• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس تراشنده موی زنان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس تراشنده موی زنان از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی کردن شخصی است که موی زنی را تراشیده باشد. روایتی با سند ظاهرا صحیح آمده است که هر کس موی زنی را بتراشد، زندانی می‌شود تا مویش بروید.
از فقیهان ما یحیی بن سعید در جامع للشرائع، به آن فتوا داده است و از مجلسی و صاحب جواهر هم چنین برمی‌آید. دیگر فقیهان ما حکم به دیه کرده‌اند؛ و احتمالا ایشان در مقام ذکر مجازات نبوده‌اند پس نمی‌شود گفت که از روایت اعراض کرده‌اند.



۱. علی، عن ابیه، عن محمد بن سلیمان، عن عبد اللّه بن سنان، قال: «قلت لابی عبدالله (علیه‌السّلام): … جعلت فداک، فما علی رجل الذی و ثب علی امراة، فحلق راسها؟ قال: یضرب ضربا وجیعا، و یحبس فی سجن المسلمین حتی یستبرا شعرها، فان نبت اخذ منه مهر نسائها، و ان لم ینبت، اخذت منه الدیة کاملة خمسة آلاف درهم …؛ عبداللّه بن سنان گفت: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: … فدایت شوم، حکم مردی که زنی را به زور می‌گیرد و سرش را می‌تراشد چیست؟ فرمود: به شدت زده می‌شود و در زندان مسلمانان، زندانی می‌شود تا کاملا موی زن بروید اگر رویید از جانی مهریه یک زن به‌اندازۀ مهریۀ زنان هم‌شان او گرفته می‌شود و اگر نرویید از او دیۀ کامل، یعنی پنج هزار درهم گرفته می‌شود …».
شیخ طوسی در تهذیب الاحکام روایت را با سند صحیح ذکر کرده، گفته است: محمد بن حسن صفار، از ابراهیم بن هاشم، از سلیمان منقری، از عبداللّه بن سنان، گفت: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: و در آن دارد: «فما علی رجل وثب …؛ حکم مردی که زنی را به زور می‌گیرد …»
مجلسی اوّل آن را در روضة المتقین آورده و از آن به «قوی» تعبیر کرده است و در آن روایت به جای زندان مسلمانان، زندان مؤمنان دارد.
مجلسی دوم در ملاذ الاخیار در دو جا آن را آورده و می‌گوید: مجهول است.
نظر نگارنده: روایت به دلیل وجود محمد بن سلیمان، ضعیف است؛ زیرا احتمال دارد وی دیلمی باشد که فردی ضعیف است و اگر کسی جز او باشد مجهول است.
[۸] نک: خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۹۷.

۲. قال جعفر بن محمد (علیهماالسّلام): «و ان کانت امراة فحلق رجل راسها حبس فی السجن حتی ینبت و یخرج بین ذلک، ثم یضرب فیردّ الی السجن، فاذا نبت اخذ منه مثل مهر نسائها، الّا ان یکون اکثر من مهر السنّة، فان کان اکثر من مهر السنّة ردّ الی السنّة؛ امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: اگر مردی سر زنی را بتراشد آن مرد زندانی می‌شود تا موی آن زن بروید و در این فرصت او را بیرون می‌آورند و می‌زنند و به زندان بازمی‌گردانند. هر وقت مو رویید از مرد، مبلغی به‌اندازۀ مهر زنان همسان او، گرفته می‌شود؛ مگر اینکه از مهر السنّه بیشتر باشد که در آن صورت به‌اندازۀ مهر السنّة گرفته می‌شود».
۳. حدّثنا ابو بکر، قال: حدّثنا وکیع، قال: «حدّثنا المنهال بن خلیفة العجلی، عن سلمة بن تمام الشقری، قال: مرّ رجل بقدر فوقعت علی راس رجل فاحرقت شعره، فرفع الی علی فاجّله سنة، فلم ینبت، فقضی فیه علی بالدیة؛
[۱۴] بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، ج۸، ص۹۸، از طریق سعید بن منصور، از ابو معاویه.
سلمة بن تمام شقری گفت: مردی از کنار دیگی می‌گذشت، دیگ افتاد روی سر مردی دیگر و موی او را سوزانید شکایت نزد علی (علیه‌السلام) بردند آن حضرت یک سال به او مهلت داد. پس از یک سال موی آن مرد نرویید در این هنگام حضرت به دیه حکم کرد.


۱. شیخ مفید: … اگر موی سر آسیب دید و نرویید، دیه‌اش صد دینار است.
۲. سلّار بن عبدالعزیز: آنچه در انسان یکی هست و عضو هم نیست، مانند ریش و موی سر اگر از بین برود و نروید، دیه‌اش دیۀ کامل است.
۳. شیخ طوسی: هر کس روی سر انسانی آب داغ بریزد و موی او بریزد و نروید دیۀ کامل بر اوست و اگر رویید و به حالت اوّل برگشت باید ارش [ما به التفاوت] آن را با نظر امام بپردازد و اگر زن بود و مویش درنیامد باید دیۀ آن را بپردازد و اگر درآمد باید مهریۀ او را به‌اندازۀ مهریۀ زنان هم‌شان، بپردازد.
۴. همو: اگر موی سر، ریش، دو ابرو و مژه‌های دو چشم، رویش خود را از دست بدهند، دیه دارند. در موی سر و ریش، دیۀ کامل است و در موی دو ابرو، پانصد [دینار] و در مژه‌های دو چشم دیه است؛ و در غیر این چهارتا، در همۀ بدن، حکومت [به پرداخت ارش] است … ابوحنیفه می‌گوید: در آن چهار دیه است و تفصیل نداده و در باقی حکومت است؛ و شافعی می‌گوید: در مو اصلا دیه نیست، در همه آن‌ها حکومت است.
۵. یحیی بن سعید: کسی که موی زنی را بتراشد مورد ضرب دردناک قرار می‌گیرد و زندانی می‌شود تا موی زن کاملا بروید اگر رویید یا نرویید حکمش چنان است که گذشت.
۶. علّامه مجلسی: کسی که موی سر زنی را بکند در حدیث آمده است: مورد ضرب دردناک واقع و زندانی می‌شود.
[۲۱] مجلسی، محمدباقر، حدود، دیات، قصاص، ص۶۲.

۷. شیخ محمدحسن نجفی: در موی زن دیۀ کامل است و اگر مو رویید دیه‌اش به مقدار مهریۀ زنان هم‌شان است. در این مساله خلافی نیست جز اسکافی که تنها در مورد دوم قائل به یک سوم دیه است. این قول نادر و بدون دلیل است، بلکه اجماع- که از غنیة النزوع نقل شده- بر خلاف آن است چنان که در مورد اوّل (عدم رویش موی زن)، یعنی مویی که بدون شک برای زن اهمیت بیشتری نسبت به مرد دارد، خلافی نیست حتی از ناحیۀ اسکافی. تا اینکه می‌گوید: احتمالا، حبس و ضرب به صورت مذکور در این موارد حمل می‌شود بر نوعی تعزیر که با صلاحدید حاکم اجرا می‌شود.
[۳۴] طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۹۱.

۸. سیّد محمدجواد عاملی (پس از نقل روایت): امّا حبس و ضرب، جابری ندارد؛ یعنی روایت حبس و ضرب ضعیف است و چیزی که ضعف آن را جبران کند، نداریم.


۹. ابن حزم: ابومحمد می‌گوید: … مردی از کنار دیگی گذشت و باعث شد دیگ بیفتد روی سر مردی و مویش را بسوزاند، شکایت نزد علی بن ابی‌طالب بردند حضرت یک سال به وی مهلت داد، ولی مو نرویید. آن‌گاه آن حضرت حکم کرد که باید به او دیه بپردازد؛ و از طریق سعید بن منصور، ابومعاویة الضریر (نابینا) ما را حدیث کرد، حجاج ما را حدیث کرد، از مکحول، از زید بن ثابت، که گفت: در مو اگر نرویید، دیه است. در بسیاری از این ابواب به این روایت استدلال کرده‌اند و این قول شعبی است. سفیان ثوری، ابوحنیفه، حسن بن حی، احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه گفته‌اند: در موی سر و نیز ریش اگر نروید، دیه است، ولی از نظر مالکیان و شافعیان در این موارد فقط حکومت است.
نظر نگارنده: موضوع حکمی که از طرق ما در روایات آمده و فقیهان ما از آن بحث کرده‌اند ستردن عمدی موی سر زن است، ولی آنچه در روایت محلّی است از بین بردن خطایی موی سر مرد است که احتمال دارد گفته شود: ثبوت حکم برای حالت عمدی به طریق اولی است و نیز این حکم برای زن هم ثابت می‌شود؛ چون فرقی میان مرد و زن نیست، بلکه به طریق اولی برای زن نیز هست.


۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۶۱، ح۱۰.    
۲. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام (به نقل از:کافی)، ج۱۰، ص۶۴، ح۱.    
۳. فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، ج۱۵، ح۳۵۶.    
۴. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۲۶۲، ح۶۹.    
۵. مجلسی محمدتقی، روضة المتقین، ج۱۰، ص۴۳۱.    
۶. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۱۲۷.    
۷. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۵۶۱.    
۸. نک: خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۲۹۷.
۹. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۴۳۰، ح۱۴۸۹.    
۱۰. مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۸، ص۳۷۲، ح۳.    
۱۱. ابن ابی‌شیبه، ابوبکر، مصنّف ابن ابی‌شیبه، ج۹، ص۱۶۳، ح۲۶۸۷۵.    
۱۲. صنعانی، عبدالرزاق، مصنّف عبدالرزاق، ج۹، ص۳۱۹، ح۱۷۳۷۴.    
۱۳. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلّی (به نقل از:مصنّف عبدالرزاق)، ج۱۱، ص۵۲.    
۱۴. بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، ج۸، ص۹۸، از طریق سعید بن منصور، از ابو معاویه.
۱۵. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۷۵۶.    
۱۶. دیلمی سلار بن عبدالعزیز، المراسم، ص۲۴۴.    
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۷۶۴.    
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۱۹۷، مسالۀ ۶۷.    
۱۹. حلی، یحیی بن سعید، جامع للشرائع، ص۶۰۱.    
۲۰. نک:حلی، یحیی بن سعید، جامع للشرائع، ص۵۹۰.    
۲۱. مجلسی، محمدباقر، حدود، دیات، قصاص، ص۶۲.
۲۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۷۴.    
۲۳. نک:طوسی، علی بن حمزه، الوسیله، ص۴۴۴.    
۲۴. سید ابوالمکارم بن زهره، حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۴۱۶.    
۲۵. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۲۴۴.    
۲۶. محقق حلی، جعفر بن حسن، نکت النهایه، ج۳، ص۴۲۸.    
۲۷. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۵، ص۵۸۰.    
۲۸. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۶۷۰.    
۲۹. شهید ثانی، زین‌الدین، الروضة البهیه، ج۱۰، ص۱۹۹.    
۳۰. شهید ثانی، زین‌الدین، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۳۹۷.    
۳۱. خمینی، سید روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۶۰۹.    
۳۲. خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۲۶۹.    
۳۳. خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۳۷۴.    
۳۴. طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۹۱.
۳۵. منتظری، حسینعلی، ولایة الفقیه، ج۲، ص۵۰۱.    
۳۶. حسینی عاملی، سید محمدجواد، مفتاح الکرامه، ج۱۰، ص۳۷۹.    
۳۷. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلّی، ج۱۱، ص۵۲، مسالۀ ۲۰۳۳.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۱۶۸-۱۷۱.






جعبه ابزار