• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حرطانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حَرطانی (جمع آن: حَراطین)، نامی که در افریقای شمال‌غربی به پاره‌ای عناصر جمعیتی واحه‌های ناحیه صحرایی داده شده است.



از نظر نژاد، احتمالاً از گذشته‌های بسیار دور نتیجه آمیزش مهاجمان سفیدپوست و بومیان سیاه‌پوست بوده‌اند، ولی گونه قومی حراطین با گونه قومی سیاه‌پوستان آشکارا متفاوت است. حراطین جنوب مراکش گاهی حالت مغولی دارند. اینها به ‌خصوص، از نظر دیگر بومیان، نوعی کاست را تشکیل می‌دهند که افراد آن انسانهای آزادند، ولی با داشتن موقعیت فروتر، بین افرادِ آزاد و برده قرار می‌گیرند. کاستْ بودنِ حراطین بر تفاوت نژادی آن‌ها می‌چربد.
حراطین یکجانشین‌اند و برای زمین‌دارانی که به آنها «وابسته» اند، به کشت و پرورش نخل مشغول‌اند. کوچ‌نشینان موریتانی آن‌ها را به عنوان چوپان به‌کار می‌گیرند.
حراطین، در صورت امکان، با کمال میل به شهرهای شمال مهاجرت می‌کنند و در مقصد به عنوان باغبان ، چاهکن و حمل‌کننده آب کار می‌کنند.
سلطان مراکش ، مولای اسماعیل، با بخشی از همین حراطین که از موریتانی آمده بودند، جیش عبیدالبخاری خود را (که با سوگند خوردن به صحیح بخاری ، با سلطان پیمان وفاداری بسته بودند
[۱] معلمةالمغرب، سلا: مطابع سلا، ج۴، ص۱۰۹۱ـ۱۰۹۲، ذیل «البخاری (عبید)» (از ثریا براده)).
) تشکیل داد که در زبان عامیانه به آن بواخِر می‌گفتند.

۱.۱ - در زبان بربری

در زبان بربری، ریشه دقیق واژه حرطانی ــ همانند واژه آحَرْضان (جمع آن: اِحَرْضانِن) که مشابه آن است ــ معلوم نیست. در زبان بربریِ طوارق، کلمه اَشَردَن به معنای « دورگه » وجود دارد، ولی صفتی مبتنی بر رنگ پوست نیست. در گویش عربهای مغربی نیز صفت حرطانی مخصوص انسان نیست. در موریتانی این کلمه به اسبی اطلاق می‌شود که نژاد دورگه دارد و در الجزایر به درخت غیرپیوندی و خودرو گفته می‌شود و در زعیر مراکش به زمین پا نخورده اطلاق می‌گردد. احتمالاً نوعی نام‌گذاری تحقیرآمیز است و با نامهای بربریِ نوعی از بُزمَجه رابطه دارد.
شاهزاده موحدون ، سیدابوزید پسر سلطان یوسف‌بن عبدالمؤمن ، صفت الحرضانی داشته است که مورخان دلیل آن را ذکر نکرده‌اند.
[۲] ابن‌خلدون، ج۶، ص۳۲۴.


۱.۲ - ریشه‌شناسی

تمام ریشه‌شناسیهایی که تاکنون بر مبنای واژه‌های عربی پیشنهاد شده‌اند، خیال‌پردازانه‌اند. اینها عبارت‌اند از :
۱) حرّاثین، به معنای شخم‌کاران، در حالی که حراطین فقط با کج‌بیل کشت می‌کردند.
۲) حُرّ ثانی، به معنای انسان آزاده طبقه دوم، یا انسانی که آزاد شده است.
در برخی نواحی مغرب، کلمه قِبلی/ گِبلی (جمع آن: قباله/ گباله)، ادبی آن «اهل جنوب (شرقی) یا قبله»، تقریباً معادل حرطانی است.


(۱) ابن‌خلدون، تاریخ بن خلدون.
(۲) معلمةالمغرب، مطابع، سلا، ۱۴۱۰/۱۹۸۹ـ، ذیل «البخاری (عبید)» (از ثریا براده).
(۳) D Jacques-Meunie , "Hierarchie sociale au Maroc presaharien", Hesperis, XIV (۱۹۵۸) , ۲۵۲.
(۴) E Laoust, "Lhabitation chez les transhumants du Maroc central", ibid, XVIII (۱۹۳۴) , ۱۵۴.
(۵) A Leriche, "Les Haratin (Mauritanie) ", Bulletin de liaison saharienne, no۶ (Oct ۱۹۵۱).
(۶) Ph Marcais , "Note sur le mot hartani", ibid, no ۴ (Apr ۱۹۵۱).
(۷) R Mauny, Tableau geog de l'Ouest africain au moyen age , Dakar ۱۹۶۱, index.
(۸) M Ould Daddah, in Bulletin du groupe linguistique detudes chamito-semitiques (۲۶/۵/۱۹۶۵).


۱. معلمةالمغرب، سلا: مطابع سلا، ج۴، ص۱۰۹۱ـ۱۰۹۲، ذیل «البخاری (عبید)» (از ثریا براده)).
۲. ابن‌خلدون، ج۶، ص۳۲۴.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حرطانی»، شماره ۶۰۲۳.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام




جعبه ابزار