حد تساهل و تسامح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شارع مقدس
تساهل و تسامح را در محدوده
تشریع و آزادی
عقیده و پذیرش
دین و برخورد مسالمت آمیز با دیگران پذیرفته است، اما در محدوده اصول و مبانی
دین و اجرای
احکام از مسلمانان خواسته است به دور از
رأفت به طور جدی به دستورات الهی عمل کنند.
ممنوعیت تسامح و تساهل در اصول و مبانی
دین:
•«ولن ترضی عنک الیهود ولاالنصـری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی ولئن اتبعت اهواءهم بعد الذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا نصیر:هرگز
یهود و
نصاری از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور كامل، تسليم خواسته هاى آنها شوى، و) از
آیین (
تحریف يافته) آنان، پيروى كنى. بگو: «هدايت، تنها
هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوس هاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شده اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود».
•«فلاتطع المکذبین ودوا لو تدهن فیدهنون:حال كه چنين است از تكذيب كنندگان
اطاعت مكن! آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشى توأم با
انحراف از مسير حق)!».
خداوند در این
آیه می فرماید: اصرار بر جلب رضايت يهود و نصارى نداشته باش، چه اينكه" آنها هرگز از تو راضى نخواهند شد مگر اينكه به طور كامل تسليم خواسته هاى آنها و پيرو آئين شان شوى" (وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ).تو وظيفه دارى" به آنها بگويى كه هدايت، تنها هدايت الهى است" (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى).هدايتى كه آميخته با
خرافات و افكار منحط افراد نادان نشده است، آرى از چنين هدايت خالصى بايد پيروى كرد.
خداوند در این آیه می فرمايد: پيروى ديگران كردن، بخاطر هدايت است و هدايتى بغير هدايت خدا نيست، و حقى بجز حق خدا نيست تا پيروى شود و غير هدايت خدا- يعنى اين كيش و آئين شما- هدايت نيست، بلكه هواهاى نفسانى خود شماست كه
لباس دین بر تنش كرده ايد و نام دين بر آن نهاده ايد.پس در جمله: (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ)الخ، هدايت را
کنایه از قرآن گرفته و آن گاه آن را به خدا نسبت داده و هدايت خدايش معرفى كرده، و در نتيجه به طريق
قصر قلب صحت
انحصار- غير از هدايت خدا هدايتى نيست- را افاده كرده است و با اين انحصار فهمانده كه پس
ملت و دين آنان خالى از هدايت است، از اينهم نتيجه گرفته كه پس دين آنان هوى و هوسهاى خودشان است، نه دستورات آسمانى.
كلمه" يدهنون" در آیه ۹
سوره قلم کنایه از نرمى و روى خوش نشان دادن(تساهل و تسامح) است. و معناى آيه اين است كه اين تكذيب گران دوست مى دارند تو با نزديك شدن به دين آنان روى خوش به ايشان نشان دهى، ايشان هم با نزديك شدن به دين تو روى خوش به تو نشان دهند، و خلاصه اينكه دوست دارند كمى تو از دين ات مايه بگذارى، كمى هم آنان از دين خودشان مايه بگذارند، و هر يك در باره دين ديگرى
مسامحه روا بداريد، هم چنان كه نقل شده كه كفار به رسول خدا (ص) پيشنهاد كرده بودند از تعرض به خدايان ايشان كوتاه بيايد، و ايشان هم متقابلا متعرض پروردگار او نشوند.
بنابراین مرز تساهل و تسامح در برخورد با اهل کتاب نرمش و انعطاف به معنى صرفنظر كردن از قسمتى از دین و آیین خدا به خاطر جلب رضایت آنان نیست، بلکه قرآن دین و هدایت واقعی را از طرفی منحصر در
اسلام می داند.
و از طرفی هم قائل به
آزادی عقیده در پذیرش دین است.(لا اکراه فی الدین)
(لکم دینکم و لی دین)
جهاد با کفار،منافقان و محاربان:
•«یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلظة و اعلموا ان الله مع المتقین: ای کسانی که
ایمان آورده اید (ابتدا طبق مصالح و قواعد) با کسانی از کفار پیکار کنید که به شما نزدیک ترند و حتما باید در شما شدت و صلابت (در عمل) بیابند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.»
•«یا ایها النبی
جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماواهم جهنم و بئس المصیر: ای پیامبر، با کافران (به نبرد) و با منافقان (به اتمام
حجت و دوری از
معاشرت)
جهاد کن و بر آنها سخت گیر؛ و جایگاه آنان
دوزخ است و آن بد جای بازگشتی است.»
در اين آیات شريفه
خداوند دستور
جهاد عمومی داده شده تا از هر طرف در دنيا،
اسلام گسترش يابد، چون وقتى مىفرمايد: هر طائفه از مؤمنين بايد با كفار هم جوار خود كارزار كنند معنايش همان گسترش دادن اسلام و برقرار كردن
سلطنت اسلام است بر
دنیا، و بر تمامى ساكنين ربع مسكون.معناى" غلظة" در جمله" وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً"شدت و سرسختى نشان دادن بخاطر خداست، و معنايش اين نيست كه با كفار
خشونت و سنگدلى و بد اخلاقى و
قساوت قلب و
جفا و بى مهرى نشان دهيد، زيرا اين معنا با هيچ يك از اصول دين اسلام سازگار نيست، و معارف اسلامى همه آن را مذمت و
تقبیح كرده اند.
جهاد" و"
مجاهدت" به معناى سعى و بذل نهايت درجه كوشش در مقاومت است- چه به زبان باشد و چه به دست- تا آنجا كه منتهى به كارزار شود.و ليكن در قرآن كريم بيشتر در معناى كارزار استعمال شده، هر چند در غير قتال نيز استعمال شده مانند آيه" وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا ..."، ليكن در آن معنا شايع است.و هر جا كه اين كلمه در قتال استعمال شده تنها كفار منظورند كه تظاهر به مخالفت و دشمنى دارند، مراد از
جهاد با منافقين مقاومت و خشونت در برابر آنها است.و اما منافقين هر چند در واقع
کافر و حتى از كفار هم خطرناكترند، چون از راه كيد و مكر وارد شده و كارشكنى مىكنند، ليكن آيات
جهاد ايشان را شامل نمىشود، براى اينكه ايشان تظاهر به كفر و دشمنى نداشته، در عوض از ساير مسلمانان هم خود را مسلمان تر جلوه مىدهند، و با اين حال ديگر معنا ندارد كه با ايشان
جهاد شود.و لذا چه بسا از استعمال
جهاد در خصوص
منافقین اين معنا به
ذهن برسد كه منظور از آن هر رفتاري است كه مطابق
مقتضای مصلحت باشد، اگر مصلحت اقتضاء داشت معاشرتشان تحريم و ممنوع شود و اگر اقتضاء داشت
نصیحت و
موعظه شوند و اگر اقتضاء داشت به
سرزمین ديگرى
تبعید شوند، و يا اگر رده اى از ايشان شنيده شد كشته گردند، و اگر طور ديگرى اقتضاء داشت در حقشان عملى كنند.خلاصه معناى
جهاد با منافقين مقاومت در برابر كارشكنىها و نقشه كشىهاى ايشان است بهر وسيله اى كه مصلحت باشد.و چه بسا جمله" وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ" در دنبال جمله"
جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ"شاهد بر اين معنا باشد كه مقصود از
جهاد غلظت و
خشونت است.
•«الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائة جلدة و لا تاخذکم بهما رافة فی دین الله... : (ای حکام عدل مسلمین) به هر یک از زن زناکار و مرد زناکار (در جایی که همسر نداشته و محرم یکدیگر نباشند و زنای به عنف و کافر با زن مسلمان نباشد) صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید مبادا شما را در (اجرای) دین خدا به حال آن دو رحمت و عطوفت گیرد! »
کلمه (راءفت) به معناى دل سوزى و تحریک شدن
عواطف است ، بعضى از لغویین گفته اند: به معناى
رحمت آمیخته با دلسوزى است. اين
نهی كه از رأفت شده از قبيل نهى از
مسبب است به نهى از
سبب، چون رقت كردن به حال كسى كه مستحق
عذاب است باعث مىشود كه در عذاب كردن او تساهل شود، و در نتيجه نسبت به او تخفيف دهند، و يا به كلى اجراى
حدود را تعطيل كنند، و به همين جهت كلام را مقيد كرد به قيد" فِي دِينِ اللَّهِ" تا جمله چنين معنا دهد كه در حالتى كه اين سهل انگارى در
دین خدا و
شریعت او شده است.بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از" دين اللَّه" همان حكم خدا است، هم چنان كه در آيه" ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ"
بدين معنا است، يعنى رأفت، شما را در اجراى حكم خدا و اقامه
حد او نگيرد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حد تساهل و تسامح».