• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس دزدی‌کننده برای سومین بار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس دزدی‌کننده برای سومین بار از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی به بیان حکم زندانی‌کردن دزدی می‌پردازد که برای سومین بار مرتکب دزدی شده است. از مسائلی که امامیه بر آن اتفاق دارند این است که دزد پس از این که بار اوّل دستش و بار دوم پایش قطع شد، اگر بار سوم دزدی کرد، زندانی می‌شود. برخی از اهل سنّت نیز چنین گفته‌اند و در این باره، ادلّۀ زیادی وارد شده است.
اما درباره اینکه حبس این شخص تا ابد است یا اگر توبه کرد آزاد می‌شود، یا بسته به صلاحدید امام است؟ اختلاف نظر وجود دارد. از آرای شیخ مفید، سیّد مرتضی، دیلمی و دیگران برمی‌آید که اگر توبه کرد آزاد می‌شود.



در اینجا به برخی از روایات شیعه در این باره اشاره می‌کنیم:

۱.۱ - حدیث علی بن ابراهیم

علی بن ابراهیم، عن ابیه و عدّة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد جمیعا، عن ابن ابی نجران، عن عاصم بن حمید، عن محمد بن قیس، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: «قضی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فی السارق اذا سرق قطعت یمینه، و اذا سرق مرّة اخری قطعت رجله الیسری، ثم اذا سرق مرّة اخری سجنته و ترکت رجله الیمنی یمشی علیها الی الغائط و یده الیسری یاکل بها و یستنجی بها، و قال: انّی لاستحیی من اللّه ان اترکه لا ینتفع بشی‌ء و لکنّنی اسجنه حتّی یموت فی السجن؛ امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مورد دزد چنین حکم کرد: وقتی دزدی کرد دست راستش را می‌برم و اگر بار دیگر دزدی کرد پای چپش را قطع می‌کنم و اگر بار سوم دزدی کرد وی را به زندان می‌افکنم و پای راستش را می‌گذارم تا با آن قضای حاجت کند و دست چپش را می‌گذارم تا با آن بخورد و تطهیر کند و فرمود: من از خدا خجالت می‌کشم او را به گونه‌ای رها کنم که هیچ‌کاری از دستش نیاید، ولی من او را زندانی می‌کنم تا در زندان بمیرد».
مجلسی می‌گوید: این حدیث، حسن و همانند صحیح است. شیخ در تهذیب الاحکام آن را از کلینی روایت کرده است.

۱.۲ - حدیث حمید بن زیاد

حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمد بن سماعة، عن غیر واحد، عن ابان بن عثمان، عن زرارة، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال:« … و سالته ان هو سرق بعد قطع الید و الرجل؟ فقال: استودعه السجن ابدا و اغنی عن الناس شرّه؛ زراره از امام باقر (علیه‌السلام) روایت کرد که از آن حضرت پرسیدم: اگر پس از قطع دست و پا، دزدی کرد؟ فرمود: او را به زندان می‌سپارم و مردم را از شرّش آسوده می‌سازم».
شیخ طوسی این حدیث را از کلینی در تهذیب الاحکام آورده است.
مجلسی گفته است: حدیث، مرسل و همانند موثق است.
نظر نگارنده: روایت مرسل است؛ زیرا در سند آن «عن غیر واحد» است که مشخص نیست راوی چه کسی است، مگر بر مبنای استاد ما و دیگران که آن را همانند مستفیض می‌دانند؛ زیرا راوی بیش از یک تن است.

۱.۳ - حدیث عده‌ای از اصحاب

عدّة من اصحابنا، عن احمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عیسی، عن سماعة بن مهران، قال، قال:« اذا اخذ السارق قطعت یده من وسط الکفّ، فان عاد قطعت رجله من وسط القدم، فان عاد استودع السجن، فان سرق فی السجن قتل؛ امام فرمود: وقتی دزد دستگیر شد، دستش از وسط کف بریده می‌شود؛ اگر تکرار کرد پایش از وسط قدم بریده می‌شود و در مرتبۀ سوم، به زندان می‌افتد و اگر در زندان دزدی کرد کشته می‌شود».
شیخ در تهذیب الاحکام این حدیث را با این سند ذکر کرده: از یونس، از سماعه گفت: امام صادق فرمود: …
مجلسی این روایت را موثق دانسته است.

۱.۴ - حدیث حماد

علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن بعض اصحابه، عن حماد، عن ابی عبد اللّه (علیه‌السّلام) قال: «لا یخلّد فی السجن الّا ثلاثة: الذی یمثّل؛ و المراة ترتدّ عن الاسلام؛ و السارق بعد قطع الید و الرجل؛ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: تنها سه تن تا ابد در زندان می‌مانند: کسی که مثله کند و زنی که از اسلام بازگردد و سارق پس از این که دست و پایش به دلیل دزدی قطع شده باشد.
شیخ در تهذیب الاحکام و قاضی در دعائم الاسلام این حدیث را با کمی تفاوت نقل کرده‌اند.
نظر نگارنده: این روایت مرسل است و حکم به زندان ابد برای مثله‌کننده مخالف مشهور است.

۱.۵ - حدیث حسن بن محبوب

و روی الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن زرارة، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) فی رجل سرق فقطعت یده الیمنی ثم سرق فقطعت رجله الیسری ثم سرق الثالثة، قال: کان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) یخلّده فی السجن …؛ از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد مردی که دزدی کرده و دست راستش قطع شده و باز دزدی کرده و پای چپش قطع شده و برای بار سوم دزدی کرده است پرسیده شد، فرمود: امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چنین کسی را زندان ابد می‌کرد
و بهذا الاسناد [عن محمد بن الحسن، عن الحسین بن الحسن بن ابان] عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن قاسم بن سلیمان، عن عبید بن زرارة، قال: «سالت ابا عبداللّه (علیه‌السّلام): هل کان علی یحبس احدا من اهل الحدود؟ فقال: لا، الّا السارق؛ فانه کان یحبسه فی الثالثة بعد ما یقطع یده و رجله؛ عبید بن زراره گفت: از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: آیا علی (علیه‌السلام) زندان را به عنوان حد برای کسی قرار می‌داد؟ فرمود: نه، جز دزد، که وی را در مرتبۀ سوم پس از این که برای دزدی‌های قبلی دست و پایش قطع شده بود زندانی می‌کرد».
شاید مراد، حبس ابد باشد یا حمل شود بر این که، غالب زندانیان آن زمان دزد و افراد کمی به جرمی غیر از دزدی، زندانی بوده‌اند. در این صورت، حصر اضافی است.

۱.۶ - حدیث امام صادق

… عن جعفر بن محمد، عن ابیه، عن جده، انّ علیّا ‌ (علیهم‌السّلام) اتی بسارق فقطع یده الیمنی، ثم اتی به مرّة اخری فقطع رجله الیسری، ثم اتی به الثالثة، فقال علیّ علیه السّلام: انّی لاستحیی من اللّه تعالی ان ادعه بلا ید یاکل بها و یستنجی و لا رجل یمشی علیها، فجلده و استودعه الحبس؛ جعفر بن محمد، از پدرش، از جدّش، روایت کرده دزدی را نزد علی (علیه‌السلام) آوردند، دست راستش را قطع کرد، بار دیگر نزد او آوردند پای چپش را قطع کرد برای بار سوم که آوردند علی (علیه‌السلام) فرمود: من از خداوند حیا می‌کنم که او را بدون دستی که با آن بخورد و تطهیر کند و بدون پایی که با آن راه برود، رها کنم پس او را تازیانه زد و به زندان افکند».
عیّاشی روایت را از سکونی نقل کرده و در آن چنین اضافه شده: «و انفق علیه من بیت المال؛ و از بیت المال مخارج او را داد».

۱.۷ - حدیث زراره

عن زرارة، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) عن رجل سرق فقطعت یده الیمنی ثم سرق فقطعت رجله الیسری ثم سرق الثالثة، قال: «کان امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) یخلّده فی السجن و یقول: انّی لاستحیی من ربّی ان ادعه بلا ید یستنظف بها، و لا رجل یمشی بها الی حاجته؛ زراره از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد مردی که دزدی کرد و در مرتبۀ اوّل دست راستش بریده شد و باز دزدی کرد و در این بار، پای چپش قطع شد؛ آن‌گاه بار سوم دزدی کرد، پرسید، حضرت (علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: امام علی (علیه‌السلام) او را به حبس ابد محکوم می‌کرد و می‌فرمود: من از خدا حیا می‌کنم که برای او دستی باقی نگذارم تا با آن خود را پاک سازد و پایی نگذارم که با آن برای برآوردن حاجتش گام بردارد».

۱.۸ - حدیث عبدالله بن علی

روی زید بن الحسن بن عیسی، قال ابوبکر بن ابی اویس: عن عبداللّه بن سمعان، عن عبداللّه بن علیّ بن الحسین، عن ابیه، عن جدّه، عن امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) انّه کان یقطع ید السارق الیمنی فی اوّل سرقته، فان سرق ثانیة قطع رجله الیسری، فان سرق ثالثة خلّده فی السجن؛ عبداللّه بن علی بن الحسین، از پدرش، از جدّش از امیر المؤمنین (علیه‌السلام) روایت کرد که آن حضرت دست راست دزد را در اوّلین دزدی قطع می‌کرد. اگر بار دوم دزدی می‌کرد پای چپش را می‌برید. اگر برای بار سوم می‌دزدید زندان ابد می‌کرد.


۱. حدّثنی زید بن علی، عن ابیه، عن جدّه، عن علی (رضی‌اللّه‌عنهم) انّه کان یقطع یمین السارق، فان عاد فسرق، قطع رجله الیسری، فان عاد فسرق استودعه السجن، و قال: انّی لاستحیی من اللّه تعالی ان اترکه لیس له شی‌ء یاکل به و لا یشرب و لا یستنجی به اذا اراد ان یصلّی؛
[۳۹] زید بن علی، مسند زید، ص۳۰۲، دارالکتب العلمیه، بیروت.
زید بن علی برای من، از پدرش، از جدّش از علی (رضی‌اللّه‌عنهم) روایت کرد که آن حضرت دست راست دزد را می‌برید، اگر باز می‌دزدید پای چپش را قطع می‌کرد، اگر بار سوم به دزدی می‌پرداخت او را به زندان می‌افکند و می‌فرمود: من از خداوند تعالی حیا می‌کنم که او را رها کنم؛ در حالی که دستی نداشته باشد تا با آن بخورد و بیاشامد و وقتی می‌خواهد نماز بخواند نتواند تطهیر کند.
۲. حدّثنا ابو بکر، قال: حدّثنا جریر، عن (منصور، عن) ابی الضحی و عن مغیرة، عن الشعبی، قالا: کان علی یقول: اذا سرق السارق مرارا قطعت یده و رجله ثم ان عاد استودعته السجن؛ علی (علیه‌السلام) می‌فرمود: اگر دزد چند بار دزدی کرد دستش و پایش را قطع می‌کنم و اگر باز دزدی کرد او را به زندان می‌اندازم.
۳. حدّثنا ابو بکر، قال: حدّثنا ابن ادریس، عن حصین، عن الشعبی و عن شعبة، عن عمرو بن مرّة، عن عبد اللّه بن سلمة: «ان علیّا اتی بسارق فقطع یده الیمنی، ثم اتی به فقطع رجله الیسری ثم اتی به الثالثة، فقال: انّی استحیی ان اقطع یده یاکل بها و یستنجی بها، و فی حدیث بعضهم: ضربه و حبسه؛
[۴۳] بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، ج۸، ص۲۷۵، دار المعرفه، بیروت.
عبداللّه بن سلمه روایت کرد که، دزدی را نزد امام علی (علیه‌السلام) آوردند دست راستش را قطع کرد باز او را آوردند، پای چپش را برید. برای بار سوم فرمود: من خجالت می‌کشم دستش را که با آن می‌خورد و تطهیر می‌کند قطع کنم. در حدیث بعضی از آن‌ها آمده است: او را زد و زندانش کرد».
۴. حدثنا ابو بکر، قال: حدّثنا ابو اسامة، عن عبد الرحمن بن یزید بن جابر، عن مکحول، ان عمر قال: «اذا سرق فاقطعوا یده، ثم ان عاد فاقطعوا رجله، و لا تقطعوا یده الاخری، ذروه یاکل بها الطعام و یستنج بها من الغائط، و لکن احبسوه عن المسلمین؛ عمر گفت: اگر کسی دزدی کرد دستش را قطع کنید. اگر تکرار کرد پایش را ببرید و دست دیگرش را قطع نکنید، بگذارید با آن غذا بخورد و تطهیر کند، ولی او را از مسلمانان بازدارید (زندانی کنید)».
۵. حدّثنا ابو بکر، قال: «حدّثنا ابن نمیر، عن عبد الملک، عن عطاء سئل: ایقطع السارق اکثر من یده و رجله؟ قال: لا، و لکنه یحبس؛ از عطا پرسیده شد: آیا دزدی بیش از یک دست و یک پایش بریده می‌شود؟ گفت: نه، ولی حبس می‌شود».
۶. عبدالرّزاق، عن معمر، عن جابر، عن الشعبی: «کان علیّ لا یقطع الّا الید و الرجل، و ان سرق بعد ذلک سجن و نکّل، و کان یقول: انّی لاستحیی اللّه الّا ادع له یدا یاکل بها و یستنجی؛ شعبی روایت می‌کند که علی بیش از یک دست و یک پا را نمی‌برید و اگر پس از آن دزدی می‌کرد زندانی و مجازات می‌شد و می‌فرمود: من از خداوند خجالت می‌کشم برای او دستی باقی نگذارم که با آن بخورد و تطهیر کند».
۷. اخبرنا عبدالرزاق، عن اسرائیل بن یونس، عن سماک بن حرب، عن عبد الرحمن بن عائذ الازدی، عن عمر، انه اتی برجل قد سرق، یقال له: «سدوم، فقطعه، ثم اتی به الثانیة فقطعه، ثم اتی به الثالثة، فاراد ان یقطعه، فقال له علی: لا تفعل، انّما علیه ید و رجل، و لکن احبسه؛ دزدی به نام سدوم را نزد او (عمر) آوردند پس [دست] او را برید بار دیگر نزد او آوردند [پای] او را قطع کرد. بار سوم آوردند خواست [دست یا پای او را] ببرد که امام علی به او گفت: قطع نکن. بیش از یک دست و پایش قطع نمی‌شود، ولی او را به زندان بیفکن».
۸. و حدّثنا الحجاج بن ارطاة، عن عمرو بن مرة، عن عبد اللّه بن سلمة، قال: «کان علیّ (رضی‌اللّه‌عنه) یقول فی السارق: تقطع یده فان عاد قطعت رجله، فان عاد استودع السجن؛ علی (علیه‌السلام) دربارۀ دزد می‌فرمود: یک دست او قطع می‌شود و اگر باز انجام داد یک پایش قطع می‌شود و اگر باز انجام داد به زندان می‌افتد».
۹. حدّثنا الحجاج، عن عمرو بن دینار، انّ نجدة کتب الی عبداللّه بن عباس، یساله عن السارق، فکتب الیه بمثل قول علیّ (رضی‌اللّه‌عنه) و بلغنا ان ابا بکر فعل مثل ذلک بسارق؛
[۵۶] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۵، ص۵۵۳، ح ۱۳۹۲۳ (به نقل از: سعید بن منصور و مسلم و بخاری)، مؤسسة الرساله، بیروت.
نجده به عبداللّه بن عباس نامه نوشت و دربارۀ دزد پرسید، وی همان نظر علی (علیه‌السلام) را برای او نوشت؛ و به ما رسیده است که، ابوبکر با دزد چنین عمل کرد.
۱۰. حدّثنا الحجّاج، عن سماک، عمّن حدّثه: انّ عمر استشار فی السارق فاجمعوا علی انّه ان سرق قطعت یده، فان عاد فقطعت رجله، فان عاد استودع السجن؛
[۵۸] متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۵، ص۵۵۳، ح ۱۳۹۲۳ (به نقل از: سعید بن منصور و مسلم و بخاری)، مؤسسة الرساله، بیروت.
عمر دربارۀ دزد [با جمعی] مشورت کرد همه گفتند: اگر دزدی کرد یک دستش قطع می‌شود اگر تکرار کرد یک پایش قطع می‌شود و برای بار سوم به زندان سپرده می‌شود.
بنابراین، می‌شود ادّعای استفاضه، بلکه تواتر اخبار در این مقام کرد چنان که صاحب جواهر بدان تصریح کرده و می‌گوید: … و دیگر ادلّه‌ای که ممکن است مدّعی شد متواترند یا قطع به مضمون آن‌ها پیدا کرد.
[۵۹] نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۳۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران.



۱. شیخ صدوق: وقتی دزد دستگیر شد دستش از وسط کف بریده می‌شود و اگر تکرار کرد پایش از وسط قدم بریده می‌شود و بار سوم به زندان می‌افتد و اگر در زندان دزدی کرد کشته می‌شود.
۲. شیخ مفید: … اگر پس از اینکه پای چپش قطع شد، بار سوم دزدی کرد و دزدی‌اش از داخل حرز و به مقدار یک چهارم دینار بود، به زندان ابد می‌افتد تا بمیرد و یا امام دید که وی فردی صالح و تایب گشته و دیگر دست به دزدی نخواهد زد و بداند که آزادی او مصلحت است با وجود این شرایط آزاد شود.
۳. سیّد مرتضی: از دیدگاه‌های ویژۀ امامیه این است که، هر کس به مقدار خاصّی از داخل حرز بدزدد، دست راستش از موضعی که گفتیم بریده می‌شود و اگر بار دوم دزدی کرد پای چپش بریده می‌شود و پس از قطع پای چپش اگر بار سوم دزدی کرد زندانی می‌شود تا بمیرد یا امام تصمیم بگیرد. اگر در زندان از داخل حرز به مقدار نصاب قطع، دزدی کرد گردنش زده می‌شود.
۴. شیخ طوسی: … اگر بار سوم دزدی کرد دسته‌ای می‌گویند: دست چپش بریده می‌شود، ولی نزد ما حبس ابد می‌شود.
۵. همو: اگر بیش از دو بار دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد و اگر در زندان از داخل حرز به مقداری که گفتیم دزدی کرد، کشته می‌شود.
۶. ابوالصلاح حلبی: … اگر بار سوم دزدی کرد در حبس ابد می‌ماند و اگر در زندان دزدی کرد به قتل صبر کشته می‌شود؛ یعنی مثلا رگ او را می‌زنند و رهایش می‌کنند تا بمیرد.
۷. سلّار بن عبدالعزیز: اگر بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد تا بمیرد یا اگر امام دید توبه کرده و فردی شایسته گشته آزادش می‌کند. امّا اگر در حبس از داخل حرز به مقدار نصاب دزدید، گردنش زده می‌شود.
۸. علی بن حمزه: … اگر دزد بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد و اگر در زندان دزدی کرد، کشته می‌شود.
۹. قاضی ابن برّاج: … اگر بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد.
۱۰. ابن زهره: اگر شروط قطع موجود بود، اوّلین بار دست راست دزد قطع می‌شود، بار دوم پای چپ او قطع می‌شود و بار سوم تا ابد در حبس می‌ماند یا ولیّ امر راجع به او تصمیم می‌گیرد.
۱۱. ابن ادریس حلّی: اگر پس از این پس از دو بار     دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد. اگر در زندان از داخل حرز و به مقدار مذکور دزدید، نزد ما بدون هیچ اختلافی کشته می‌شود.
۱۲. محقق حلّی: اگر سه بار دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد.
۱۳. همو: … اگر بار سوم دزدید تا ابد در حبس می‌ماند و اگر باز دزدی کرد، کشته می‌شود.
۱۴. یحیی بن سعید: اگر بار سوم دزدی کرد واجب است تا ابد در زندان بماند.
۱۵. علّامه حلّی: … اگر بار سوم دزدی کرد تا پایان عمر در زندان می‌ماند.
۱۶. همو: … اگر بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد سپس اگر از زندان یا جای دیگر، دزدی کرد، کشته می‌شود.
۱۷. شهید اوّل و ثانی: پس از قطع دست و پا، در دزدی سوم حبس ابد می‌شود تا بمیرد و اعضای او بریده نمی‌شود.
۱۸. فاضل مقداد: … مشهور نزد فقیهان بریدن از ناحیۀ مفصلی است که کف را از مچ جدا می‌کند ولی نزد اصحاب ما چهار انگشت از دست راست بریده می‌شود و کف دست و انگشت شست باقی می‌ماند. اگر پس از قطع دست بار دیگر دزدی کرد و دارای شرایط قطع بود پای چپش قطع می‌شود و پاشنه‌اش باقی می‌ماند؛ اگر بار سوم پس از قطع پا دزدی کرد، در زندان می‌ماند تا بمیرد و اگر در زندان دزدی کرد، کشته می‌شود.
۱۹. شیخ بهائی: و امّا موارد حبس ابد، که برای چند دسته به عنوان حدّ است عبارتند از: … دستۀ دوم: کسانی که بار سوم پس از قطع یک دست و یک پا دزدی می‌کنند.
[۸۰] عاملی، بهاءالدین، جامع عباسی، ص۴۲۳، مؤسسة فراهانی، تهران.

۲۰. شیخ حرّ عاملی: واجب است بریدن دست کسی که یک چهارم دینار به بالا یا چیزی به این قیمت را از داخل حرز بدزدد؛ یعنی از دست راست او چهار انگشت بریده می‌شود و کف دست باقی می‌ماند و اگر بار دوم دزدی کرد پای چپش از برآمدگی قطع می‌شود و پاشنۀ پا باقی می‌ماند و واجب است پانسمان و معالجه شود و اگر بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد و اگر باز دزدی کرد کشته می‌شود.
[۸۱] حر عاملی، محمد بن حسن، بدایة الهدایة، ج۲، ص۴۶۸، آل البیت، قم.

۲۱. علّامه مجلسی: … هر کس پس از قطع دست و پایش، بار سوم دزدی کرد، به حبس ابد می‌افتد.
[۸۲] مجلسی، محمدباقر، حدود، قصاص، دیات، ص۳۷.

۲۲. سیّد علی طباطبائی: اگر تکرار کرد و بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد و تنها در صورت فقر، نفقه‌اش از بیت المال داده می‌شود.
۲۳. فاضل هندی: اگر باز دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد تا بمیرد یا توبه کند و امام در او شایستگی و تصمیم جدّی بر ترک دزدی ببیند و آزادی او را صلاح بداند و اگر چیزی ندارد که مخارج خود را با آن بگذراند از بیت المال به او داده می‌شود.
۲۴. شیخ محمدحسن نجفی: در هر صورت اگر بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد تا بمیرد یا توبه کند و اگر چیزی ندارد نفقه‌اش از بیت المال داده می‌شود و عضوی از او بریده نمی‌شود و در هیچ یک از این امور، اختلافی- چه از نظر نص و چه از نظر فتوا- ندیدم بلکه از ناحیۀ نصوص وارده می‌توان مدّعی قطع به آن شد.
۲۵. آیةاللّه مامقانی: اگر بار سوم دزدی کرد عضوی از او بریده نمی‌شود، بلکه به حبس ابد می‌افتد تا توبه کند یا بمیرد و نفقۀ او، در صورتی که چیزی ندارد، تا در زندان است از بیت المال پرداخت می‌شود.
[۸۶] مامقانی، عبدالله، مناهج المتقین، ص۵۰۲، مطبعة المرتضویه، نجف.

۲۶. امام خمینی: … اگر بار سوم به دزدی پرداخت به حبس ابد می‌افتد تا بمیرد و اگر فقیر باشد از بیت المال زندگی‌اش تامین می‌شود.
۲۷. آیةاللّه خوئی: اگر بار سوم دزدی کرد به حبس ابد می‌افتد و از بیت المال خرجی‌اش داده می‌شود و اگر در زندان دزدید کشته می‌شود و در این امور فرقی بین مسلمان و کافر، مرد یا زن، آزاد و برده نیست.
۲۸. آیةاللّه طبسی: اگر بار سوم دزدید در حبس ابد می‌ماند تا بمیرد و اگر مالی ندارد از بیت المال نفقه‌اش داده می‌شود.
[۸۹] طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین (خطی)، ج۸، ص۵۵.

۲۹. آیةاللّه گلپایگانی: هرکس پس از قطع یک دست و یک پایش در دزدی‌های قبلی، باز دزدی کند زندانی می‌شود تا بمیرد.
نظر نگارنده: ندیدم کسی از فقیهان ما با حبس دزدی که برای بار سوم دزدیده مخالفت کرده باشد.


۱. مدوّنة الکبری: گفتم: به من بگو: کسی که چند بار پی‌درپی دزدی کند آیا به نظر مالک، اوّل دست راستش بریده می‌شود، آن‌گاه پای چپش، بعد دست چپش و سپس پای راستش؟
گفت: آری. مالک گفته است: اگر پس از آن دزدی کرد، زده و زندانی می‌شود.
[۹۱] اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۶، ص۲۸۲.

۲. ابویوسف: اگر مردی که دست راستش از کار افتاده و معیوب است دزدی کرد همان دست از کار افتاده و معیوب قطع می‌شود ولی اگر دست چپش معیوب بود، دست راستش قطع نمی‌شود؛ زیرا اگر دست راستش بریده شود بدون دست می‌شود و سزاوار نیست. همچنین اگر پای راستش شل و معیوب بود، دست راستش قطع نمی‌شود تا از یک نیمۀ بدن، بدون دست و پا نباشد. حال اگر پای راست سالم و پای چپ شل بود، دست راستش بریده می‌شود؛ زیرا پای شل در نیمۀ دیگر بدن است. اگر برای بار دوم دزدید، پای چپش که شل است، بریده می‌شود و اگر بار سوم دزدی کرد عضوی بریده نمی‌شود، ولی برای آسودگی مسلمانان حبس و مجازات می‌شود تا توبه کند…
۳. ابن جلّاب: هر کس یک چهارم دینار طلا یا سه درهم نقره یا کالایی که برابر آن باشد، از حرز بدزد و بیرون ببرد، باید عضوش قطع شود و اوّلین عضوی که از دزد قطع می‌شود دست راستش است. آن دست با آتش داغ می‌شود و پانسمان می‌شود تا خون نیاید. اگر بار دوم دزدید پای چپ بریده می‌شود و بار سوم، دست چپ و بار چهارم پای راست، و بار پنجم کتک می‌خورد و حبس می‌شود.
۴. کاشانی: … دست راست در اوّلین دزدی و پای چپ در دومین دزدی قطع می‌شود و پس از آن، به هیچ وجه عضوی بریده نمی‌شود، ولی ضامن شی‌ء دزدی شده است و تعزیر و حبس می‌شود تا توبه کند.
۵. موصلی: دست راست دزد از مچ قطع و داغ می‌شود اگر بار دوم دزدی کرد، پای چپش بریده می‌شود و بار سوم عضوی را نمی‌برند بلکه حبس می‌شود تا توبه کند.
۶. ابن قدامه: خرقی گفته است: اوّلین بار دست راست دزد از مفصل کف دست بریده و جای آن داغ می‌شود. بار دوم پای چپش از مفصل برآمدگی قطع و جای آن داغ می‌شود. برای بار سوم تنها به حبس می‌افتد و دست و پایی از او بریده نمی‌شود.
مقدسی در شرح آن گفته است: علی (رضی‌اللّه‌عنه) حسن، شعبی، نخعی، زهری، حمّاد، ثوری و اصحاب رای این نظر را داشته‌اند، ولی از احمد نقل است که بار سوم دست چپش و بار چهارم پای راستش بریده می‌شود و بار پنجم تعزیر می‌شود و به حبس می‌افتد.
۳۶. مرداوی (در مورد گفتۀ او: «اگر دوباره دزدی کرد، حبس می‌شود ولی عضوی از او قطع نمی‌شود.» ): یعنی اگر پس از قطع دست راست و پای چپ دزدی کرد، زندانی می‌شود و عضوی از او قطع نمی‌شود، این بی‌هیچ شکی عقیدۀ ماست. در فروع گفته است: این مذهب ماست که افراد زیر، آن را برگزیده‌اند: ابوبکر، خرقی، ابوالخطاب در کتاب خلاف خود، ابن عقیل، شیرازی، مصنّف، شارح و دیگران؛ و در خلاصه، مغنی، شرح، محرّر، نظم، رعایتین، حاوی الصغیر و جز آن‌ها، آن را مقدّم داشته‌اند …
پس بنابر مذهب ما، در مرتبۀ سوم مثل مرتبۀ پنجم زندانی می‌شود تا توبه کند. این مذهب ماست و اصحاب بدان اعتقاد و قطع پیدا کرده‌اند. مصنّف و جمعی، حبس را به صورت مطلق آورده‌اند و مرادشان قول اوّل (حبس) است.
در ایضاح گفته است: زندانی و مجازات می‌شود و در تبصره گفته است: حبس یا تبعید می‌شود. من می‌گویم: تبعید بعید است؛ و در بلغه و رعایه گفته است: تعزیر و حبس می‌شود تا توبه کند.
۳۷. ابن نجار: اگر پس از قطع دست و پایش باز دزدی کرد، حبس می‌شود تا توبه کند.
۳۸. جزیری: حنفیان گفته‌اند: اگر پس از قطع دست راست و پای چپ، باز دزدی کرد اجرای حد متوقف می‌شود در مرتبۀ سوم قطع عضو واجب نیست، بلکه ضامن کالای دزدی شده است و به حبس می‌افتد و مورد ضرب واقع می‌شود تا از دزدی توبه کند.
ابوحنیفه معتقد است: در مرتبۀ دوم، پای چپش قطع می‌شود و در مرتبۀ سوم به حبس می‌افتد. شافعیان می‌گویند: اگر بار پنجم دزدی کرد تعزیر و حبس می‌شود.


۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۲۲، ح۴، المطبعة الاسلامیه، تهران.    
۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (به نقل از:کافی)، ج۱۸، ص۴۹۲، ح۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:علل الشرائع)، ج۷۹، ص۱۸۵، ح۱۳، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۴. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲۳، ص۳۴۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۵. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۰۳، ح۱۹، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۲۲، ح۳، المطبعة الاسلامیه، تهران.    
۷. نک:صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۵۳۶، ح۲، المکتبة الحیدریه، نجف.    
۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۴۹۲، ح۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۸۴، ح۱۲، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۱۰. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۰۴، ح۲۰، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۱۱. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲۳، ص۳۴۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۱۲. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۲۰۲، کتابخانۀ آیة‌اللّه مرعشی نجفی، قم.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۲۳، ح۸، المطبعة الاسلامیه، تهران.    
۱۴. نک:عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی، ج۱، ص۳۱۸، ح۱۰۵، المطبعة العلمیة، تهران.    
۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۹۰، ح۳۶، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۰۳، ح۱۷، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲۳، ص۳۴۶، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۲۰۱، کتابخانۀ آیة‌اللّه مرعشی نجفی، قم.    
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۷۰، ح۴۵، المطبعة الاسلامیه، تهران.    
۲۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۴۹۳، ح۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۲۱. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۴، ح۲۹، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۲۲. مغربی تمیمی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۹، ح۱۹۱۷، آل البیت (علیهم‌السّلام)، قم.    
۲۳. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۷، ص۴۰۳، ح۴، آل البیت، قم.    
۲۴. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۶، ح۱۸، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۲۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، (به نقل از:من لا یحضره الفقیه)، ج۱۸، ص۴۹۵، ح۱۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۲۶. مغربی تمیمی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۹، ح۱۹۱۷، آل البیت (علیهم‌السّلام)، قم.    
۲۷. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۸، ص۱۲۶، ح۵، آل البیت، قم.    
۲۸. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۵۳۷، ح۳، المکتبة الحیدریه، نجف.    
۲۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (به نقل از:علل الشرائع)، ج۱۸، ص۴۹۶، ح۱۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۸۵، ح۱۵، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۸۶، ح۱۶، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۳۲. کوفی، محمد بن اشعث، الجعفریات، ص۱۴۰، چاپ سنگی، انتشارات اسلامیه.    
۳۳. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:جعفریات)، ج۱۸، ص۱۲۵، ح۱، آل البیت، قم.    
۳۴. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی، ج۱، ص۳۱۹، ح ۱۰۶، المطبعة العلمیة، تهران.    
۳۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی، ج۱، ص۳۱۸، ح۱۰۴، المطبعة العلمیة، تهران.    
۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:تفسیر عیّاشی)، ج۷۶، ص۱۸۲، ح۲۸، مؤسسة الوفاء، بیروت.    
۳۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۷۰، بصیرتی، قم.    
۳۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (به نقل از:مفید، ارشاد)، ج۱۸، ص۴۹۶، ح۱۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۳۹. زید بن علی، مسند زید، ص۳۰۲، دارالکتب العلمیه، بیروت.
۴۰. ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۵، ص۴۸۹، ح۲۸۲۶۰.    
۴۱. ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۹، ص۵۱۲، ح۲۸۲۷۰.    
۴۲. نک:دارقطنی، علی بن عمر، سنن دارقطنی، ج۴، ص۲۳۷، ح۳۳۸۷، موسسه الرساله، بیروت.    
۴۳. بیهقی، احمد بن حسین، سنن الکبری، ج۸، ص۲۷۵، دار المعرفه، بیروت.
۴۴. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال (به نقل از:بغوی)، ج۵، ص۵۵۳، ح ۱۳۹۲۹، مؤسسة الرساله، بیروت.    
۴۵. ابن حزم اندلسی، محمدعلی بن احمد، المحلّی، ج۱۱، ص۳۵۴، دار الفکر، بیروت.    
۴۶. ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۵، ص۴۸۹، ح۲۸۲۶۳.    
۴۷. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال (به نقل از:مصنّف ابن ابی شیبه)، ج۵، ص۵۴۴، ح۱۳۸۸۵، مؤسسة الرساله، بیروت.    
۴۸. ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۵، ص۴۹۰، ح۲۸۲۶۷.    
۴۹. صنعانی، عبدالرزاق بن همام، مصنّف عبدالرزاق، ج۱۰، ص۱۸۶، ح۱۸۷۶۴، المکتب الإسلامی، بیروت.    
۵۰. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۵، ص۵۴۹، ح ۱۳۹۰۶، مؤسسة الرساله، بیروت.    
۵۱. صنعانی، عبدالرزاق بن همام، مصنّف عبدالرزاق، ج۱۰، ص۱۸۶، ح۱۸۷۶۶، المکتب الإسلامی، بیروت.    
۵۲. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال (به نقل از:مصنّف عبد الرزاق)، ج۵، ص۵۴۵، ح۱۳۸۸۹، مؤسسة الرساله، بیروت.    
۵۳. ابویوسف، یعقوب بن إبراهیم، الخراج، ص۱۹۰، دار المعرفه، بیروت.    
۵۴. ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۵، ص۴۸۹، ح۲۸۲۶۰.    
۵۵. ابویوسف، یعقوب بن إبراهیم، الخراج، ص۱۹۰، دار المعرفه، بیروت.    
۵۶. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۵، ص۵۵۳، ح ۱۳۹۲۳ (به نقل از: سعید بن منصور و مسلم و بخاری)، مؤسسة الرساله، بیروت.
۵۷. ابویوسف، یعقوب بن إبراهیم، الخراج، ص۱۹۰، دار المعرفه، بیروت.    
۵۸. متقی هندی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمّال، ج۵، ص۵۵۳، ح ۱۳۹۲۳ (به نقل از: سعید بن منصور و مسلم و بخاری)، مؤسسة الرساله، بیروت.
۵۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۳۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
۶۰. صدوق، محمد بن علی، المقنع (چاپ جدید)، ص۴۴۵، دار العلم، قم.    
۶۱. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۸۰۲، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم.    
۶۲. علم الهدی، سید مرتضی، الانتصار، ج۵۳۰، شریف رضی، قم.    
۶۳. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۳۵، المکتبة المرتضویه، تهران.    
۶۴. نک:طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۴۳۶، مسالۀ ۳۰، مطبعة تابان، تهران.    
۶۵. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۷۱۷، نشر قدس، محمدی، قم.    
۶۶. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۴۱۱، مکتبة الامام امیر المؤمنین، اصفهان.    
۶۷. دیلمی، حمزة بن عبدالعزیز، المراسم، ج۲۵۹، نشر الحرمین، سال ۱۴۰۴ هجری.    
۶۸. طوسی، علی بن حمزه، الوسیله، ج۴۲۰، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم.    
۶۹. ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذّب، ج۲، ص۵۴۵، انتشارات جامعه مدرسین، قم.    
۷۰. ابن زهره حلبی، عبدالعزیز، غنیة النزوع، ص۴۳۲، مؤسسة الامام الصادق.    
۷۱. حلی، ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۴۸۹، المطبعة العلمیه، قم.    
۷۲. محقق حلی، جعفر بن محمد، مختصر النافع، ص۲۲۵.    
۷۳. محقق حلی، جعفر بن محمد، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۶۳.    
۷۴. حلی، یحیی بن سعید، نزهة الناظر، ص۱۲۲، مطبعة الآداب، نجف.    
۷۵. نک:حلی، یحیی بن سعید، جامع للشرائع، ص۵۶۱، مؤسسة سیّد الشهداء، قم.    
۷۶. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۵، ص۳۶۸.    
۷۷. حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۶۶.    
۷۸. شهید ثانی، زین‌الدین، روضة البهیّه، ج۹، ص۲۸۵.    
۷۹. سیوری، فاضل مقداد، کنز العرفان، ج۲، ص۳۵۰، المکتبة المرتضویه، تهران.    
۸۰. عاملی، بهاءالدین، جامع عباسی، ص۴۲۳، مؤسسة فراهانی، تهران.
۸۱. حر عاملی، محمد بن حسن، بدایة الهدایة، ج۲، ص۴۶۸، آل البیت، قم.
۸۲. مجلسی، محمدباقر، حدود، قصاص، دیات، ص۳۷.
۸۳. طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج۱۶، ص۱۳۱.    
۸۴. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۰، ص۶۲۳، مؤسسة فراهانی، تهران.    
۸۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۳۳، دار الکتب الاسلامیه، تهران.    
۸۶. مامقانی، عبدالله، مناهج المتقین، ص۵۰۲، مطبعة المرتضویه، نجف.
۸۷. موسوی خمینی، سید روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۲۲.    
۸۸. خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۰۴.    
۸۹. طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین (خطی)، ج۸، ص۵۵.
۹۰. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۰۹.    
۹۱. اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۶، ص۲۸۲.
۹۲. ابویوسف، یعقوب بن إبراهیم، الخراج، ص۱۹۰، دار المعرفه، بیروت.    
۹۳. ابن جلاب، عبیدالله بن حسین، التفریع، ج۲، فصل ۹۴۲، ص۲۲۷، دار الغرب الاسلامی، بیروت.    
۹۴. کاسانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنائع، ج۷، ص۸۶.    
۹۵. موصلی، عبدالله بن محمود، الاختیار لتعلیل المختار، ج۴، ص۱۰۹.    
۹۶. مقدسی، ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۱۲۵.    
۹۷. نک:ابن حزم اندلسی، محمدعلی بن احمد، المحلّی، ج۱۱، ص۳۵۴، دار الفکر، بیروت.    
۹۸. مرداوی، علاءالدین، الانصاف، ج۱۰، ص۲۸۵-۲۸۶، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۹۹. ابن نجار، محمد بن احمد، منتهی الارادات، ج۵، ص۱۵۶.    
۱۰۰. نک:بهوتی، منصور بن یونس، شرح منتهی الارادات، ج۳، ص۳۷۴، نشر المکتبة السلفیه، مدینه.    
۱۰۱. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۱۵۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت.    
۱۰۲. نک:علم الهدی، سید مرتضی، الانتصار، ج۵۳۰، شریف رضی، قم.    
۱۰۳. اسماعیل بن یحیی، مزنی، مختصر، ج۸، ص۳۷۱، دار المعرفة، بیروت.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۱۱۲-۱۲۴.






جعبه ابزار