان».
بر پایه برخی روایات، هنگامی که
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برگههایی از
تورات را در دست
عمر بن خطاب دید، خشمگین شده، رنگ رخسارشان دگرگون گشت و فرمود: «سوگند
به آنکه جان محمد در دست اوست، اگر خود
موسی هم اکنون در میان شما بود و شما از او پیروی میکردید و مرا وامی گذاشتید، بی
شک در گمراهی بسیار میبودید. شما بهره من از میان امتها و من بهره شما از پیامبرانم».
بر پایه حدیثی دیگر فرمود: «اگر
موسی در میان شما زنده بود، رخصت نداشت جز آنکه از من پیروی کند».
به گفته
شهید مطهری حدیث عُمَر
به روشنی فریاد میکند که با آمدن
قرآن و شریعت ختمیّه، تورات و شریعت حضرت
موسی (علیه السلام) منسوخ است
؛
همچنین مفسران، ذیل آیه ۳۱
سوره توبه نقل کردهاند که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با مشاهده
صلیبی که
عدی بن حاتم بر گردن آویخته بود فرمود: «ای عدی! این
بت را از گردنت بیرون آور و آن را دور افکن».
امیرمؤمنان (علیهالسلام) نیز درباره اسلام میفرماید: «ثم إن هذا إلاسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه... أذلّ الأدیان بعزته و وضع الملل برفعه؛ همانا دین اسلام دین خداست که آن را برای خود برگزید... و کیشها را با عزت آن خوار کرد و با برافراشتن آن، آیین های دیگر را فرو نهاد».
حاکم و ناسخ بودن اسلام بر دیگر ادیان و مهیمن بودن
قرآن بر کتب آسمانی پیشین
به هیچ روی با
تکثرگرایی دینی سازگار نیست.
قرآن، اسلام را تنها دین مقبول خدا معرفی کرده است: «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلمُ»
«ومَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلمِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وهُوَ فِی الأخِرَةِ مِنَ الخسِرین».
مفسران در تبیین معنای «الاِسلام» در این آیات بر دو رأی عمده اند:
برخی آن را
به معنای
اسلام اصطلاحی یعنی
شریعت پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و برخی دیگر مراد از آن را اسلام لغوی یعنی
تسلیم در برابر خدا دانسته اند.
علامه طباطبایی معتقد است که اسلام
به معنای «شریعت
قرآن» از اصطلاحات نوپدید پس از
نزول قرآن و انتشار آوازه دین محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
ابطال تکثرگرایی دینی بر پایه معنای نخست روشن است؛ اما بر اساس معنای دوم، گرچه اسلام
به معنای دین واحد الهی است که در قالب شریعت های پنج گانه الهی تجلّی کرده؛ ولی باید توجه داشت که مصداق انحصاری
دین پس از بعثت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همان «شریعت
قرآن» است، زیرا
قرآن، کسانی را که تنها
به برخی
پیامبران ایمان دارند، «کافران حقیقی» و «گرفتار شدگان
به عذابی خفّت آور» می داند و در دو آیه ۴ بار از کفرشان سخن میگوید: «اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِاللّهِ
ورُسُلِهِ ویُریدونَ اَن یُفَرِّقوا بَینَ اللّهِ
ورُسُلِهِ ویَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعض ونَکفُرُ بِبَعض... اُولئِکَ هُمُ الکفِرونَ حَقًّا واَعتَدنا لِلکفِرینَ عَذابًا مُهینا».
شهید مطهری درباره واژه اسلام در آیه ۸۵
سوره آل عمران میپذیرد که مراد از آن اسلام همان تسلیم است؛ ولی تصریح میکند که حقیقت تسلیم در این زمان، تنها همان شریعت گرانمایه حضرت
خاتم الانبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، زیرا همواره
به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین
رسول او آورده است.
جان هیک نیز که خود پایه گذار تکثرگرایی دینی در
مسیحیت بود
به این نکته توجه داشته که ادعاهای مطلق هر یک از ادیان با نظریه او سازگار نیست.
وعده پیروزی اسلام بر همه ادیان
به روشنی در
قرآن آمده است: «هُوَ الَّذی
اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی ودینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ...».
در برخی روایات نیز آیه ۳۳
سوره توبه درباره
قائم آل محمد ،
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی شده است.
علامه طباطبایی معتقد است که جامعه آرمانی ترسیم شده در آیه ۵۵ سوره نور جز بر مجتمع
موعود دوران ظهور منطبق نیست.
این آیه در روایاتی فراوان درباره
ظهور حضرت مهدی (عج) معرفی شده است.
وعده پیروزی اسلام بر سایر ادیان در نامه
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به حاکم مسیحی
یمامه و در سخنان علی (علیهالسلام) در مناظره با عالمی یهودی
و در پاسخ مشاوره عُمَر درباره جنگ با
ایران نیز آمده است.
برخی، احتمال دادهاند که ضمیر در «لِیُظِهَرهُ»
به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بازمی گردد.
در این صورت آیه بدین معناست که خدا، علم همه ادیان را
به رسول خود بیاموزد. این معنا را
شیخ طوسی از
ابن عباس نقل کرده است.
پاسخ این است که :
اولا چنانکه خود ایشان گفته «غلبه» ظاهرترین معنای متبادر
به ذهن از فعل «لِیُظِهَرهُ» است.
ثانیاً معنای علم و آگاهی برای «لِیُظِهَرهُ» با ذیل آیه ۳۳
سوره توبه : «ولَو کَرِهَ المُشرِکون» سازگار نیست، زیرا آنچه مورد خشم
مشرکان و
کافران است، پیروزی اسلام بر دیگر ادیان است نه آگاهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از ادیان.
ثالثاً حتی اگر ضمیر «لِیُظِهَرهُ»
به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز گردد میتوان معنای تفوق
اسلام بر دیگر ادیان را از آن استفاده کرد، زیرا میتواند بدین معنا باشد که «خداوند
رسول خود را بر همه پیروان ادیان غالب گردانَد»، چنان که
زمخشری آن را برگزیده است.
چنانچه ادیان در عرض هم از حقانیت برخوردار باشند، غلبه یک دین بر دیگر ادیان هیچ توجیهی ندارد.
منسوخ شمردن آیین های
اهل کتاب و ابطال پلورالیسم دینی
به صورت روشن در
روایات اهل بیت (علیهمالسلام) آمده است.
خدای سبحان از
پیامبران پیشین پیمان گرفته است که پس از
بعثت پیامبر جدید
به او ایمان آورند و یاریش کنند.
این پیمان گیری، پیمان گیری از امت هایشان هم هست،
به وساطت
میثاق از پیامبرانشان.
تأیید دین
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در دوران بعثت آن حضرت
به یاری کردن ایشان و پیش از زمان ظهور،
به زمینه سازی وبشارت و گرایش دادن مردم
به آن حضرت است.
روایات نیز
به روشنی همین پیام آیات مورد بحث را تأیید میکنند.
اگر همه ادیان در عرض هم از
حقانیت و
حجیت برخوردار بودند، گرفتن چنین پیمانی جایگاهی نداشت. در پایان آیه ۸۲
سوره آل عمران روی گردانان از چنین پیمانی «فاسق» نامیده شدهاند که بر وجوب اطاعت آنان از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دلالت دارد.
در آیاتی، بشارت
تورات و
انجیل به ظهور و بعثت
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و در نتیجه
به قرآن و اسلام مطرح شده است.
در آیه ۱۴۶
سوره بقره آمده است که اهل کتاب،
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را همانند فرزندان خود میشناختند که حاکی از بشارت های
کتب آسمانی آنها
به بعثت آن حضرت است.
بشارت، خبر مسرّت بخش است و بشارت پیامبران پیشین
به بعثت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در صورتی حقیقتاً بشارت است که پیامبر بعدی رهاوردی کامل تر برای مرحله ای نو از حیات
مؤمنان داشته باشد، چنان که تأمل در معارف
قرآن کریم ، برتری آن را بر تورات و انجیل
به خوبی نشان میدهد.
برخی عالمان اهل کتاب مانند
عبدالله بن سلام نیز که
به اسلام گراییدند محتوای این آیات را تکذیب نکردند.
به رغم
تحریف تورات و انجیل، هنوز برخی آیاتِ بشارت ظهور
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در آن دو هست.
بشارت
به ظهور آیینی کامل تر، نافی اصول تکثرگرایی دینی است.
در آیاتی چند، شرط هدایت اهل کتاب، ایمان
به اسلام و
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) معرفی شده است، چنان که خداوند در پاسخ ادعای
یهودیان و
ترسایان که گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا هدایت یابید
تنها گرویدگان
به اسلام را اهل هدایت میداند و کسانی را که ایمانی مانند ایمان
مسلمانان ندارند، اهل شقاق و جدایی میشناساند
؛
همچنین در آیه ۲۰ سوره آل عمران میفرماید: اگر اسلام آوردند قطعاً هدایت یافتهاند و اگر روی برتافتند فقط رساندن پیام بر عهده توست و
خداوند به (امور) بندگان بیناست.
دعوت اهل کتاب
به ایمانی همانند ایمان مسلمانان، حکم
به گمراهی آنان و
وعید عذاب در صورت نگرویدن
به اسلام، قرار دادن اهل کتاب در ردیف مشرکان، فاسق شمردن اکثریت آنان، وعده بخشایش آنان در صورت گرایش
به اسلام و فرمان صریح
به ایمان آوردن
به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پیروی از آن حضرت که در این آیات آمده اند، با تکثرگرایی دینی سازگاری ندارند.
در آیاتی از
قرآن، اهل کتاب
به اسلام دعوت و بر نپذیرفتن آن توبیخ شده اند؛ مانند آیه ۴۱
سوره بقره : «وءامِنوا بِما اَنزَلتُ مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم ولا تَکونوا اَوَّلَ کافِر
بِهِ...؛ و بدانچه نازل کرده ام که مؤید همان چیزی است که با شماست ایمان آرید و نخستین منکرآن نباشید...».
این آیه خطاب
به یهودیان است و مراد از «ما اَنزَلتُ»
به قرینه «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُم»
قرآن کریم و مقصود از «لا تَکُونُوا اَوَّلَ کافِر
بِه» این است که در انکار اسلام بر دیگران سبقت نگیرند.
اهل کتاب بر اثر داشتن دو دلیل روشن یعنی
قرآن و بشارت های
عهدین باید اولین مؤمنان
به قرآن و
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باشند، نه آنکه کفری شدیدتر از مشرکان داشته باشند
؛
همچنین آیه ۱۹
سوره مائده که
بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را موجب
اتمام حجت خدا بر اهل کتاب میداند و نیز آیات ۷۰-۷۱
سوره آل عمران که
به ضلالت و اضلال اهل کتاب اشاره دارند و جمله «وَ اَنتُم تَشهَدوُنَ» در پایان آیه ۷۰ ناظر
به شناخت آنان از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است که آن حضرت را مانند عضوی از خانواده خود میشناختند.
شایان ذکر است که در زبان
قرآن،
اهل کتاب «کافران
به آیات الهی» اند نه «کافران
به خدا»، چون کفر
به خدا التزام
به نفی صریح
توحید است و کفر
به آیات الهی،
انکار برخی معارف الهی مانند حقانیت
قرآن و
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).
آنان منکر اصل وجود خدا و اصل
نبوت نیستند؛ اما منکر برخی حقایق
کتب آسمانی مانند نبوت
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و بنده و
رسول خدا بودنِ
حضرت عیسی (علیهالسلام) و یهودی و نصرانی نبودن
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) هستند.
، پس آنان
کافر مطلق نیستند، هرچند کفر عمدی و آگاهانه
به آیات الهی در حکم کفر مطلق است، زیرا آیات خدا تبعیض پذیر نیستند.
محتوای این آیات مانند دعوت
به اسلام و در نتیجه رها کردن آیین پیشین، اتمام حجت بر اهل کتاب، نهی از
کفر به آیات الهی وبه اسلام و نهی از
کتمان آگاهانه حق، با
تکثرگرایی دینی سازگار نیستند. برپایه
پلورالیسم دینی نمیتوان اهل کتاب را کافر نامید و حتی
به زعم آنان عمل تبلیغی، محکوم است و هرکس سعی کند دیگری را
به کیش خود درآوَرَد
به عنوان «خائن
به صلح و تنوع خانواده بشری» گناهکار تلقی میشود.
تحریف تورات و
انجیل در آیاتی آمده است.
از جمله تحریف های عالمان دینی تحریف آیات بیانگر صفات و نشانه های
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
محفوظ ماندن بخشی از تورات نیز از آیه ۹۳ سوره آل عمران استفاده میشود: «فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کُنتُم صدِقین».
به گفته
بلاغی تورات سرشار از
خرافات و نسبت های کفر آمیز است؛ مانند نسبت های
دروغ و
فریب به خداوند،
شک در وعده الهی
به حضرت ابراهیم (علیهالسلام)، ساختن
گوساله و دعوت
به گوساله پرستی به جناب
هارون برادر حضرت
موسی (علیهما السلام)، اعتراض
به خدا و جزع و بی تابی
به حضرت ایوب (علیهالسلام)،
زنا به زشت ترین وجه آن
به حضرت داود (علیهالسلام)، و نسبت «تأیید شرک
به خدا و ساختن بت خانه های فراوان»
به حضرت سلیمان (علیهالسلام).
در انجیل نیز نسبتهایی ناروا و منافی ساحت پیامبری
به حضرت مسیح (علیهالسلام) داده شده؛ مانند
شرابخواری ، دروغ، اعمال منافی عفت، خدشه دار کردن قداست مادرش
حضرت مریم (علیها السلام) و اعتقاد
به چند خدایی .
در برخی منابع
به ۱۰۰ مورد تحریف در کتب مقدس اشاره شده است.
روشن است که حتی اگر شرایع پیشین با اسلام
نسخ نیز نشده بودند در صورتی بر حق و نجات بخش بودند که آموزه های اصیل آسمانی آنها محفوظ مانده باشند. بیشتر مفسران، آیات تحریف را ناظر
به هر دو قسم لفظی و معنوی دانسته اند.
قرآن، اهل کتاب را «کافر» می داند.
کافر دانستن
اهل کتاب ، وعید عذابی خوار کننده
به آنان، فرمان
جنگ با آنان تا مرحله تسلیم و پرداخت متواضعانه
جزیه به حکومت اسلامی که در این آیات آمدهاند در تضاد آشکار با اصول تکثرگرایی دینی و شاهدی
قرآنی بر انحصار
حقانیت در اسلام اند.
وعده عذاب
به اهل کتاب از ادله حصرگرایی و نفی و ابطال تکثرگرایی است که در آیاتی مانند ۸۹-۹۰
سوره بقره و ۴۷
سوره نساء آمده است.
یهودیان در گفت و گوهای خود با
مشرکان حجاز و در برابر تعرض دو طایفه
اوس و خزرج میگفتند: اگر
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مبعوث شد، (با رهبری او) شما را از دیارتان بیرون میکنیم (
استفتاح )
؛ ولی پس از
بعثت ، عالمانه و عامدانه
به او کفر ورزیدند و
به ستیز با
اسلام پرداختند و چون کفرشان از روی عذر نبود
به لعنت خدا گرفتار شدند: «فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکفِرین».
به نقل
ابن عباس ، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به سران و دانشمندان یهود فرمود: از خدا پروا کنید و اسلام آورید، پس
به خدا سوگند شما حتماً می دانید آنچه برایتان آوردم (
قرآن و اسلام) بر حق است. آنان گفتند: ما این را نمیشناسیم، پس خدا آیه ۴۷
سوره نساء را درباره آنان فرستاد
و آنان را در صورت
تمرّد و استکبار
به طمس (دگرگون کردن چهره) یا
لعن (دورساختن عملی از رحمت نه نفرین لفظی) تهدید کرد.
سوره بیّنه ، سراسر نفی کثرت گرایی دینی است، زیرا از یک سو در پی تثبیت
رسالت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و گسترش دعوت و
رسالت او
به عموم بشر و مفید همگانی بودن
رسالت آن حضرت است و از سوی دیگر
به انذار شدید اهل کتاب و مشرکانِ کافر
به دعوت نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و وعید و
تهدید آنان
به آتش دوزخ و جاودانه بودن در آن میپردازد.
چکیده معارف سوره چنین است:
کافران
به رسالت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اعم از اهل کتاب و مشرکان رها نخواهند شد و سنت هدایت و اتمام حجت الهی از آنان دست بردار نیست، تا اینکه دلیلی روشن و آشکار (بیّنه) از جانب خدا برایشان بیاید و حجت بر آنان تمام شود و آن حجت آشکار،
رسولی است از جانب خدا که آیات الهی را از
صحیفههایی پیراسته از باطل تلاوت میکند؛ صحیفههایی حاوی
احکام و معارف الهی که بر پادارنده جامعه انسانی اند. کافران
به چنین دعوت و
رسالتی، از بدترین آفریدگان، و گروندگان
به آن از بهترین آفریدگان اند.
کیفر منکران این
رسالت، جاودانه زیستن در آتش دوزخ و پاداش گروندگان خداترس، بوستان های جاوید
بهشتی و رضوان الهی اند.
مراد از «صُحُفاً مُطَهَّرة» یعنی صحیفههایی پاک و پیراسته، اجزای
قرآن کریم است.
در این سوره ضمن کافر نامیدن اهل کتاب، از آنان در کنار مشرکان یاد میکند و حتی نام آنان را بر مشرکان مقدم میدارد که نشان نکوهیده تر بودن آنان است. با تعبیر از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به «بیّنه» یعنی حجت آشکار نیز اهل کتاب و مشرکان را
به دست کشیدن از مرام کفر آمیز خود و
ایمان به آن بیّنه الهی فرامی خواند.
در روایات تفسیری نیز بیّنه، بر
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و «خیرالبریّه» بر
امیرمؤمنان (علیهالسلام) تطبیق شده اند.
شایان گفتن است که در سیره علمی و عملی
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که اولین و بهترین مفسر
قرآن است هیچ نشانی از تأیید
تکثرگرایی دینی نیست، بلکه سراسر سیره و سنت قولی و فعلی او نافی آن است، چنان که برخی کثرت گرایان
به این حقیقت اعتراف کردهاند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) «حصرگرا»، «غیر پلورالیست» و حتی «مبلغ بر ضدّ پلورالیسم» بود.
از روشن ترین ادله
قرآنی بر اثبات
حصرگرایی و نفی پلورالیسم دینی
احکام مرتدّ و کیفر
ارتداد است. ارتداد عبارت است از خارج شدن مسلمان از شریعت اسلام و گراییدن وی
به کفر.
قرآن در آیات فراوانی در باره ارتداد هشدار شدید میدهد و آن را گمراهی،
واپسگرایی ،
کفران نعمت ،
نقض عهد الهی،
هلاکت و نابودی
و افترا
به خدا
معرفی و خطر آن را
به مسلمانان گوشزد میکند.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، برگرفته از مقاله «تکثرگرایی دینی».