• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث قلم و دوات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس اشاره به واقعه‌ای دارد که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند روز پیش از ارتحال خویش وقتی که سران صحابه برای عیادت پیامبر نزدش آمده بودند، خطاب به جمع حاضران فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.» ولی بعضی از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن آن نامه شدند و به پیامبر نسبت‌ هزیان دادند، که این واکنش، بر خلاف آیات قرآن دانسته شده است. این واقعه در تاریخ به حدیث قلم و دوات مشهور شده است. این واقعه در منابع روایی و تاریخی شیعیان و اهل سنت نقل شده و از آن به مصیبت بزرگ یا فاجعه روز پنج شنبه یاد شده. بر طبق اعتقاد شیعیان، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌خواست در آن حدیث بر جانشینی امام علی (علیه‌السلام) بعد از خودش تاکید کند.



پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال یازدهم هجرت، چهار روز پیش از ارتحال خویش تصمیم گرفت، سندی زنده در باب موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام)، به یادگار گذارد، چرا که از توطئه‌هایی که به دور از چشم ایشان برای غصب مقام خلافت حضرت صورت می‌گرفت، به خوبی آگاه بود. به همین دلیل روزی که سران صحابه برای عیادت ایشان آمده بودند، خطاب به جمع حاضران فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.» ولی بعضی از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن این نامه شدند. لذا این واقعه در تاریخ به حدیث قلم و دوات مشهور شد.


حدیث قلم و دوات به نام دیگری نیز مشهود شده که حدیث قرطاس می‌باشد. قرطاس مفرد قراطیس و به معنای کاغذ است. هر دو لفظ (قرطاس و قراطیس) در قرآن مجید به کار رفته‌اند.
«لو نزلنا علیک کتاب فی قرطاس قلمسوه بایدیهم لقال الذین کفرو ان هذا الّا سحر مبین؛ اگر ما کتابی بفرستیم در کاغذی که آن‌را بدست خود لمس کنند باز کافران گویند این نیست مگر سحری آشکار.»
«و ما قدرو الله حق قدره اذ قالو ما انزل الله علی بشر من شی قل من انزل الکتب الذی جاء به موسی نوراً و هدی للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفونها کثیراً؛ آن کسانی که گفتند، خدا بر هیچ بشری کتابی نفرستاده، خدا نشناختند، ‌ای پیامبر بگو به آنها کتابی را که موسی آورد و در آن نور هدایت برای مردم بود، آن‌را چه کسی فرستاد که شما آیاتش را در اوراق نگاشتید، بعضی را آشکار نمودید و بسیاری را پنهان نمودید.»
بنابراین حدیث قرطاس، همان حدیث دوات و قلم است که روز پنج‌شنبه‌ای از اواخر عمر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روی داد. البته این نام بیشتر در میان اهل سنت رواج پیدا کرده است.
[۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۶۳۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ هـ، چاپ اول.



روشن است هدف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی جز تحکیم و تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و لزوم پیروی از اهل بیت خود نبود و این مطلب با توجه به حدیث ثقلین که مورد اتفاق جمیع محدثان از اهل تسنن و تشیع است، مشخص می‌شود.
روایت شده که عمر در دیدار با ابن‌ عباس گفته که «پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در هنگام بیماری، سر آن داشت تا به اسم علی (علیه‌السّلام) تصریح کند، اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم.»
«انّی تارک الثلقین ما ان تمسکتم بهما لن تضلو: کتاب الله و عترتی اهل البیتی؛ من در میان شما، دو چیز گرانبها می‌گذارم، تا از آن دو پیروی می‌نمائید، هرگز گمراه نمی‌شوید، این دو چیز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بیت من.»
از سعید بن جبیر روایت شده که ابن عباس گفته است: «پنج شنبه و چه روز پنج شنبه سختی بود!» آنگاه ابن‌ عباس گریست و سیل اشک او را دیدم که همچون رشته مروارید بر گونه‌هایش جاری شد. سپس ادامه داد: رسول خدا فرمود: «برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما نوشته‌ای بنگارم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.»
مشاهده گردید که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عین این جمله را در حدیث ثقلین نیز نقل کرده و علت پیروی از کتاب و اهل بیت خود را این دانسته که هرگز گمراه نشوند.
در روایتی که عبیدالله بن عبدالله از ابن عباس نقل می‌کند، پس از بیان ماجرای جلوگیری از ممانعت نوشتن نامه، آمده است: «ابن عباس همواره می‌گفت: مصیبت و خسارت سنگین و حقیقتاً خسارت تام، آن است که آنان به سبب اختلاف، هیاهو و کشمکش مانع شدند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن نامه را بنویسد.»
[۱۱] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، باب۸۴، ج۵.

بنابراین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از بیانات گوناگون در جهت معرفی علی (علیه‌السّلام) به ولایت امت و بویژه پس از ماجرای غدیر، در پی تثبیت امر امامت و خلافت آن حضرت بود. بر اساس سخنی از امیرالمومنین هدف از اعزام سپاه اسامه که در زمان بیماری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رخ داد دور کردن مخالفان آن حضرت و تثبیت ولایت ایشان بوده است.
[۱۴] ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۳۸، ص۱۷۳، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه.



پس از درخواست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مهیا ساختن قلم و دوات، برخی گفتند: قلم و دوات را حاضر کنید و برخی گفتند: نیازی نیست. در پاره‌ای از روایات نام آنان که مخالفت کرده‌اند، نیامده است،
[۱۷] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، باب۸۴.
ولی در پاره‌ای از روایات تصریح شده است که عمر به مخالفت برخاست و گفت: «انّ النبی غلب علیه الوجع و عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله.» بیماری بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیره شده است (که چنین سخنانی می‌گوید)، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را کافی است.»
ابن خلدون می‌گوید پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالت بیماری گفت مرکب و کاغذی بدهید تا برایتان نامه‌ای بنویسیم که پس از گمراه نشوید، بعضی از اصحاب گفتند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنش نامفهوم است.
این ماجرا را بخاری شش بار
[۲۵] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، باب ۸۴ (باب مرض النبی و وفاته)، ج۴
و مسلم سه بار
[۲۹] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۸، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ هـ، کتاب الوصیه، باب۶.
در کتاب خود آورده‌اند و از این احادیث متوجه می‌شویم که بعد از مخالفت عمر، بعضی به حمایت از او و جمعی به مخالفت با او برخاستند؛ البته بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز در کتاب‌های خود به این ماجرا پرداخته‌اند.
[۳۵] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۴۶، دارصادر، بیروت.
در یک‌جا آمده است: «فقالو، اهجر رسول الله.» (هجر به معنای هذیان‌گویی است) (یعنی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به هذیان‌گویی افتاده است).
چگونه می‌توان درباره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرستاده خدا و رابط میان خدا و خلق شمرده می‌شود، این کلمات و سخنان را بر زبان جاری کرد؟! در حالی‌که قرآن در شان او می‌گوید: «و ما ینطق عن الهوی؛ او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید.»
علاوه بر این سخنان ناروا، بعضی از صحابه در محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نزاع و کشمکش پرداختند، جمعی با عمر همراهی کردند و گروهی به مخالفت با او برخاستند و می‌گفتند: «بگذارید رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وصیت‌نامه‌اش را بنویسد.»
بنابراین حضار با هم به درگیری و خصومت پرداختند، برخی از آنها می‌گفتند: «قلم و دوات را حاضر کنید تا برای شما نامه‌ای بنویسد که پس از آن هرگز گمراه نشوید و برخی نیز سخن عمر (که بیماری بر پیامبر غلبه کرده) را می‌گفتند.»
[۴۱] واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، باب۸۴، ج۵.



عکس‌العملی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در برابر برخوردهای ناروای جمعی از صحابه و نزاع و درگیری آنان از خود نشان داد، نیز قابل توجه است. مطابق روایات تاریخی، دو نوع عکس‌العمل از آن حضرت نقل شده است؛ فرمود:
۱: «قوموا عنّی و لاینبعی عندی التنازع؛ از نزد من برخیزید (و دور شوید) که در محضر من نزاع و کشمکش سزاوار نیست.»
[۴۴] واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، باب ۸۴، ج۴ و کتاب المرضی، باب ۱۷، ج۱.
این روایت مشخص می‌نماید که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا چه‌اندازه از اختلاف و سخنان جسارت‌آمیز آنان ناراحت شده است.
۲: هنگامی که نزاع و کشمکش پیش آمد و حرف‌های زشتی به آن حضرت زده شد، فرمود: «ذرونی فالذّی انا فیه خیر ممّا تدعونی الیه؛ مرا به حال خودم واگذارید! چراکه این حالتی که من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا بدان فرا می‌خوانید.»
[۴۷] واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، باب۸۴، ج۴.



۱. انعام/سوره۶، آیه۷.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۹۲.    
۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۶۳۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ هـ، چاپ اول.
۴. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۲۱، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه.    
۵. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص ۴۷۵-۴۷۶، بیروت، مؤسسه وفا، ۱۴۰۳ ه.    
۶. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۷، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۳۶.    
۸. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۹.    
۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، ج۲، کتاب المرضی، باب۱۷.    
۱۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب العلم، باب ۳۹.    
۱۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، باب۸۴، ج۵.
۱۲. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۱۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۸، بیروت، دار الحیاء التراث العربی.    
۱۴. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۳۸، ص۱۷۳، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه.
۱۵. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب الجهاد و السیر، باب ۱۷۵.    
۱۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب الجزیه، باب۶.    
۱۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، باب۸۴.
۱۸. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۱۹. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۷، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب ۶.    
۲۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب المرضی، باب ۱۷ (باب قول المریض قوموا عنی).    
۲۱. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۶۲.    
۲۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب العلم، باب۳۹.    
۲۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۶، ص۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب الجهاد و السیر، باب ۱۷۵.    
۲۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب الجزیه، باب۶.    
۲۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، باب ۸۴ (باب مرض النبی و وفاته)، ج۴
۲۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۹۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب المرضی، باب۱۷.    
۲۷. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۷، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۲۸. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۲۹. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۸، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ هـ، کتاب الوصیه، باب۶.
۳۰. احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۰۹، مسند احمد، دارصادر، بیروت.    
۳۱. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۴۱۵، دارصادر، بیروت.    
۳۲. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۵۱، دارصادر، بیروت.    
۳۳. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۱۳۵، دارصادر، بیروت.    
۳۴. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۲۲۲، دارصادر، بیروت.    
۳۵. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۴۶، دارصادر، بیروت.
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۳۶.    
۳۷. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی تاریخ، ج۲، ص۳۲۰.    
۳۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب الجهاد و السیر، باب ۱۷۵.    
۳۹. نجم/سوره۵۳، آیه۳.    
۴۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب المرضی، باب۱۷.    
۴۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، باب۸۴، ج۵.
۴۲. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۴۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب العلم، باب۳۹.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، باب ۸۴، ج۴ و کتاب المرضی، باب ۱۷، ج۱.
۴۵. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹ بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۴۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۹۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول.    
۴۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، باب۸۴، ج۴.
۴۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۶۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ ه، چاپ اول، کتاب الجهاد و السیر، باب۱۷۵.    
۴۹. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۷، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۲۰ ه، کتاب الوصیه، باب۶.    
۵۰. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۶۲.    



فاطمه پهلوان پور، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حدیث قلم و دوات»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۲/۲۶.    






جعبه ابزار