حسان بن ثابت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالولید حسّان بن ثابت بن منذر (تیم الله)
شاعر و
صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از بزرگترین شاعران
عرب قبل از ظهور
اسلام و در آغاز عهد اسلامی است.
کنیههایش ابوالولید، ابوالحُسام، ابوعبدالرحمان و ابوالمضرّب بود.
او را حُسام نیز نامیدهاند.
حسان
یمنی الاصل بود.
هفت یا هشت سال قبل از میلاد
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
یثرب به
دنیا آمد و در همانجا رشد یافت.
او از
قبیله خزرج و از طایفه
بنینجار،
و از خویشاوندان پیامبر اکرم بود.
پدرش ثابت و
جدّش مُنذِر بن حَرام، از اشراف و بزرگان
قوم خزرج بودند.
«ثابت بن منذر بن حرام»، با «مطلب» (عموی
عبدالمطلب)
دوست بود و او در سفری که به
مکه برای
عمره رفته بود با سخنانی که در خصوص شیبه (عبدالمطلب) (وی در
مدینه ساکن بود) به مطلب گفت، سبب شد مطلب، شیبه را به مکه آورد.
مادرش، فُرَیعة،
دختر «خالد بن خنیس بن لوذان»
یا دختر «خنیس بن لوذان»
خواهر خالد
میباشد، از همان
قبیله بود که پس از
هجرت پیامبراکرم به مدینه،
اسلام آورد.
حسّان را ابنفُرَیعه نیز خطاب میکردند.
حسّان یهودی بود، اما در شصت سالگی، با ورود پیامبر به مدینه، اسلام آورد. بنابراین، او هفت یا هشت ساله بوده است که پیامبر به
دنیا آمدند.
حسان بن ثابت قبل از اسلام؛ در ایام جاهلیت،
شاعر انصار بود. (قال ابو عبیدة: فضل حسان بن ثابت علی الشعراء بثلاث: کان شاعر الانصار فی الجاهلیة، و شاعر النبی صلّی اللَّه علیه و سلّم فی ایام النبوة، و شاعر الیمن
کلها فی الاسلام.)
پس از ورود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه، حسان همانند بسیاری دیگر از انصار به پیامبر ایمان آورد. او پس از این که اسلام آورد این اشعار را خواند.
«شهدت باذن الله ان محمد رسول الذی فوق السموات من عل...» .
«به اذن
خداوند شهادت میدهم که
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاده آسمانی است که از جانب خداوند آمده است».
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود من هم با تو
گواهی میدهم.
حسان شاعر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
از شاعران به اصطلاح «مُخَضْرم» است که هم در
جاهلیت و هم در اسلام
شعر گفته است.
او از مشاهیر اصحاب آن حضرت بود و از جمله راویان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز محسوب میشود. پسرش عبدالرحمن و سعید بن مسیب و ابوسلمه بن عبدالرحمن و دیگران از او
روایت نقل کردهاند.
حسّان اهل نبرد نبود و، به سبب ترسی که بر وی عارض شد، در هیچیک از
غزوات شرکت نکرد.
با وجود این، ظاهر خود را چون شیر میآراست و در اشعارش به وصف
شجاعت خویش میپرداخت، چنان که باعث تبسّم پیامبر میشد.
حسّان زبان گزندهای داشت و با
هجو مشرکان و دفاع از پیامبر، مورد
احترام و مایه
آرامش آن حضرت بود.
نوشتهاند که پیامبراکرم او را تأیید میکرد و میفرمود حسّان از عنایت
فرشته وحی برخوردار است.
وی در هجو مشرکان قریش، به دستور پیامبر انساب و اخبار آنان را نزد ابوبکر آموخت و بیآنکه به پیامبر و اعقاب ایشان خدشهای وارد شود چنان اشعاری سرود که تحسین رسول خدا و همگان را برانگیخت و
قریش را مبهوت ساخت.
هنگامی که
بنیتمیم در برابر پیامبراسلام موضع گرفتند و بر خود فخر و مباهات کردند، دفاع حسّان از رسول خدا چنان بود که همه آنان به اسلام گرویدند.
بسیاری از مورخان و سیرهنویسان معتقدند وی ترسو بود.
حکایتی که توسط مورخان بیان شده است نیز نشانگر
ترس حسان میباشد. «در یکی از غزوات حسان به همراه
زنان و کودکان در یکی از قلعههای مدینه پناه گرفته بودند. صفیه دختر عبدالمطلب،
عمه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگوید: «یکی از یهودیان
بنیقریظه به کنار قلعهای که ما در آن بودیم آمد و شروع به گردش به دور آن قلعه کرد تا بلکه راهی به داخل آن پیدا کند و کسی هم نبود که از ما
دفاع کند؛ زیرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمین در میدان
جنگ بودند و نمیتوانستند آنجا را رها کرده برای محافظت ما به
شهر بیایند، از اینرو من به حسان بن ثابت گفتم: این یهودی مشغول گردش در اطراف قلعه است و ممکن است جائی پیدا کند و به داخل قلعه بیاید، از جا برخیز و او را به
قتل برسان حسان گفت: ای دختر عبدالمطلب به
خدا تو خود میدانی که من مرد این کار نیستم و کشتن او از عهده من خارج است. صفیه میگوید: این پاسخ را که من از حسان شنیدم کمرم را محکم بستم سپس عمودی به دست گرفته از قلعه به زیر آمدم آن یهودی را از پای درآوردم آن گاه به قلعه بازگشتم و به حسان گفتم: من او را کشتم اکنون تو برخیز و جامه و اسلحهاش را برگیر و اگر مرد نبود من خودم این کار را میکردم؟ حسان گفت: ای دختر عبدالمطلب مرا به جامه و
اسلحه او احتیاجی نیست، مرا به حال خود واگذار».
برخی از مورخان این جریان را مربوط به سال سوم هجری و زمان
غزوه احد میدانند.
عدهای قائلند: او به خاطر ترسش در هیچ معرکهای (جنگی) حاضر نشد،
به نظر میرسد، این بیان چندان درست نباشد؛ چرا که اشعار وی در بعضی از غزوات (مثل
غزوه خیبر،
فتح مکه و...)
نشانگر حضور او در آن جنگ میباشد. برخی علت ترسو بودن وی را ضربه شمشیری میدانند که صفوان بن معطل به او زده است. پیامبر به خاطر همین ضربه قصر بنیجدیله را در مدینه به او داد و «سیرین»
کنیز قبطی (خواهر ماریه (
ماریه قبطیه همسر رسول خدا بود)) را به او بخشید. (مینویسد: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواهر ماریه را به حسان بن ثابت شاعر بخشید که برای حسان پسرش عبدالرحمن را به دنیا آورد.)
در ماجرای
اِفْک، (
تهمت به
عایشه) حسّان به خاطر بدگوییاش از عایشه به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حد خورده است.
البته برخی هم منکر این امر شدهاند.
همچنین در نقلی از عایشه آوردهاند که او چیزی نگفته است.
، اما او با سرودن مدحیهای درباره
عایشه و یادآوری سابقه خود در اسلام نزد پیامبر، از پیامبر و عایشه عذرخواهی نمود.
خلیفه دوم نمیپسندید که حسّان در
مسجد پیامبر شعر بخواند اما دیگر
اصحاب پیامبر، از جمله
زبیر بن عوام و
عبداللّه بن عباس، و همچنین عایشه، مردم را به تکریم وی و شنیدن اشعارش ترغیب میکردند.
در جریان خونخواهی
عثمان بن عفان، حسّان به عثمانیان پیوست
هر چند قصایدی که در حمایت از عثمان و هجو قاتلانش به حسان نسبت دادهاند چندان معتبر نیست.
شوقیضیف
این اشعار را برساخته
امویان دانسته است تا ننگ هجو
قریش را پاک کنند.
پیش از اسلام، حسّان به دربار غسانیان و پادشاهان
حیره رفت و آمد میکرد و با
مدح آنان از ایشان
صله میگرفت و این رویه تا پایان عمرش ادامه داشت.
وی در اواخر
عمر نابینا شد.
حسّان، با بیش از صد
سال زندگی، از معمّرینِ مخضرم به شمار میرود که تقریباً نیمی از عمر خود را پس از ورود پیامبر اسلام به مدینه گذراند،
حسان با سرودن اشعار خویش از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
مسلمانان دفاع میکرد و با شاعران مخالف اسلام مقابله میکرد. در یک مورد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (در جواب اعتراض عمر به شعر خواندن حسان) فرمود: «ای عمر دست از او بردار
سوگند به خداوندی که
جان من در دست
قدرت او است، سخنان او از فرو رفتن تیر به جان
کفار سختتر و مشکلتر است.
در نقلی آمده است: «فضل حسان از دیگر شعرا این است که او شاعر انصار در جاهلیت، شاعر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اسلام و در
عصر اسلام، شاعر منحصر به فرد تمام مملکت یمن بود».
علامه امینی به نقل از ابوعبیده مینویسد: تمام عربها اجماع کردهاند و بالاتفاق پذیرفتهاند که حسان در بین شاعران شهرنشین (در مقابل شاعران بادیه) از همه تواناتر است.
به نظر میرسد، این سخن رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در مورد او فرمود: «اللهم ایده بروح القدس»
خدایا او را مورد تائید روح القدس قرار بده، به صورت مشروط بیان شده باشد؛ چرا که بسیاری از مورخان قائلند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره او فرمود: «ای حسان «تا وقتی که از ما دفاع کنی» موید به تائیدات روح القدس خواهی بود.» ؛
البته این
دعا به صورتهای مختلفی بیان شده است. در یک مورد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که در مورد او فرمود: «االلهم ایده بروح القدس لمناضلته عن المسلمین»،
خدایا حسان را با روحالقدس مورد حمایت و تایید قرار بده، به خاطر حمایت او از مسلمانان. در نقلی دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ان اللّه یؤید حسان بروح القدس ما نافح عن رسول اللّه»
«خداوند حسان را مورد حمایت و تایید روح القدس قرار دهد تا زمانی که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پشتیبانی کند.»
بعضا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از حسان میخواست که در برابر
دشمنان شعر بگوید.
به عنوان نمونه زمانی که قبیله بنیتمیم نزد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده بودند و قصد مفاخره داشتند، بنیتمیم گفتند ما با شاعر و خطیبمان نزد تو آمدهایم تا با شما مفاخره کنیم. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابتدا در جواب آنها فرمودند: من نه برای شعر گفتن مبعوث شدهام و نه به
فخرفروشی مامور شدهام؛ ولی حالا که آمدهاید، بیایید. ابتدا زبرقان بن بدر
و به نقلی
عطارد بن حاجب سخنانی بیان کرد. ثابت بن قیس بن شماس به امر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او جواب گفت؛ سپس شاعر ایشان زبرقان بن بدر در برتری قوم خویش اشعاری سرود، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور فرمود حسان بن ثابت بیاید و به اشعار او جواب دهد. حسان جواب اشعار او را با اشعاری داد. آنها اقرار کردند که خطیب رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خطیب خودشان بهتر و شاعر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شاعرشان ماهرتر است.
آنگاه همه فرستادگان تمیم
مسلمان شدند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها هدایایی داد.
برخی قائلند اشعار حسان پیش از اسلام برتر از اشعار او بعد از اسلام بوده است.
طبق برخی از نقلها از خود او علت این امر را سوال کردند وی گفت: «در جاهلیت شعر قید و بندی نداشت و نیکویی شعر، افراط در بیان است و این افراط
کذب است. اسلام هم از کذب منع کرده است».
حسان در خصوص بسیاری از وقایع مهم صدر اسلام شعر سروده است. این اشعار به گونهای است که بعضا به عنوان سندهای تاریخی مورد توجه قرار گرفتهاند. به عنوان نمونه او در فتح مکه،
نبرد خیبر،
نبرد احزاب،
روز غدیر،
درباره قتل
کعب بن اشرف و
سلام بن ابی حقیق
و در رثای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
شعر سرود.
در اینجا و به عنوان نمونه گوشهای از شعر او را که در روز
عید غدیر و با اجازه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سروده را ذکر میکنیم.
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم و اسمع بالنبی منادیا...
فقال له قم یا علی فانی رضیتک من بعدی اماما وهادیا
شیعیان همواره به این شعر حسان در خصوص
ولایت علی (علیهالسّلام) استناد کردهاند.
دیوان اشعار او در بیروت، سال ۱۹۶۶ میلادی به چاپ رسیده است.
حسان در دوره عمر در مسجد شعر میخواند عمر به او اعتراض کرد. حسان در جواب او گفت: من این جا شعر خواندم در حالی که بهتر از تو (یعنی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ) در آن بود.
سپس رو به
ابوهریره نموده گفت: تو سخن رسول خدا را شنیدی که میگفت خداوندا حسان را به روح القدس مؤید فرما و دعایم را اجابت نما؟ ابوهریره او را تصدیق کرد.
برخی معتقدند: حسان بعد از دوره پیامبر از شعر گفتن دست کشید. «تنها در رثای عثمان شعری سرود.»
وی از جمله راویان
حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شمرده شده است.
پس از به خلافت رسیدن علی (علیهالسّلام)، عدهای از
بیعت با آن حضرت امتناع ورزیدند، حسان بن ثابت از جمله آنان بود.
شیخ مفید مینویسد: «گروهی از بیعت با علی (علیهالسّلام) سرباز زدند مانند عبداللَّه پسر عمر بن خطاب،
سعد وقاص،
محمد بن مسلمه، حسان بن ثابت و
اسامه بن زید، حضرت علی (علیهالسّلام) پس از امتناع آنها از بیعت سخنرانی کرد. در بخشی از سخن حضرت آمده است:...از جانب سعد، و مسلمه و اسامه، و عبداللَّه، و حسان چیزهائی به من رسیده که آن را خوش ندارم و حق در میان من و ایشان حاکم است.»
به هر حال حسان را از منحرفان و مخالفان علی (علیهالسّلام) شمردهاند.
علامه امینی در خصوص او مینویسد: «حسان از بینش ظاهری (نابینا شده بود) و باطنی محروم گردیده بود زمانی که
امیرالمؤمنین قیس بن سعد بن عباده را از استانداری
مصر عزل کرده بود و او به مدینه برگشته بود، حسان نزد او آمده قیس را سرزنش کرده به او گفت: عثمان را کشتی و گناهش بر گردن توماند و اکنون علی هم تو را از ولایت مصر عزل نمود و پاداش خوبی به تو نداد. قیس از سخنانش ناراحت شد و به او گفت: «ای کور دل وای نابینا به خدا سوگند اگر از وقوع جنگ بین قبیله خود و اقوام تو نمیترسیدم گردنت را میزدم»، سپس او را از خود راند.
تاریخ وفات وی بین سالهای ۴۰ تا ۵۴ نقل شده است.
در این که حسان در چه سالی و در کجا از دنیا رفته است، اختلاف است طبق یک نقل وی قبل از سال ۴۰ هجری و در زمان
خلافت علی (علیهالسّلام)،
در مدینه از دنیا رفت.
و به قولی سال۵۰،
و یا ۵۴ هجری
مرد. در نقلی دیگر آمده است او در سال ۸۰ هجری، در
شام از دنیا رفت.
حسان در زمان
مرگ ۱۲۰ سال داشت، شصت سال در جاهلیت و ۶۰ سال در اسلام
و به قولی ۷۰ سال در جاهلیت و ۵۰ سال در اسلام زندگی کرد.
حسّان را برترین شاعر در میان شهرنشینان عرب دانستهاند
که شعرش
موجب نشاط و طراوت میشد.
وی در تمامی دوران زندگی خود ــچه قبل از اسلام و چه بعد از آن ــ این برتری را حفظ کرد،
اما به نظر اصمعی،
شعر حسّان در دوره اسلامی رو به افول نهاد. حسّان اشعار برجسته بسیاری دارد
و از بهترین اشعارش در دوره جاهلی، مدح ملوک غسان است.
وی از اصحاب مُذَهَّبات (شاعرانی که اشعارشان با آب
طلا نوشته میشد) به شمار میرود.
با وجود این، به
ابیاتی که در بازار عکاظ در مقابل اعشی و خَنساء به نابغه ذبیانی عرضه نمود اعتنایی نشد و از نظر حُطَیئه نیز اشعارش استحکام لازم را نداشت.
اشعار حسّان، به سبب اشاره به حوادث تاریخی و
سیره پیامبر و غزوههای ایشان، اهمیت فراوانی دارد و از مآخذ موثق تاریخ صدر اسلام است.
سروده او در
غدیرخم اولین غدیریه تاریخ اسلام است.
او همچنین، با دفاع از پیامبر، طلایهدار شعر سیاسی است و در مدح ایشان از روشی نو در الفاظ و تعبیرات استفاده کرده که پیش از او در شعر جاهلی سابقه نداشته است. به همین دلیل وی در مدح، شاعری صاحب سبک شناخته میشود.
در اشعار او، علاوه بر مدح و
فخر و
هجا،
رثا نیز وجود دارد.
بهنظر فروخ،
حسّان به سبب استفاده از صنایع بدیعی در مدحیات پیامبر، میتواند نخستین بَدیعیه سرا به شمار آید. حجم اشعاری که به وی نسبت داده شده برای هیچ شاعری روایت نشده است و احتمالاً بسیاری از این اشعار را قریشیان به او نسبت دادهاند.
همچنین به نظر میرسد که شعر او با اشعار فرزندش عبدالرحمان و برخی شاعران، بهویژه
کعب بن مالک انصاری و
عبداللّه بن رواحه، درآمیخته است.
راویان بسیاری از جمله
ابنحبیب (متوفی ۲۳۸) اشعار حسّان را
روایت کرده و به جمعآوری دیوان وی و شرح آن پرداختهاند.
(۱) حسن بن بشر آمدی، المؤتلف و المختلف فی اسماءالشعراء و کناهم و القابهم و انسابهم و بعض شعرهم، در محمد بن عمران مرزبانی، معجمالشعراء، چاپ ف کرنکو، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲) ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۳) ابنسلام جمحی، طبقات فحولالشعراء، چاپ محمود محمد شاکر، (قاهره ۱۹۵۲).
(۴) ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ـ۲۰۰۱.
(۵) ابنقتیبه، الشعر والشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، (قاهره) ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۶ ـ۱۹۶۷.
(۶) ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، .
(۷) عبدالملک بن قریب اصمعی، کتاب فحولة الشعراء، چاپ چارلز تورّی، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۸) عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنة و الادب، قم ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۲.
(۹) کارل بروکلمان، تاریخ الادبالعربی، ج۱، نقله الیالعربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴.
(۱۰) بطرس بستانی، ادباءالعرب، بیروت ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۱۱) حسّان بن ثاببت، دیوان، چاپ ولید عرفات، لندن ۱۹۷۱.
(۱۲) فؤاد سزگین، تاریخ التراثالعربی، ج۲، جزء۲، نقله الیالعربیة محمود فهمی حجازی، (ریاض) ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۴۱۲.
(۱۳) سُلیم بن قیس هلالی، کتاب سُلیم بن قیس الهلالی، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی، قم ۱۳۸۴ش.
(۱۴) شوقی ضیف، تاریخ الادبالعربی، ج۲، قاهره ۱۹۷۲.
(۱۵) طبری، تاریخ (لیدن).
(۱۶) عمر فروّخ، تاریخ الادبالعربی، ج۱، بیروت ۱۹۸۴.
(۱۷) محمد بن محمد مفید، الارشاد، قم: مکتبة بصیرتی.
(۱۸) محمد بن محمد مفید، الجَمَل و النُصرة لسیدالعترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حسان بن ثابت»، شماره۶۱۱۰. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حسان بن ثابت»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۰۳.