حسن بن احمد اعصم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسن اَعصَم، از رهبران
قرمطیان بحرین در قرن چهارم بود.
نامش را حسین نیز ثبت کردهاند، همچنان که نام
پدرش را
احمد، و نام
جدش را بهرام و در برخی منابع یوسف نوشتهاند
و لقبش را نیز به صورت اعسم، اعظم، اغشم و اغمشی
ثبت کرده و کنیهاش را ابوطاهر، ابوعلی و
ابومحمد ذکر نمودهاند.
وی در ۲۷۸ در
اَحساء متولد شد.
خاندان وی جنّابیان
بحرین بودند که به صورت موروثی رهبری
قرمطیان بحرین را برعهده داشتند و پدرش،
احمد، از ۳۵۳ تا ۳۵۹ رهبر بود.
نخستین سابقه سیاسی حسن اعصم به دستهبندیهای سیاسی داخلی قرمطیان در دوره رهبری پدرش در دهه پنجم سده چهارم بازمیگردد.
گفتهاند وی در عملیاتی نظامی که در سالهای ۳۵۳ تا ۳۵۷، با هدف قلع و قمع مخالفان سیاسی پدرش و نیز کشورگشایی، صورت گرفت، مؤثر بود.
این عملیات ــکه دامنه آن به نواحی
شام نیز کشیده شد و موجب گردید که حسن
بن عُبَیداللّه
بن طُغْج، امیر اِخْشیدیِ شام، خراجگزار قرمطیان شود
ــ در استحکام جایگاه سیاسی حسن چنان مؤثر بود که انتقال قدرت به وی، پس از
مرگ پدرش در ۳۵۹، به سهولت صورت گرفت.
بهویژه آنکه، اندکی پیشتر مهمترین معضِل داخلی آنان، یعنی جنگ قدرت میان خانواده وی با پسرعمویش، شاپور
بن سلیمان، با مرگ شاپور در ۳۵۸ و بازداشت یا تبعید پیروانش، پایان یافت.
مهمترین اقدام حسن پس از تثبیت قدرت، افزایش تحرکات نظامی در نواحی شام و
مصر بود.
گفته شده است که یکی از علل درخواست مصریان از المعزّ لِدیناللّه، خلیفه فاطمی، برای استقرار او در مصر، افزایش و گستردگی تحرکات قرمطیان در شام بود که خطر آنان را همتای خطر رومیان و فرنگیان میدانستند.
در پاسخ به این درخواست، جوهر صِقلی، فرستاده المعز به مصر، جعفر
بن فلاح را در ۳۵۹ با لشکری عظیم و مجهز راهی شام کرد و جعفر پس از فتح
دمشق،
مالیات مقرر را برای قرمطیان نفرستاد.
این امر به معنای اعلام جنگ به قرمطیان بود؛ ازاینرو اعصم، در رأس سپاهیانش، راهی شام شد.
به تصریح منابع، خلیفه عباسی و آلبویه و حمدانیان، با کمک مالی و تسلیحاتی و نیز تأمین نیروی انسانی، اعصم را یاری کردند.
این کمکها، که به درخواست اعصم صورت گرفت، گویای تغییر آشکار مشی سیاسی قرمطیان بحرین در مناسبات با
عباسیان و ضدیت با
فاطمیان بود که به رویارویی مستقیم قرمطیان و فاطمیان انجامید.
سپاه اعصم و سپاه جعفر
بن فلاح در ۳۶۰ در حوالی دمشق به نبرد پرداختند که به شکست و کشتهشدن جعفر انجامید.
قرمطیان پس از تصرف دمشق، به فتح دیگر نواحی شام پرداختند.
ابن قلانسی
علت شکست جعفر را جدّی نگرفتن قدرت قرمطیان دانسته است، اما به نظر میرسد که عامل مهم شکست جعفر، عملکرد نامناسب وی و سپاهیانش در شام و نارضایتی مردم از آنان بوده است.
فتح شام پیروزی بزرگی برای اعصم محسوب میشد، اما هدف اصلی او فتح مصر بود و چهبسا حمایت جدّی خلیفه عباسی و آلبویه و حمدانیان از وی، به همین سبب صورت گرفته بود.
براساس روایات، سپاهیان اعصم در ۳۶۱، پس از تصرف نواحی شرقی مصر،
قاهره را سه ماه محاصره کردند، اما مقاومت مصریان و تدابیر نظامی و دفاعی فرمانده آنان، جوهر، قرمطیان را مجبور به عقبنشینی به شام و گریز به سوی احساء کرد.
در پی شکست اعصم، علاوه بر نواحی تسخیرشده مصر، سرزمینهای مفتوحه شام، جز دمشق و اطراف آن، از دست قرمطیان خارج شد.
از سوی دیگر، این شکست به فرزندان ابوطاهر جنّابی فرصت داد تا احساء را تصرف کنند، اما اعصم در ۳۶۲ به بحرین بازگشت و پس از جنگهای خونین، بر اوضاع داخلی قرمطیان مسلط گردید.
در ۳۶۳، اعصم در تدارک حمله دوم به فاطمیان برآمد.
المعز لدیناللّه، پس از اطلاع از تصمیم او، با ارسال نامهای هشداردهنده و مفصّل او را به اطاعت فراخواند.
اما پاسخ کوتاه اعصم به المعز، از عزم جزم وی برای حمله به مصر حکایت داشت.
به نوشته ابن تغریبردی،
وی که این بار نیز از حمایت مالی و نظامی بغداد برخوردار بود، پس از ورود به دمشق، طی سخنانی در جامع این شهر، فاطمیان را لعن کرد و آنان را دشمنان اسلام خواند.
آنگاه راهی مصر شد و برای دومین بار قاهره را در محاصره سخت قرار داد.
کثرت سپاهیان او، خلیفه فاطمی را به چارهجویی واداشت؛ ازاینرو، به حسّان
بن جراح طائی (امیر عرب شام و همپیمان اعصم)
رشوه کلانی ــ که بعداً معلوم شد دینارهای تقلبی بوده است ــ پرداخت و حسّان و سپاه او از مقابل لشکر فاطمیان گریختند و اوضاع جنگ به نفع مصریان تغییر کرد.
سپاه قرمطیان، بهرغم دفاع سخت مجبور به عقبنشینی گردید و خود اعصم نیز، متواری شد.
در این جنگ (رمضان ۳۶۳)، بسیاری از قرمطیان کشته شدند و بیش از ۱۵۰۰ تن به اسارت درآمدند.
بنابر برخی روایات، المعز مدعی شده بود که
رسول خدا صلیاللّه علیهوآلهوسلم و
علی علیهالسلام یاریگر او در این نبرد بودهاند.
المعز، که هدفش سرکوبی و مجازات اعصم بود، ابتدا وی و همراهانش را محاصره کرد و پس از فرار آنان، سپاهی را به تعقیبشان فرستاد که تا
عمان در پی آنان بودند، اما اعصم با عقبنشینی مداوم، خود را از دسترس آنان دور ساخت و به بحرین بازگشت.
اعصم، بهرغم دوبار شکست، همچنان برای حمله به شام و مصر، مصمم بود.
سومین فرصت در سال ۳۶۴ و در پی متشنج شدن اوضاع دمشق به وجود آمد، چنانکه با بروز جنگهای خونین میان اهالی شهر با سپاهیان فاطمی ــکه خسارات مالی و جانی فراوانی برای دمشقیان به بار آورد
ــ الفتکین/ آلپتگین (فرمانده نظامیان ترک بغداد) به شام عزیمت کرد و حکومت دمشق را، به درخواست اهالی، در دست گرفت.
المعز او را ــکه ذکر نام خلیفه فاطمی در خطبهها را برانداخته بود و به نام عباسیان حکومت میکردــ تهدید کرد؛ اما المعز در ۳۶۵ درگذشت و جانشین وی، العزیز باللّه، جوهر را در رأس لشکری بزرگ به شام گسیل کرد.
جوهر دمشق را محاصره کرد و الفتکین، اعصم را به یاری فراخواند که در پی آن، اعصم بار دیگر با سپاهیانش راهی شام شد.
ورود اعصم اوضاع نبرد را به نفع الفتکین تغییر داد و جوهر را مجبور به عقبنشینی کرد.
نیروهای متحد اعصم و الفتکین چندی بعد در
عسقلان جوهر را محاصره کردند.
سرانجام، شدت محاصره و مشکلات ناشی از آن، جوهر را به توافق با الفتکین واداشت و جوهر به مصر بازگشت.
گفتهاند اعصم، که از عزم فاطمیان برای جنگ باخبر بود، با این توافق مخالفت کرد
(روایت کاملا متفاوت هم وجود دارد).
چندی بعد در ۳۶۶، العزیز در رأس سپاهیان فاطمی، به جنگ نیروهای متحد رفت و آنان را شکست سنگینی داد،
که در نتیجه آن، الفتکین اسیر شد
(روایات متفاوت و گاه متناقض درباره نقش الفتکین و نحوه مناسبات او با فاطمیان در این جنگ، نیز وجود دارد)
و اعصم گریخت،
هرچند که در روایتی، از مصالحه وی با العزیز یاد شده است.
اعصم، کوتاه زمانی پس از این جنگ، در همان سال ۳۶۶ و در مسیر بازگشت به احساء، در شهر رمله درگذشت
(روایتی غیرقابل اعتماد، از قتل او سخن گفته است).
ظاهراً حسن اعصم کوتاهقد بوده و در ابیاتی منسوب به او، به این خصوصیت جسمیاش اشاره شده است.
به این سبب وی، جز در مواقع ناچاری، از سوارشدن بر اسب خودداری میکرد.
او را از افاضل، فصیحان، ادیبان و شاعران بدیههگوی
عرب برشمردهاند.
(۱) ابن ابیالهیجاء، تاریخ ابن أبیالهیجاء، چاپ صبحی عبدالمنعم
محمد، فیوم، مصر ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن تغری بردی، النجومالزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره (۱۳۸۳) ـ ۱۳۹۲/ (۱۹۶۳) ـ۱۹۷۲.
(۴) ابن
حَمّاد، اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم، الجزایر ۱۳۴۶/ ۱۹۲۷.
(۵) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۶) ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۷) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علیشیری، بیروت ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
(۸) ابن قلانسی، تاریخ دمشق، چاپ سهیلزکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۹) ابن وردی، تاریخ ابن الوردی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
(۱۰) ادریس عمادالدین قرشی، عیون الاخبار و فنون الآثار فی فضائل الائمة الاطهار، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۱۱) یحیی
بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمرعبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
(۱۲) عارف تامر، القرامطة: اصلهم، نشأتهم، تاریخهم، حروبهم، بیروت: دارالکاتبالعربی.
(۱۳) ابوبکر
بن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامعالغرر، چاپ صلاحالدین منجد، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۱۴) ذهبی، تاریخ الاسلام.
(۱۵) صفدی، اعیان العصر.
(۱۶)
احمد بن علی مقریزی، اتّعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، چاپ جمالالدین شیال، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۱۷)
احمد بن علی مقریزی، «الحسن الأعصمالقرمطی»، در ثابت
بن سنان، تاریخ اخبار القرامطة، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
(۱۸)
احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الأرب فی فنونالادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ ۱۹۹۰.
(۱۹)
محمد بن عبدالملک همدانی، تکملة تاریخالطبری، در ذیول تاریخالطبری، چاپ
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالمعارف، (۱۹۷۷).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حسن اعصم»، شماره۶۱۳۲.