حبس دشنامدهنده به پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبس دشنامدهنده به پیامبر از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانیکردن کسی است که نسبت به
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ناسزا میگوید.
امامیه اتفاق دارند که دشنامدهنده به پیامبر اکرم یا یکی از
معصومان (علیهمالسّلام) حتی
فاطمه زهرا (سلاماللّهعلیها) واجب القتل است و در این زمینه روایات زیادی وارد شده است.
ولی بعضی از
اهل سنّت (بحث آنان، مختصّ کسانی است که تنها به پیامبر (نعوذباللّه) دشنام داده باشند.) در این مساله مخالفت کردهاند و فتوا به
حبس و
تعزیر دادهاند چنان که از روایتی در کافی برمیآید فتوای عامّه، حبس است و طرح این بحث در اینجا به همین جهت است.
۱. عدّة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علی بن اسباط، عن علی بن جعفر، قال: اخبرنی اخی موسی (علیهالسّلام) قال: کنت واقفا علی راس ابی حین اتاه رسول زیاد بن عبید اللّه الحارثی عامل المدینة، قال: یقول لک الامیر: انهض الیّ، فاعتلّ بعلّة فعاد الیه الرسول، فقال له: قد امرت ان یفتح لک باب المقصورة فهو اقرب لخطوتک، قال: فنهض ابی و اعتمد علیّ و دخل علی الوالی و قد جمع فقهاء المدینة کلهم و بین یدیه کتاب فیه شهادة علی رجل من اهل وادی القری (وادیی است بین مدینه و شام و جزء مدینه که روستاهای بسیاری دارد. طبری گفته است: اسم دژی نزدیک خیبر است که یهود به هنگام هجرت پیامبر به مدینه، در آنجا سکنا داشتند.
)، فذکر النبی فنال منه، فقال له الوالی: یا ابا عبد اللّه! انظر فی الکتاب. قال: حتی انظر ما قالوا فالتفت الیهم فقال: ما قلتم؟
قالوا: قلنا یؤدّب و یضرب و یعزّر و یحبس. قال، فقال لهم: ا رایتم لو ذکر رجلا من اصحاب النبی بمثل ما ذکر به النبی ما کان الحکم فیه؟ قالوا: مثل هذا. قال: سبحان اللّه! فقال: فلیس بین النبی و بین رجل من اصحابه فرق؟! فقال الوالی: دع هؤلاء یا ابا عبد اللّه! لو اردنا هؤلاء لم نرسل الیک. فقال ابو عبد اللّه علیه السّلام:
اخبرنی ابی: ان رسول اللّه قال:
[
انّ
]
الناس فیّ اسوة سواء، من سمع احدا یذکرنی، فالواجب علیه ان یقتل من شتمنی و لا یرفع الی السلطان و الواجب علی السلطان اذا رفع الیه ان یقتل من نال منی، فقال زیاد بن عبیداللّه: اخرجوا الرجل فاقتلوه، بحکم ابی عبداللّه (علیهالسّلام)؛
علی بن جعفر گفت: برادرم
موسی (علیهالسلام) به من گفت: من بالای سر پدرم ایستاده بودم که فرستادۀ
زیاد بن عبیداللّه حارثی والی مدینه آمد و به او گفت: امیر میگوید:
نزد من بیا. پدرم به علتی عذر خواست. فرستاده بازگشت و گفت: دستور دادم به جهت شما در مقصوره را که نزدیکتر است باز کنند. پدرم برخاست و به من تکیه کرد؛ وارد بر والی شد در حالی که همۀ فقیهان مدینه را گردآورده بود؛ در جلو او نوشتهای بود که در آن، شهادتی علیه مردی از اهالی وادی القری بود که به پیامبر دشنام داده بود.
والی به پدرم گفت: ای ابا عبداللّه! به نوشته بنگر. پدرم گفت: ببینم اینان چه گفتند و به آنها نگاه کرد و گفت: شما چه گفتید؟ گفتند: ما گفتیم: تادیب میشود و کتک میخورد و تعزیر و زندانی میشود. پس پدرم به آنان گفت: بگویید ببینم اگر دربارۀ یکی از اصحاب پیامبر، چنین امری رخ دهد، حکم شما در آن چیست؟ گفتند: مثل همین. گفت:
سبحان اللّه! سپس گفت: پس میان پیامبر و یکی از اصحابش هیچ فرقی نیست؟! والی گفت: ای ابا عبداللّه! اینها را رها کن. اگر نظر ایشان را میخواستیم دنبال تو نمیفرستادیم. پس
امام صادق (علیهالسلام) گفت: خبر داد به من پدرم که رسول اللّه فرمود: مردم همه در مورد من برابرند؛ هر کس بشنود کسی دربارۀ من چیزی میگوید واجب است دشنامدهنده را بکشد و لازم نیست نزد حاکم ببرد و بر حاکم واجب است اگر نزد او شکایت بردند کسی را که به من بدی گفته، بکشد. زیاد بن عبید اللّه گفت: به حکم ابو عبداللّه (علیهالسلام) این مرد را ببرید و بکشید.
علّامه مجلسی میگوید: قول حضرت: «فهو اقرب لخطوتک» ظاهرا این کلمه با حرف خاء صحیح است «خطوتک» یعنی مسافت کمتری است و برای شما راحتتر است و احتمال دارد این کلمه با حاء و ظاء باشد؛ یعنی دستور داده است آن در را باز کنند زیرا نزدیکتر است و این کار را به دلیل حظوه، یعنی منزلت و قرب و محبت به شما انجام داده است.
روایاتی که دلالت میکند دشنامدهنده کشته میشود زیاد است و اینکه ما تنها این یکی را آوردیم به جهت این بود که در این روایت، مسالۀ حبس مطرح شده بود. علاقهمندان به بررسی مفصلتر میتوانند به
وسائل الشیعه و
مستدرک الوسائل مراجعه کنند.
۱.
شیخ صدوق: کسی که رسول اللّه یا
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یا یکی از امامان را ناسزا گوید، از همان لحظه، ریختن خونش حلال است.
۲.
سیّد مرتضی: از مسائل ویژۀ
امامیه این است که هر کس به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دشنام یا ناسزا گوید، مسلمان باشد یا ذمّی در همان لحظه کشته میشود و باقی فقیهان مخالفت کردهاند.
۳.
شیخ طوسی: هر کس رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا یکی از امامان را دشنام دهد خونش هدر است و هر کس از او بشنود میتواند او را بکشد.
۴.
ابوالصلاح حلبی: هر کس رسول اللّه یا یکی از امامان اهل بیت یا از پیامبران را دشنام دهد لازم است سلطان او را بکشد و اگر یکی از مؤمنان که دشنام را شنیده است او را بکشد، سلطان حقّ تعرّض به وی را ندارد … و لازم است اگر بشنود کسی به یکی از امامان دشنام دهد یا ببیند … خبر برای سلطان ببرد تا او را بکشد و اگر پیشدستی کرد و او را کشت کسی حق تعرّض به وی را ندارد به شرطی که ثابت شود قتل بدین جهت بوده است.
۵.
علی بن حمزه: هر کس دیگری را با سخنی آزاردهنده یاد کند چهار صورت دارد:
الف) قتل او لازم است؛ ب) حد بر او جاری شود؛ ج) تعزیر شود؛ د) هیچ یک نباشد. اوّلی در مورد کسی است که پیامبر یا یکی از امامان را دشنام دهد …
۶.
قاضی ابن برّاج: هرگاه شخصی، پیامبر یا یکی از امامان را دشنام گوید کشتن او واجب است و هر کس خود بشنود میتواند وی را بکشد البته در صورتی که بر جان خود یا دیگری نترسد و اگر از جان ترسید یا ترس داشت که در حال یا آینده زیانی متوجه یکی از مؤمنان شود، دنبال کشتن او نمیرود و وی را وامیگذارد.
۷.
محقق حلّی: هر کس پیامبر را دشنام دهد، برای شنونده جایز است او را بکشد … و همچنین کسی که یکی از امامان را دشنام دهد.
۸.
یحیی بن سعید: مردم دربارۀ کسی که از او شنیدهاند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا علی بن ابیطالب (علیهالسلام) دشنام میدهد، مساویاند و بر همه واجب است او را بکشند مگر اینکه ترس از جان خویش داشته باشند و اگر او را نزد حاکم بردند، بر او قتلش واجب است.
۹.
علّامه حلّی: همچنین هر کس خود بشنود، شخصی پیامبر یا یکی از امامان را دشنام میدهد میتواند او را بکشد البته در صورتی که ترس زیان جانی یا مالی برای خود یا دیگر مؤمنان را نداشته باشد.
۱۰. همو: دشنامدهنده به پیامبر یا یکی از امامان کشته میشود و جایز است هر کس که خود از او شنیده، وی را بکشد در صورتی که بر جان و مال خود و دیگر مؤمنان ایمن باشد …
۱۱.
شهید اوّل و
ثانی: دشنامدهندۀ پیامبر یا یکی از امامان کشته میشود و جایز است هر کس بر او دست یافت وی را بدون اذن امام بکشد.
۱۲. شهید ثانی: «قول مرحوم محقق حلّی: کسی که پیامبر را دشنام دهد …» این حکم اتفاقی است و راجع به آن روایاتی هست.
۱۳.
فیض کاشانی: هر کس پیامبر یا یکی از امامان را دشنام دهد همه میتوانند به دلیل روایات و
اجماع در صورتی که از مال و جان خود و دیگر مسلمانان نترسند، او را بکشند.
۱۴.
شیخ محمدحسن نجفی (پس از نقل کلام
شرائع الاسلام): بدون هیچ خلافی که من دیده باشم، بلکه هر دو
قسم اجماع، اضافه بر نصوص، دلیل بر آن است.
۱۵.
امام خمینی: کسی که پیامبر را- پناه بر خدا- دشنام دهد واجب است هر کس بشنود او را بکشد و همچنین است اگر یکی از امامان را دشنام دهد و در ملحق کردن فاطمۀ زهرا (علیهاالسّلام) به امامان در این حکم، وجهی وجود دارد، بلکه اگر دشنام به آن حضرت بازگشتش به پیامبر باشد بدون اشکال، کشته میشود.
۱۶.
آیةاللّه خوئی: هر کس بشنود کسی پیامبر را دشنام میدهد واجب است او را بکشد در صورتی که بر جان و مال و آبروی خود از ضرر زیاد نترسد.
۱۷.
آیةاللّه طبسی: هر کس پیامبر یا یکی از امامان بلکه حضرت زهرا (علیهاالسّلام) را دشنام دهد، کشته میشود بدون هیچ اختلافی، بلکه اجماع منقول و محصّل بر آن است و مستند آن، روایت صریح است …
۱۸.
آیةاللّه گلپایگانی: سؤال: دشنامدهنده به پیامبر آیا عاصی و واجب القتل است چنان که برخی عالمان گفتهاند یا محکوم به
کفر و
ارتداد است؟ جواب: بر او حکم مرتد جاری میشود. در پاسخ سؤال شمارۀ ۴۶ میگوید:
حکم دشنام به امامان همان حکم دشنام به پیامبر است و باعث کفر و ارتداد میشود و کشتن دشنامدهنده، واجب است.
۱۹.
شیخ زینالعابدین مازندرانی در
ذخیرة المعاد بحثی کامل در این زمینه کرده است.
بدان جا مراجعه کنید.
نظر نگارنده: هیچیک از فقیهان ما فتوا به کمتر از کشتن، مثل
حبس و
تعزیر ندادهاند و در این حکم فرقی میان مسلمان و کافر و مرد و زن نگذاشتهاند.
۲۰.
ابویوسف: هر مرد مسلمانی که به پیامبر دشنام دهد یا او را دروغگو معرفی کند یا از او بدگویی یا عیبجویی کند، به خداوند کفر ورزیده است و زنش از او جدا میشود و اگر توبه نکرد، کشته میشود و همچنین است زن؛ جز اینکه
ابوحنیفه میگوید: زن کشته نمیشود …
۲۱. ابوالقاسم: کسی که به خداوند (جلّجلاله) یا رسولش دشنام دهد مسلمان باشد یا کافر، کشته میشود و از او خواسته نمیشود توبه کند.
۲۲.
ابن حزم: علما راجع به کسی که به پیامبر اسلام یا یکی از پیامبران دشنام میدهد و ادّعای مسلمانی هم میکند، اختلاف کردهاند: دستهای گفتهاند: این کفر نیست و جمعی گفتهاند: کفر است و دیگران در این مساله توقف کردهاند که اصحاب ما از ایشانند …
۲۳.
ابن قدامه: فصل: تهمت و نسبت ناروا به پیامبر و به مادرش، مایۀ خروج از اسلام و دین است و همچنین است دشنام به پیامبر بدون تهمت و نسبت ناروا؛ جز اینکه دشنام بدون تهمت، با اسلام آوردن ساقط میشود؛ زیرا دشنام به خداوند تعالی با اسلام آوردن از میان میرود پس دشنام به پیامبر به طریق اولی ساقط میشود.
۲۴.
ابن تیمیه: از اینرو، ائمه اتفاق کردهاند که هر کس به یکی از پیامبران دشنام دهد کشته میشود و هر کس به غیر از پیامبر دشنام دهد کشته نمیشود مگر برخی از دشنامها؛ مثلا هر کس به مادر پیامبر تهمت زند کشته میشود، مسلمان باشد یا کافر؛ زیرا مایۀ ایراد عیب در نسب آن حضرت است و اگر غیر از مادر پیامبر را متهم کند که علم به برائت او نداریم، کشته نمیشود.
۲۵. سیّد مرتضی (در
انتصار): … ابوحنیفه و اصحابش میگویند: هر کس به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دشنام دهد یا عیب گوید و مسلمان باشد، مرتد میشود و اگر ذمّی باشد، تعزیر میشود و کشته نمیشود.
ابن قاسم از
مالک نقل کرده است: مسلمانی که به پیامبر دشنام دهد کشته میشود و از او نمیخواهند توبه کند و یهودی یا نصرانی اگر به پیامبر دشنام دهد کشته میشود مگر اینکه مسلمان شود. ثوری گفته است: ذمّی تعزیر میشود؛ و
ولید بن مسلم از اوزاعی و
مالک دربارۀ دشنام به پیامبر نقل کردهاند که گفتهاند:
این ارتداد است و از او خواسته میشود توبه کند. اگر توبه کرد مجازات میشود و اگر توبه نکرد کشته میشود وگرنه صد تازیانه میخورد و رها میشود وقتی خوب شد باز صد تازیانه میخورد.
۲۶.
جزیری:
مالکیان و
حنبلیان گفتهاند: قتل زندیق پس از دست یافتن بر او و بدون درخواست توبه از وی واجب است و همچنین کسی که به پیامبری- که همه به پیامبری قبولش دارند- دشنام دهد، از او خواسته نمیشود که توبه کند و اگر توبه هم کرد، توبهاش قبول نمیشود؛ قتل او از باب حدّ است و دشنامدهنده عذر جاهل را ندارد.
• طبسی، نجمالدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۱۷۱-۱۷۷.